#مناجات_با_خدا
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست
اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست
چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت
در دستهای خالیام حتی کلافی نیست
یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم؟
شرمندهام که توبهام چون بُشر حافی نیست
هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد
رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست
گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یا رب
چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست
سرچشمهی توحید امیرالمؤمنین باشد
این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست
تا نورِ راهم از نجف هست و از ایوانش
راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست
گفته میآید وقت مرگ و در کنارم هست
حق است حیدر، وعدههایش را خلافی نیست
**
لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب...
طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست
درد علی اما، شکاف سینهی زهراست
زخم سرش اصلاً برای او شکافی نیست
یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را
یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست
دور سر حیدر چنان پروانه میچرخید
آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟!
بهر حسینش گریه کرد و پیرهن میدوخت
سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست
ای کاش رحمی داشت قاتل یا که میفهمید
پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست
جلوهی اعلا برای ربّی الاعلای ماست
سربه زیری کردهایم و سربلندی میکنیم
زیردستیم و امیرالمؤمنین بالای ماست
دور دنیا گشتن مارا خلایق دیدهاند
در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست
ما کنار چاههای آب کوفه ماندهایم
هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست
والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست
حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست
پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود
این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست
آبروداری ما بی آبروها پای اوست
تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست
قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین
یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست
با دهان روزه از او کربلا را خواستیم
شوق یک کرببلا رفتن دراین دلهای ماست
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
کیستم من؟ بندهای بی چشم و رو و خودپرست
بندهای که حرمت نان و نمک را بد شکست
بندهای که آنهمه لطف و محبت را ندید
بندهای که رو به عصیان، چشمهایش را نبست
دوری از تو جز ضرر چیزی برای ما نداشت
لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است
این شب قدری گناهان عظیمم را ببخش
ای بزرگی که مرام تو بزرگی بود و هست
یا اله العالمین، اغفر ذنوبی بالحسین
من بلی گفتم به عشق شاه از روز الست
✍ #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح؛ #شب_قدر
شود با بوسهات کشته به یک ضربُ الاَجَل احیا
مسیحا نیز میخواند لبت را یا أب الاحیا!
میان جنگ میخندد چرا تیغت؟ نمیداند_
که جای زخم میگردد همیشه با عسل احیا؟
قسم بر جوشنت جای تعجب نیست در صفین
شود قرآن به سر نیزه، بگیرد در محل احیا
به قرآن، کشتهی عشقت نباشد در صف اموات
که بعد از "فی سَبیل الله اَمواتا"ست، "بل احیا"
کلام الله ناطق! عرش بر سر بردهات یعنی
گرفته قرب "أو أدنا" هم از صبح ازل احیا
سر گیسوی مشکینت صبا تا صبح بیدار است
شب قدری چنین را هست دستورالعمل احیا
چه باک از مرگ دارد حار همدان؟ مَنْ یَمُت گویان*
از آغوش تو میریزد در آن سو صد بغل احیا
من آن همّام بی تابم که بعد از خواندن خطبه**
به بالینم بیایی میشوم با یک غزل احیا
✍ #مسعود_یوسف_پور
.......................
* قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام: «یا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ».
**همّام، نام شخصی بود که بعد از شنیدن خطبهی حضرت (در نهجالبلاغه به خطبهی متقین معروف است) جان داد.
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
آسمان و قمر پریشان است
چقدر این سحر پریشان است
صحن این خانه مثل هر شب نیست
مثل دیوار و در پریشان است
در نگاه پدر چنین دیدیم
مُژهی چشم تر پریشان است
منتظر بوده سالها انگار
غُصه دارد اگر پریشان است
دست بر دامنش اگر زد میخ
از همه بیشتر پریشان است
محکم از خانه رفت تا مسجد
مرد و مردانه رفت تا مسجد
مأذنه خاکبوس مولا شد
بعد از آن روز، قامتش تا شد
داشت محراب بر سرش میزد
آتش از جان به منبرش میزد
ناگهان اشقیالاشقیا برخاست
قاتل نفس مصطفی برخاست
آبرو از تمام دنیا برد
تیغ را با دو دست بالا برد
آنچنان ضربه زد که سر وا شد
در جنان قد فاطمه تا شد
قامت دین به خاک افتاده
حیدر است این به خاک افتاده
مثل دستار خونی بابا
چشمهای پسر پریشان است
چشمهای حسین کاسهی خون
چشمهای قمر پریشان است
از دل کوچه بوی خون آمد
زینب از این خبر پریشان است
ام کلثوم میزند بر سر
بر روی شانه، سر پریشان است
✍ #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
الهی هر چه هستم خوب یا بد، بندهات هستم
به رویم در نبستی مهربان شرمندهات هستم
کسی جز تو نمیداند سیامشق خطایم را
گنه پیچیده در زنجيرِ حيرت دست و پایم را
کنون در آستانت رُخ نهان در آستین دارم
نگاهت را دریغ از من نمیداری یقین دارم
به دیوار محبت تکیه دادم، سایهبانم شو
قرار این دل آشفتهی آتشفشانم شو
به آغوشت پناه آوردهام دریاب آهم را
زمین بگذار یارب کولهبار اشتباهم را
همین اشک است و یارب یارب و آهِ شبانگاهی
تو ستارالعیوبی، من سراپا جرم و کوتاهی
الهي خوب میدانم به نَفْسِ خود ستم کردم
(تَجَرَأتْ بِجَهلی) ، شِکوهها از بیش و کم کردم
مرام بندگی از یاد بُردم، خودسری کردم
دلم سَرمَست دنیا چونکه شد، عصیانگری کردم
کنون باز آمدم در را به رویم باز وا کردی
فراری بندهات را مهربانانه صدا کردی
صدا کردی: بیا ای بندهی من دوستت دارم
ز اشک و آه و ناله هرچه آوردی خریدارم
غم پنهانیام را با تو میگویم خدای من
دوای درد خود را از تو میجویم خدای من
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
باز هم عاشق و دلخواهِ علی آمدهام
نور میخواهم و در ماهِ علی آمدهام
کوهی از معصیت آوردهام از راهِ نیاز
تا مقرّب شوم از راهِ علی آمدهام
تا اجابت بشود توبهٔ نیمه شبِ من
در مناجاتِ سحرگاهِ علی آمدهام
طعنهٔ خلق زمینم زده و دنبالِ
لطفِ بی منّتِ أللهِ علی آمدهام
گرهِ کور بر این بندگیام افتاده ست
باز محتاج به مفتاحِ علی آمدهام
قفلِ دیرینه به بازارِ کسادم خورده
با غمی کهنه به درگاهِ علی آمدهام
تا که قدرِ "منِ" غفلت زده را بشناسم
شبِ قدر آمده؛ همراهِ علی آمدهام
تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست
به امیدِ نَمی از چاهِ علی آمدهام
چاه...آن سنگِ صبوری که ترک خورد از "آه"
اشک میریزم و با آهِ علی آمدهام
بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلیٍ العفو
با دلِ خسته و آگاهِ علی آمدهام
**
سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت
با همان سجدهٔ جانکاهِ علی آمدهام!
✍ #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
چنان زلفی که در باد صبا گردد رها یک شب
گره وا میشود از پیچ و تاب کار ما یک شب
به شوقِ روزه، آغوش سحرگاهان به ما واشد
که میاُفتد گذارِ روسیاهان تا خدا یک شب
به دریای ندامت غرق شد اعمال ما شاید
به ساحل آورند ایمان ما را موجها یک شب
امام عصر هر شب در مناجات است و میدانم
بگیرد دست ما را لطفِ آن دستِ دعا یک شب
خدا هم خِجلت ما روسیاهان را نمیخواهد
#شب_قدر است در بین تمام روزها، یک شب
خدای مهربانم زود میبخشد گناهم را
فقط باید بکوبم حلقهی این خانه را یک شب
شب احیاست مهدی جان! دلم را زنده کن باعشق
بیا ای خسرو خوبان به دیدار گدا یک شب
قدم بر چشم من بگذار تا قرآن به سر گیرم
چه خواهد شد ببینم آن جمال دلربا یک شب؟
*
خدایا رحم کن بر ما به حق سِرّ مستورت!
همان سِرّی که شد در #دیر_راهب برملا یک شب
همان سِرّی که سَر زد از فراز نیزهها یک روز
همان سِرّی که در ویرانه شد مشکلگشا یک شب
حرم پُر میشود از عطر سیبِ حضرت زهرا
که میآیند در کرببلا، آل عبا یک شب
کند ذکر مصیبت، مادری داغِ پسر دیده
به آه و ناله میگریند جمع انبیا یک شب
گنهکارم ولی نور امیدی هست در قلبم
که میآید به فریادم علیِ مرتضی یک شب
✍ حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
در مجلس ما یار نیاید که بیاید؟
دلدار به دیدار نیاید که بیاید؟
سلطان به گداهای در خویش بنازد
بیچاره به دربار نیاید که بیاید؟
دور تو شلوغ است... مگر که همه پاکند!
پیش تو گنهکار نیاید که بیاید؟
بر طاق شفاخانه نوشتند کریمان
بیمار و گرفتار نیاید که بیاید؟
بالا سر نوکر دم تشییع جنازه
ارباب وفادار نیاید که بیاید؟
این بَرده ی بازار نجف دلهره دارد
حیدر سر بازار نیاید که بیاید؟
سرمست علی هستم و جام شب قدرش
آن ساقی کرار نیاید که بیاید؟
لب تشنه ی آن تشنه لبِ آبِ فراتم
سقا دم افطار نیاید که بیاید؟
با سر به زمین خورد و دل خیمه بهم ریخت
ای مشک! علمدار نیاید که بیاید؟
وقتی سر ناموس علی معجر پاره است
عباس در انظار نیاید که بیاید؟
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
آرام درخـون خفتی و لب بـاز كردی
فزت و رب الكعبــه را آغـاز كردی
توبـا نسيـم آه خـود، در آن شب قـدر
يك در به روی عرش اعلا باز كردی
خـون دلی كه خورده بودی از سرت ريخت
بر روی محرابی كز آن پـرواز كردی
گنجينــه ی راز الهـی بــودی و بــاز
محــراب را آئينـه دار راز كــردی
گاهی برای قاتلت كـردی سفـارش
گاهی يتيمـان را ز رأفت، نـاز كردی
وقتی كه بـرعبـاس گفتی ازحسينت
از كـربــلا يك راز را ابـراز كردی
دنبال تو عــدل وامـان بار سفر بست
آن شب كزين دنيا سفر آغاز كردی
رفتی ولی بـانگ رسـای معـدلت را
سرتاسر دنيـا طنيــن انداز كردی
بار دگـر با التفـاتی چــون هميشـه
طبع «وفایی» را سخن پردازكـردی
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهی در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانهیِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
**
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
✍ #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#محاوره
برا کارگر روضههات شدن
میشه لطفاً منم انتخاب کنی
دست و بالم خالیه اما علی
میشه روی گریههام حساب کنی؟
یادگرفتم از مرام فاطمه
جون بدم ولی دل از تو نکنم
تا فقط یه بار به چشم تو بیام
خیلی به این در و اون در میزنم
توی تاریخ اومده، اهل زمین
قدر تو نمیدونستن، آسمون!
یه روز از قدرت شمشیر دو دم
یه روز از صبر تو بند اومد زبون
هر جوری شده اذیتت کنن
بنا رو بر این گذاشتن آقا
این که وقت دیدنت سلام کنن
لیاقت می خواست، نداشتن آقا
یه نفر تا تو رو دید توی مسیر
روشُ چرخوند و راهش رو جدا کرد
هر کسی پشت سر غیر تو رفت
توی هر دو دنیا پشت به خدا کرد
تو صف نماز بهت جا ندادن
تا شاید وقت دعاتو بگیرن
ولی بی خبر از اینکه نمیشه
جلوی دید خدا رو بگیرن
دوست دارم یه بار ببینمت تا که
قبل هر کسی بهت سلام کنم
قول دادی میای و باید دم مرگ
برای عرض ادب قیام کنم
✍ #شهریار_سنجری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e