هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
زمانهای که به زهرا چنین جفا کردهست
مگر سلام علی را جواب خواهد داد؟!
✍ #اعظم_سعادتمند
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_شهادت
فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است
خواندن روضهی "در" چندبرابر سخت است
از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن
از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است
زیر بار غم تو میشکند پشت پدر
زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است
دل حیدر دل کوه است، دل کوه آری
ولی این داغ برای دل حیدر سخت است
من همان اول بسم الله اشکم جاریست
چقدر زمزمهی سوره کوثر سخت است
✍ #جواد_شیخ_الاسلامی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
یا به تعبیر دیگری انگار
ابر روی هلال میآید
سایهای مانده بود از مادر
وقت برخاستن نشست، نشست
عرق سرد روی پیشانی
اشک امانم نمیدهد که پر است
مو به مو قصه از پریشانی
شانه از دست مادرم افتاد
::
قصه آتش شد آن زمانی که
ریخت آوار شهر بر سر ما
همۀ شهر آمدند آن روز
طرف خانۀ محقر ما
هیزم آنقدر هم نیاز نبود..
مادر من خودش یدالله است
کارشان را پر از مخاطره کرد
دست انداخت دور شال پدر
کار را یک غریبه یکسره کرد
نام آن مرد را نمیگویم
::
روز آخر امیدوارم کرد
روز آخر بلند شد از جا
شستشو کرد، گردگیری کرد
سخت مشغول کار شد اما...
چادر از صورتش کنار نرفت
::
تا بگیرد امانت خود را
دست پیغمبر آمد از دل خاک
پدر خاک آب شد از شرم
رد شد آن شب سکوتش از افلاک
همه دلواپس پدر بودیم
غسل از زیر پیرهن سخت است
غرق در خون شود کفن سخت است
جان خود را به خاک دادن، بعد
دستها را به هم زدن سخت است
پدرم خویش را به خاک سپرد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
دیگر رمق به بال کبوتر نمانده است
کنج قفس براش به جز پَر نمانده است
صارَت کَالخیال! همین است معنیاش:
جز نقطه از سه آیهی کوثر نمانده است
پروانهوار دور علی گشت آنقدَر
جز شمعِ آب رفته به بستر نمانده است
افسوس! جز نشانهی پیری زودرس
از دختر جوان پیمبر نمانده است
با گریه کرد زینب خود را صدا و گفت:
«چیزی به پر کشیدن مادر نمانده است»
داغ مدینه زود غم کربلا شود!
چیزی به روضهی رگ و خنجر نمانده است
::
گودال بود و خواهر غمدیدهای که گفت:
مظلوم من! چرا به تنت سر نمانده است…
✍ #محمدحسین_مهدی_پناه
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
ای معجرت نجابت! و ای چادرت حجاب!
در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب
ای محور "لِیُذهِبَ عَنکُم"! وضو بگیر
دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب
بی پرده رو به آینه کن، قبله را ببین
هرچند نیست آینه را تابِ بازتاب
لبریزِ مهربانی تو میشود پدر
وقتی تو را به "ام ابیها" کند خطاب
از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت
از اشک توست آبروی عترت و کتاب
گرچه شکست بازوی انسیه با غلاف
با آنکه بسته بود یدالله با طناب
کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟
کی موج خسته میشود از قهر پیچ و تاب؟
وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش
در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب!
::
مولا سؤال کرد که ای مَحرم علی!
آخر چرا برابر من میزنی نقاب؟
مولا سؤال کرد و در آن غسلِ نیمهشب
معلوم شد سؤال علی نیست بی جواب!
✍ #سیدروح_الله_موید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوی مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحی که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روی زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانی که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههای غدیر رفت از یاد
چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند
برای بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولی دریغ که آن دستهای نامحرم،
برای چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسی نگفت که نوغنچههای یاس کبود
درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند
کسی نگفت که این آیههای نورانی،
برای شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهای تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یک گل، که پشت در بودند...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
سخت است روح خانهات بیمار باشد
غمهای عالم بر دلت آوار باشد
سخت است با دستان بسته پیش چشمت
ریحانهات بین در و دیوار باشد
آتش بسوزاند پر پروانهات را
نیلوفر باغ نبی تبدار باشد
ایکاش امشب وقت برگشتن به خانه
زهرا کنار فضه گرم کار باشد
ایکاش جای آرزوی مرگ امشب
روی لبش "الجار ثم الدار" باشد
آرامش این شهر در دست قنوت اوست
نفرین نباید پاسخ مسمار باشد
افسوس تقدیر علی تنهاشدن بود
باید پس از این گریه در تکرار باشد
وقتی کسی همصحبت یک آسمان نیست
یک چاه باید محرم اسرار باشد
✍ #معصومه_سادات_اسدیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
ای اشک چارهای! غم کوثر نگفتنیست
باران! ببار! روضه سراسر نگفتنیست
با آنکه روضه خواندن ما با کنایه است
اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنیست
تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ
آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنیست
جا مانده بین کوچه دل بیقرارمان
اما حکایت گل پرپر نگفتنیست
باران شوی اگر نود و پنج روز، باز
حال غریب مادر و دختر نگفتنیست
آنشب وصیتش به علی ناتمام ماند
باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنیست
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
آرام و بیصدا دلِ مولایمان شکست
وقتی که دید مادرمان قد کمان شکست
وقتی پناهِ هر دو جهان بی پناه بود
پیش نگاه ساکت اهل جهان شکست
آهسته گفت: "فاطمه جانم..نرو" گریست...
آهسته گفت: "فاطمه جانم..بمان!" شکست...
آن لحظهای که فاطمه پهلو شکسته رفت
بغض هزار سالهی او ناگهان شکست
در قبر گفت؛"فاطمه جانم! منم! علی"
تنها کنارِ گریهی شب، بیامان شکست
✍ #سیدمجتبی_مشرّف
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری
حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر
انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا
اینها همگی فاطمه هستند ولی نیست
محبوبیت فاطمه محدود به اینها
مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است
دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها
فردوس برین، باغ بهشت است به صورت
فردوس برین خانۀ زهراست به معنا
پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ»
بیرون زده از پنجرهاش شاخۀ طوبی
روزی که بخندد همۀ شهر بهاریست
آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا
آن شب که بگرید همۀ شهر بگریند
آن شب که بگرید...چه میآید سر مولا؟
از روی لب مادرمان فاطمه چندیست
لبخند فراری شده کاری بکن اَسما
::
کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر
درد است سراپا و سکوت است سراسر
این هیزمِ تر چیست که در آتش آن سوخت
یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر
در سوخت، ولی مانده به یادم که محمد
یک مرتبه بیاذن نشد وارد از این در
من خواب بدی دیدهام اَسما، چه بگویم؟
دور کمرش شال عزا بست پیمبر
از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر
خالیست مشام همه، کافور بیاور...
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#برگرفته_از_روایات_معتبر
(لحظه ی با شکوه ورود حضرت زهرا (س) به صحنهی محشر)
نه کسی قدرت سخن دارد
نه کسی نای سر تکان دادن
همهی اختیارها جبر است
شده وقت دوباره جان دادن
روز محشر شده، زبانها لال!
جن و انس و ملک! نظر پایین!
حال وقت عبور فاطمه است..
همه انداختند، سر پایین
گرم تسبیح و مجمری از عود
با سپاه فرشته مالامال
آمده از میان جمعیت
مریم و آسیه به استقبال
رفته بر روی منبری از نور
دور تا دور او ملک پیداست
جبرئیل از خدا خبر آورد
عرش تحت ولایت زهراست
همهی هستی خودش را داد
حق خودش گفته وقت جبران است
به تلافی بندگیهایش
هرچه زهرا طلب کند آن است
فاطمه در برابر خالق
دستها را که میبرد بالا
با سر غرق خون فرزندش
روضهای تازه میکند برپا
با دلی زخم خورده میگوید
که برای شکایت آمدهام
داغ روی دلم گذاشتهاند
با غمی بی نهایت آمدهام
از چه دردی کنم شکایت که
همهی لحظههام پُر دردند
یوسفی داشتم که لبتشنه
گرگها پاره پارهاش کردند
نیمهجان روی خاکها بود و
با عصا میزدند بر بدنش
دل من را به درد آوردند
بسکه پا میزدند بر بدنش
میرسد امر خالق قهار:
ظالمان را در آتش اندازید
قاتلان حسین را ببرید
همهشان را در آتش اندازید
::
گفت: وارد شو ای حبیبهی من
پیش پایش گشود درها را
گفت: هرگز نمیروم به بهشت
تا نفهمند قدر زهرا را،
فاطمه خواندهای مرا ز ازل
بهخدا اینچنین نخواهم رفت
زودتر از همه محبانم
به بهشت برین نخواهم رفت
صبر کردم میان رنج و بلا
تا که فصل عنایتم برسد
نوکران حسین منتظرند
تا به آنها شفاعتم برسد
با اشارات چادر خاکی
عرش را جابجا کند زهرا
مثل "مرغی که دانه برچیند
دوستان را جدا کند زهرا"*
✍ #مهدی_کبیری
*مرحوم سیدرضا مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
عاقبت دردم دوا خواهد گرفت
دامنت دست مرا خواهد گرفت
هر شب "اللهم عجل..." خواندهام
روزی آخر این دعا خواهد گرفت
من اگر مُردم غبارم عاقبت
روی دامان تو جا خواهد گرفت
ای ز مادر مهربانتر خوبتر
کی دلت از دست ما خواهد گرفت
چشمت این ایام خون خواهد شد و
قلبت از این روضهها خواهد گرفت
تو اگر یک بار روضهخوان شوی
روضهی ما تازه پا خواهد گرفت
روشن است از حال و روز مادرت
زود بیمارت شفا خواهد گرفت
بعد از این همسایه راحت میشود
حیدر از فردا عزا خواهد گرفت
::
فاطمیه، عاقبت از دست تو
دست من یک کربلا خواهد گرفت
✍ #محمدعلی_بیابانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e