eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
843 عکس
325 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸برش‌های نابی از زندگی شهیده محبوبه دانش‌آشتیانی|قسمت‌دوم 🌼 |محبوبه و جمعِ دوستاش، محصولِ تربیت بزرگوارانی مثل شهيد باهنر و شهيد رجايی بودند كه مكرراً می‌گفتند: شما دخترهای مدرسه رفاه رو با اين شعار تربيت می‌كنيم: ساده‌پوش، ساده نوش، و سختكوش... انصافاً هم توی جمع‌شون خبری از تجملات نبود. ساده‌پوش بودند با خوراک اندک؛ دغدغه‌شون هم سیرِ الی الله بود، و محبوبه یکی از پیشتازانِ این حرکت مقدس... 🌼 |سال۵۴ ما ۱۴ساله بودیم که گچ به‌دست راه می‌افتادیم توی کوچه و خیابون برا شعارنویسی. اون سالها، اوج اقتدار رژيم پهلوی بود. اولش می‌خواستيم بنويسيم: مرگ بر شاه؛ اما به اين نتيجه رسيديم كه بهتره مطالبِ مفيدتری بنويسيم. برا همین رویِ ديوار ساعت و موج راديوهايی كه عليه رژيم پهلوی برنامه پخش می‌كردند رو نوشتیم. می‌خواستیم مردم ساعت و موج مثلاً‌ راديو روحانيت مبارز رو بدونند و به برنامه‌هاش گوش بدهند، این حرکت كارِ هزار تا مرگ بر شاه رو می‌کرد. 🌼 |محبوبه اعتقاد داشت که ما باید اطلاعات دینی‌مون عمیق بشه. برا همین هرجا یه خطیب خوب سخنرانی داشت، تلفنی با اسم رمز به همديگه خبر می‌داديم و جمع می‌شدیم، می‌رفتیم پای صحبتش. 🌼 |خونه‌شون قیطریه بود؛ اما مسئولیت کتابخونه‌ مسجدی در جنوب تهران رو قبول کرد. هر روز کلی راه رو با اتوبوس می‌رفت تا اونجا. با هر کسی هم متناسب با خودش برخورد می‌کرد. لذا پیر و جوون رو جذب کرده بود... بعد از شهادتش معلوم شد که اونجا به فقرا هم مخفیانه کمک می‌کرده. 📚منبع: ماهنامه شاهد یاران شماره ۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸روایتِ صحنه‌ی شهادت محبوبه‌ دانش‌آشتیانی شهیده‌ای که زودتر از نامزدش به بهشت رسید |١٧ شهریور فرا رسید و قرار بود مردم توی میدون ژاله تجمع کنند. محبوبه یک ساعت زودتر اومد. می‌گفت: ترسیدم مامورای شاه راه رو ببندند و نتونم خودمو به جمعیت برسونم، و از این توفیق بی‌بهره بمونم... اون روز روزه گرفته بود و نورانیت خاصی داشت. دوست داشت اگه قراره شهید بشه، با زبانِ روزه به ملاقات خدا بره... توی تظاهرات هم وقتی درگیری به اوج می‌رسه، آقایون بهش گفتند: شما برید، اینجا جای شما نیست؛ اما محبوبه جواب داد: اگر اومدن اشتباهه، شما هم نباید بمونین؛ اگر هم کار درستیه، که زن و مرد نداره [ و منم می خوام باشم]... خلاصه توی همون تظاهراتِ میدان ژاله [شهدا] تیر به قلبش خورد و در جمعه‌ی بعد از ماه رمضان، با زبان روزه به شهادت رسید؛ و زودتر از نامزدش بهشت رسید... نامزدش [حسن اجاره‌دار] هم توی سنگر مبارزه موند و شد جزو انقلابیونِ پا در رکاب شهید بهشتی. تا اینکه بالاخره ایشون هم در انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد و به محبوبه‌ی شهیده‌ش پیوست... 📚 منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: