eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.4هزار دنبال‌کننده
727 عکس
236 ویدیو
13 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|خیلی دوست دارم شهید بشم. اما خوشگل‌ترین شهادت رو می‌خوام! اگه جایی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره، این خوشگل‌ترین شهادته... 👤جمله‌ای از شهید ابراهیم هادی 📚منبع: کتاب سلام بر ابراهیم؛ جلد اول، صفحه ۱۹۹ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🌸 شهید مدافع‌امنیت حسن عشوری رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|زمانیکه حسن‌آقا سن زیادی نداشت، به من اصرار می‌کرد که برا نماز و روزه بیدارش کنم. وقتی هم اینکار رو نمی‌کردم، با همون شیرین‌زبونی کودکانه‌ش می‌گفت: نماز و روزه‌ی من گردن شماست...😊 🌼|می‌گفت: مادر! کسی از قلب انسان خبر نداره و ظاهر انسانه که برا هم مشخص و نمایان میشه. پس باید چادر همیشه همراه خانم‌ها باشه؛ چون چادر تکمیل کننده‌ی دینه و نباید چادر حضرت فاطمه زهرا(س) پایین [زمین] بمونه... 🌼|همیشه گمنام بود، وقتی توی مراسمی شرکت می‌کرد، جایی می‌نشست که دوربین ازش فیلم‌برداری نکنه... به خاطر همین گمنامی‌اش در طول زندگی، خداوند متعال کاری کرد که خبر شهادتش توی ایران صدا کنه... 🌼|همیشه می‌گفت: مادد! شما باید مثل ام‌وهب باشید... وقتی بهش می‌گفتم که من کجا و ام‌وهب کجا، جواب میداد: شیعه که باشی باید مانند مادر وهب باشی و فرزندت رو فدای اسلام کنی... 🌼|وقتی وصیت‌نامه شهدا رو می‌خوند، گریه می‌کرد و می‌گفت: درک وصیت نامه شهدا بسیار سنگین و عمیقه؛ حسن تا عکس شهدا رو میدید، ذکر بسم رب الشهدا و الصدیقین رو زمزمه می‌کرد 🌼|حسن آقا اولین شهیدِ وزارت اطلاعات در مقابله با جریانات تکفیری بود که ۲۴ خرداد سال ۱۳۹۶ [مصادف با شب قدر؛ ۱۹ رمضان] در منطقه چابهار حین درگیری با یک گروهک تروریستی به شهادت رسید. دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی سردار شهید اسحاق عزیزی 🌼 |وقتی اومد خونه، تمام لباسهاش خونی بود. ازش پرسیدم: چی شده؟ گفت: " امروز تعدادی از جنازه‌های برادران رو از وسط خیابان کنار کشیدم. نمی‌دونم چرا شهید نشدم. شاید سعادت نداشتم. چرا پنج هزار نفر بدست رژیم شاه کشته شدند و ما هنوز زنده‌ایم؟ دیگه نباید توی خونه نشست. حالا که زنده‌ایم، باید مبارزه کنیم! " 🌼 |گمنامی رو دوست داشت. دلش می‌خواست گمنام کار کند و در گمنامی بمیره. حتی من که همسرشم بعد از شهادتش شنیدم توی جبهه فرمانده بوده... 🌼 |شهید عزیزی می‌گفت: "خواب دیدم با جمعی از بچه‌های رزمنده داریم میریم خط مقدم. امام خمینی هم پیشاپیش ما حرکت می‌کردند. من به حضرت امام گفتم: امام امت؛ مراقب باشید این منطقه عراقی‌ها روی خط دید دارند... ایشون هم فرمودند: نه فرزندم! اینها همه کورند! چشم ندارن [که شما رو ببینند].... شهید می‌گفت: بعد در میدان نبرد واقعا به ما ثابت شد که دشمن کوره و حضرت امام پیشاپیش ماست؛ که اگه حضرت امام نبود، پیروزی در عملیات امام مهدی عج به دست نمی‌یومد. فرمانده‌ی کل ما حضرت امام هستند..." 🌼 |در عملیات امام مهدی عج شهید عزیزی با هوشمندی از طریق حفر چندین کانال، رزمندگان را از زیر خانه‌های سوسنگرد که دشمن در آن حضور داشت، عبور داده؛ و به نقاط مشخصی نزدیک دشمن رساند، و این عملیات با پیروزی همراه شد... 📚منبع:ماهنامه فکه؛ شماره ۱۰۸، گفتگو با همسر شهید 🔸۸فروردین؛ سالروز شهادت اسحاق عزیزی گرامی‌باد @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: