#سه_خاطره
🔸سه خاطرهی ناب از سردار شهید محمود رادمرد
🌼 #بخاطر_دیگران|اوايلی كه محمود به استخدام سپاه در اومد، بهعنوان هديه یه اوركت و سكهی بهار آزادی بهش دادند، اما قبول نکرد. دوستاش به شوخی گفتند: تو هديه رو نگیری، میدن به کسایِ دیگههااا محمود هم گفت: بذاريد هديه رو بدهندبه كسانی كه واقعاً نياز دارند...
🌼 #ساقی|يه شب خواب ديدم قبرستان روستا بسيار شلوغه. رفتم جلو و پرسیدم: چه خبره؟ گفتند: مگه اطلاع نداری؟ يه حوض بلوری توی قبرستون ساختند، و پسرت محمود داره مردم رو سيراب میکنه...
🌼 #رویای_صادقه|خواب ديدم من و مادرم یه جا نشستیم، و آقايی داره برامون روضه میخونه. اطرافمون هم بسيار شلوغ بود. من به شدت گريه میكردم که همون آقای روضهخوان اومد و گفت: بلند شو! گريه نكن.... سه روز بعد از این خواب ، محمود به شهادت رسید و جالب اینکه همونجایی دفن شد که توی خواب با مادرم نشسته بودیم و آقایی روضه میخوند...
📚 منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
🔸۱۵ فروردین؛ سالروز شهادت محمود رادمرد گرامیباد
📖کلیککنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_دادمرد #اخلاص #بیتفاوت_نبودن #مقام_شهدا #شهدای_خراسانرضوی #شهیددادمرد #خاکریز_خاطرات #گذشت