10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹فصل جدید احکام
🟡 احکام بانوان💢
📎 احکام روزه ماه رمضان...
خانمهای کانال بقیه شو خودتون ببینین😇
🔸احکام بانوان قسمت هجدهم
🔸آقای عنایتی راد
🔸کارشناس احکام کلبه
#کلبه
#احکام
#احکام_بانوان
#استاد_عنایتی
ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه | تلگرامکلبه
این 6 تا سوال رو از خودت بپرس : ( ویژه ساخت شخصیت قدرتمند)
1- اگه همین عادت هایی که الان داریم رو حفظ کنم پنج سال دیگه زندگیم بهتر میشه یا بدتر؟
2- آدم هایی که کنارم هستن باعث میشن بهترین خودم رو زندگی کنم؟
3- رفتار های من چیزایی هستن که من از زندگیم میخوام یا فقط چیزایی هستن که دیگران ازم انتظار دارن.
4- کدوم قسمت از زندگیت برات سود بیشتری ایجاد میکنه؟
5- امروز کارهای نیم ساعته که اثر موندگار دارن رو توی برنامه ام دارم؟
6- امروز چه چیزایی رو فدای چه هدفی میکنم؟
❤️...
🍃◍⃟🌸◍⃟⚘🍃࿐
#کلبه
ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه | تلگرامکلبه
#یادداشت_های_یک_روانشناس
#پذیرفتن✅
گاهی پذیرفتن اینکه حق با ما بوده یا اینکه نیاز به مهربانی با خود داریم، میتواند برایمان دشوار باشد و حتی باعث خشم و مقاومت شود. انگار بخشی از وجودمان اجازه نمیدهد با خود مهربان باشیم، مخصوصاً وقتی که اشتباهی مرتکب شدهایم. در این مواقع، اولین واکنش ما معمولاً سرزنش خود است—واکنشی که شاید طبیعی به نظر برسد، اما در واقع میتواند یکی از آسیبزنندهترین راههای برخورد با اشتباهات باشد. سرزنش مداوم، ما را در چرخهای از احساس گناه و شرم گرفتار میکند و بهجای کمک به تغییر، ما را از درون فرسوده میکند.
اما چرا خودمان را سرزنش میکنیم؟ برای هر کسی، سرزنش معنای متفاوتی دارد. برخی آن را نوعی مجازات میبینند، گویی که با رنج کشیدن، میتوانند اشتباه خود را جبران کنند. بعضی دیگر آن را راهی برای کنترل آینده میدانند، به این امید که اگر به اندازه کافی خودشان را ملامت کنند، دیگر دچار همان خطا نخواهند شد. گاهی هم این عادت ریشه در باورهایی دارد که از کودکی در ذهنمان شکل گرفتهاند—باورهایی که میگویند ما تنها زمانی ارزشمندیم که کامل و بدون اشتباه باشیم، و هر خطا نشانه ضعف یا بیلیاقتی است.
اما حقیقت این است که مهربانی با خود به معنای نادیده گرفتن اشتباهات نیست. برعکس، وقتی بدون سرزنش، اما با آگاهی و پذیرش به اشتباهاتمان نگاه کنیم، میتوانیم از آنها درس بگیریم و رشد کنیم. مهربانی با خود یعنی به جای غرق شدن در احساس گناه، به خودمان فرصت جبران و یادگیری بدهیم. این نگاه، ما را از قضاوتهای سختگیرانه رها میکند و کمک میکند مسیر بهتری برای تغییر و بهبود پیدا کنیم—مسیر رشدی که بر پایه پذیرش، انعطافپذیری و شفقت به خود بنا شده، نه سختگیری و سرزنش مداوم. https://eitaa.com/kolbehh_ir/5860
کلـبــــــه🏡
#یادداشت_های_یک_روانشناس #پذیرفتن✅ گاهی پذیرفتن اینکه حق با ما بوده یا اینکه نیاز به مهربانی با خ
اینو بخونین بعدش یه داستان براتون بگم.
کیا داستان میخوان دستا بالا✋
@Kolbehh_313
کلـبــــــه🏡
رها از این جلسه با حس متفاوتی بیرون رفت. او متوجه شده بود که تغییرات واقعی، زمانی اتفاق میافتند که
اینم یه حس خوب از مخاطبی که دنبال راه حل میگرده🤗
وقتی میتونین از داستان هم راه حل خودتون رو پیدا کنین البته اگه بخوایین😉
کلـبــــــه🏡
اینم یه حس خوب از مخاطبی که دنبال راه حل میگرده🤗 وقتی میتونین از داستان هم راه حل خودتون رو پیدا کن
حالا دوباره میپرسم داستان میخوایین؟!
کلـبــــــه🏡
حالا دوباره میپرسم داستان میخوایین؟!
خب بریم خیلی منتظرتون نذارم😎
کلـبــــــه🏡
#یادداشت_های_یک_روانشناس #پذیرفتن✅ گاهی پذیرفتن اینکه حق با ما بوده یا اینکه نیاز به مهربانی با خ
بخش اول: آینهی قضاوت🪞
سامان به صفحهی موبایلش خیره شده بود. پیامهای گروه کاری را بالا و پایین میکرد، اما جرات نداشت چیزی بنویسد. دقایقی پیش، در جلسهی آنلاین، یک حرف اشتباه زده بود. لحظهای که کلمات از دهانش خارج شد، فهمید که نباید آنطور حرف میزد. اما دیگر دیر شده بود.
حالا ذهنش مثل یک دادگاه شلوغ شده بود. «چرا اینقدر بیفکر حرف زدی؟»، «همه الان دربارهات چی فکر میکنن؟»، «دیگه رویت میشه تو جلسه بعدی چیزی بگی؟» نفس عمیقی کشید و به آینهی اتاقش نگاه کرد. تصویر مردی را دید که چهرهاش خسته و نگران بود. انگار یک قاضی سختگیر از درون، مدام داشت او را محاکمه میکرد.
بخش دوم: مکالمهای که فرق داشت📞
همان شب، بیهدف خیابانها را گز میکرد که گوشیاش زنگ خورد. آرمان بود. دوست قدیمیای که همیشه بلد بود چطور حالش را بفهمد.
– «چی شده؟ چرا صدات اینجوریه؟»
سامان مکث کرد. همیشه از اینکه دربارهی مشکلاتش حرف بزند طفره میرفت، اما این بار، انگار دیگر جایی برای قایم شدن نبود.
– «امروز تو جلسه یه حرفی زدم که نباید میزدم. حالا حس میکنم خراب کردم. همه فکر میکنن یه آدم بیدقت و احمقم.»
آرمان خندید. از همان خندههایی که انگار میخواست بگوید «اینم حل میشه.» بعد گفت: «ببین، بذار یه چیزی بپرسم. فرض کن من این اشتباهو میکردم، به من چی میگفتی؟»
سامان اخم کرد. اگر آرمان بود، احتمالاً بهش میگفت که یک جملهی اشتباه، همهچیز رو نابود نمیکنه. که آدمها خیلی زودتر از چیزی که فکر میکنه، فراموش میکنن. که مهمتر از اشتباه، اینه که چی ازش یاد بگیری.
ناگهان چیزی درونش تکان خورد. پس چرا نمیتوانست همین حرفها را به خودش بزند؟
بخش سوم: راهی برای رهایی😇
فردای آن روز، به جای اینکه دوباره پیامهای گروه را بالا و پایین کند و خودش را سرزنش کند، تصمیم گرفت جبران کند. با یکی از همکارانش تماس گرفت، حرف دلش را زد، و فهمید که دیگران اصلاً آنقدر که فکر میکرد، به آن اشتباه اهمیت نداده بودند. در عوض، چیزی که بیشتر اهمیت داشت، رفتار بعد از اشتباه بود.
آن شب، وقتی دوباره به آینه نگاه کرد، تصویر آشنایی را دید، اما این بار کمی مهربانتر. انگار برای اولین بار، به جای قاضی، یک دوست واقعی درون خودش پیدا کرده بود.
پایان