eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد یاد جمال خاکیِ خدالتریب ‌کرد @hosenih زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد □ □ □ آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد □ □ □ این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد @hosenih با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت تا سر کشید جام بلا حضرت رضا @hosenih دلشوره های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا حضرت رضا راهی نبود تا دم خانه که بارها افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا افتاد ، گفت: یاعلی و وقت پا شدن آورده اسم فاطمه را حضرت رضا گونه گذاشته ست در این لحظه های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا ؟ @hosenih دارد شبیه می کند اینگونه خویش را با روضه های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی ست که دود ببیند در آسمان تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی بگشایید به امداد گداتان رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس تا زنده شود از اثر فیض دعاتان @hosenih دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مانده دل من منتظر دست عطاتان لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان یک بار بیایید به دیدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت! تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان... امّا بگذارید که از روی تفضّل ما را بنشانند کنار رفقاتان شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان با سینه زنان حسنی سخت نگیرید نادیده بگیرید خطای فقراتان « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان « ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال» روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان ما روضه گرفتیم به امید عبوری... یک جلوه نمایید به قربان صفاتان ما را برسانید شبی مشهد دلدار داریم به دل عشق غریب الغرباتان @hosenih ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان منّت بگذارید که گردد به نگاهی دل های خراباتی ما کرببلاتان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقان دور حرم عشق و صفا را دیدند عارفان چله گرفتند و خدا را دیدند ای فقیری که به طوس آمده ای دقت کن اغنیاء مکه که رفتند رضا را دیدند شاعر: @dobeity_robaey
نفسم سوخته از فرط گناه آقاجان در گلو نیست مرا هیچ جز آه آقاجان @hosenih مثل یک آهوی زخمی فراری از شهر دل تنگم به تو آورده پناه آقاجان هر چه از حال و هوای حرمت دور شدم دل سردر گمم افتاد به چاه آقاجان چاره خستگی ام جرعه ی سقاخانه ست بتکان خستگی ام را به نگاه آقاجان آسمان بسکه به پابوس ضریحت آید می زنم در حرمت بوسه به ماه آقاجان @hosenih مرگ را ساده گرفتم اگر از عشق تو بود زائرت بوده ام و چشم به راه آقاجان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سینه ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان عالم آل محمد، نفسی بیش بمان نفست گشته بریده، به خودت می پیچی مثل یک مارگزیده به خودت می پیچی @hosenih نوکرت از غم و از غربت تو می میرد خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد ناله ی یا ولدی با تن بی حال مزن بین این حجره ی در بسته، پر و بال مزن جمع کن بقچه ی خود را، کفنت را تا کن پسرت آمده چشمان ترت را وا کن تو که نورت به زمین و به زمان می تابید چه شده این همه خاکی شده ای، ای خورشید؟! یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه" یاد یک کوچه دوباره، چه بهم ریخته ای خاک ها را به سرت، تا به حرم ریخته ای خیره بر در شدی و سرخ شدی، می سوزی چشم بر میخ در حجره چرا می دوزی؟! خوب شد با همه ی غربتت آمد پسرت نیزه ای زخم نزد بر جگر محتضرت بین این حجره ی در بسته بگو دشمن کیست؟ پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست @hosenih قاتلت چکمه که نگذاشت به روی پر تو پیش چشمِ حرمت داد نزد بر سر تو قاتلت پنجه بر این طره ی مویت نکشید خنجری کند به اطراف گلویت نکشید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد @hosenih کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد @hosenih رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب @hosenih اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد رسیده ام به حجره و عصای دست من در است میان گوش من فقط، صدای وای مادر است ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر سلام من به حیدر و به ناله های سد شده سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن @hosenih حسین را زدند نیزه های تیز این و آن حسین را زدند با عصا و چوب خیزران حسین را زدند پیش چشم تار مادرش حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم مارا چه بدو‌خوب به پای تو‌نوشتند احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم @hosenih آلوده دلان راه به میخانه ندارند ما تشنه‌ی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم آشفتگی نوکرتان علتش این است جا مانده‌ی راهِ سفرِ کرب و بلائیم ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم @hosenih زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم با دختر من بی ادبی کار ندارد معصومه من راه به بازار ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لبِ سوخته‌ام روضه ی زهرا مانده @hosenih جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده @hosenih شعله‌ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده دختری می‌دود و دامنِ او می سوزد ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون جام زهر... غریبانه سر کشید فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید پنجاه و چند ساله‌ی موسی به کوچه‌ها پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید ناله برای کشته‌ی دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله‌ی ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود وقت سحر به جانب دادار پر کشید در انتظار آمدن میوه ی دلش... پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید :: آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب «آمد تن امام زمان را به بر کشید» با دست زخم خورده‌ی خود دختر علی تیر شکسته از تن مولا به در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها آمد ز پای ساقه‌ی یاسش تبر کشید از خاک زیر حنجر خونین دلبرش با نیّت شفا روی چشمان تر کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مصائب کربلا از زبان امام رضا(ع) خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان انگار بغض کرده و تب دارد آسمان گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...» وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان @hosenih یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا... نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که- با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟! میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع) فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان @hosenih والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه! چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e