_من واقعا تو یه [هم خرو میخاد هم خرمارو] عه بدی گیر افتادم و طبق تجربه نهایتا هیچکدوم نصیبم نمیشه .
_جدیدا این جمله که[ لطفا بغلم کن و بهم بگو عیبی نداره ]خیلی پشت سرهم تو مغزم پلی میشه .
_ بیست دو و پنجاه و هفت دقیقه؟
سوراخ سمبه هایِ وجودم از غم پرشده، عقربه هایِ ساعت باهم مسابقه گزاشتن، قلبمم روبه انفجاره .
منِمن
امشب؟ اشك هایِ لبمشك .
_نفس هایِ حق عایِسلحشور و انجوی، رفت بدونِ قرار قبلی، دلتنگی .
_تا دیروز این موقعا هرشب چفیهخاکیمو مینداختم سرم روونه مجلس روضه میشدم و امشب نبودش بدجوری داره میسوزونه جیگرمو، آقایِ اباعبدلله چی داره این مجلس روضت که انقدر آدمو نمک گیر میکنه ؟ این سینه زنیا چی داره که انقدر آدمو وابستت میکنه ؟