سلام رفقا!.
چه میکنین با روز اول ماه رمضان؟!
التماس دعای مخصوص از همگی🤗
خب خب...
کیا دلشون واسه داستان یا چالش عکس تنگ شده!؟
ببینم طرفدار کدوم یکی بیشتره امروز همونو میذارم😎👇
@Kolbehh_313
طرفدار های داستان بیشتر بود پس میریم سراغ داستان و مثل همیشه قبلش یه خاطرات روانشناس براتون میفرستم😎
#یادداشت_های_یک_روانشناس
#رشد_پس_از_اسیب
نظریه "رشد پس از آسیب" (Post-Traumatic Growth) بر این اصل استوار است که سختیها و بحرانهای زندگی، در کنار تمام رنجها و چالشهایی که به همراه دارند، میتوانند فرصتی برای رشد و تحول درونی فراهم کنند. برخلاف دیدگاههای سنتی که بر آسیبزایی و پیامدهای منفی ضربههای روانی تأکید دارند، این نظریه نشان میدهد که بسیاری از افراد پس از تجربهی رویدادهای دشوار، نهتنها بهبود مییابند، بلکه به درک عمیقتری از خود و جهان پیرامونشان دست پیدا میکنند.
رشد پس از آسیب چگونه اتفاق میافتد؟
وقتی فردی با یک بحران جدی مانند از دست دادن عزیزان، شکستهای عاطفی، بیماری، یا حوادث ناگوار مواجه میشود، ابتدا ممکن است احساس کند که تمام جهانش فروپاشیده است. باورها، ارزشها و احساس امنیتی که پیش از این داشته، متزلزل میشود. اما در این فرایند، اگر فرد بتواند با درد خود روبهرو شود، آن را بپذیرد و معنایی جدید برای تجربهی خود بیابد، ممکن است تغییراتی اساسی در نگرش و سبک زندگیاش ایجاد شود.
افرادی که رشد پس از آسیب را تجربه میکنند، معمولاً در چندین بُعد دچار تحول میشوند:
درک عمیقتر از معنای زندگی: پس از عبور از بحران، افراد اغلب به ارزشهای واقعی خود پی میبرند و نسبت به زندگی نگاهی متفاوت پیدا میکنند.
افزایش تابآوری و اعتمادبهنفس: عبور از یک تجربهی سخت، به افراد احساس قدرت میدهد و آنها را نسبت به تواناییهای خود آگاهتر میکند.
تقویت روابط بینفردی: بسیاری از کسانی که دورههای سختی را پشت سر گذاشتهاند، ارتباط عمیقتری با دیگران برقرار میکنند و احساس همدلی بیشتری نسبت به اطرافیان خود دارند.
قدردانی بیشتر از لحظات زندگی: مواجهه با رنج، باعث میشود که فرد قدر لحظات کوچک و شادیهای سادهی زندگی را بیشتر بداند.
ایجاد نگرشی معنویتر و آگاهانهتر: بسیاری از افراد پس از تجربهی بحران، به معنویت و خودشناسی روی میآورند و تلاش میکنند ارتباط عمیقتری با خود و جهان برقرار کنند.
رشد، نتیجهی درد نیست، بلکه نتیجهی پردازش آن است
نکتهی مهم این است که رنج بهخودیخود موجب رشد نمیشود، بلکه نحوهی مواجهه با آن تعیین میکند که فرد در مسیر فرسایش و ناامیدی قرار بگیرد یا به بینشی تازه و تحولی مثبت دست یابد. افرادی که در این مسیر حمایت عاطفی مناسبی دریافت میکنند، احساسات خود را سرکوب نمیکنند و به دنبال معنا در تجربهی خود هستند، احتمال بیشتری برای رشد خواهند داشت. https://eitaa.com/kolbehh_ir/6031
#داستان
نوری در تاریکی
صحنه اول – شکستن جهان قدیمی
مهتاب به گوشیاش خیره شده بود. انگار کلمات روی صفحه وزن داشتند و یکییکی روی سینهاش سنگینی میکردند. پیام کوتاه اما ویرانگر بود:
*"متأسفم، ولی دیگه نمیتونم ادامه بدم. این آخرین باره که با هم حرف میزنیم."*
دنیا دور سرش چرخید. انگار همه چیز یکباره فروپاشید. چند ماه گذشته را در ذهنش مرور کرد. تمام خاطرات، تمام رویاها، همه مثل شیشهای که از ارتفاع سقوط کرده باشد، خرد شدند.
چشمهایش پر از اشک شد، اما گریه نکرد. به نقطهای خیره شد و زمزمه کرد: "من دیگه نمیتونم. دیگه هیچی معنا نداره."
آن شب را در تاریکی گذراند. روزهای بعدش هم فرقی نداشتند. هر صبح با سنگینی دردی بیدار میشد که نمیدانست چه زمانی قرار است تمام شود.
یک روز، دوستی قدیمی زنگ زد. مهتاب گوشی را برداشت. صدای گرم و آشنای دوستش گفت: "میدونم که سخته، ولی نمیخوام اینجوری ببینمت. میای بریم یه جایی حرف بزنیم؟"
مهتاب اول مردد بود. چه فایدهای داشت؟ اما بالاخره پذیرفت.
کلـبــــــه🏡
#داستان نوری در تاریکی صحنه اول – شکستن جهان قدیمی مهتاب به گوشیاش خیره شده بود. انگار کلما
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند.
2. مهتاب تردید دارد و از خانه بیرون نمیرود. ترجیح میدهد در تنهایی باقی بماند.
3. مهتاب گوشی را خاموش میکند و سعی میکند خودش بهتنهایی از این درد عبور کند.
(کدام را انتخاب میکنید؟)
@Kolbehh_313
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
➤ انتخاب ۱: مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود.
دوستش او را به یک کافهی کوچک برد. بوی قهوه و صدای موسیقی ملایم کمی از اضطراب درونی مهتاب کاست.
دوست: *"میدونم که الان حس میکنی دنیات از بین رفته، ولی میخوام یه چیزی بهت بگم... گاهی وقتا، درست وسط سختترین لحظات، فرصتی برای رشد پیدا میشه."*
مهتاب با تلخی خندید. "رشد؟ یعنی این درد قراره یه جورایی خوب باشه؟"
دوستش سری تکان داد. "نه، درد هیچوقت خوب نیست. ولی نحوهی مواجههی ما باهاش، تعیین میکنه که ازش نابود بشیم یا قویتر بیرون بیایم."
آن شب، برای اولین بار، مهتاب به جای جنگیدن با درد، به آن گوش داد. فهمید که شاید هنوز فرصتی برای بازسازی خودش وجود دارد.
(نظر شما چیه؟ آیا تا حالا تجربهای داشتید که باعث رشدتون بشه، حتی اگه در ابتدا سخت و دردناک بوده باشه؟)
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
انتخاب ۲: مهتاب تردید دارد و از خانه بیرون نمیرود.
مهتاب گوشی را کنار گذاشت و به سقف زل زد. نمیخواست کسی را ببیند. حرف زدن چه فایدهای داشت؟
روزها گذشتند، اما هیچ چیز تغییر نکرد. درد هنوز همانجا بود. احساس میکرد در تاریکی گیر افتاده است.
یک روز، جلوی آینه ایستاد و به چهرهی خستهی خودش نگاه کرد. زیر چشمانش گود افتاده بود، پوستش رنگپریده بود.
"نمیتونم همینجوری ادامه بدم."
در آن لحظه، چیزی درونش تغییر کرد. شاید نمیتوانست گذشته را تغییر دهد، اما میتوانست تصمیم بگیرد که چطور از این مرحله عبور کند. آرامآرام شروع کرد. کمی کتاب خواند. کمی نوشت. شروع کرد به قدم زدن در خیابانهای شهر.
درد هنوز بود، ولی دیگر او را تعریف نمیکرد.
(به نظرتون چطور میشه توی شرایط سخت، اولین قدم رو برداشت؟ چه چیزی باعث میشه که آدم تصمیم بگیره از یک مرحلهی دشوار عبور کنه؟)
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
انتخاب ۳: مهتاب گوشی را خاموش میکند و سعی میکند خودش بهتنهایی از این درد عبور کند.
مهتاب گوشیاش را خاموش کرد و روی تخت دراز کشید. تصمیم گرفت که خودش، بدون کمک دیگران، از این بحران عبور کند.
شبها فکرهایش دور سرش میچرخیدند. سوالهای بیجواب، خاطرات، پشیمانیها. اما بعد از مدتی، چیزی را متوجه شد.
"شاید وقتشه که از خودم بپرسم... حالا چی؟ از این درد قراره چی یاد بگیرم؟"
او شروع کرد به نوشتن. صفحهها را پر کرد از احساساتش، از چیزهایی که میترسید با کسی در میان بگذارد. نوشتن کمک کرد که بفهمد چه چیزی را از دست داده، و چه چیزی را میتواند به دست بیاورد.
با گذر زمان، متوجه شد که دردی که حس میکند، فقط دربارهی از دست دادن یک رابطه نبود. بلکه دربارهی از دست دادن خودش در آن رابطه بود.
(به نظرتون، آدم باید همیشه برای عبور از بحرانها به دیگران تکیه کنه، یا راهی برای تنهایی عبور کردن هم وجود داره؟ چطور میشه بین این دو تعادل برقرار کرد؟
نتیجه گیری:
مدتها بعد، مهتاب دیگر آن آدم شکستهی روزهای اول نبود. او هنوز هم لحظاتی از غم را تجربه میکرد، اما حالا دردی که حس میکرد، بخشی از داستان رشدش شده بود.
رشد، نتیجهی درد نیست، بلکه نتیجهی پردازش آن است.
حالا نوبت شماست! آیا تا به حال تجربهای داشتهاید که از یک بحران، قویتر بیرون بیایید؟ چه چیزی به شما کمک کرد تا مسیر رشد خود را پیدا کنید؟
(منتظر نظرات شما هستیم!)
@Kolbehh_313
21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹فصل جدید احکام
🟡 احکام بانوان💢
📎 اعتکاف...
خانمهای کانال بقیه شو خودتون ببینین😇
🔸احکام بانوان قسمت بیستم
🔸آقای عنایتی راد
🔸کارشناس احکام کلبه
#کلبه
#احکام
#احکام_بانوان
#استاد_عنایتی
ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه | تلگرامکلبه