#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
به گوش میرسد از آسمان اذان حسین
زمین از آنِ حسین، آسمان از آنِ حسین
هزار سال گذشت و هنوز در گذر است...
کسی مرا برساند به کاروان حسین
عجیب نیست اگر بر کویر خشکِ یزید
ببارد ابر کرامت از آسمان حسین
مرا به دست کسی جز حسین نسپارید
قسم به جان عقیله، قسم به جان حسین
به ریگهای بیابان بگو قیام کنند
به احترامِ کفِ پای دختران حسین
حسن غریبترین نام عالم هستیست
و عاشقانهترین نامِ عاشقانه: حسین
به کام ماست، اگرچه به نام او باشد
چه شعرها که نگفتیم از زبان حسین...
هزار سال گذشت و بلندتر از قبل
به گوش میرسد از نیزهها اذان حسین
✍ #مجتبی_حاذق
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است
نزدیک میکند دل ما را به هم، حسین
این اشک روضه نیست، که عقد اُخُوَّت است
مقبول اگر شدهست نمازی که خواندهایم
مهر قبولیاش به خدا مُهر تربت است
ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم
این دستهای رو به خدا دست بیعت است
پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است
از دخلِ آبروی حسین است خرج ما
نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است
قرآن و منبر و دوسه خط روضهی عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است
حالا كه بُغض بسته به من راه حرف را
مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است
::
افتاده بود روی زمین زیر دست و پا
شعرم تمام میشود اینجا روایت است
"نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نكنم عرش بر زمین افتاد"
✍ #سعید_پاشازاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
روی تو را به چشم دل، از سر دار دیدهام
جانب مکه پر زند، جان به لب رسیدهام
حرمت جان شکستهام، در دل خون نشستهام
تا که به دست بستهام، ناز غمت کشیدهام
دیده به شعله دوختم، لحظه به لحظه سوختم
هستی خود فروختم، عشق تو را خریدهام
تن به قضا سپردهام، منّت تیغ بردهام
بلکه تو خندهای کنی پایِ سرِ بریدهام
تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاک مقدمت
کوچه به کوچه میرود، جسم به خون طپیدهام
از سر بام بر زمین چون تن خود نیفکنم
من که ز خاک کوچهها بوی تو را شنیدهام
هست امیدم از درت، بعد تو نزد خواهرت
شود کنیز دخترت، دختر داغدیدهام
از تو جدا نزیستم، پیش رویت گریستم
من سر دار نیستم، نزد تو آرمیدهام
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ ↳ @hosseinieh_net
#ورود_کاروان_به_کربلا
طور سینا بوده گویا سینهی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین
هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین
کعبه مشغول طواف خیمهگاه اقدسش
با نوای "ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِين"
فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین
نامهایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نامها با مقتلی گشته قرین
آیه های قدر میآیند با هم کربلا
کاروان آیههای نور قرآن مبین
یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب
پردهدار محمل آنها یل ام البنین
شد مطاف نُه فلک قنداقهی شش ماههاش
حاجی گهوارهی او آسمان هفتمین
آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمؤمنین
پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحهخوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
خاک بر رخسارهی "خدُّ التَریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"
آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین
"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزهها خوردی به وقت گفتن "هل مِن مُعین"...
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
من از لبت شنیدم، تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را ، میخوانم انتها را
روز ده محرم، روز قرارتان بود
تو زود آمدی تا، راضی کنی خدا را
گفتند میهمانید، اما چه میهمانی؟
فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا!
در ابتدا که یا رب، مهمان نیزههاییم
ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
اینها که راه ما را، در کربلا گرفتند
دیروز در مدینه، بستند راه ما را
من عهد بستهام با، مادر که با تو باشم
بفرستشان مدینه، زنها و بچهها را
لب تر کنی عزیزم، سر میدهم به جایت
تغییر میدهم من، تقدیر را، قضا را
تا قتلهگاه از تل، من راه میگشایم
خواهند دید اینجا، موسای بی عصا را
بر دوش تو شهادت، بر دوش من اسارت
بسپار دست زینب، اولاد مصطفی را
صد قطعه از تن تو، در چشم زینب آمد
وقتی نگاه کردم، هر جای نینوا را
ای کاش بین گودال، عصر دهم عزیزم
حداقل ندزدند، از پیکرت عبا را
حق دارم ای برادر، دلواپس تو باشم
آورده کوفه با خود، خولیِ بی حیا را
سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
عباس آمدهاست و علی اکبر آمدهاست
وقتی رباب هست، علی اصغر آمدهاست
جمعند خانوادهی زهرا کنار هم
اینجا برادریاست که با خواهر آمدهاست
یکسو رسیده لشکری از کوفه (سیهزار)
یکسو عزیز فاطمه بیلشکر آمدهاست
صفین دیدهاند که با دیدن حسین
آه از نهاد این همه لشکر برآمدهاست
اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت:
«ایمان بیاورید که پیغمبر آمدهاست!»
حرف از فدک که نه؛ سخن از غصب مهریهاست!
با بچههای فاطمه، آبآور آمدهاست
گیرم فرات بخل کند، چشم ما که هست
رودی کشیدهایم که از کوثر آمدهاست
زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت:
«اینجا چقدر خار مغیلان درآمدهاست»
شاید به شام میرسد این ره که هر زنی
در این مسیر با دو سه تا معجر آمدهاست...
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست...
راه بستند روی قافلهاش دشمن و دوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
گره افتاده حسین بن علی در کارش
دخترانی که بهروی پَر قو خوابیدند...
موقع دیدن لشکر چقدر ترسیدند
ناگهان گفت ابالفضل به آوای جلی...
کور باشند همه محضر ناموس علی!
زینب از ناقه چه بیواهمه آمد پایین
زینب آمد نه! بگو فاطمه آمد پایین
گرد بر چادر بانو بنشیند هیهات
قد او را کسی از دور ببیند هیهات
آه زینب! به ملاقات خدا آمدهای
کربلایی شدهای، کرببلا آمدهای
تو که دور و بر خود چند برادر داری...
پردهدار حرمی چون علیاکبر داری...
چند روز دگر آزردهی هجران هستی
بی ابالفضل گرفتار بیابان هستی
سخن آهسته بگویم که سفر خواهی کرد
سخت از کوچهی اوباش گذر خواهی کرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
#محاوره
کربلا مهمونا از راه اومدن
آب و جارو کن مسیر حرمُ
می دونی واجبِ که نگهداری
حُرمت این حرمِ محترمُ
قدماشونُ رویِ چشات بذار
اهل بیت عترت و نَبُوَتن
دامنِ پاکشونُ رها نکن
اینا خانوادهَی سخاوتن
عزت و کرامتِ الهیشون
هر امیر و شاهُ بنده میکنه
یه سهساله توی این قافله هست
که نگاش مُرده رو زنده میکنه
حواست باشه که هیچ نامحرمی
سایهی مخدراتُ نبینه
کربلا کاش که میشد کاری کنی
تا رُباب، شط فراتُ نبینه
خستهی راهِ و دور از وطنه
به دلش غصه نذاری بشینه
روی چادرِ عقیله نباید
سرِ سوزنم غباری بشینه
خاطرت باشه که زینب از حسین
نباید یه لحظه هم جدا باشه
وقتی از ناقه میخوان پیاده شن
حواست خیلی به بچهها باشه
حواست خیلی به بچهها باشه
گم نشن ! مسیرُ اشتباه نرن
حواست باشه زمانِ بازیشون
طرفِ گودیِ قتلگاه نرن
خدا اون روزُ نیاره بچهها
طرفِ گودیِ قتلگاه برن
با پاهایی که مثِ گُل نازکه
روی خارایِ بیابون راه برن
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
قدری به سینه آه برایم بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
اخبار بین راه برایم بیاورید
تربت ز قتلگاه برایم بیاورید
دارد حسین میرود انگار کربلا
دارد دل رسول خدا میشود مذاب
میریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب
شد نوحههای فاطمه هم نالۀ رباب
کودک چقدر میخورد از نهر آب، آب
دارد عجیب قصۀ غمبار، کربلا
گریان توست مادر تو ای حسین من
بر نیزه میرود سر تو ای حسین من
گردد اسیر، خواهر تو ای حسین من
گردد یتیم، دختر تو ای حسین من
تا شام و کوفه همره اغیار، کربلا
عباس من! تو دور و بر کاروان بمان
همراه زینب و کمک بانوان بمان
پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان
پیش حسین من به تمام توان بمان
بی تو نداشت سید و سالار، کربلا
این قافله به سوی شهادت روانه است
شبنامههای مردم کوفه بهانه است
از غربت حسین هزاران نشانه است
در انتظار زینب من تازیانه است
زینب کجا و کوچه و بازار، کربلا
✍ #محمود_ژولیده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
#غزال
با نام کربلا
مستی شروع میشود از جام کربلا
حیّ علیالحرم
پیچیده در حسینیه پیغام کربلا
پیراهن حسین
در اهتزاز آمده بر بام کربلا
مُحرم شدند تا
بر تن کنند جامهی احرام کربلا
زینب به گریه گفت؛
ختم بهخیر باد سرانجام کربلا
طوفان نهفته است...
در این مسیر ظاهراً آرام کربلا
خیمه بنا کنید
یکروضه در حسینیهی دل بهپا کنید
ای اهلبیت من
حالا عمل به وعدهی "قالو بلی" کنید
اینجا بهشت ماست
خود را به آستان خدا پاگشا کنید
با صبر بر بلا
از خود خدای عزّوجل را رضا کنید
بر قد و قامت
عباس و قاسم و علیاکبر دعا کنید
هرکس شهید شد
بر جسم او بهجای کفن بوریا کنید...
نوحوا علیالحسین
تنها دلیل گریهی ما از ازل حسین
مُردن سعادت است
وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین
نام تو ذکر ماست
از وقت شیر خوردنمان تا اجل حسین
با گریه کردنم
مانند حر گرفته مرا در بغل حسین
در بین مشکلات
بوده همیشه و همهجا راهحل حسین
الشِّمرُ جالِسٌ...
زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین...
زانو رکاب شد
تا پردهدار اهلحرم آفتاب شد
لشکر اضافه کرد
پس رفتهرفته خانهی هستی خراب شد
نُه روز بعد از آن
با خون سر محاسن آقا خضاب شد
نُه روز بعد از آن
سقا کنار علقمه از غصّه آب شد
نُه روز بعد از آن
تازه شروع روضهی "بسکنرباب" شد
نُه روز بعد از آن
دست مخدرات حرم در طناب شد...
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
همه در حالت سفر از خود
همه بیتاب چون نسیم سحر
همه دلباخته چو پروانه
همه بر پای شمع، خاکستر
پدران از تبار ابراهیم
مادران از قبیلهٔ هاجر
عارفانِ قبیلهٔ عرفات
شاعران عشیرهٔ مشعر...
سروهایی به قامت طوبی
چشمههایی به پاکی کوثر
همرکاب حماسههای عظیم
در گذر از هزار و یک معبر
در دل و جانِ كاروان اکنون
میتپد این نهیب، این باور:
نكند شوكران شود معروف!
نكند نردبان شود منكر!
مرحبا بر سلالهٔ زهرا
هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر»
میسزد حُسن مَطلعی دیگر
وقت وصف عقیله شد آخر
در نزولش ز منبر ناقه
خطبهخوانِ حماسه، آن خواهر
شد عصا، شانهٔ علیاكبر
پای عباس، پلهٔ منبر
سرزمین، سرزمین گلها بود
پهنهٔ عشق! وه چه پهناور!
شد پدیدار صحنهای دیگر
کشتی نوح بود و موج خطر
ناگهان در هجوم باد خزان
كنده شد برگههایی از دفتر!
کاش دستان باد میشد خشک
کاش میشد گلوی گلها تر!
كیست مردی كه میرود میدان
كه ندارد به جز خودش لشکر؟!
ترسم این داغ شعلهور گردد
مثل آتش که زیر خاکستر...
آه! از زین، روی زمین افتاد
پارهٔ جان احمد و حیدر
و زنی روی تل برای نبی
صحنه را میشود گزارشگر
كه ببین جای بوسههای شما
شده سرشار بوسهٔ خنجر!
میبَرَند از تن عزیز تو جان
میبُرَند از تن حسین تو سر
آن طرف صحنهٔ شگفتی هست
نه! بسی صحنه هست شرمآور
رفته از پای دختران خلخال!
رفته از دست مادران زیور!
كاروان میرود به كوفه و شام
کاروان میرود به مرز خطر
كاروان میرود ولی خالیست
جای عباس و قاسم و اكبر
کاروان جاری است در تاریخ
کاروان باقی است تا محشر...
✍ #جواد_محمد_زمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
"آب زنید راه را هین که نگار میرسد"
دختر مرتضی علی، فاطمهوار میرسد
زانوي شاهزادهها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار میرسد
هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار میرسد
دار و ندار فاطمه، گوهر ناب مصطفی
به كربلا حسين با دار و ندار میرسد
خامس آل پنج تن، همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار میرسد
شانهی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار میرسد
گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار میرسد
رونق کار مأذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّهسوار میرسد
"رونق باغ میرسد، چشم و چراغ میرسد"
"عنبر و مشک میدمد" دولت يار میرسد
وزير اعظم حسين آيهی محكم حسين
صاحب پرچم حسین آن جلودار میرسد
آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار میرسد
رفت قرار ناگهان، از دل خواهر حسین
در نظرش همه جهان تیره و تار میرسد
پرده کنار میرود، واقعهی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار میرسد
"چاک شده است آسمان غلغلهایست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار میرسد
ديد كه از جور فرس، چه استخوانها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار میرسد
حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار میرسد
طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار میرسد
لحظهی تلخ حادثه چکمهی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار میرسد
گوشه به گوشه آسمان سرختر از خون گلو
پنجهی شمر و زلف او! آخرکار میرسد
وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن
نالهی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار میرسد
"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار میرسد
گوش زمین و آسمان میشنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار میرسد
چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار میرسد
✍ #رضا_جوان_بخت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e