بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#محمود_اسدی
▶️
یک اربعین ز داغ،دل مضطرم شکست
یک اربعین،سرشک به چشم ترم شکست
یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند
با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست
@hosenih
در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین
در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست
وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند
دیدم که استخوان تنت در برم شکست
با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام
آنجا که از لگد،کمر مادرم شکست
@hosenih
ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت
آندم که قلب طفل،به دور و برم شکست
من دست بسته بودم و از روی بام ها
سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنجتن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب
قمر بود زینب !گهر بود زینب
و ممتاز از هر نظر بود زینب
@hosenih
کسی مثل این آیه عصمت ندارد
کمآورده باشد؟حقیقت ندارد
به جز با حسین عشق خلوت ندارد
به جز کربلا میل و رغبت ندارد
خوش است اینچنین سر کند تا قیامت
برادر برادر کند تا قیامت
گهر از دو چشمش چکیده چکیده
به اینجا رسیده خمیده خمیده
چه درد بدی از کشیده! کشیده!
صدایش می آید بریده بریده..
سلام ای سلیمان بی خاتم من..
بغل کن مرا باز هم محرم من..
به گودال افتادی و مادر آمد
کنار تو بی روسری خواهر آمد
همینکه تورا بوسه زد لشگر آمد
لباس تو با زحمت از تن درآمد
نبرّید خنجر!به خونت وضو کرد
دلم زیر و رو شد تو را پشت و رو کرد
@hosenih
صدا میزدم که حرم رفت غارت
حرم رفت غارت، سرم رفت غارت
خدایا کمک معجرم رفت غارت
به گوشم زد و زیورم رفت غارت
مرا خولی بی حیا آنچنان زد...
که از گوشهایم فقط خون میامد
کشیدند ما را به میدان کوفه
گذر کردم از راه بندان کوفه
مرا دوره کردند مردان کوفه
عجب غربتی داشت زندان کوفه
به تفسیر قرآن من اجر دادند
چقدر آشناها مرا زجر دادند
@hosenih
مرا کوچهکوچه مرا خانه خانه
مرا با بهانه مرا بی بهانه
بزور لگد ،سیلی و تازیانه
کشیدند بین گذر وحشیانه
رباب تورا باکتک میکشیدند
به ویرانه ما سرک میکشیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_کربلا
#رضا_قاسمی
▶️
همه شب راه میروم در خواب
پای رویای من پُر آبله است
مگر از آسمانِ خانهی ما
تا ضریحت چقدر فاصله است ؟!
تا در این شاهراه، گم نشوم
باز، با چشم بسته بیدارم
چند شب مانده است، تا خورشید
چند صد تا ستاره بشمارم ؟!
@hosenih
از مزارِ پدر به سمت پسر
در مسیری که شب به شب رفتم
تا خودِ کربلا به عشق نجف
راهِ خود را عقب عقب رفتم
ساعتم را عقب کشیدم تا
سر ساعت به کربلا برسم
روزها با شمارشِ معکوس
میگذشتند زود، تا برسم
یک هزار و چهارصد منزل
یک هزار و چهارصد سال است
سرِ این جاده در زمان ظهور
انتهای مسیر، گودال است
مقتلت را ورق زدم؛ میگفت
ته این جاده صحبت از جنگ است
یاریام کن که زودتر برسم
پای رویای من اگر لنگ است
هر شب این دلهره به جان من است
نکند وقتِ خواب، دیر شود
نکند آسمان غروب کند
نکند خواهرت اسیر شود
نکند آب، تا حرم نرسد
ساقیات از خجالت آب شود
«روی نیزه بخواب، مادر جان !»
ذکر لالایی رباب شود
@hosenih
یاریام کن به یاریات برسم
تا که خنجر به حنجرت نرسد
تا سواری به گَرد پاهای
دخترِ نازپرورت نرسد
پیشمرگانِ آسمان بودن
آخرِ راهِ ما زمینیهاست
روی زانوی تو شهید شدن
همه شب خوابِ اربعینیهاست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#وحيده_گرجي
▶️
دلي پرخون برايش مانده و چشمان تر زينب
چه سوغاتي به همراه آورد از اين سفر زينب
پريشان شد زمين، هفت آسمان پيچيد و در هم شد
ولي از اين جهان دارد دلي آشفته تر زينب
@hosenih
در آن صحرا که هر کس را نصيبي از مصيبت شد
همه داغ جوان ديدند، اما بيشتر زينب
غروب از سر گذشت و "سر" گذشت و سرگذشتش را...
که دنيا خوب مي داند چه آورده است بر زينب
@hosenih
زماني را که دنيا در تب سجاد مي سوزد
امامي نيست پرچم را برافرازد، مگر زينب
به حق که سفره زهرا چه مردان بزرگي را
نمک پرورده اش کرده، پدر، همسر، پسر، زينب!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژوليده
▶️
یارسول الله برخیز ارمغان آوردهام
از یتیمانِ حرم یک کاروان آوردهام
دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن
زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آوردهام
@hosenih
رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان
کاروان را همره نامحرمان آوردهام
آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب
با چه وضعی دختران را نزدتان آوردهام
از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر
من اماناتِ تو را با نیمه جان آوردهام
این عبا عمّامه، این شمشیر، این هم خاتمت
من دلی پُر نزد تو از ساربان آوردهام
داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب
خود مپرس از من چرا قدّی کمان آوردهام
از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند
جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام
یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد
خویش را از قتلگه بر سرزنان آوردهام
کوفیان میخواستند از دین نماند، هیچ چیز
پرچم اسلام، با نطق و بیان آوردهام
@hosenih
خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند
با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام
همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد
گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#پروانه_نجاتی
▶️
عبا به روی سر انداخت سمت کوچه دوید
ورود قافله را از دهان شهر شنید
@hosenih
مسافران عزیزش ز راه می آیند
میان گریه چو ابر بهار می خندید
پس از تحمل یک انتظار جان فرسا
عصای حوصله اش روی کوچه می لغزید
نشان قافله را با نگاه مضطربش
میان همهمه ها می گذشت و می پرسید
میان زمزمه ها بوی مرگ می آمد
برای آن چه نباید شود کمی ترسید
بشیر! حرف بزن! از حسین می دانی
هزار ماه و ستاره فدای یک خورشید
خبر سریع تر از او ز کوچه ها می رفت
و بغض شهر در این سوگ بی کران ترکید
@hosenih
گرفت دست به پهلو، شکست، طوفان شد
به روی خاک نشست، ابر شد و خون بارید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#سیدرضا_موید
▶️
کاروان عشق را سوي وطن آورده ام
نوغزالان حرم رادرچمن آورده ام
آن نسيم خانه بردوشم که ازگلزار عشق
بوي چندين لاله خونين کفن آورده ام
@hosenih
هر مسافر تحفه اي آرد براي دوستان
هان ببينيد اين ره آوردي که من آورده ام
خاطرات تلخ و جانفرساي شام و کربلاست
آنچه را از اين سفر با خويشتن آورده ام
سينه اي از غم کباب و قامتي همچون کمان
کتف و بازو نيلي از بند و رسَن آورده ام
در دل افسرده ام بنشسته هفتادودو داغ
ماتم جانسوز هفتادودو تن آورده ام
از جفاي کوفيان با اهل بيت مصطفي
شکوه ها نزد رسول مؤتمن آورده ام
يارسول الله! حسينت را نياوردم اگر
يادگار ازيوسفت يک پيرهن آورده ام
شد سر او برسنان و جسم پاکش غرقِ خون
رازها از آن سر و از آن بدن آورده ام
چون بنوشيد آب ياد آريد کام خشک من
اين پيام از اوبراي مردوزن آورده ام
جسم عبدالله و قاسم ديده ام در خون و خاک
اين خبر با سوز دل بهر حسن آورده ام
جان سپرد از غم سه ساله دختري در شام و من
حسرتي بردل ازآن شيرين سخن آورده ام
@hosenih
عاقبت پيروز گشتم گرچه بس ديدم ستم
تک مدال افتخار اندر وطن آورده ام
پيش رو بگذاشتم آئينه مهر حسين
تا مؤيد را چو طوطي در سخن آورده ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#سیدهاشم_وفایی
▶️
مدینه رو به سوی تو دوباره آوردم
به همرهم دل پر از شراره آوردم
مدینه باز مکن دربه روی من زیرا
ز کوی عشق غمی بی شماره آوردم
@hosenih
مدینه سوی تو این کاروان عاشق را
گهی پیاده و گاهی سواره آوردم
من این سفینۀ در خون نشسته را با خود
ز موج خیز بلا تا کناره آوردم
مدینه این چمن غنچه های پرپر را
ز زیر تیغ غم و سنگ و خاره آوردم
ستاره های شب افروز من به خون خفتند
کنون خبر ز شب بی ستاره آوردم
پس از شکفتن لبخند خون گرفتۀ عشق
خبر ز کودک و از گاهواره آوردم
در این رسالت عظمی، تمام عالم را
به پای خطبه خود بر نظاره آوردم
دلم ز غارت گلچین لبالب از خون است
اگر اشاره ای از گوشواره آوردم
@hosenih
اگر ز یوسف زهرا نشانه می طلبی
نشانه پیرهنی پاره پاره آوردم
«وفائی» ازغم و دردم اگر سخن گفتم
ز صد هزار سخن یک اشاره آوردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#صفا_تويسرکاني
▶️
گفت مادر، از پسر بهرت خبر آورده ام
دخترت زينب منم شرح سفر آورده ام
گر دهم شرح سفر، ترسم بيازارم دلت
کز عزيزانت خبر با چشم تر آورده ام
@hosenih
رفتم از کويت ولي باز آمدم دل غرق خون
زاشک خونين ،دامني پر از گهر آورده ام
از عراق و شام با سنگ جفا سوي حجاز
طايران قدس را بشکسته پر آورده ام
يوسفت شد صيد گرگان در زمين کربلا
ارمغان پيراهنِ آن نامور آورده ام
مادران را با جوانان از وطن بردم ولي
جمله را در بازگشتن بي پسر آورده ام
ام ليلا را زداغ اکبرش از کربلا
دل پر آذر، ديده گريان، خون جگر آورده ام
مادر اصغر، رباب خسته جان را همرهم
بادلي پر درد از داغ پسر آورده ام
@hosenih
هرچه گويم باز ماند ناتمام، اين شرح حال
قصه جانسوز خود را مختصر آورده ام
قصّه پر غصه زينب، «صفا» بنوشت و گفت
بهر دلها مايه سوز و شرر آورده ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژولیده
▶️
مدینه می طلبد با برادرم باشم
چه خوب بود که همراه مادرم باشم
مدینه ! زینب مظلومه بی حسین آمد
روا نبود که من بی برادرم باشم
@hosenih
رسد بگوش ، صدای تلاوت حسنم
دلا بکوش که همدرد باورم باشم
فضای شهر بدون حسین تاریک است
نشد به سایۀ خورشید انورم باشم
مدینه ! جای تو خالی چه کربلایی بود
چگونه روای سالار بی سرم باشم
مدینه ! زینب زهرا کجا و بی یاری
ز بی کسی است که سالار لشگرم باشم
بغیر پیرهن پاره ارمغانی نیست
چه تحفه ایست ، که مدیون مادرم باشم
هزار شکر که ما را اسیر دید خدا
همانکه خواست نگهدار معجرم باشم
مدینه ! دست مرا کوفه بست ، منزلها
گمان نداشت چنین یار رهبرم باشم
ز بس بحال پریشان و خسته خندیدند
هنوز غمزدۀ حال مضطرم باشم
مدینه ! باغ و بهارم خزان شده یکجا
منم که شاهد گلهای پرپرم باشم
مدینه ! زیور و خلخال دختران کَندَند
چگونه راویِ غمهای دیگرم باشم
مدینه ! امّ بنین را بگو مدد بدهد
که سوگوار امیر دلاورم باشم
خبر کنید به دیدار ، امّ لیلا را
که داغدار تنِ چاک اکبرم باشم
رباب را ننشانید زیر سایه که گفت :
تمام عمر عزادار همسرم باشم
مرا بدیدنِ گهواره هیچ حاجت نیست
که فکر غارت گهوار اصغرم باشم
رها کنید اهالی ! که تا سحر ، امشب
به گریه معتکفِ جدّ اطهرم باشم
دلم هوای مناجات دلبرم کرده
کجاست قاری زینب که محترم باشم
@hosenih
به قبر مخفی مادر گریز باید زد
که نوحه خوان حریم پیمبرم باشم
دعا کنید گرفتار فتنه گر نشوید
که من اسیر همین خصم کافرم باشم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#غلامرضا_سازگار
▶️
من از سفـر، جگر داغدیـده آوردم
سرشک دیـده و قد خمیده آوردم
من از دیـار شهیـدان عشق میآیم
پیامهـــا ز گلــوی بریــده آوردم
@hosenih
رسیده بـر جگـم زخم نیزۀ خولی
خبر ز سینـۀ از هم دریـده آوردم
گـزارش بـدن پــارهپــاره را دارم
خبر ز پیکر در خون کشیده آوردم
ز دشت کربوبـلا پارهپاره پیرهنی
ز شش برادر در خون تپیده آوردم
خجالتم مده ای باغبان گلشن وحی
سلام بر تو ز گلهای چیده آوردم
برای مـادر مظلومه چادری خاکی
از آن سهساله یتیم شهیده آوردم
در این سفر عوض درّ و گوهر و یاقوت
برای مـادر خـود اشک دیـده آوردم
@hosenih
من از محل یهـودینشین شـام آیم
ز بام سنگ به فرقم رسیـده میآیم
ز آفتاب رسالت از این سفر «میثم!»
خبر ز مـاه به خـون آرمیـده آوردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژوليده
▶️
صبح هنگام که از پرده برون شد خورشید
شرمسار آمد و کم کم ز پس پرده دمید
دید آنروز فلک را که بحال دگری است
پشتِ دروازه غمبار مدینه خبری است
@hosenih
زنگ یک قافله از دور به غم می آید
کاروانی است که با نوحه و دم می آید
آه از قافله سالار که سالار نداشت
وای از داغ علمدار ،علمدار نداشت
قافله از سفر کرب و بلا می آمد
بلکه از کوفه و از شام بلا می آمد
دستها بود که با گریه به سرها می خورد
تیرها بود که از غم به جگرها می خورد
بین فریاد زنان ناله زینب برتر
بود از اشک همه گریه زینب سرتر
بانویی بین زنان ، ره سوی او وا می کرد
نالۀ اُمِّ بنین بود که غوغا می کرد
گفت ای وای، چرا قامت زینب شده خم
سایه یار مگر از سر زینب شده کم
آمدی زینب مظلومه، حسینم به کجاست
دختر فاطمه ، پس نور دو عینم به کجاست
گفت مادر، بخدا کشته شد آن شاه غریب
بین رأس و بدنش فاصله افتاد عجیب
بعد عباس چها کرد عطش با جگرش
تن او زیر سم اسب و بریدند سرش
بگذارید که این قافله هر دم گرید
فاطمه همره پیغمبر اکرم گرید
بگذارید ز دل فاطمه فریاد کند
زینب از مشهد گودال کمی یاد کند
تیغها بود که با هلهله بالا می رفت
روحها بود که تا عرش معلی می رفت
مادر، از درد چه گویم که چه آمد به سرت
دیدم آن لحظه که شد نیزه به قلب پسرت
نانجیبی که به چکمه به روی سینه نشست
حُرمَتِ خون خدا را ته گودال شکست
رفت عباس و حرم دست جسارت را دید
خیل ناموس خدا روز اسارت را دید
کوفه و شام بلا یک طرف اما، مادر!
وای از توطئه شوم یزید کافر
تیر چشمان عدو بر دل ما کاری بود
سر فرزند تو در طشت طلا قاری بود
"خیزران بود وسر قاری قرآن در طشت"
چشم کفار بما،چشم یتیمان در طشت
خطبه سید سجاد،سکینه،زینب
بی اثر بود به دلهای حرامی ، اغلب
هرکه فریاد برآورد، شهیدش کردند
پیش چشم همه قربان یزیدش کردند
@hosenih
دیده هایی که به ناموس خدا می افتاد
چشم هر خارجی هیز، بما می افتاد
داغ و هجران و غم و درد، کجا مارا کشت
تهمت زشت کنیزی بخدا مارا کشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih