4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری_شهدا
🎥 گفتم: خانوم! مثِ پسرت سر جدا تحویلش دادم...
روایتی از اعجاز در تولد شهید محمدابراهیم همت
🎙به روایت #حاجحسین_یکتا
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_همت #حضرت_زهرا #شهدای_اصفهان #مزار_امامزادهشهرضا #کربلا #امام_حسین #عنایت_اهلبیت
904.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چند_خاطره
🔸بُرشهایی از زندگی شهید مدافعوطن رضا قربانی
🌼 #جایخالیعکس|توی پایگاه محلِ خدمتش، چند عکس شهید رو روی دیوار نصب کرده بود؛ اما یه جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش میگفت: این جای عکس منه... منتظر شهادت بود و بهش هم رسید...
🌼 #والدین|هميشه از پدر و مادر قدردانی ميكرد و عذرخواه بود كه نتونسته محبّت اونا رو جبران كنه...
🌼 #ایثار|یه بار پول عیدش رو جمع کرد و برا یکی از دوستاش توی دانشگاهِ لاهیجان که پدری کارگر داشت، لباس خرید...
🌼 #حاجتدادن|یه روز شهید اسماعیل خانزاده از شهدای مدافع حرم بهم گفت: دو بار حاجتی داشتم، و از محمودآباد به زیارت مزار شهید قربانی توی چالوس رفتم. هر دو بار بعد از دردِدل با شهید حاجتم رو گرفتم...
🌼 #شهادت|شب قبل چند مرحله ماموریت گشت داشتیم. برا همین آقا رضا خسته بود و بعد از نماز صبح داشت استراحت میکرد. ماموریت جدید صبح هم نوبت همکارش بود. اما رضا دید که همرزمش، درحال استراحته... برا همین با اینکه خسته بود، تصمیم گرفت دوستش رو بیدار نکنه و خودش بره ماموریت... رضا رفت و ساعاتی بعد خبر شهادتش رسید
🌼 #کلیپ|و حالا کلیپ رو باز کن و سیمای مخلصانه شهید رو ببین و صحبتهای دلنشینش رو بشنو...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_قربانی #توسل #بیتفاوت_نبودن #کمک_به_فقرا #شهدای_مازندران #مزار_گلزارچالوس
#چند_خاطره
🔸برشهای نابی از زندگی شهیده محبوبه دانشآشتیانی|قمستاول
🌼 #مدیر|با اینکه یکسال از ما کوچکتر بود؛ اما عین یه مدیر دلسوز، مسیر زندگی مبارزاتی ما رو برنامهریزی میکرد. پدربزرگوارش که مدتی پس از شهادت محبوبه، توی فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد؛ میگفت: محبوبه ۱۷سال داشت، ولی من مثل فردی ۴۰ساله میديدمش...
🌼 #مطالعه|خیلی اهل مطالعه بود. از قرآن و نهج البلاغه گرفته؛ تا کتابهای سیاسی و تاریخی. حتی دربارهی انقلاب چین؛ کوبا؛ جنگ ویتنام و ... کتاب خونده بود و به ما هم سفارش می کرد که بخونیمشون. اون موقع حدودا ۱۴ سال داشت...
🌼 #رشد_معنوی|تأكيد فراوان داشت از نظر اعتقادی قوی بشيم. میگفت: يه مسلمون بايد اطلاعات عميقی داشته باشه. بعد پیگیر شد تا جمعِ چند نفریمون با راهنمايی يكی از شاگردانِ شهيد مطهری، روی قرآن كار كنيم. بصورت تقسیم کار تفاسیر رو میخوندیم و هر هفته حاصل مطالعاتمون رو با هم در ميان میذاشتیم.
🌼 #کار_تشکیلاتی|همیشه میگفت: از بیکاری زیاد ضربه خوردیم... میگفت: باید به صورت جمعی مطالعه کنیم و برنامه مطالعاتی منظمی داشته باشیم تا به نتیجه برسیم؛ و با مطالعات پراکنده ذهنمون رو تبدیل به یک کتابخانه بینظم نکنیم. میگفت: توی مطالعات هم صرفاً مصرف کننده نباشیم و قدرت تجزیه و تحلیل رو در خودمان از بین نبریم.
🌼 #رزم|یه تفنگ اسباب بازی گرفته بود. ما رو میبرد و تشویقمون می کرد تا با اون نشونهگیری یاد بگیریم. میخواست برا مبارزه آماده باشیم؛ شاید یه روزی به کارمون میومد...
#ادامه_دارد
📚منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷
#شهیده_دانشآشتیانی #شهدای_زن
#چند_خاطره
🔸برشهای نابی از زندگی شهیده محبوبه دانشآشتیانی|قسمتدوم
🌼 #تربیت_دینی|محبوبه و جمعِ دوستاش، محصولِ تربیت بزرگوارانی مثل شهيد باهنر و شهيد رجايی بودند كه مكرراً میگفتند: شما دخترهای مدرسه رفاه رو با اين شعار تربيت میكنيم: سادهپوش، ساده نوش، و سختكوش... انصافاً هم توی جمعشون خبری از تجملات نبود. سادهپوش بودند با خوراک اندک؛ دغدغهشون هم سیرِ الی الله بود، و محبوبه یکی از پیشتازانِ این حرکت مقدس...
🌼 #مبارزه|سال۵۴ ما ۱۴ساله بودیم که گچ بهدست راه میافتادیم توی کوچه و خیابون برا شعارنویسی. اون سالها، اوج اقتدار رژيم پهلوی بود. اولش میخواستيم بنويسيم: مرگ بر شاه؛ اما به اين نتيجه رسيديم كه بهتره مطالبِ مفيدتری بنويسيم. برا همین رویِ ديوار ساعت و موج راديوهايی كه عليه رژيم پهلوی برنامه پخش میكردند رو نوشتیم. میخواستیم مردم ساعت و موج مثلاً راديو روحانيت مبارز رو بدونند و به برنامههاش گوش بدهند، این حرکت كارِ هزار تا مرگ بر شاه رو میکرد.
🌼 #قرار_جمعی|محبوبه اعتقاد داشت که ما باید اطلاعات دینیمون عمیق بشه. برا همین هرجا یه خطیب خوب سخنرانی داشت، تلفنی با اسم رمز به همديگه خبر میداديم و جمع میشدیم، میرفتیم پای صحبتش.
🌼 #کار_فرهنگی|خونهشون قیطریه بود؛ اما مسئولیت کتابخونه مسجدی در جنوب تهران رو قبول کرد. هر روز کلی راه رو با اتوبوس میرفت تا اونجا. با هر کسی هم متناسب با خودش برخورد میکرد. لذا پیر و جوون رو جذب کرده بود... بعد از شهادتش معلوم شد که اونجا به فقرا هم مخفیانه کمک میکرده.
📚منبع: ماهنامه شاهد یاران شماره ۲۷
#شهیده_دانشآشتیانی #شهدای_زن
#یک_خاطره
🔸روایتِ صحنهی شهادت محبوبه دانشآشتیانی
شهیدهای که زودتر از نامزدش به بهشت رسید
#متن_خاطره |١٧ شهریور فرا رسید و قرار بود مردم توی میدون ژاله تجمع کنند. محبوبه یک ساعت زودتر اومد. میگفت: ترسیدم مامورای شاه راه رو ببندند و نتونم خودمو به جمعیت برسونم، و از این توفیق بیبهره بمونم... اون روز روزه گرفته بود و نورانیت خاصی داشت. دوست داشت اگه قراره شهید بشه، با زبانِ روزه به ملاقات خدا بره... توی تظاهرات هم وقتی درگیری به اوج میرسه، آقایون بهش گفتند: شما برید، اینجا جای شما نیست؛ اما محبوبه جواب داد: اگر اومدن اشتباهه، شما هم نباید بمونین؛ اگر هم کار درستیه، که زن و مرد نداره [ و منم می خوام باشم]... خلاصه توی همون تظاهراتِ میدان ژاله [شهدا] تیر به قلبش خورد و در جمعهی بعد از ماه رمضان، با زبان روزه به شهادت رسید؛ و زودتر از نامزدش بهشت رسید... نامزدش [حسن اجارهدار] هم توی سنگر مبارزه موند و شد جزو انقلابیونِ پا در رکاب شهید بهشتی. تا اینکه بالاخره ایشون هم در انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد و به محبوبهی شهیدهش پیوست...
📚 منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیده_دانشآشتیانی #شهادت #شهدای_زن #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا