#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تضمینی از شعر جناب مقبل کاشانی
زوال ظهر، تن خسته و لب عطشان
بدون لشگر و یار و بدون پشتیبان
میان حلقۀ خولیّ و شمر و زجر و سنان
" روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان "
نه آل فاطمه عادت به این جسارت داشت
نه شیرخواره به گهواره خواب راحت داشت
نه پای دخترکانش به خار عادت داشت
" نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت "
نه بود دست علمدار تا کند امداد
نه حُرّ و عابس و مسلم برای استمداد
نه اکبریّ و نه قاسم، ز بی کسی فریاد
" کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد "
همین که خیمۀ عباس بی ستون گردید
دو چشم اهل حرم رنگِ اشک و خون گردید
به گریه زینبش از خیمهها برون گردید
" هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید "
هزار و یک ورق از مصحف مبین افتاد
عزیز فاطمه بی یار و بی معین افتاد
غروبِ حادثه بر خاک با جبین افتاد
" بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد "
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد...، جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک
دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید
در همان لحظه که او شاهرگت را میزد
حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید
ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت
ناگهانتر همهی دوروبرم تیر کشید
ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد
خیمهها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید
دور هر خیمه که میسوخت دویدم اما
نیزهها خوردم و از نو کمرم تیر کشید
خوب شد بچهی ششماههی خود را بردی
پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید
دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و
صورت نیلیاش از درد و ورم، تیر کشید
مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_
مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید
پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست
باز انگار که فرق پدرم تیر کشید
اسب تا سینهی آقا پسرت را له کرد
آن طرف سینهی آقا پسرم تیر کشید
شش برادر همه بر روی زمین افتادند
اینچنین سینهی خیرالبشرم تیر کشید
خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر
نیزهها خوردم و پای سفرم تیر کشید
چه بگویم که کجای جگرم می سوزد
چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید
✍ #ایوب_پرنداور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
دیر آمدم، دیر آمدم سر را جدا کرد
سر را جدا کرد و نظر در خیمهها کرد
خونی که مثل چشمه از هر زخم جوشید
گودال را لبریز از خون خدا کرد
در خون وضو کردی و افتادی به سجده
یک نیزه از پشت سر آمد، اقتدا کرد
از خاکِ شور مقتلت پر شد دهانت
حق نمک را شمر، اینگونه ادا کرد
شمر است این که در میان قتلگاه است
یا آن حرامی که مدینه شر به پا کرد
دیشب سرت بر دامن من بود و حالا
خولی به خورجینش سرت را برد و جا کرد
چشم سپاه کوفه گریان تا ابد باد
تو زنده بودی و نگاه بد به ما کرد
::
دیر آمدم، دیر آمدم، سر را بریدند
سر را بریدند و به سوی ما دویدند
بستند با نیزه، دهانی را که از آن
نام علی مرتضی را میشنیدند
با نعل تازه روی جسمت اسب راندند
دهتا حرامی، پایکوب شام عیدند
شمشیرهایی که به کتف و شانه خوردند
آثار بار نان و خرما را ندیدند
با حرص افتادند به جان یتیمان
آنها که دیگر از غنیمت ناامیدند
روزی شرر به چادر زهرا کشاندند
امروز هم از دخترش معجر کشیدند
این بیپناهان اهل و اطفال حسینند
دنبالشان در دشت، اوباش یزیدند
✍ #امیرعلی_شریفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_شهادت
گودالِ قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
هر ظهر تشنه اینجا، در حیرت اولوالعزم
قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است
نهج الفصاحه در خون، نهج البلاغه در اشک
جبریل پر شکسته، بر خاکها عجیب است
قصد نماز دارد خورشید خون گرفته
وقتی رسول اکرم بر نیزهها خطیب است
قد قامت الصلاتش، صد اوج در فراز است
حی علی الفلاحش، صد موج در نشیب است
در این حرای زخمی، پیچیده سورهی کهف
لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است
از بس که خیزرانها خط بر لبش کشیدند_
سرمشق اهل عالم، خطهای این کتیبه است
شیب الخضیب دارد، خد التریب دارد
با السلام رد شو، منظور هر غریب است
آهسته پای بگذار، بال فرشته پهن است
با احتیاط بگذر، این خاک بی رقیب است
اینجا غریبهها هم، یک جور آشنایند
هر کس غریبتر شد، او بیشتر حبیب است
ششگوشهی مراد است، این عرش خاک خورده
هرکس نیامد اینجا، از عشق بی نصیب است
احساس استجابت، در این حریم جاریست
این جا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است
در این محیط زخمی، در این فضای مجروح
هر کس نفس کشیده، عمریست بی شکیب است
✍ #ایوب_پرنداور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تو نخوردی آب، دریا سوخت، دریا حیف شد
گونهات را بوسه زد شنهای صحرا حیف شد
سجده کردی، ای امام بی جماعت بین خون
لشکرت کو که نمازت شد فرادی... حیف شد
خوش قد و بالا، عصایِ روزِ پیری داشتی
اکبرت که رفت افتادی تو از پا، حیف شد
با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم
دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد
رفت از گودی به قصد آب آوردن هلال
آب را آورد، دیر آورد اما، حیف شد
پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت
ماند زیر پای لشگر اشک زهرا، حیف شد
لااقل پیراهنت را در نمیآورد کاش
زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد
محض برپا کردن آن خیمهها زحمت کشید
زحمت عباس با این سوختنها حیف شد
✍ سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
حیدر رسیده بود، پیمبر رسیده بود
همراه این دو، سورهی کوثر رسیده بود
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ
آن لحظهای رسید که لشگر رسیده بود
از خاتم حسین، تعاریف بیشمار
به گوش ساربان ستمگر رسیده بود
کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود
حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است
با قتل صبر، صبرش اگر سر رسیده بود
هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
اما غروب، کار به آخر رسیده بود
✍️ #شهریار_سنجری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_عاشورا
آبرو حیثیّت دینی حسین
یکتنه ناجی آئینی حسين
خون تو احیای اسلام عزیز
راه مکتب را تو تضمینی حسین
هم شریعت را اصالتبخش تو
هم طریقت را جهانبینی حسین
تو قنوت مستجابی در نماز
بر دعای خلق آمینی حسین
گریهکنهای خودت را روز حشر
در لوای خویش میچینی حسین
تو پناه محشری، از وحشتِ
دختران خویش غمگینی حسین
خار میچینی چرا پشت خیام
عصر عاشورا چه میبینی حسین؟
پای مجروح یتیمان تو را
نیست جز شلاق تسکینی حسین
آه از دلواپسی امشبت
وای از فردا و حال زینبت
وای اگر فردا تو تنهاتر شوی
بیاباالفضل و علیاکبر شوی
وای اگر فردای پر رنج و ملال
جسم قاسم را ببینی پایمال
وای اگر فردا در آن قحطی آب
حرمله از غنچهات گیرد گلاب
وای فردا جای زهرا مادرت
خواهرت باید ببوسد حنجرت
وای اگر فردا تو ای سالار دین
از فرس ناگه بیفتی بر زمین
وای اگر حال تو را ناخوش کنند
تیرها بر پیکرت جا خوش کنند
وای هر جا بوسه زد احمد بر آن
مینشیند نیزهای تا استخوان
لحظهی پایان عمرت آه، آه
شمر میآید به سمت قتلگاه
وای اگر زانو زند بر پیکرت
خنجرش افتد به روی حنجرت
وای اگر با ضربههای بیامان
سر جدا گردد ز جسمت آنزمان
...
وای اگر در شام روزی این سرت
پرت گردد روبروی دخترت
نازدانه دخترت دق میکند
خواهرت از غصه هقهق میکند
✍️ #امیر_عظیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شده آتش بیار صحرا شمر
جان ندارد برای بلوا شمر
هر که آمد به محضرت امروز
دست خالی نرفت حتی شمر
جان زهرا! به جانت افتادند
دو سه تا شمر نه چهل تا شمر
گره افتاده است در مویت
چه کسی واکند خودم یا شمر؟
وقت ذبحات تعارفش کردند
همه گفتند که بفرما شمر
قتل وهن است نیت اینها
همگی رفتهاند اما شمر ...
لب گودال ناسزایی گفت
با همان طعنه کشت ما را شمر
✍️ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
می دید دسته دسته به گودال آمدند
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
✍️ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدم قدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ...
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟
افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟..
تنها رها به دشت... خدایا چه بیسپر!
سرها به روی نیزه... دریغا چه بیگناه!
فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
✍️ #فاطمه_عارفنژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#غزال
جیبشان پر میشود
جیب هر مرد و زن و پیر و جوان پر میشود
با فروش دین خود
کوفیان بیمروت جیبشان پر میشود
هرکسی بیعت شکست
یک سپر گندم برایش رایگان پر میشود
آه از اشباه الرجال...
قصهی کوفی جماعت در جهان پر میشود
چوبخط عدهای
در بزنگاه خطیر امتحان پر میشود
لشگر ابن زیاد
با هجوم مردمی نامهربان پر میشود
محض تکفیر حسین
دشت از یک عده بینامونشان پر میشود
کولهبار حرمله
بعد بغض و کینه از تیر و کمان پر میشود
شمر مهمانش شده
دامن مهمان به لطف میزبان پر میشود
قتل صبرش را ببین
قتلگاه از خولی و شمر و سنان پر میشود
روضه خیلی سخت شد
با سر نیزه همه حجم دهان پر میشود
هر شکاف زخم او
با عصای پیرمردی ناتوان پر میشود
فاخر است انگشترش
با عقیقش دستوبال ساربان پر میشود
بعد غارت شک نکن
جیب خولی از النگوی زنان پر میشود
از رد پای شبث
چادر طفل یتیم کاروان پر میشود
پیش چشمان رباب
مشکهای خالی از آب روان پر میشود
گوش اطفال حرم
از رجزخوانی چوب خیزران پر میشود
✍️ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#حضرت_زینب_س_مصائب
فرازی از یک #مثنوی
دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی، دور یک بیتُالحَرام
حملهور، بر کعبه دید اصحاب فیل
دشتی از نمرود گِرد یک خلیل..
کَعب نیها گِرد کعبه، در طواف
سنگها دارند قصد اعتکاف..
«دیدهای تلفیق خون و خاک را؟
بر زمین افتادن افلاک را؟»
دیدهای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟
دیدهای تکیه دهد بر نیزه کوه؟
دیدهای پَرپَر، گُل احساس را؟
دیدهای یک یاس و، صدها داس را؟
دیدهای صد سنگ و یک آیینه را؟
نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟..
ماهتابی با شفق، آمیختهست
خون پیشانی به رویش ریختهست..
زخمهها در پردۀ بیداد بود
یک گلو، صد حنجره فریاد بود
::
دید بالای بلندی، خواهر است
دست او گه بر فلک، گه بر سر است
درد، در دل بود بر لب آه داشت
یا «رسولالله» و «یا الله» داشت..
هر دو تن، گویی دو بیجان پیکرند
شاهد جان دادن یکدیگرند
در صدای او، ولی جوهر نبود
جوهر گفتار، با خواهر نبود..
در نگاه خود، پیام صبر داشت
کوه را با استواری وا گذاشت
ای امید من برو اینجا مباش
خود نمک بر زخمهای من مپاش..
رُو به خیمه رهبری آغاز کن
خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن
ماه من، منظومهام را کن رَصَد
بوی آتش بر مشامم میرسد..
آسمان در شب، پر از اَنجُم شود
در دل شب، قرص ماهم گم شود
جستجوی خویش را دنبال کن
گر نجُستی، روی در گودال کن..
کودکان ما همه دُردانهاند
گِرد شمع داغها پروانهاند
بر سر بیمار من تیمار باش
در کنارش کاروانسالار باش..
::
هر چه گفتش چشم بربند از حسین
زینب، امّا دل نمیکَند از حسین
داشت یک تن بیمِ جان دو امام
گاه در گودال، دل، گه در خیام
زین طرف، بییار، مانده یک غریب
ز آن طرف، بیمار میخواهد طبیب
مرغ دل، گه در حرم، پَر میکشید
گه به سوی قتلگه، سر میکشید..
بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا
گه به سوی مَروه، گاهی در صفا
زیر پایش دید میلرزد زمین
رنگ گردون، همچو روی شرمگین..
آبها، گویی تلاطُم میکنند
بادها هم، راه خود گم میکنند
جامه گردون در خُم نیلی زند
خود به روی خود، شفق سیلی زند
ز آسمان، خورشید باشد جلوهگر
یا که داغی را نهاده بر جگر؟..
رنگ از مهتابِ روی او پرید
بوی پرپر گشتن گُل را شنید
عشق، کوه صبر را از جای کَند
رفت سوی مجمر آتش، سپند
پای از ره ماند، امّا دل دواند
بر زمین چون سایه، خود را میکشاند..
با تن بیجان، سوی جانانه رفت
شمع، سوسو میزد و پروانه رفت..
آمد و دید از عِناد قوم کین
گوشوار عرش، بر روی زمین..
بانگ زد: آیین مهمانیست این؟
کافران! رسم مسلمانیست این؟..
آه ای نفرین بیحد، بر شما
نیست آیا یک مسلمان در شما؟
این گلو را مصطفی بوسیدهست
صد گُل از گلبرگ رویش چیدهست..
دیدۀ او، مشعل اُمّالقُراست
سینۀ او، لوح محفوظ خداست
سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟
کی به یک آیینه، صدها سنگ زد؟
این شَفَقرخسار، ماه زینب است
کعبۀ دل، قبلهگاه زینب است..
از لبش دارد حیات، آب حیات
دست هَستی خواهد از دستش برات..
::
دیدهای در پیش چشم خواهری
خنجری و، قاتلی و، حنجری؟..
دیدهای روی حریر، الماس را؟
دیدهای داسی نبُرّد یاس را؟..
خواهر از این سو و از آن سو، عدو
بود یک خنجر، به روی دو گلو
گر چه او را طاقت دیدن نبود
همچنان وحی، آمد از بالا فرود
لیک با او هالهای از نور بود
چشم خفّاشان به رویش کور بود
از خدای عشق، نیرو میگرفت
صبر، زیر بازوی او میگرفت
پیکر بیجان خود را میکشاند
میفتاد و عشق او را میدواند
تا حسین از عزم او آگاه شد
صحنه بیش از زخمها، جانکاه شد
گفت، ای همسَنگر من خواهرم
ای تو ناموس خدا رُو در حرم..
باز سوی خیمهها پیمود راه
ای قلم برگرد سوی خیمهگاه..
بس زبان افصح اینجا لال شد
کسی چه میداند چه در گودال شد..
هر قلم اینجا شکسته بهتر است
جز لبان عشق، بسته بهتر است
::
نِی توان دارد زبان، بر گفتنش
نِی دلی را طاقت بشنفتنش..
آیههای عاشقی تفسیر شد
خنجری با حنجری درگیر شد..
باغ را عطر خدا پُر کرده بود
کربلا را دو صدا پر کرده بود
خواهری گفتا: به قربان سرت
بانویی گفتا: بمیرد مادرت
آسمانا، گریه سر کن بر زمین
«سر بریدند آسمان را در زمین»
✍️ #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net