🔅#چراغ_راه ۵۸
🌺 مجتهد شهید آیتالله سعیدی:
#کلام_شهید|به خدا سوگند اگر مرا بُکشید و خونم را بر زمین بریزید ؛ در هر قطرهی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۵۸) با کیفیت اصلی
__________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سعیدی #امام_خمینی #ولایت_فقیه #شهدای_خراسانرضوی #شهدای_قم #مزار_وادیالسلام
#چندخاطره
🔸خودسازیهای آقا منصور ...
🌼 #نمازشب|زمانی كه از جبهه برمیگشت، خیلی از شبها میرفت كوه و همونجا نمازشب میخوند؛ و اکثراً نزدیکای اذان صبح برمیگشت. وقتی هم میومد مثل هميشه موتورش رو از دور خاموش میكرد تا مزاحم همسایهها نشه.
🌼 #خودسازی|هر وقت من رو سرگرم كارای منزل میدید؛ میگفت: مادر! کارهاتون رو کم كنيد و بهجاش برید دنبال مطالعه و خودسازی.
🌼 #ارزش_عمر| کم حرف میزد و بیشتر گوش میداد. از طرفی مراقب بود کسی با حرفای بیهوده وقتش رو تلف نکنه. اگه کسی توی صحبت باهاش، حرفای بیهوده میزد؛ منصور با حفظ احترام بحث رو میبرد سمت حرفای مفید.
🌼 #سختکوشی|بارها میگفت: بايد از بدن کار کشید. کارهای سنگین میکرد و قرارش با خودش اين بود که وقتی به نهايتِ خستگی رسید، باز يک ساعت اضافهتر کار کنه.
🌼 #محاسبهنفس|از هر فرصتی برا تربیت نفسِ خودش استفاده میکرد. یه روز که هوا خیلی گرم بود، با هم از كوه برمیگشتيم. شدیدا تشنه بودیم که رسیدیم به یک بستنی فروشی. منصور گفت: بریم بستنی بخوریم؛ رفتیم، اما نخورد و گفت: من خيلی به بستنی علاقه پيدا كردم؛ بهتره به هوای دلم رفتار نکنم.
🌼 #همدردی_با_مردم|یه روز پاش رو گذاشت روی یه تشک و گفت: به به! چیه تشک نرمی؛ اما خيلی از مردم حتی یه زیرانداز ساده هم ندارن... همین باعث شده بود که منصور بیشتر روی زمین بخوابه و تشک نندازه.
🌼 #اخلاص|بعد از انقلاب همیشه میگفت: جايی نگید من رو ساواک گرفته و زندان رفتم یا شکنجه شدم... در این حد اخلاص داشت
📚منبع: کتاب "مروری بر زندگی شهید منصور موحدی"
@khakriz1_ir
#شهید_موحدی #شهدای_اصفهان #مزار_گلستانشهدا
#یک_خاطره
🔸فرماندهای که مخفیانه لباس نیرویش را میشُست...
#متن_خاطره|من بچهی شمالِشهرِ مشهد بودم و مادرم لباسهام رو میشُست. وقتی به جبهه اعزام شدم هنوز توی همون حال و هوای خونهی خودمون بودم... یه روز محمدرضا بهم گفت: لباسهات چه خوشبوئه... بهش گفتم: مادرم لباسهای منو با صابون لوکس میشوره...
گذشت و یه بار با هم رفتیم ارومیه. محمدرضا رو به من کرد و گفت: اسم صابونی که مادرت لباسهاتو باهاش میشُست چی بود؟ گفتم: صابون لوکس. بعد از این قضیه من که عادت نداشتم لباسهام رو بشویم، میدیدم همیشه لباسهایم تمییزه. به این فکر افتادم که کار چه کسی میتونه باشه، تا اینکه یاد سفرم به ارومیه همراه با محمدرضا افتادم. احتمال دادم که کار ایشونه... یه بار هم بهش گفتم: چه کسی لباسهای منو شسته؟ ایشونم گفت: حالا یه کسی پیدا شده و لباسهات رو شسته؛ شما چیکار داری؟ چون لو نداد؛ تصمیم گرفتم شبها کشیک بدم تا ببینم ماجرا از چه قراره... یه شب متوجه شدم که یه نفر داره آب گرم میکنه تا لباسهای کثیف رو بشوید. اما همون زمان خوابم برد؛ ولی بعدها فهمیدم که محمدرضا لباسهام رو میشوره...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا مهدیزاده طوسی
📚 منبع: نوید شاهد [بنیادشهید و امور ایثارگران]
▫️۲۲خرداد؛ سالروز شهادت محمدرضا مهدیزاده طوسی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_مهدیزاده #اخلاص #تواضع #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
این جنگ را شما شروع میکنید
اما پایانش را ما ترسیم میکنیم!
#حاجقاسم
.
#مهم
مراقب باشیم!!
جنگ روانی دشمن
برا قوی نشان دادنِ اسرائیل
و ضعیف و ناتوان نشان دادنِ ایران
یکی از اهدافِ مهم صهیونیستها
در این حملات است
نقش سربازِ دشمن را بازی نکنیم
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سلامی #حمله_اسرائیل
#مهم
در مهر سال ۱۳۶۰ طیِ یک روز رییس ستاد مشترک، جانشین سپاه، وزیر دفاع، فرمانده نیرو هوایی و شخصِ جهان آرا رو از دست دادیم؛ در حالیکه تازه انقلاب شده، و خرمشهر هم در اشغال دشمن بود!
اما فقط ٩ ماه بعد، در خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر آزاد شد.
*نام عملیات چه بود؟ «الی بیت المقدس»*
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سلامی #حمله_اسرائیل #سرلشکر_باقری