eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ الْمَكْسُورَةِ ضِلْعُهَا راز آئینه رو برملا نکن خودتو این همه جابجا نکن الهی درد و بلات به جون من... در خونه رو تو دیگه وا نکن یعنی میشه دوباره صدام کنی از دل این همه غم رهام کنی این‌قَدَر به دنده‌هات فشار نیار... نفست در نمیاد سلام کنی زندگیمون داره زیر و رو میشه بودنت داره یه آرزو میشه زینبت رو تا میرم آروم کنم... گریه‌ی حسین تو شُرو میشه گرد غم نشسته روی دامنت چه بساطی شده جارو کردنت دیگه جون مرتضی زمین نخور بخدا داره میبینه حسنت بغض چشمای ترت کشته منو زخمای بال و پرت کشته منو اشکِ بندِ رختِ خونه دراومد شُستشوی بسترت کشته منو داغ حیدرِ تو غربتش شده همه جا نَقلِ مصیبتش شده دلِ رفتنِ به مسجد ندارم... قاتلت امام‌جماعتش شده زخم بازوت دلمو تکون میده عطر پیرهنِ تو بوی خون میده منو هرجا میبینه قنفذِ پست غلاف شمشیرشو نشون میده مگه حرمتت حریم حج نبود؟! کاشکی دشمن تو اهل لج نبود لااقل گیر نمی کردی پشت در... کاشکی میخِ گُر گرفته،کج نبود لب من باید خدا خدا بگه دردِ دل‌هاشو توو ربّنا بگه حسرتش علی رو داره میکُشه محسنم نشد یه بار بابا بگه دلمو عذابِ بی اموون نده به من اسباب‌بازیشو نشوون نده لالایی خوندتو عرش‌و سوزوند... این‌قَدَر گهواره‌اشو تکوون نده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد ماتمش رخت عزا را بر تنِ تقویم کرد زنده شد عیسی کنارِ ذکرِ یازهرایِ(س) ما حضرت مریم به اسم اعظمش تعظیم کرد دست تاریخ آمد و در کوچه ای غربت کشید شهر را با مردمانِ بی وفا ترسیم کرد مهربانی های بی حدّ و حسابش عاقبت جملهٔ «ألجار ثمّ الدار» را تنظیم کرد اولین نان تنور خانه اش را فاطمه(س) پخت و بین تک تکِ همسایه ها تقسیم کرد وای از قوم نمک نشناس! آنکه جای حق یاورِ باطل شد و دل را به او تسلیم کرد مکرِ شورای سقیفه کار دستِ شیعه داد مرتضی(ع) را از خلافت سالها تحریم کرد گفت بر آتش بسوزان «چادر» و «در» را سریع بی حیا مزد رسالت را چنین تفهیم کرد در حمایت از علی(ع)زهرا(س)گذشت از هرچه داشت محسنِ(ع)شش ماهه اش را پشت «در» تقدیم کرد! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هَرچه داریم هَمه از کَرَمِ فاطمه است دوجهان قَطره ای از موجِ یَمِ فاطمه است آن بهشتی که خُدا وصف به قرآن کرده گوشه ای از حَرمِ مُحتَرَمِ فاطمه است هرکسی عزَّتِ خود را زِ خدا می طَلبد راهِ آن خاک شدن بر قَدَمِ فاطمه است هَست جبریل، دُعاگوی مُحِبُّ الزَّهراء تا زمانی که به زیرِ عَلَمِ فاطمه است جُز خدا هیچ کسی بر حَرَمَش مَحرَم نیست قبله ی کعبه به سَمتِ حَرَمِ فاطمه است نامِ حیدر که روی دَربِ جَنان حَک شُده است نَقش و طَرّاحیِ آن با قَلَمِ فاطمه است نُه فَلَک، فیض زِ ایّامِ ظُهورش بُردند نوحه ی عَرش بَر آن عُمرِ کَمِ فاطمه است هرکسی که به حِمایت زِ ولایت بَرخاست می توان گُفت؛ که او هم قَسَمِ فاطمه است پَرچَم فاطِمیّه تا به قیامت بالاست صاحبِ روضه ی او مُنتَقِمِ فاطمه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دنیا به چشمش از تو بهتر را نخواهد دید عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید با حافظ قرآن بگو فکر کفن باشد از صبح فردا روی کوثر را نخواهد دید آری حسن دلخوش به غسل نیمه شب بود میگفت علی بازوی مادر را نخواهد دید حیدر سه دفعه تا در خانه زمین افتاد مردی چنین در شعله همسر را نخواهد دید هرکس تورا رنجاند بانو مطمئن باشد روز جزا روی پیمبر را نخواهد دید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اتصال روضه‌های به بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه‌ی اصغر گذشت میخ در بر سینه‌ی پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیگر رمق به بال کبوتر نمانده است کنج قفس براش به جز پر نمانده است هر چند «در» به مادر ما ظلم ها نمود هر کس گدای فاطمه شد در نمانده است! صارَت کَالخیال!همین است معنی اش: جز نقطه از سه آیه ی کوثر نمانده است پروانه وار دور علی گشت آنقدَر جز شمع آب رفته به بستر نمانده است افسوس! جز نشانه ی پیری زودرس از دختر جوان پیمبر نمانده است با گریه کرد زینب خود را صدا و گفت: «چیزی به پر کشیدن مادر نمانده است» داغ مدینه زود غم کربلا شود! چیزی به روضه ی رگ و خنجر نمانده است ** گودال بود و خواهر غمدیده ای که گفت: مظلوم من! چرا به تنت سر نمانده است… شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پهلو شکسته آه ز بستر بلند شو زهرای من به خاطر حیدر بلند شو با این نگاه بی رمقت آتشم مزن یک یا علی بگوی و ز بستر بلند شو لبخند مرده روی لب غنچه های تو ای باغبان لاله ی پرپر بلند شو از من دریغ کرده مدینه جواب را در پاسخ سلامِ مکرر ، بلند شو افتاده آشیانه ام از رونق و صفا ای بال و پر شکسته کبوتر بلند شو خوابیده ای و رفته توانایی و قرار از زانوان فاتح خیبر بلند شو گیسوی صبر زینبت آشفته مانده است گوید به اشک و زمزمه : مادر بلند شو ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
التماست می‌کنم، با اشک‌ها، با ناله‌ام بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده ساله‌ام! چشمِ خود را باز کن، قامت‌کمانِ مرتضی! در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، واله‌ام‌ ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی، تو ستاره باش، من هم تا ابد دنباله‌ام حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم کاش می‌مُردم، نمی‌دیدم که بینِ شعله‌ها ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لاله‌ام با علی حرفی بزن، این روزهای آخری "کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده ساله‌ام! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوبان عالمند دخیل نجابتت بردند انبیا همه فیض از مناعتت امر شما چو امر خداوند واجب است از عرش تا به فرش همه در اطاعتت هرکس به هر کجا که رسیده است کار توست خورشید هم نشسته به ظل عنایتت روزی هزار مرتبه از جانب خدا جبریل می‌رسید به عرض ارادتت بانو گناه ما مگر آخر چه بوده که محروم گشته‌ایم همه از زیارتت دیگر بهشت روی خودش را نشان نداد از آن زمان که بی‌ادبی شد به ساحتت گل‌های سرخ پیرهنت آب می‌خورند از قطره قطره‌های گلوی جراحتت هرثانیه تو پیرتر از قبل می‌شوی از دستِ درد سرکش ساعت به ساعتت قدقامت الصلوةِ تو قد قامتم شکست محراب خَم شده ز خَمِ قدّ و قامتت حورا به عرش چاک گریبان دریده چون می‌خواست پشت در برود از نیابتت بانو بیا و عرش خدا را بهم نریز باحالت قنوت و رکوع عبادتت در این سه ماه هیچکسی سر نزد به تو جز غم کسی نیامده باشد عیادتت دائم عذاب می‌کشی و دم نمی‌زنی داری دعا کند ملک الموت راحتت میخ و غلاف و آن در و دیوار لعنتی هستند متهم همگی در شهادتت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اولین شرط قبولی دعا فاطمه است عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است بانویی که به سرش چادر ناموس خداست در صف اول هر معرکه با فاطمه است پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند الگوی راه تمام شهدا فاطمه است رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا رازق ملت زهرایی ما فاطمه است چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی! رشیده ی علی از چه چنین هلال شدی؟! دوباره دست به پهلو گرفته ای زهرا چرا مقابل من رو گرفته ای زهرا؟! بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟ دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی شده بریده چرا ناله ات؟! هراسانم من از لباس پر از لاله ات هراسانم قسم به حرمت چشم ترت، بیا و بمان قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان تمام روز و شب از درد سینه گریانی نماز نیمه شبت را نشسته می خوانی میان سجده، مرا باز جان به لب کردی چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟! نگاه کن به دل مضطر حسین و حسن بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن مرا چگونه غمت باز خونجگر نکند به زخم های تنت مرهمی اثر نکند شکسته اند به داغت دل صبورم را شکسته اند شبیه پرت، غرورم را منی که پشت سر خود زره نمی بستم به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد به پیش دیده ی مردش، زنی کتک نخورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e