eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.4هزار دنبال‌کننده
726 عکس
234 ویدیو
12 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |رفتاری که شهید باکری را به شدت عصبانی کرد... کاش این کلیپ رو مسئولین کشور ببینند ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |پیرزن بد و بیراه می‌گفت؛ شهیدباکری لب باز نمی‌کرد... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |قرآن آورد و قسم داد که من رو فرمانده نکنید... رفتار شگفت‌انگیز شهید صادقی بعد از شهادت مهدی‌ زین‌الدین... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید محمدرضا ارفعی 🌼 |همیشه آیه‌ فاستقم کما امرت رو می‌خوند و می‌گفت: خدایا استقامت می‌خوام... یه روز شهیدبرونسی گفت: من به‌حال محمدرضا غبطه می‌خورم؛ نمی‌دونم چه عظمتی داره که با وجود مشکلات و گرفتاری‌ها صبوره؛ همیشه می‌خنده، فعال و پایِ کاره... واقعا خدا بهش استقامت داده بود 🌼 |می‌گفت: تا فرزندم رو نبینم، شهید نمیشم. دخترش ۳۸روزه بود که شهید شد. توی این ۳۸روز هم فقط ده روز تونست بچه‌ش رو ببینه... با دست توی گچ اومد مرخصی برا دیدن فرزند تازه متولد شده‌ش. اما تا شنید عملیاته، برگشت جبهه. 🌼 |قائم‌مقام شهید برونسی بود و فرمانده طرح و عملیات تیپ. شهید برونسی می‌گفت: اگه ده تا مثل ارفعی داشتم، هیچ مشکلی نداشتم. 🌼 |همیشه محافظ همراهش بود. بعثی‌ها هم برا سرش جایزه تعیین کرده بودند. وقتی بهش می‌گفتم توی جبهه چکاره‌ای؟ می‌گفت: شبها با موتور میرم شناسایی. 🌼 |بدنش پر از جای ترکش و بخیه بود. گفتم: با خودت چیکار کردی؟ یه مدت جبهه نرو. گفت: تا انقلاب مهدى(عج) نهضت ادامه داره. توی عملیات ترکش خمپاره شصت خورد به شکمش و پاره شد. میگن برا حفظ روحیه نیروهاش، روده‌ها رو زد داخل و شکمش رو با پارچه بست. گفت: بچه‌ها برید جلو، من خودم برا درمان میرم عقب. 🌼 |سه روز توی بیمارستان بود و شهید شد. قبل از شهادت به شدت عطش داشت، اما نمی‌شد بهش آب بدیم. یه روز گفت: من فردا سیراب میشم. گفتم فردا که نه! اما بزودی... گفت: به ولای علی ع فردا سیراب میشم. و فردای اون روز شهید شد. ➕منبعمنبع @khakriz1_ir
🔸بُرش‌هایی از زندگی سردار شهید اسحاق عزیزی 🌼 |وقتی اومد خونه، تمام لباسهاش خونی بود. ازش پرسیدم: چی شده؟ گفت: " امروز تعدادی از جنازه‌های برادران رو از وسط خیابان کنار کشیدم. نمی‌دونم چرا شهید نشدم. شاید سعادت نداشتم. چرا پنج هزار نفر بدست رژیم شاه کشته شدند و ما هنوز زنده‌ایم؟ دیگه نباید توی خونه نشست. حالا که زنده‌ایم، باید مبارزه کنیم! " 🌼 |گمنامی رو دوست داشت. دلش می‌خواست گمنام کار کند و در گمنامی بمیره. حتی من که همسرشم بعد از شهادتش شنیدم توی جبهه فرمانده بوده... 🌼 |شهید عزیزی می‌گفت: "خواب دیدم با جمعی از بچه‌های رزمنده داریم میریم خط مقدم. امام خمینی هم پیشاپیش ما حرکت می‌کردند. من به حضرت امام گفتم: امام امت؛ مراقب باشید این منطقه عراقی‌ها روی خط دید دارند... ایشون هم فرمودند: نه فرزندم! اینها همه کورند! چشم ندارن [که شما رو ببینند].... شهید می‌گفت: بعد در میدان نبرد واقعا به ما ثابت شد که دشمن کوره و حضرت امام پیشاپیش ماست؛ که اگه حضرت امام نبود، پیروزی در عملیات امام مهدی عج به دست نمی‌یومد. فرمانده‌ی کل ما حضرت امام هستند..." 🌼 |در عملیات امام مهدی عج شهید عزیزی با هوشمندی از طریق حفر چندین کانال، رزمندگان را از زیر خانه‌های سوسنگرد که دشمن در آن حضور داشت، عبور داده؛ و به نقاط مشخصی نزدیک دشمن رساند، و این عملیات با پیروزی همراه شد... 📚منبع:ماهنامه فکه؛ شماره ۱۰۸، گفتگو با همسر شهید 🔸۸فروردین؛ سالروز شهادت اسحاق عزیزی گرامی‌باد @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید فخرالدین مهدی‌برزی 🌼 |اهل نمازشب بود و نماز جماعت. همیشه هم توی سنگر قرآن می‌خوند. وقت نماز موهاش رو شونه کرده، و عطر میزد... قبل از عملیات کربلای ۸ از دور دیدمش، و خیره شدم به موهاش که صاف بود و مرتب. همونجا ازم قول گرفت که اگه شهید شد، موهاشو شونه کنم. توی عملیات بیت‌المقدس ۲ شهید شد و دو روز بعد جنازه‌اش رو آوردند، شونه برداشتم و طبق قرارمون، موهاشو شانه کردم... 🌼 |یه روز از فخرالدین پرسیدم: برادرت کجا شهید شده؟ از سؤالم ناراحت شد؛ چون [اونقدر مخلص بود که] حتی دلش نمی‌خواست کسی متوجه بشه که جزو خانواده‌ی شهداست... قبل از عملیات‌‌ هم به یکی از دوستاش گفت: اگه همه‌ی کارهای ما، حتی غذاخوردن‌مون هم برای خدا باشه، اونوقت به راه راست هدایت شده‌ایم... 🌼 |توی دوستام کمتر کسی مثل فخرالدین پیدا میشد. یادمه دقایقی قبل از شهادتش، رفتیم کنار چشمه‌ای که نزدیک چادرمون بود. آستینم رو بالا زدم و سرشو با آب چشمه شستم. وقتی داشتم موهاشو با چفیه خشک می‌کردم، صورتش عین فرشته‌ها زیبا به نظر میومد. حس کردم رفتنیه. مثل همیشه لبخند قشنگی روی لب‌هاش بود. آروم شروع کرد به زمزمه کردن: روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟!!!... 📖 کلیک کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |شهید زاهدی عجیب از دیده شدن فرار می‌کرد کلیپی زیبا پیرامون شهید زاهدی 📖 کلیک کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸سه خاطره‌ی ناب از سردار شهید محمود رادمرد 🌼 |اوايلی كه محمود به استخدام سپاه در اومد، به‌عنوان هديه یه اوركت و سكه‌ی بهار آزادی بهش دادند، اما قبول نکرد. دوستاش به شوخی گفتند: تو هديه رو نگیری، میدن به کسایِ دیگه‌هااا محمود هم گفت: بذاريد هديه رو بدهندبه كسانی كه واقعاً نياز دارند... 🌼 |يه شب خواب ديدم قبرستان روستا بسيار شلوغه. رفتم جلو و پرسیدم: چه خبره؟ گفتند: مگه اطلاع نداری؟ يه حوض بلوری توی قبرستون ساختند، و پسرت محمود داره مردم رو سيراب می‌کنه... 🌼 |خواب ديدم من و مادرم یه جا نشستیم، و آقايی داره برامون روضه می‌خونه. اطرافمون هم بسيار شلوغ بود. من به شدت گريه می‌كردم که همون آقای روضه‌خوان اومد و گفت: بلند شو! گريه نكن.... سه روز بعد از این‌ خواب ، محمود به شهادت رسید و جالب اینکه همونجایی دفن شد که توی خواب با مادرم نشسته بودیم و آقایی روضه می‌خوند... 📚 منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس 🔸۱۵ فروردین؛ سالروز شهادت محمود رادمرد گرامی‌باد 📖کلیک‌کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸علیرضا بسیار مهربان بود... 🌼 |علیرضا با صدای صوتِ قرآن می‌خوابید و لالایی او در گهواره نوای دلنشین قرآن بود 🌼 |ملای مکتب می‌گفت: علیرضا خیلی دست و دلبازه و خوراکی‌هاش رو با بچه‌ها قسمت می‌کنه..‌‌. از همون بچگی به قدری روحیه‌اش لطیف بود که اگه جانور کوچکی رو می‌دید که مرده‌، اون رو دفن، و براش قبر درست می‌کرد... 🌼 |وقتی از جبهه می‌‌یومد به همسایه‌ها سر می‌زد‌ و با بچه‌ها بازی می‌کرد. می‌گفت: پیامبر کودکان رو روی شونه‌های خود قرار می‌داد؛ حالا من کی هستم که با بچه‌ها بازی نکنم؟ اهل محبت بود، همسر یکی از همسایه‌هامون فوت شده بود و بچه‌هاش کوچیک بودند، علیرضا بهشون رسیدگی و براشون چیزی می‌خرید... 🌼 |هر وقت ازش می‌پرسیدم: توی جبهه چیکار میکنی؟ می‌گفت: من توی آشپزخونه خدمت می‌کنم‌‌‌... در حالیکه فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود. 🌼 |یه بار خواب دیدم از جبهه برگشت، اما جای اومدن به خونه خودمون، رفت خونه همسایه... فرداش خوابم رو برا همسایه‌مون تعریف کردم، ایشونم گفت: من برا شهید، ختمِ زیارت عاشورا گرفته بودم و حاجت گرفتم. 🌼 |همیشه فکر می‌کنم هنوز زنده‌ست. هر وقت توی خونه از کنار عکسش رد میشم، عطر عجیبی توی اتاق می‌پیچه. فکر می‌کردم اشتباه می‌کنم؛ اما یه روز که خواهرم اومده بود خونه‌مون، بوی عطر رو احساس کرد و بهم گفت... 👤خاطراتی از زندگی شهید علیرضا اختراعی 📚منبع: مصاحبه روزنامه کیهان با مادرشهید/ نویدشاهد 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸فرمانده بود؛ اما خودش رو شکل سربازها کرد... |فرمانده‌مون بود؛ اما یه روز دیدم مثل سربازها موی سرش رو از ته زده. دوستانش گفتند: چرا خودت رو مثلِ سربازها کردی؟ جواب داد: می‌خوام به سربازهای یگانم بگم موی سرشون رو کوتاه کنند؛ نمی‌تونم قبل از اینکه خودم موی سرم بلنده؛ از اونا بخوام که موی سرشون رو بتراشند... [حتی توی این مسائل هم سعی می‌کرد اول خودش عامل باشه؛ بعد از کسی بخواد تا به اون چیز عمل کنه.] 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مصطفی تقی‌جراح 📚منبع: مجموعه ایثارنامه؛ جلد۳۵ ؛ صفحه ۳۰ 🔸۱۰ اردیبهشت؛ سالروز شهادت مصطفی تقی‌جراح گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمانده بود؛ اما حاضر نشد خودش رو معرفی کنه... روایتی کوتاه از اوج اخلاصِ سردار شهید قربانعلی عرب ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مُقنّی شهید... روایتی کوتاه از شهیدی که مغز متفکر حفاری کانال در جبهه بود ▫️۲۵ اردیبهشت؛ سالروز شهادت غلامحسین رعیت رکن‌آبادی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: