هدایت شده از ϙᴜᴇʀᴇɴᴄɪᴀ
پنجاه و هفت″
با اضطراب و دلشوره عجیبی از خونه به مقصد کتابخونه میزنم بیرون. اتوبوس میرسه و طبق معمول شلوغه.
میایستم کنار شیشه اتوبوس. دو تا ایستگاه بعد یه خانم سوار میشه با دختر کوچولوش که کاپشن صورتی پوشیده. خانم دقیقا میاد و رو به روی من میایسته، بعد چادرشو مرتب میکنه و با صدای بلند میگه:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم؛
و بعد هم یه صلوات میفرسته.
ایستگاه بعد اتوبوس نگه میداره و خانم دوباره میگه:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم.
صدای رسا و آرامش بخشی داره؛
همینطور که داره زمزمه میکنه اضطرابم کم میشه.
شروع میکنم از زیر ماسک، آروم به زمزمه کردن:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم؛
غرق میشم توی معنی این جمله؛
براستی که
هیچ قدرت و نیرویی نیست الا قدرت خودت، خدای بزرگِ من :).
آروم تر از زمانیم که از خونه بیرون اومدم.
خیلی آروم تر ..
#اینروزهایمن؛
مُـؤَثِـر
پنجاه و هفت″ با اضطراب و دلشوره عجیبی از خونه به مقصد کتابخونه میزنم بیرون. اتوبوس میرسه و طبق مع
حسم نسبت به نوشتههای #زینبِبهار قابل وصف نیست>>>>>
مُـؤَثِـر
پنجاه و هفت″ با اضطراب و دلشوره عجیبی از خونه به مقصد کتابخونه میزنم بیرون. اتوبوس میرسه و طبق مع
ای تو امانِ هر بلا ، ما همه در امانِ تو:)🤍
#ایهاالعزیز
میگفت هر کیفی یه کیفری داره ،
مراقب باشید که کیفرِ کیف هایی که میکنید ..
مبادا افتادن از چشمِ خدا باشه !
صف بسته اند این همه سردار ها به شوق ،
یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست:)
#شهید_سید_رضی_موسوی
روی فرشِ دلِ من جوهری از عشقِ تو ریخت . .
آمدم پاک کنم عشقِ تو را ، بدتر شد :)!
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دارم از غصه میمیرم و به رو خودم نمیارم ،
تو هوامو داشته باش . .💔😭
#ام_البنین
برای امشب حرفِ خاصی ندارم !
فقط میتونم بگم #ام_البنین امشب نامه رسونِ بینِ من و تو ، پسرت حسین بن علیِ:)
تو گاهی وقتا روی عباست و زمین میندازی . .
ولی روی حسین و چطور؟:)
میدونم #ام_البنین شدن دردسر داشت . .
ولی الان گره همه دردسرا دست شماست خانم:)
من و به حسینت ببخش ، لطفاً🥲❤️🩹.
#مـؤثـر_نوشت
در مقام #حضرت_ام_البنین همین بس كه فرزندی تربیت كرد كه پشت و پناه كسی بود كه او پشت و پناه عالم امكان است . .