کلـبــــــه🏡
#داستان نوری در تاریکی صحنه اول – شکستن جهان قدیمی مهتاب به گوشیاش خیره شده بود. انگار کلما
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند.
2. مهتاب تردید دارد و از خانه بیرون نمیرود. ترجیح میدهد در تنهایی باقی بماند.
3. مهتاب گوشی را خاموش میکند و سعی میکند خودش بهتنهایی از این درد عبور کند.
(کدام را انتخاب میکنید؟)
@Kolbehh_313
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
➤ انتخاب ۱: مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود.
دوستش او را به یک کافهی کوچک برد. بوی قهوه و صدای موسیقی ملایم کمی از اضطراب درونی مهتاب کاست.
دوست: *"میدونم که الان حس میکنی دنیات از بین رفته، ولی میخوام یه چیزی بهت بگم... گاهی وقتا، درست وسط سختترین لحظات، فرصتی برای رشد پیدا میشه."*
مهتاب با تلخی خندید. "رشد؟ یعنی این درد قراره یه جورایی خوب باشه؟"
دوستش سری تکان داد. "نه، درد هیچوقت خوب نیست. ولی نحوهی مواجههی ما باهاش، تعیین میکنه که ازش نابود بشیم یا قویتر بیرون بیایم."
آن شب، برای اولین بار، مهتاب به جای جنگیدن با درد، به آن گوش داد. فهمید که شاید هنوز فرصتی برای بازسازی خودش وجود دارد.
(نظر شما چیه؟ آیا تا حالا تجربهای داشتید که باعث رشدتون بشه، حتی اگه در ابتدا سخت و دردناک بوده باشه؟)
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
انتخاب ۲: مهتاب تردید دارد و از خانه بیرون نمیرود.
مهتاب گوشی را کنار گذاشت و به سقف زل زد. نمیخواست کسی را ببیند. حرف زدن چه فایدهای داشت؟
روزها گذشتند، اما هیچ چیز تغییر نکرد. درد هنوز همانجا بود. احساس میکرد در تاریکی گیر افتاده است.
یک روز، جلوی آینه ایستاد و به چهرهی خستهی خودش نگاه کرد. زیر چشمانش گود افتاده بود، پوستش رنگپریده بود.
"نمیتونم همینجوری ادامه بدم."
در آن لحظه، چیزی درونش تغییر کرد. شاید نمیتوانست گذشته را تغییر دهد، اما میتوانست تصمیم بگیرد که چطور از این مرحله عبور کند. آرامآرام شروع کرد. کمی کتاب خواند. کمی نوشت. شروع کرد به قدم زدن در خیابانهای شهر.
درد هنوز بود، ولی دیگر او را تعریف نمیکرد.
(به نظرتون چطور میشه توی شرایط سخت، اولین قدم رو برداشت؟ چه چیزی باعث میشه که آدم تصمیم بگیره از یک مرحلهی دشوار عبور کنه؟)
کلـبــــــه🏡
1. مهتاب قبول میکند و به دیدار دوستش میرود. شاید کمی حرف زدن کمک کند. 2. مهتاب تردید دارد و از
انتخاب ۳: مهتاب گوشی را خاموش میکند و سعی میکند خودش بهتنهایی از این درد عبور کند.
مهتاب گوشیاش را خاموش کرد و روی تخت دراز کشید. تصمیم گرفت که خودش، بدون کمک دیگران، از این بحران عبور کند.
شبها فکرهایش دور سرش میچرخیدند. سوالهای بیجواب، خاطرات، پشیمانیها. اما بعد از مدتی، چیزی را متوجه شد.
"شاید وقتشه که از خودم بپرسم... حالا چی؟ از این درد قراره چی یاد بگیرم؟"
او شروع کرد به نوشتن. صفحهها را پر کرد از احساساتش، از چیزهایی که میترسید با کسی در میان بگذارد. نوشتن کمک کرد که بفهمد چه چیزی را از دست داده، و چه چیزی را میتواند به دست بیاورد.
با گذر زمان، متوجه شد که دردی که حس میکند، فقط دربارهی از دست دادن یک رابطه نبود. بلکه دربارهی از دست دادن خودش در آن رابطه بود.
(به نظرتون، آدم باید همیشه برای عبور از بحرانها به دیگران تکیه کنه، یا راهی برای تنهایی عبور کردن هم وجود داره؟ چطور میشه بین این دو تعادل برقرار کرد؟
نتیجه گیری:
مدتها بعد، مهتاب دیگر آن آدم شکستهی روزهای اول نبود. او هنوز هم لحظاتی از غم را تجربه میکرد، اما حالا دردی که حس میکرد، بخشی از داستان رشدش شده بود.
رشد، نتیجهی درد نیست، بلکه نتیجهی پردازش آن است.
حالا نوبت شماست! آیا تا به حال تجربهای داشتهاید که از یک بحران، قویتر بیرون بیایید؟ چه چیزی به شما کمک کرد تا مسیر رشد خود را پیدا کنید؟
(منتظر نظرات شما هستیم!)
@Kolbehh_313
21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹فصل جدید احکام
🟡 احکام بانوان💢
📎 اعتکاف...
خانمهای کانال بقیه شو خودتون ببینین😇
🔸احکام بانوان قسمت بیستم
🔸آقای عنایتی راد
🔸کارشناس احکام کلبه
#کلبه
#احکام
#احکام_بانوان
#استاد_عنایتی
ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه | تلگرامکلبه
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلاس نهج البلاغه ۵:۳۰ صبح
🔸چرا خدا به شیطان مهلت داد؟
حتما پیشنهاد می کنم بیا
#سیدکاظم_روحبخش #چهل_نامه
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند، آنرا در گیره میگذارند.
خدا هم همینطور است؛
اگر بخواهد روی کسی کار بکند، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند؛
گرفتاری ها، نشانه عشق خداوند است...
🍃◍⃟🌸◍⃟⚘🍃࿐
#کلبه
ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه | تلگرامکلبه
کلـبــــــه🏡
✨ یه تجربه خاص برای ماه رمضان! ✨ اگه دلت یه گفتوگوی خودمونی با خدا میخواد، این برنامه رو از د
خبر دارین امشب قسمت اول چای باخدا رو داریم😎
کلـبــــــه🏡
✨ یه تجربه خاص برای ماه رمضان! ✨ اگه دلت یه گفتوگوی خودمونی با خدا میخواد، این برنامه رو از د
ساعت ۲۲ اولین جلسه رو میفرستم منتظر باشین🥰