eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک‌طرف ماه محرم یک‌طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این‌طرف گریان شدیم و آن‌طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دوعالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکویناً تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئناً روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هرکجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج‌تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز بااین‌حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول‌الله بود گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم می‌خرند ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست الآن که دارم به تو نامه می‌دم کوفه وفاداره به بی‌وفاییش تنها دارم راهو ادامه می‌دم ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه تقاصشو پس می‌ده روزی ظالم شکسته دندونم فدای سرت دندون شیری سه‌ساله سالم فکر نمی‌کردم که جماعتِ صبح شب که بشه راهشونو کج کنن حرمت مهمونو چه زود شکستن خدا نیاره با کسی لج کنن یواش‌یواش باید وصیت کنم غروب عمر من دیگه رسیده به دخترم بگو تو از قول من خیلی بابا دوسِت دارم حمیده بغضِ گلوم همش به اشکم می‌گه قدری امون بده نفس بگیرم نامه نوشتم که بیا حسین جان کاشکی می‌شد حرفمو پس بگیرم بیشتر از اینی که سرم بشکنه دلم شکست از دل سنگ کوفه کاشکی مسیر قافله‌ت نیفته به کوچه پس‌کوچه‌ی تنگ کوفه خبر پیچیده که میای و اینجا کوفیایی که دنبال جهازن با طمع غارت اسباب تو عروسیاشونو عقب میندازن راهتو کج کن و برو مدینه قبل از اونی که راهتو ببندن یه عده رو اجیر گرفتن فقط توو کربلا به گریه‌هات بخندن سنگِ تراش‌خورده برا تو ساختن اونایی که توو کوفه سنگ‌تراشن یه عده هم نمک کنار گذاشتن بیان رو زخمای تنت بپاشن چهل تا نعل تازه دارن فقط برای روی پیکرت دویدن سلاحای جدیدشون جای خود شمشیر کهنه هم اجاره می‌دن کوفه می‌گفت یه روزی جبران می‌شه نماز بارون براشون که خوندی می‌بینم اون ظهریو که رو خاکا آب می‌ریزن وقتی‌که تشنه موندی ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر این اشک‌نامه را بپذیرید از این حقیر ای نام جد اطهر تو روی هر منار وی آفتاب روشن دین ای مه منیر اهل زمین کنار تو هستند سر به عرش اهل سما کنار تو هستند سربه‌زیر از آسمان به عرش مبدل شد آسمان از آن زمان که گشت برای شما سریر عشق تو هست بر سر من چون کلاه خوود نام تو هست بر تن من جوشن كبير در وصف تو نوشته خدا ايها الغنی در وصف من نوشته خدا ايها الفقير مهمان گریزی عرب کوفه جای خود من را فراق چشم تو کرده‌ست گوشه‌گیر مسلم که جای خود، سر طفلان مسلم‌ات قربان خاک پای تو یا ایها الامیر هجده هزار نامه تمامش دروغ بود بیعت شکسته‌اند چنان بیعت غدیر اوضاع شهر با زر و درهم عوض شده‌ست کوفه برای ذبح گلویت شده اجیر آماده‌اند تا که پذیرایی‌ات کنند با سنگ و چوب و نیزه و شمشیر و تیغ و تیر من که عزیز آمده بودم چنین شدم اینجا خدا کند که نیاید کسی اسیر از قول من به مادر شش‌ماهه‌ات بگو تا می‌توانی اصغر خود را بغل بگیر دلواپسی من سر حوریه‌های توست شرمنده‌ام اسیر شدی در دل کویر آقا حمیده‌ام به فدای سکینه‌ات پیش نگاه دخترت او را بغل نگیر می‌ترسم ای حدیث کسا آخرعاقبت تکه‌به‌تکه جمع شوی داخل حصیر افتاده‌اند در پی من شرطه‌های شهر باید که زودتر بروم تا نگشته دیر درد دلم زیاد ولی وقت من کم است مظلوم من! مسافر من! بگذر از سفیر... ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
گل بودم و به بزم خزان میهمان شدم پژمردم و شکستم و افسرده جان شدم کوچه به کوچه خانه به دوشم در این دیار همچون نسیم، طائر بی آشیان شدم افتاده‌ام زچشم همه کوفیان حسین در کوچه‌های شهر چو اشک روان شدم هر صبح شاهد است نسیمی گذر نکرد، از من مگر که دست به دامان آن شدم دارد صدای قافله‌ات می رسد که من با گریه‌های خود جرس کاروان شدم از بس که سنگ خوردم و آقا شکسته‌ام سر تا به پا چو حجره‌ی شیشه‌گران شدم از بس که پاره‌های تنم بین شهر ریخت چون دانه‌های سبحه‌ی بی ریسمان شدم ای کشتی نجات! به دادم نرس! برو! آخر تو را به موج بلا بادبان شدم ای کاش کس اسیر نیاید در این دیار من که چنین نیامده بودم، چنان شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هم آسمان به شوق حریمت پیاده است هم چشم بی قرار زمین سمت جاده است جان داده است این دل همچون کویر را این اشک‌ها که در غم تو بی اراده است ای نبض جان ما شده در هر طپش حسین این قلب بی ولای تو بی استفاده است من خانه‌زاد ایل و تبار شما شدم سرمایه‌ام محبت این خانواده است دیگر کسی شبیه تو پیدا نمی‌شود همچون حسین، مادر گیتی نزاده است وقتی که فاطمه‌ست خریدار اشک‌ها مُردن برای نم نم این غم چه ساده است شهد وصال جای خودش، تحت قبه‌ات طعم دعا برای فرج فوق العاده است :: ذکر فرج زیاد بخوانید چون ظهور در ایستگاه سبز دعا ایستاده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
این چشم‌ها برای كه تبخیر می‌شود؟ این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟ پیراهن محرّم من را بیاورید دارد زمان هیأت من دیر می‌شود با روضۀ حسین نفس تازه می‌كنم وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌كنم وقتی ز گریه چشم همه سیر می‌شود... این قطره نیست آینۀ توست یا علی در اشک ما حسین تو تكثیر می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
از سر دارالاماره روی بام می‌دهم بر محضرت مولا سلام چشم بد از دورِ چشمان تو دور سایه‌ات بر اهل عالم مستدام کار تو با اهل کوفه شد شروع کار من در شهر کوفه شد تمام شرح حال یار تو در این دیار شد زبانزد بر زبان خاص و عام هر چه گشتم ذّره‌ای پیدا نشد در وجود کوفیان یک جو مرام در نگاه بی بصیرت‌های شهر نیست فرقی بین عامی و امام شب همه در حال بیعت با من‌اند صبح در بازارِ شمشیر و نیام از زبان تُندشان فهمیده‌ام نیست اولاد علی را احترام "یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد ناسزا گفتند بر مولا مدام بر سرم در کوچه آتش ریختند سنگ می‌انداختند از روی بام سر به داری قسمت من می‌شود قسمت تو بی سری در این قیام من همین مقدار می‌گویم، تو را، می‌کِشند اینجا به قصد انتقام با لب خونین تمنا می‌کنم تا کسی بر تو رساند این پیام: بین این نامردها جای تو نیست پای خود مگذار اینجا والسلام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم در این حسینیه شهدا صف کشیده‌اند اینجا مقدس است که ما پا گذاشتیم با وحدت عقیده به کثرت رسیده‌ایم اینجا بجای واژه‌ی "من"، "ما" گذاشتیم شور و شعور ناب حسینی خویش را در خیمه‌ی عزا به تماشا گذاشتیم زانو زدیم اگرچه در این روضه‌ها ولی دل را میان کرببلا جا گذاشتیم "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم "باز این چه رستخیز عظیم است" در حرم گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است حتی خود حسین پریشان مسلم است دلداده‌ای بخاطر دلدار می‌رود "پیک امام " و "محرم اسرار" می‌رود ترسی در او ز فتنه‌ی إبن زیاد نیست با غیرت و شکوه علی‌وار می‌رود او نیز شیر بیشه‌ای از نسل هاشمی‌ست تا قلب فتنه "مسلم کرار "می‌رود در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری‌ست با شوکت و جلال علمدار می‌رود مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین آن میثمی که خود به سرِ دار می‌رود کوچه به کوچه شهر دو صدگونه فرقه را در جستجوی یار فداکار می‌رود مثل عموش خسته از اوضاع روزگار مثل عموش دست به دیوار می‌رود بر دختران آل علی گریه می‌کند هر ساعتی که بر سر بازار می‌رود مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش کوفی سراغ درهم و دینار می‌رود خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ... اشعث سراغ نیزه‌ی بسیار می‌رود تیر سه شعبه‌ی دگری می‌کند شکار بازار کوفه حرمله هربار می‌رود دارد سنان به شهر برای خریدنِ سرنیزه‌ای شبیه به مسمار می‌رود با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت بالای بام دارالاماره زبان گرفت جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست بر ظلم‌های کوفه توان نظاره نیست از این به بعد ماه تمام حمیده باش وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست اول شهید راه توأم، راضی‌ام حسین "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ... جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست این مسلخی که دور و بر کوفه دیده‌ام جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست اینجا کفن برای تو پیدا نمی‌شود جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست إرجع الی مدینه... پدر مادرم فدات إرجع الی مدینه... مجالی دوباره نیست شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده، به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده! نه غذایم می‌دهند این‌ها؛ نه آبم می‌دهند غم مخور! گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه‌های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه‌ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سَر، زمین افتاده‌ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوبْ‌دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه‌ی آن پیکر عریان شده! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل درود باد به اوّل شهید راه حسین سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل امیر کشور دل، نایب امام حسین که سیدالشّهدا می‌کند از او تجلیل به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت شود دو مصرع ترجیع‌بند من تکمیل «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش دو دست بسته به بازار کوفه می‌بینم هزار یوسف مصری اسیر بازارش اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش دمی گریست برای حسین دیدۀ او که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش کسی که طاعت او طوع گردن ملک است کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش ز سیّدالشّهدا لحظه‌ای نشد غافل گواه من شب تاریک و چشم بیدارش نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش هماره دیدۀ او می‌گریست بر زینب که می‌زنند در این شهر، سنگ بسیارش خدا کند که به دامان مسجد کوفه گلاب اشک فشانم به پای زوّارش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت شهادت شهدای قیام عاشورا ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت درود ما به قیام حسینی‌اش بادا که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت درون خانۀ هانی نکشت دشمن را ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت نهان ز مردم کوفه لبش به هم می‌خورد در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت قسم به حال خوش آخرین نماز شبش نماز با او، او با نماز الفت داشت میان آن همه دشمن گریست بهر حسین به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت کنار تربت او می‌شنید گوش دلم دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش سخن ز حنجر خشک حسین می‌گوید دهان غرق به خون و گلوی عطشانش پس از گذشت زمان‌ها به گوش جان همه رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش روا نبود که با دست کفر کشته شود کسی که ثانی عباس بود ایمانش قسم به فاطمه هرگز نمی‌رود نومید کسی که دست توسل زند به دامانش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه قسم به عزم تو و رادمردی هانی قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات غریب‌تر ز شهیدان شدید قربانی بریدن سر مهمان و دعوی اسلام هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی چه می‌شود که به قبر تو و دو فرزندت کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است سلام من به حسینی که او امام من است سلام من به مرادم به سیدالشهدا که مقتدای من و شاهد قیام من است حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم که شور عشق تو شیرینی کلام من است چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو که بی حضور تو این زندگی حرام من است اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است... غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است خوشم که عطر وصال تو در مشام من است مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست غم جدایی تو همدم مدام من است مگر که شهد شهادت به جام من ریزند که در فراق تو چندی‌ست تلخ، کام من است به راه عشق، نخستین فدایی تو منم سفیر خاص توام، این صدای عام من است به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر که در وفای تو سرلوحه‌اش به نام من است تویی منادی صوت عدالت انسان که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است چراغ زندگی من عقیده است و جهاد حسینی‌ام من و این مذهب و مرام من است... وجود پاک تو را چشم‌زخم تا نرسد دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق! در آخرین نفس این آخرین پیام من است بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد در این محیط که زهر ستم به جام من است خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد سر بریدۀ من پرچم قیام من است من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل» ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم... غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net