eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
843 عکس
327 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گفتم: خانوم! مثِ پسرت سر جدا تحویلش دادم... روایتی از اعجاز در تولد شهید محمدابراهیم همت 🎙به روایت ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
904.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید مدافع‌وطن رضا قربانی 🌼 |توی پایگاه محلِ خدمتش، چند عکس شهید رو روی دیوار نصب کرده بود؛ اما یه جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش می‌گفت: این جای عکس منه... منتظر شهادت بود و بهش هم رسید... 🌼 |هميشه از پدر و مادر قدردانی مي­‌كرد و عذرخواه بود كه نتونسته محبّت اونا رو جبران كنه... 🌼 |یه بار پول عیدش رو جمع کرد و برا یکی از دوستاش توی دانشگاهِ لاهیجان که پدری کارگر داشت، لباس خرید... 🌼 |یه روز شهید اسماعیل خانزاده از شهدای مدافع حرم بهم گفت: دو بار حاجتی داشتم، و از محمودآباد به زیارت مزار شهید قربانی توی چالوس رفتم. هر دو بار بعد از دردِدل با شهید حاجتم رو گرفتم... 🌼 |شب قبل چند مرحله ماموریت گشت داشتیم. برا همین آقا رضا خسته بود و بعد از نماز صبح داشت استراحت می‌کرد. ماموریت جدید صبح هم نوبت همکارش بود. اما رضا دید که همرزمش، درحال استراحته... برا همین با اینکه خسته بود، تصمیم گرفت دوستش رو بیدار نکنه و خودش بره ماموریت... رضا رفت و ساعاتی بعد خبر شهادتش رسید 🌼 |و حالا کلیپ رو باز کن و سیمای مخلصانه‌ شهید رو ببین و صحبت‌های دلنشینش رو بشنو... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸برش‌های نابی از زندگی شهیده محبوبه دانش‌آشتیانی|قمست‌اول 🌼 |با اینکه یکسال از ما کوچکتر بود؛ اما عین یه مدیر دلسوز، مسیر زندگی مبارزاتی ما رو برنامه‌ریزی می‌کرد. پدربزرگوارش که مدتی پس از شهادت محبوبه، توی فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد؛ می‌گفت: محبوبه ۱۷سال داشت، ولی من مثل فردی ۴۰ساله می‌ديدمش... 🌼 |خیلی اهل مطالعه بود. از قرآن و نهج البلاغه گرفته؛ تا کتابهای سیاسی و تاریخی. حتی درباره‌ی انقلاب چین؛ کوبا؛ جنگ ویتنام و ... کتاب خونده بود و به ما هم سفارش می کرد که بخونیمشون. اون موقع حدودا ۱۴ سال داشت... 🌼 |تأكيد فراوان داشت از نظر اعتقادی قوی بشيم. می‌گفت: يه مسلمون بايد اطلاعات عميقی داشته باشه. بعد پیگیر شد تا جمعِ چند نفری‌مون با راهنمايی يكی از شاگردانِ شهيد مطهری، روی قرآن كار كنيم. بصورت تقسیم کار تفاسیر رو می‌خوندیم و هر هفته حاصل مطالعات‌مون رو با هم در ميان میذاشتیم. 🌼 |همیشه می‌گفت: از بیکاری زیاد ضربه خوردیم... می‌گفت: باید به صورت جمعی مطالعه کنیم و برنامه مطالعاتی منظمی داشته باشیم تا به نتیجه برسیم؛ و با مطالعات پراکنده ذهن‌مون رو تبدیل به یک کتابخانه بی‌نظم نکنیم. می‌گفت: توی مطالعات هم صرفاً مصرف کننده نباشیم و قدرت تجزیه و تحلیل رو در خودمان از بین نبریم. 🌼 |یه تفنگ اسباب بازی گرفته بود. ما رو می‌برد و تشویق‌مون می کرد تا با اون نشونه‌گیری یاد بگیریم. می‌خواست برا مبارزه آماده باشیم؛ شاید یه روزی به کارمون میومد... 📚منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸برش‌های نابی از زندگی شهیده محبوبه دانش‌آشتیانی|قسمت‌دوم 🌼 |محبوبه و جمعِ دوستاش، محصولِ تربیت بزرگوارانی مثل شهيد باهنر و شهيد رجايی بودند كه مكرراً می‌گفتند: شما دخترهای مدرسه رفاه رو با اين شعار تربيت می‌كنيم: ساده‌پوش، ساده نوش، و سختكوش... انصافاً هم توی جمع‌شون خبری از تجملات نبود. ساده‌پوش بودند با خوراک اندک؛ دغدغه‌شون هم سیرِ الی الله بود، و محبوبه یکی از پیشتازانِ این حرکت مقدس... 🌼 |سال۵۴ ما ۱۴ساله بودیم که گچ به‌دست راه می‌افتادیم توی کوچه و خیابون برا شعارنویسی. اون سالها، اوج اقتدار رژيم پهلوی بود. اولش می‌خواستيم بنويسيم: مرگ بر شاه؛ اما به اين نتيجه رسيديم كه بهتره مطالبِ مفيدتری بنويسيم. برا همین رویِ ديوار ساعت و موج راديوهايی كه عليه رژيم پهلوی برنامه پخش می‌كردند رو نوشتیم. می‌خواستیم مردم ساعت و موج مثلاً‌ راديو روحانيت مبارز رو بدونند و به برنامه‌هاش گوش بدهند، این حرکت كارِ هزار تا مرگ بر شاه رو می‌کرد. 🌼 |محبوبه اعتقاد داشت که ما باید اطلاعات دینی‌مون عمیق بشه. برا همین هرجا یه خطیب خوب سخنرانی داشت، تلفنی با اسم رمز به همديگه خبر می‌داديم و جمع می‌شدیم، می‌رفتیم پای صحبتش. 🌼 |خونه‌شون قیطریه بود؛ اما مسئولیت کتابخونه‌ مسجدی در جنوب تهران رو قبول کرد. هر روز کلی راه رو با اتوبوس می‌رفت تا اونجا. با هر کسی هم متناسب با خودش برخورد می‌کرد. لذا پیر و جوون رو جذب کرده بود... بعد از شهادتش معلوم شد که اونجا به فقرا هم مخفیانه کمک می‌کرده. 📚منبع: ماهنامه شاهد یاران شماره ۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸روایتِ صحنه‌ی شهادت محبوبه‌ دانش‌آشتیانی شهیده‌ای که زودتر از نامزدش به بهشت رسید |١٧ شهریور فرا رسید و قرار بود مردم توی میدون ژاله تجمع کنند. محبوبه یک ساعت زودتر اومد. می‌گفت: ترسیدم مامورای شاه راه رو ببندند و نتونم خودمو به جمعیت برسونم، و از این توفیق بی‌بهره بمونم... اون روز روزه گرفته بود و نورانیت خاصی داشت. دوست داشت اگه قراره شهید بشه، با زبانِ روزه به ملاقات خدا بره... توی تظاهرات هم وقتی درگیری به اوج می‌رسه، آقایون بهش گفتند: شما برید، اینجا جای شما نیست؛ اما محبوبه جواب داد: اگر اومدن اشتباهه، شما هم نباید بمونین؛ اگر هم کار درستیه، که زن و مرد نداره [ و منم می خوام باشم]... خلاصه توی همون تظاهراتِ میدان ژاله [شهدا] تیر به قلبش خورد و در جمعه‌ی بعد از ماه رمضان، با زبان روزه به شهادت رسید؛ و زودتر از نامزدش بهشت رسید... نامزدش [حسن اجاره‌دار] هم توی سنگر مبارزه موند و شد جزو انقلابیونِ پا در رکاب شهید بهشتی. تا اینکه بالاخره ایشون هم در انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد و به محبوبه‌ی شهیده‌ش پیوست... 📚 منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: