بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
میروی اما غممان را چکارش میکنی
درد بسیارست درمان را چکارش میکنی
لااقل به سن و سال بچه هایم رحم کن
پیرهن مشکی طفلان را چکارش میکنی
آنقدر زینب گره خورده ب مویش که نگو
شانه ی موی پریشان را چکارش میکنی
@hosenih
پهلویت یک زجر دارد صورتت زجری دگر
زخم اینو تاول آن را چکارش میکنی
اولین بار است دارم به کسی رو میزنم
التماس چشم گریان را چه کارش میکنی
قاتلت حال تورا هرروز میپرسد ز من
طعنه ی این نامسلمان را چکارش میکنی
نیمه شب ها که می آید تشنگی بالا سرش
خشکی لبهای عطشان را چه کارش میکنی
این دم آخر بیا روضه بخوان گریه کنیم
داغ یوسف دربیابان را چکارش میکنی
وقتی از مرکب به صورت میخورد روی زمین
کینه های نیزه داران را چکارش میکنی
@hosenih
نیزه ای سر میرسد بین دهانش میرود
زینب پاره گریبان را چکارش میکنی
حنجری خشکیده شد راحت بریده میشود
ذبح نه!این نحر آسان را چکارش میکنی
یا به نیزه یا که در خورجین سرش را میبرند
پیکری که مانده عریان را چکارش میکنی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#عادل_حسین_قربان
▶️
التماست میکنم، با اشکها، با نالهام
بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده سالهام!
@hosenih
چشمِ خود را باز کن، قامتکمانِ مرتضی!
در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، والهام
ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی،
تو ستاره باش، من هم تا ابد دنبالهام
حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد
پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم
کاش میمُردم، نمیدیدم که بینِ شعلهها
ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لالهام
@hosenih
با علی حرفی بزن، این روزهای آخری
"کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده سالهام!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
@hosenih
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
@hosenih
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر
سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر
سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر
سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر
کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است
کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است
@hosenih
دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش
با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش
افتاد روی خاک ز دستش قباله اش
از درد شد بلند نواهای ناله اش
تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد
در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد
ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار
در بین خاک های شده رنگ لاله زار...
دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟!
شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار
آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟!
شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر
لعنت به این زمانه و این روزگار پست
دار و ندار اهل کسا می رود ز دست
تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست
هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست
آری قسم به صورت زهرا که شد کبود
پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود
@hosenih
بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند...
بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند
هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند
کام حسین خشک شد و با عصا زدند
از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است
بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#مهدی_مقیمی
▶️
تحمل غم هجران برایمان سخت است
بیا عزیز دلم روزگارمان سخت است
شبِ فراق و غمِ انتظار طولانیست
به دوستان ندهی گر رُخی نشان سخت است
@hosenih
شروع روضه به شعر فراق خورده گره
عجیب نیست اگر کار روضه خوان سخت است
جلوی صاحب عزا روضه خواندن از پهلو
خودِ تو حق بده یا صاحب الزمان سخت است
یکی غم علی اکبر یکی غم زهرا
عجیب بود ، اصولاً غم جوان سخت است
برای فاتح خیبر همین که فاطمه اش
فقط ، زمین بخورد پیش این و آن سخت است
به دست ، گردشِ دستاس و آرد کردنِ جو
شکسته باشد اگر چند استخوان سخت است
کبودیِ تن خود را نهان کنی شاید
ولی نهان شدنِ قامت کمان سخت است
به موی دخترکانش برای شانه زدن
مگر که فضه بیاید ، نفس زنان سخت است
@hosenih
..... سفر برای کسی که برادرش هم نیست
کنار حرمله و خولی و سنان سخت است
مگر که نثر نویسند در بحار و لهوف
که نظم گفتن از انگشت و ساربان سخت است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت
خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!!
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
مادری، الحق چه میآید به نامت، فاطمه!
میدهد از سوی ما، مهدی سلامت، فاطمه!
شاعر: #قاسم_صرافان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
جانانِ علیست...فاطمه...یک امشب
گریانِ علیست...فاطمه...یک امشب
ای صبح نیا، دلت مگر می آید!!!
مهمانِ علیست...فاطمه...یک امشب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#محمود_ژولیده
▶️
عمري گذشت و خدمت مادر نداشتم
يك روز هم ، تقرب كوثر نداشتم
مادر بخوانَمَش ولي اصلاً شباهتي
با مادر شهيدة پرپر نداشتم
@hosenih
او بارها به سوي من آمد خميده قد
تا حال يك قدم به سويش بر نداشتم
مادر بيا به جان حسينت مرا ببخش
ايكاش من شبيه حسين سر نداشتم
محشر كه هيچ ، كار تو صد جا شفاعت است
با آنكه من هواي تو مادر نداشتم
تو رشتة ولاي علي داده اي بمن
با اينكه من لياقت حيدر نداشتم
والله اگر كه فاطمه دستم نمي گرفت
كاري به كار آل پيمبر نداشتم
مادر اگر به دست ولي اَم نمي سپرد
هرگز چنين اطاعت رهبر نداشتم
اين دل ، سراي مادر و باباي زينب است
بي زينبش كه اين همه دلبر نداشتم
از كوچه بر دلم ، حسنش سوز مي دهد
ورنه به سينه اين همه محشر نداشتم
@hosenih
من بي حسين كشته ی زهرا نمي شدم
بي كربلا غلامي حيدر نداشتم
من كشته ، مردة حسنينِ پيمبرم
ورنه چنين حيات مطهر نداشتم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حامد_اِقنایی
▶️
وقتی سراپای زنی را ، درد می گیرد
رسم است زیر دست او را مرد می گیرد
@hosenih
حق دارد آن بانو که درکوچه به هم ریزد
وقتی که راهش راسگی ولگرد می گیرد
سخت است حیدر بودن و با چشم خود دیدن
رخسار ماهت را ، کسوفی زرد ،می گیرد
حالا تصور کن ، جوان بانوی حیدر را ...
با درد ِ پهلو ، خانه اش را ، گرد می گیرد
گشته غذای بچه هایش غصه وگریه
وقتی که مادر دم به دم سردرد می گیرد
می میرد آنجا مرد ِ خانه گر علی باشد
جان زنش را ضربه ای نامرد می گیرد
@hosenih
گرمای خانه میرود با رفتن مادر
در آسمان خانه ، ابری سرد میگیرد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
ابرها بر سقفِ ما بارانِ نمنم ریختند
در میان آشیانم یک جهان غم ریختند
خانهام را سیل دارد میبرد کاری بکن
در نگاه بچههایم آب زمزم ریختند
@hosenih
یک بغل واکردی و گفتند مادر خوب شد
چار طفلم بینِ آغوشِ تو باهم ریختند
تو خودت دارالشفایی پس شفایت را طلب
در نفسهایت عزیزم اسم اعظم ریختند
اشکهایم ای شکسته سینه رویت خیس کرد
سرفههایت لکه خونها را به رویم ریختند
هم نمی آید چرا زخمت چرا بهتر نشد
فضه و اسماء و زینب هرچه مرحم ریختند
چند روزی هست دارد بچهام جان میدهد
چه شده؟ انگار در کامِ حسن سم ریختند
مادرم را در بقیع گفتی چه شد با کودکت
کاش میگفتی سرت یکباره باهم ریختند
فاطمه بنتاسد حالِ عروست را ببین
بر سرِ شیرخدا چند ابنملجم ریختند
در به رویت فاطمه اُفتاد و از آن رد شدند
بار شیشه داشتی با ضرب محکم ریختند
از تو چادر خاکی و از من محاسن روی خاک
تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم ریختند
ریسمان بر گردنم بود تو هم درشعلهها
تازه واردها سرِ طفلانِ ما هم ریختند
@hosenih
**
دادم از حالا برای زینبِ بی مَحرم است
آه میبیند که در گودال یکدم ریختند
نیزهها با تیغها بسیار بسیار آمدند
آب را در پیش آن لب تشنه کمکم ریختند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
بعد از سه ماه پا شده ای مادرم، چه خوب
از بسترت جدا شده ای مادرم، چه خوب
بعد از سه ماه راز و نیازم نتیجه داد
آخر، دعای بعدِ نمازم نتیجه داد
بعد از سه ماه بازویت انگار جان گرفت
شکر خدا که خانه ی ما بوی نان گرفت
@hosenih
بعد از سه ماه بوی غم از خانه دور شد
با نور چهره ات، همه جا غرق نور شد
بعد از سه ماه بوسه به روی حسن زدی
مانند قبل، شانه به گیسوی من زدی
حالا که بهتری تو، چرا رو گرفته ای؟!
حالا که دست بردی و جارو گرفته ای...
جارو بزن به خاطره های هجوم و در
جارو بزن تمام غم خانه را ببر
ای وای... سرفه هات دوباره شدید شد
خوردی زمین و خادمه هم ناامید شد
رنگ از رخت پرید و دلم بی اجازه ریخت
از زیر معجرت به زمین خون تازه ریخت
فهمیدم از نفس زدنت، اصل قصه چیست
تبدار خانه، وضعیتت روبراه نیست
جانم فدات، باز که رویت شده کبود!
بدتر شده است حال تو، نان پختنت چه بود؟!
دستت توان شانه به گیسو زدن نداشت
این خانه ی خراب که جارو زدن نداشت
بر کودکان غمزده ی خود پناه شو
مادر بیا به جان حسن رو به راه شو
با من بگو هر آنچه غم است از فراق نه
با من بگو وصیت خود، از عراق نه
حالا که باز ذکر تو نام حسین شد
اشکت روانه بر غم کام حسین شد
غصه نخور، دو چشم من است و اطاعتت
یادم نمی رود نفسی این وصیتت
شب تا سحر به دست حسین آب می دهم
مانند تو به تشنگی اش، تاب می دهم
اما بیا و چاره نما این ملال را
پاسخ بده به دختر خود این سوال را
@hosenih
آخر مگر که داغ و مصیبات من کم است؟!
در بقچه ات بگو که چرا یک کفن کم است؟!
قولی بده به من که بیایی به کربلا
یاری کنی کنار تن بی سرش مرا
مادر بیا به کرب و بلا راه چاره کن
در بین کوه نیزه، تنش را نظاره کن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e