eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باز پیوند دل و صبر گسستم با اشک  باز پیمانه‌ی پندار شکستم با اشک باز در پرده‌ی اخلاص نشستم با اشک  باز در خانه‌ی دل پنجره بستم با اشک دوختم چشم از این پنجره من بر کرمش  چنگ انداخته بر پنجره‌هاى حرمش حرم اوست که از عرش عُلا خوبتر است  قبله‌ی جان و دل مردم صاحب‌نظر است به ضریحش نگران چشم امید بشر است  از چراغش همه دم نور خدا جلوه‌گر است ما همه پُر ز سؤال و حرمش مسؤول است  زیر آن بقعه‌ی مرفوع، دعا مقبول است امشب از چیست که عالم به سرود آمده‌اند؟  قدسیان صف به صف از عرش فرود آمده‌اند در بر ختم رسولان به درود آمده‌اند  عشق و عقل و ادب آن جا به سجود آمده‌اند تا بگویند به او مژده‌ی میلاد حسین  که شود تازه دلش هر نفس از یاد حسین دل به شوق آمده و بس که تپیدن دارد به حریم علوی، میل پریدن دارد که جمال پسر فاطمه دیدن دارد نغمه‌ی کودک نوزاد شنیدن دارد که برد سجده و تسبیح و دعا می‌خواند  پسر شیر خدا، حمد خدا می‌خواند قبل از این روز، یکى روز، نبىّ محمود  رفت در خانه‌ی زهرا و چو در را بگشود دید زهرا ـ که فدایش همه‌ی مُلک وجود! ـ  با کسى گرم کلام است و کس آن جاىْ نبود گفت: اى گل که مرا تازه‌تر از مینویى!  کیست در خانه؟ بگو با که سخن می‌گویى گفت زهرا که عیان، سوز من و ساز من است  هم خدا هم نبی‌اش باخبر از راز من است در نهان، کودک من، مونس و دم‌ساز من است  من به او هم‌سخن، او نیز هم‌آواز من است دل من گر چه ز هم‌صحبتی‌اش شادان است  گاه گاهى سخنش ذکر «انا العطشان» است اى پدر جان! دل من بر پسرم می‌سوزد  غم آینده‌ی او بال و پرم می‌سوزد او که گوید ز عطش، من جگرم می‌سوزد  باغبانا! مگر این یاس ترم می‌سوزد قصّه‌ی تشنگى اوست کجا پایانش؟  جان مادر به فداى دو لب عطشانش! اینک آن غنچه‌ی سربسته شکوفا شده است  آن جنین خنده‌کنان انجمن‌آرا شده است طفل عیسى نفس فاطمه، گویا شده است  مونس خلوت او، کودک زیبا شده است شجر طیّبه‌ی حُسن ثمر آورده  فاطمه بهر على باز پسر آورده رحمت از عرش ببارد که حسین آمده است  عظمت سجده گزارد که حسین آمده است عشق، آرام ندارد که حسین آمده است حُسن، فریاد برآرد که حسین آمده است ماه و خورشید، دو آیینه‌ی زیبایى او  فطرس، آزادى خود یافت ز آقایى او نور ایثار برآمد که حسین آمده است  عمر ظلمت به سر آمد که حسین آمده است شب غم را سحر آمد که حسین آمده است  از شفاعت، خبر آمد که حسین آمده است این درختى است که نور شجر از مشعل اوست  برگ آزادى فطرس، ثمر اوّل اوست ابدى شد دژ توحید ز میلاد حسین  شد روان چشمه‌ی خورشید ز میلاد حسین آن چه می‌خواست خدا، دید ز میلاد حسین  پنجمین مرتبه تابید ز میلاد حسین بر جهان آب حیات است حسین بن على  همه را فُلک نجات است حسین بن على این حسین است که پیوند به جان‌ها زده است  عَلَم فضل و شرافت به جهان‌ها زده است پای بر فرق زمان‌ها و مکان‌ها زده است وز کرم بر سر تاریخ، نشان‌ها زده است او ز هر قوم و نژاد است اگر چه عرب است  یاد او اشک برآرد چه اگر تشنه لب است عشق را قافله سالار، حسین است، حسین  نورِ آیینه‌ی اسرار، حسین است حسین فاتح قلّه‌ی ایثار، حسین است، حسین  روح مردان فداکار، حسین است، حسین رخ برافروخت که من مهر جهان‌آرایم  قامت افراشت که من رهبر عاشورایم پدرش چشمه‌ی ایثارِ وفادارى اوست  مادرش تربیت‌آموزِ فداکارى اوست پسرش آینه‌ی قدرت و حق‌یارى اوست  خواهرش حافظ خونِ همه دم جارى اوست دخترش شاهد مظلومى او در شام است  چلچراغى که فروزنده از او اسلام است اى که تکبیر به نامت زده تکبیر! حسین!  موج خونت شده پیروز به شمشیر! حسین! باده نوشیده‌اى از ساغر تقدیر، حسین!  شیره‌ی جان نبى در عوض شیر، حسین! نه عجب گر اثر وحى بُوَد در سخنت  که پیمبر بنهاده است زبان در دهنت چون رسولى که بپرورده رسول اللّهت  با اذان کرده ز اسرار لدن، آگاهت به خدا! در همه جا بوده خدا همراهت  که بلوغ است همه زندگى کوتاهت اى رسانده است به سرحدّ خدا بندگی‌ات!  بس بُوَد عزّت ما را خطى از زندگی‌ات اى حسینى که مسیحا به دمت محتاج است!  گل خورشید به خاک قدمت محتاج است سبزى توبه به گلْ‌اشک غمت محتاج است  همه کس روز جزا بر کرمت محتاج است گر جهانى پى تعظیم تو برخاسته است چه توان کرد؟ خداى تو چنین خواسته است ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌸ولادت با سعادتِ رحمت واسعه‌ی الهی، باب نجات امت، حضرت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) مبارک باد. از روى حسین تا نقاب افکندند در عالم عشق، انقلاب افکندند تبریک به طوفان‌زدگانِ غم و درد! کشتى نجات را به آب افکندند ✍مرحوم 📝 @hosseinieh_net
از افق تابید ماه مرحمت بر همه شد باز باب مغفرت آمده دریای بخشایش به جوش تا در این دریا بشویندت، بکوش خیز و راهی جانب یزدان بجوی با سرشک توبه، جان و دل بشوی قُرب حق جوی و قِرابت را نگر در دعا کوش و اجابت را نگر چون که این ماهی عطاگستر بُوَد ماه شعبان، ماه پیغمبر بُوَد ماه غفران خواستن از هر خطاست ماه جبران کردن بُگْذشته‌‌هاست ماهِ پشت پای بر دنیا زدن دست خود در شاخه‌ی طوبی زدن ماه رفتن بر سر خوان حسین دست افکندن به دامان حسین ماه تقوا و تقدّس یافتن حکم آزادی چو فطرس یافتن ماه مُحرم در حریم دل شدن بنده‌ی کوی ابوفاضل شدن ماه مولانا علی بن الحسین انس بستن با علی بن الحسین ماه پرچم‌های نصر افراشتن جشن میلاد سه مولا داشتن ماه میلاد سه مرد روزگار در دبستان خِرد، آموزگار ماه میلاد سه روح انقلاب فُلک هستی را سه نوح انقلاب ماه میلاد سه خوش رفتار عشق دلبر و دل داده و بیمار عشق ماه میلاد سه نور عالمین سیّد سجّاد و عبّاس و حسین هر سه مست از باده‌ی "قالوا بلا" هر سه جانباز قیام کربلا از پیِ سرکوبی کاخ فساد هر سه را تا پای جان، عزم جهاد با اسارت، با شهادت، هر چه هست باید آخر داد دشمن را شکست گر شدندی یا اسیر و یا شهید عاقبت کندند بنیاد یزید در ره قرآن، ابوالفضل و حسین از شهادت خوش ادا کردند دیْن آن که بر پایش سعادت بوسه زد بندبندش را شهادت بوسه زد وز پی آنان پی احیای دین شد اسارت، سهم زین العابدین تا نماند دِیْنِ دین در گردنش گردنش را بست در غُل، دشمنش آن که او را هر نفس معراج بود از عبودیّت به فرقش تاج بود در نیایش باز فتح باب کرد تشنگان فیض را سیراب کرد در مصاف کربلا بیمار شد آن توان‌بخش جهان، تب‌دار شد آتش تب شعله زد بر پیکرش وز عطش می‌سوخت جان اطهرش آن خلیلِ عصرِ عاشورای عشق سوخته در آتش سودای عشق با بیانش کوفه را محکوم کرد حقّ خود را بر جهان معلوم کرد آن سکوت مرگ را در هم شکست پرده‌ی اوهام را از هم گسست خطبه‌ها در مسجد و بزم شراب خوانْد و برْانگیخت مردم را ز خواب خلق را آگاه کرد از مکتبش گاه گاهی او و گاهی زینبش :: در مسیر آن خدایی انقلاب ملّت ما راه او کرد انتخاب مرد آزادی ز نسل آن امام داشت بر دوشش لوای این قیام خلق را عشق حسینی زنده کرد مُلک را عزم خمینی زنده کرد آن که چون دریا برآوردی خروش تا صدای ظالمان سازد خموش از خدا خواهد "مؤید" هر زمان تا برآید سربلند از هر امتحان ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چراغِ دامنِ محرابِ عشق من تا اوست مرا به سینه نهان و به دیده پیدا اوست دل شکسته‌ی خود را به دست او دادم که اوست دلبر من، اختیار من با اوست به دیده خاک رهش می‌کِشم که می‌دانم یگانه‌ای که بُوَد قبله‌گاه دل‌ها اوست امید بسته‌ام امشب به رحمت عامش که ماه پنجم شعبان ز چهرِ زیبا اوست امام زهد و نماز و دعا که در عالم به هر کجا که زند عشق خیمه، مولا اوست مدینه را ز جمالش ستاره باران کرد که یادگار منا و صفا و بطحا اوست ز آسمان امامت دوباره کرد طلوع مهی که آینه‌دار علی اعلا اوست ولیّ چارم یزدان کز آدم و عالم تمامْ بنده‌ی فرمان‌بَرند و مولا اوست فروغ دیده‌ی عُبّاد، حضرت سجاد کسی که ترجمه‌ی آیه‌های تقوا اوست حدیث ماهی و نان‌های خشک و دُرّ و نمک بُوَد عجیب ولیکن بر آن توانا اوست جمال پنج تن اَر جویی اندر او بنگر حسن، حسین، محمد، علی و زهرا اوست کسی که زهد از او کسب می‌کند "یحیی" کسی که ناز لبش می‌کشد مسیحا، اوست کسی که یوسفِ صدیّق را رهایی داد به یک شهادتِ طفل از کف زلیخا اوست کسی که کرد عصا را چو مار، وز نظرش دوباره مار عصا شد به دست موسی اوست به جز به "اشهدُ اَن لا اله الّا الله" کسی که هیچ نیاورده بر زبان "لا" اوست کسی که حال نمازش به نیشِ مُهلِک مار نیافت هیچ تزلزل، نداشت پروا اوست سفیرِ عشق در احیای انقلابِ حسین امامِ خَلق به فرمان حق تعالی اوست کسی که کشتی در خون نشسته‌ی دین را فکند باز بر امواجِ سبزِ دریا اوست کسی که پرچم خونْ رنگِ دشتِ "ماریه" را به دست همت خود داشته است برپا اوست بگو خلیل که یک جا اگر در آتش رفت خلیلِ در دلِ آتش فتاده، صد جا اوست اگر به مصلحتی بود مدتی بیمار حیات بخشِ قلوب و طبیبِ جان‌ها اوست گل عشيره‌ی عشق و گلاب عاشورا که دل‌نوازترین عطر لاله‌ها با اوست گهی به اشک و دعا، گاه با نماز و پیام نگاه‌داری اسرار کربلا با اوست شنیدى اَر عظمت‌های صبر زینب را امام زینب کبری، ولی والا اوست به قتلگاه خرید اَر چه جان او زینب به هر بلیّه، دل عمّه را تسلّا اوست دلیل دفن، تنِ بی سر شهیدان را کفیلِ قافله در سایبان سرها اوست میان آن همه مردان کربلا، مردی که ماند و دادِ شهیدان گرفت، تنها اوست نثار کردن خون با برادرانش بود خراب کردن کاخ یزیدیان با اوست بنای ظلم و ستم از کلام او بشکست اگر اسیر ولیکن امیر دل‌ها اوست به رغم نرمی آهن به پنجه‌ی "داوود" کسی که بسته به زنجیر شد سراپا اوست به دست، سلسله دارد که این رضای خداست کسی که سلسله جنبان امر دنیا اوست ز خطبه خواندن او کوفه کرد یادِ علی کیانِ کوفه به حیرت! که این علی یا اوست؟! هنوز از در و دیوار مسجد اُمَوی رسد ندا که چراغ حریم طاها اوست به وقت خطبه‌ی او از اذان خصم چه غم! که شامیان همه دانسته‌اند مولا اوست مگو موذّن مسجد! اذان بی هنگام که مفتخر به اذان و اقامه تنها اوست عزا برای شهیدان، میان کاخِ ستم کسی که کرد به شام این حماسه اجرا اوست اگر یزید بپرسد ز چوب منبر هم کند خروش که او بر حق است و حق با اوست از این زیاده "مؤید" توان مدحش نیست که طبع ما چو یکی قطره است و دریا اوست سلام ما به حریم مقدسش به بقیع! که در مدینه یکی قبله‌ی دل ما اوست شب بقیع به چشم فرشتگان، روز است در آن حریم که "والشمس" و هم "ضحاها" اوست ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آفتابی کز تجلی بی‌قرینش یافتم در فلک می‌جُستم اما در زمینش یافتم ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود مهر را شرمندۀ نور جبینش یافتم... این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است آن‌که حق را در جمال نازنینش یافتم... گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم در وجاهت در بلاغت در ملاحت در کمال یادگار رحمة للعالمینش یافتم در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن در عبادت همچو زین العابدینش یافتم... در مسیر کربلا کز «لا نُبالی» گل فشاند پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم... شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین این حقیقت در وداع آخرینش یافتم من که سرتا پا گناهم دست حاجت می‌برم، در حضورش؛ چون شفیع المذنبینش یافتم ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منت خدای را که شب غم سرآمده صبح وصال با همه خوبی بر آمده درمشرق جلالت خورشید کربلا ماهی ز آفتاب فروزانتر آمده خورشید هم به گرد شکوهش نمی‌رسد این ماه کز حریم حسینی بر آمده زیبا رخی که آمده در خانه‌ی حسین پیغمبر است یا که علی اکبر آمده؟! در خَلق و خُلق و صورت و سیرت چنان نبی باور کن ای مدینه! که پیغمبر آمده دارد حسین شوق مضاعف که بهر او تنها نه یک پسر، که بر او یاور آمده نام علی برای حسین است افتخار این افتخار با پسرش اکبر آمده آن خال هاشمی که ز زینب ربوده دل سیراب بوسه‌ی پدر و مادر آمده عشق مجسم است که در دیده جلوه کرد روح مجرد است که در پیکر آمده گیسوی او روایت حبل المتین کند ابروی ذوالفقاری او صفدر آمده کمتر گلی به خوبی او دیده شهرِ وحی گلخانه‌ای که آن همه گل‌پرور آمده زیبایی جمال علی را نداشته است هرجا ملک به صورت انسان در آمده قرآن کند وجاهت یوسف بیان ولی یوسف بیا ببین ز تو زیباتر آمده از منطقش مپرس که چون مصطفی بُوَد از صولتش مگوی که چون حیدر آمده انگشتر رسالت خیرالانام را از مخزن مشیت حق، گوهر آمده بهر دفاع از حرم قدس کربلا این تکسوار عشق، به جان و سر آمده ششگوشه قبر حضرت او عقل دید و گفت جانم که پیش پای پدر با سر آمده از ما سلام باد به ششگوشه مرقدش آنجا که قبله‌ی حرم داور آمده فردا بهشت عاشق و مشتاق زائری است کامروز عاشقانه سوی این در آمده منت خدای را که مؤید دوباره هم مدحتگر حسین و علی اکبر آمده ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم: ای دل! به جان رسیدم، گفت: زچه؟ گفتم: از آن چه دیدم، گفت: ز چه خم گشته قامتت، گفتم: از غم هجرِ او خمیدم، گفت: تو کجا و غمش کجا؟ گفتم: حق به این فطرت آفریدم، گفت: خوش بلایی‌ست عشق او، گفتم: این بلا را به جان خریدم، گفت: عجب از اشک و آه تو! گفتم: به خدا! زین دو رو سپیدم، گفت: با گناهان چه می‌کنی؟ گفتم: که علی می‌دهد نویدم، گفت: به که دل بسته‌ای؟ بگو؛ گفتم: کشته‌ی عشق آن شهیدم، گفت: دیده‌ای کربلای او؟ گفتم: این بُوَد منتها امیدم، گفت: در مدیحش بگو سخن، گفتم: من ز پیر خِرد شنیدم، گفت: که در او بین جلال سَرمد را صورت و سیرت محمد را :: دل ز دنیا گسسته‌ام امشب خوش از این دام رَسته‌ام امشب تا شود خانه‌ی محبت دوست دل ز دنیا گسسته‌ام امشب پیِ تجدیدِ عهد با جانان همه عهدی شکسته‌ام امشب در هوای طواف کعبه‌ی عشق باز اِحرام بسته‌ام امشب مژده آمد که می‌رسد از راه آن نگار خجسته‌ام امشب به امیدی که دست من گیرد سر راهش نشسته‌ام امشب تا ز دیدار او صفا یابد این دل و جان خسته‌ام امشب ارمغانم به آستانه‌ی او بُوَد این گل که بسته‌ام امشب که در او بین جلال سرمد را صورت و سیرت محمد را :: عقل کُل را نظیر می‌آید عشق کُل را وزیر می‌آید نهر دیگر جدا شد از کوثر یا که خیر کثیر می‌آید بارش رحمت خدا امشب بر کبیر و صغیر می‌آید امشب از توده‌ی گنه‌کاران ناله‌ی "یا مجیر" می‌آید هردم از بندگان خاک‌نشین بانگ "نِعمَ الاَمیر" می‌آید ز سرا پرده‌ی جلال حسین طُرفه ماهی منیر می‌آید کز تجلّای روی زیبایش مهر گردون، حقیر می‌آید پسری داده برحسین، خدا که پدر را نظیر می‌آید اوست روح کرامت و کرمش خلق را دستگیر می‌آید شیری از بیشه‌ی علی برخاست که چو او شیرگیر می‌آید خونِ خونِ خداست دربندش که چنین دل‌پذیر می‌آید او علی اکبر است و در مدحش نغمه از عقل پیر می‌آید: که در او بین جلال سرمد را صورت و سیرت محمد را :: چرخ دین، جلوه‌ای دگر دارد ماهی از مِهر، خوب‌تر دارد آسمان را بگو برون آرد ماه از این خوب‌تر، اگر دارد پسری در کمال زیبایی جای در دامن پدر دارد شد ز لطف خدا حسین، پدر پسرت یا علی! پسر دارد جای زهرا در این میان خالی‌ست کز رُخ طفل، بوسه بر دارد نیست زهرا ولی بُوَد زینب که چو جان طفل را به بر دارد دید حق، بر حسین و داغ دلش کز غم "سَیدُ البَشر" دارد خواست کز خاطرِ خطیر حسین این غم جان‌گداز بردارد داد او را یگانه فرزندی که نشان از پیامبر دارد می‌کند یاد جدّ اَطهر خویش تا به رخسار او نظر دارد او علی اکبر است و در وصفش این سخن را مَلَک ز بر دارد: که در او بین جلال سرمد را صورت و سیرت محمد را ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به جهان بار دگر لطفِ دگر داده خدا تا که بر دوحه‌ی* دین، باز ثمر داده خدا قمری سر زده از بُرج ولایت کامشب جلوه بر دَهر از این طُرفه قمر داده خدا شب میلاد علی‌اکبر و زهرا شاد است که به نور بصرش نور بصر داده خدا به حسین‌بن‌علی داده خداوند علی پسر فاطمه را نیز پسر داده خدا پدری هم چو حسین و پسری هم چو علی گهری پاک به این پاک‌ْگهر داده خدا به تو یا فاطمه تبریک و تحیّت بادا که به فرزند تو فرزند دگر داده خدا رحمت و مَکرمت و علم و حیا، فضل و کمال این همه حُسن به این تازه پسر داده خدا "اَشبَه‌ُالنّاس" به پیغمبر و ماتم که مگر باز پیغمبر دیگر به بشر داده خدا؟ صاحب شوکت و فَر، اوست که مُلک دین را از شکوه قدمش شوکت و فَر داده خدا ای که "قَد قامتِ" عُشاق بُوَد قامت تو! ز قیامت به قیام تو خبر داده خدا خُلق و خَلق نبوی، علم و کمال علوی ای علی جان! همه را بر تو مگر داده خدا؟ در شجاعت چو حسین و به صبوری چو حسن ارث بر تو ز عمو و ز پدر داده خدا ناصرِ دین خدایی تو و دین خود را به فداکاری تو فتح و ظفر داده خدا شاهد زنده‌ى جانبازی تو کرب و بلاست بر تو میراث شجاعت ز پدر داده خدا بهتر از دولت مِهر تو و آبائت نیست هر متاعی که بر اَبناءِ بشر داده خدا همه دردی به دوا می‌رسد از خاک درت وه که در خاک تو این قدر اثر داده خدا من تو را فطرسم ای آنکه ز مَهد پدرت! باز بر فطرس پَر سوخته پَر داده خدا از دو عالم به تو دل بستم و دارم ز تو چشم حَمدُلِله به من این حُسن نظر داده خدا دست از دامن لطفت نکشم تا به ابد که مرا مهر تو در عالم ذَر داده خدا این هم از نعمت شیرینی تمجید شماست که سخن‌های مرا شهدِ شکر داده خدا بر "موید" ز غم عشق تو همچون "خسرو" سینه‌ی سوخته و دیده‌ی تر داده خدا بهر مدّاحیِ اجدادِ گرام تو بُوَد طبع وارسته که بر این دو نفر داده خدا ✍مرحوم *دوحه: درخت بزرگ و پرسایه(فرهنگ عمید) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از نهضت قاطعانه‌ی روح الله شد دست ستمگران ز ایران کوتاه با دست تهی و این همه پیروزی! لا حَولَ وَ لا قُوةَ الّا بالله ✍مرحوم @dobeity_robaey
ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا روی کند به سوی تو، ملک جدا، بشر جدا آدم و نوح هر یکی، دست زده به دامنت منتظر ظهور تو، پدر جدا، پسر جدا ای تو گلِ بهار ما، بیا به لاله‌زار ما تا که نهیم بر رهت، دیده جدا و سر جدا با نمکین بیان خود، از شکرین دهان خود بریز در وجود ما، نمک جدا، شکر جدا بیا که از اشارتت، شود فزوده خلق را عشق جدا، خرد جدا، ادب جدا، هنر جدا در انتظارِ مقدمت، به اشتیاق دیدنت گریه کنند عاشقان، شام جدا، سحر جدا مهدی منتظَر تویی، امام منتقِم تویی که خیزد از قیام تو، عدل جدا، ظفر جدا عنایتی که شام غم، سر آید و سحر شود ای که رَوَد به حکم تو، قضا جدا، قَدَر جدا ز فتنه‌ی ستمگران، ز کینه‌ی مخالفان رسد به جان دوستان، بلا جدا، خطر جدا بسته "موید" آرزو، بر علی و حسین او تا که شوند، شافعش، پسر جدا، پدر جدا ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهار آمد و عطری به هر دیار زدند به جای‌جایِ زمین نقشی از بهار زدند فرا رسیدن نوروز و موکب گل را به نغمه، جارچیانِ بهار، جار زدند... به هر کجای در آید نسیم، عطرافشان مگر که بر نَفَسش بوی زُلف یار زدند؟ به روی جامۀ سبزی که بر تنش کردند هزار برگ به پیراهن چنار زدند هزارها عَلَم سرخ و زرد و آبیِ گل به این نوید به گلزار و کوهسار زدند... شکوه موکب میلاد حضرت مهدی‌ست که بر زمین و زمان این همه نگار زدند رسید مهدی موعود کز ولادت او به فرق عشق و وفا تاج افتخار زدند... عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست :: طلایه‌دار سحرگاه نور می‌آید امير قافلۀ شوق و شور می‌آید... گشوده پنجرۀ نور بر زمین و زمان امام نور که در سال نور می‌آید امام يازدهم را به شادی و تبريک مَلَک ز هر طرفی در حضور می‌آید به منزل دل ویران ما بُوَد نزدیک طنین قافله کز راه دور می‌آید ز شوق تابش این آفتاب آزادی ز ذرّه ذرّه سرود سرور می‌آید پس از سه روز سفر در عوالم ملکوت ز ميهمانی ربِّ غفور می‌آید ز غیب یافته اَلواح مهدویّت را کَلیم عالَم رَجَعت ز طور می‌آید... بُوَد کريم و همين بس کرامتش که مدام از او عنايت و از ما قصور می‌آید عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست :: نظام‌بخش جهان و جهانِ جان، مهدی‌ست امام منتقم و صاحب‌الزمان، مهدی‌ست کسی که عدل علی را به معنی اعلی برای نوع بشر آرَد ارمغان، مهدی‌ست کسی که با کلماتش به ظاهر و باطن کتاب حُسن خدا راست ترجمان، مهدی‌ست کسی که رجعت والای صالحان زمین برای یاری او می‌شود عیان، مهدی‌ست کسی که فیض نگاه ولایتش امروز نگاهدار زمین است و آسمان، مهدی‌ست وجود او همه لطف است و غیبتش همه لطف کمال لطف خدا بر جهانیان مهدی‌ست... کسی که زمزمۀ عاشقانه‌اش آرد نزول بارش رحمت به انس و جان، مهدی‌ست... عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الا که راز خدایی! خدا کند که بیایی! تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی! شبِ فراغِ تو جانا، خدا کند به سرآید سرآید و تو بر آیی، خدا کند که بیایی! دمی که بی تو بر آید، خدا کند که نباشد الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی! تو از خداست وجودت، ثُبات دهر ز جودت رجایی و همه جایی، خدا کند که بیایی! به گفت و گوی تو دنیا، به جست و جوی تو دل‌ها تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی! به هر دعا که توانم، تو را همیشه بخوانم الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی! نظامِ نظمِ جهانی! امامِ عصر و زمانی! یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی! فِسرده عارضِ گل‌ها، فتاده عقده به دل‌ها تو دست عقده‌گشایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته، حرم به راه نشسته تو مروه‌ای، تو صفایی، خدا کند که بیایی! تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو آبروی منایی، خدا کند که بیایی! تو مشعری، عرفاتی، تو زمزمی، تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی! هنوز جسم شهیدان، فتاده است به میدان تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی بیا و پرده بر افکن، به ظلم، شعله در افکن که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی! الا که جانِ جهانی، جهانِ جان و نهانی نهان ز دیده‌ی مایی، خدا کند که بیایی! به سینه‌ها تو سُروری، به دیده‌ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ز هر دری به تظلّم، ز هر سری به ترنّم رسد به گوش نوایی، خدا کند که بیایی! اسیر بند جفا را، دچار رنج و بلا را به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی! قسم به عصمت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی! "موید" است و دعایت، اگر قبولِ خدایت فِتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی! ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e