📌 #جای_خالی_رئیسی
درمان درد مردم
قهرِ آسمانِ سیستان و بلوچستان تمام شده بود. حالا آنقدر باریده بود که زمینِ تشنه هم آب را پس میزد. مردم خوشحال بودند از پایانِ خشکسالی، اما نگرانِ بارانی بودند که وقتی جوابی از صاحبخانهها نگرفت، وارد خانهها شد و صاحبانشان را بیخانه کرد.
غم و خوشحالی، جمعشان چه واژهای میشود؟! حالِ مردم میشد آن واژه.
نگرانِ زمینهای کشاورزیشان بودند که روزگارشان را با آن میگذراندند و دلشورهٔ خانههایی را داشتند که محصولِ دستهای تاولزدهشان بود.
جایِ تسکینی در این میان خالی بود؛ کسی که دردها را بشنود، کسی که دلسوزی را بلد باشد. تا اینکه صبحی خبر رسید مردی عبایش را به دست گرفته، چکمه به پا کرده و به دلِ آب زده بود.
مردی پیدا شده بود که ترسِ کثیف شدنِ لباسش را نداشت. آمده بود تا تسکین باشد.
در میان مردم ولوله شد. میگفتند: «مردم از حضور مسئولین در کنار خودشان خوشحالاند؛ ما انتظار داریم مسئولین دردِ مردم را از نزدیک ببینند! آری، مردم انتظار دارند کسی مرد باشد و دردِ مردم را ببیند، بشنود و حل کند!»
سید ابراهیم آن روز خاکی شد تا به خاکِ وطنش خدمت کند، خسته شد تا لااقل کمی از خستگیهایِ مردمِ وطنش را درمان کند. سید ابراهیم درمان شد برای این خاکِ دردمند!
محدثه اسماعیلی
چهارشنبه | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #مرکزی #اراک
رسام؛ روایتسرای استان مرکزی
@Rasam_markazi
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #غزه
حرف زدن از غزه ممنوع!
در حالی که رژیم سفّاک صهیونیستی هر روز مرزهای وقاحت و جنایت علیه بشریت را جا به جا میکند، هنوز هستند مردان و زنانی که بهای آزادگی و ایستادگی مقابل ظلم و جنایت را با جانشان میپردازند.
یکی از آن جوانان شجاع و آزاده «حسن أصلیح» بود.
حسن به عنوان سردبیر و مدیر خبرگزاری «عالم ۲۴» فعالیت خبری داشت و با رسانههای بینالمللی مانند CNN و Associated Press همکاری میکرد.
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حسن أصليح تصاویری از حملهٔ حماس به اسرائیل منتشر کرد که در رسانههای بینالمللی، حتی نیویورک تایمز و اسکای نیوز بازتاب گستردهای داشت. تصاویر تانکهای سوخته ...
ادامه روایت در مجله راوینا
علی مینای
چهارشنبه | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #قم
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
پس زمینه شادی.mp3
زمان:
حجم:
407.2K
📌 #تراختور
پس زمینهء شادی
- تراکتورم که قهرمان شده مبارکه.
- کی گفته؟
- خیابونا!
خبر قهرمانی تراکتور را هفتهی قبل از نامزدم شنیدم. او هم از شادی و پرچمگردانی هواداران در خیابان دیده بود، در خیابانهای قم! تعجبم از این بود که تراکتور در قم هم هوادار دارد؟ تازه داشتم به عمق ماجرا پی میبردم!
بازی استقلال خوزستان و تراکتور که شروع شد، صدای شیپورها اوج گرفت. البته قبل از شروع بازی هم کم و بیش به گوش میرسید. راستش برای ما که خانهمان در مسیر ورزشگاه یادگار امام تبریز است، شنیدن این شیپورها عادیست.
دیروز هربار که رعدوبرق میزد...
ادامه روایت در مجله راوینا
سنا عباسعلیزاده
جمعه | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #آذربایجان_شرقی #تبریز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #قرآن
افتتاحیه فصل دوم زندگی با آیهها
بخش اول
تیپهای متفاوتی از مردم را کنار هم دیده بودم، اما نه پای مراسمهای قرآنی!
فکر نمیکردم در آن هوای گرم و زمان خوابیدن زیر کولر خنک، در هوای بسیار گرم خراسان جنوبی، زیر نور قرآن این جمعیت جمع شوند.
سایه مهر الهی بر سر مردم با وفای بیرجند مستدام باد.
ادامه دارد...
زهرا بذرافشان
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #قرآن
افتتاحیه فصل دوم زندگی با آیهها
بخش دوم
برنامه با نام خادم الشهید حاج آقا رئیسی برپا شده بود.
توی مسیر که میآمدیم سرودهای زیبایی به یادبود شهدای خدمت پخش میشد.
به موکب خادمان رضوی که رسیدیم، دوباره یاد شهید رئیسی در دلم زنده شد.
آن عکس زیبایی که حاج قاسم سلیمانی عزیز با لباس خادمی رضوی داشتند، در کنار قاب شهید در خاطرم نقش بست.
اسم شهدای خدمت در هر لباس خادمی که باشند با اسم امام رضا علیهالسلام پیوند خورده است.
هر کس خالصانه در ایرانِ امام رضا علیهالسلام خدمت کند، نام و یادش با نام امام رضا علیهالسلام ماندگار و زنده خواهد ماند.
ادامه دارد...
زهرا بذرافشان
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #قرآن
افتتاحیه فصل دوم زندگی با آیهها
بخش سوم
مثل همه مراسمات به هر زحمتی بود، خودش را رسانده بود.
پدر معنویِ دانشجوهای غریبِ بیرجند، با ویلچرش آمده بود، پای کارِ قرآن، شده بود میزبان میهمانهای قرآنی که برای یادبود شهدای خدمت آمده بودند.
شاید هر کسی نداند، اما خداوند میبیند، چه کسی با چه سختی خودش را به این جلسه نورانی رسانده است.
او قطرهای از دریای حضور مردم بیرجند بود.
خودش چشمهای از نور بود، در این روز روشن.
ادامه دارد...
زهرا بذرافشان
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #قرآن
افتتاحیه فصل دوم زندگی با آیهها
بخش چهارم
نشسته بودند سهتایی روی زمین، فارغ از جمعیت زیادی که در اطراف نشسته بودند. فکر میکردم این پیرمردها را نهایت پای تریبون نمازجمعه آن صفهای جلو فقط میشود پیدا کرد.
اما قرآن آنها را آورده بود بین جمعیت.
ادامه دارد...
زهرا بذرافشان
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #قرآن
افتتاحیه فصل دوم زندگی با آیهها
بخش پنجم
آفتاب همه را نوازش میکرد.
حتی مهمانهای محفل زیر نور خورشیدِ در حالِ غروب ایستاده برنامه اجرا میکردند.
هر جملهای از آن اسم شهید ابراهیم رئیسی میبارید.
فیلم قرآن به دست گرفتن شهید رئیسی که پخش شد، همه قرآنهای شخصی که به محفل آورده بودند را به دست گرفتند.
اشکها جاری شد.
تصاویر تشییع شهید در بیرجند پخش شد.
خاطرهها زنده شد
و دلها به شور افتاد...
یاد شهید رئیسی زنده شد
و دلها بار دیگر برای آن مظلومیت سوخت.
زهرا بذرافشان
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #جای_خالی_رئیسی
بیتوته در حرم
قبل از آن انفجار کذایی، با ساک و بساط میرفتیم حرم. همهچیز با خودمان میبردیم جز پیکنیک که راه نمیدادند. شبها زیرانداز میانداختیم صحن انقلاب. پتو میکشیدیم رویمان و رو به گنبد کنار مامان که با تسبیح ذکر میگفت، میخوابیدیم.
انفجار که شد مات و مبهوت ماندیم که حالا کجا بمانیم؟ هتل و مهمانسرا که هیچ، چادر مسافرتی هم هنوز مد نبود. برای ما که همسایهی دو ساعتراهِ امام رضا بودیم کسر شأن بود که ماه بیاید و برود و مشهد نرویم. چاره چه بود؟
ما بودیم و فقط چادر سرمان که زانو بغل، چمباتمه بزنیم کنار دیوار صحن یا رواقی. چادر بکشیم روی سرمان و ساعتی خستگی در کنیم و وای به حال آن لحظهای که بدنمان کمی از حالت قایم به سمت زمین خم میشد. خادمهای مهربان مثل سیمرغی که پَرَش را آتش زده باشند بلافاصله بالای سرمان حاضر میشدند تا با صدای رسا اعلام کنند: «خانوم! اینجا، جای خواب نیست»
جناب آقای رییسی! میپرسید حاصل این همه پرگویی چیست؟ عارضم خدمتتان که من و تمام آن خِیلِ زایرانی که شما باعث شدید در شبهای بیتوته در حرم جایی برای استراحت داشته باشند، جایی که بتوانند بیدغدغهی نامحرم و قلقلک پرهای سبز خادمان پایی دراز کنند، برای شما دعا میکنیم که در جوار امامرضا جانمان، منزلی پرنور، در هوای بهشتی حرم داشته باشید، همانطور که برای زایران رضا اینچنین امکانی را فراهم کردید...
مریم صفدری
شنبه | ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت پرواز اردیبهشت
به زودی...
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #رئیسجمهور_مردم
گلستان ملت
هنوز دوماه از شروع سال ۱۴۰۳ نگذشته بود که مثل سال ۹۸ غصه شد خنجر، بیخ گلویم نشست. مشغول ویزیت مادرهای باردار بودم. ساعت ۶ عصر، یکی از مراجعه کنندهها از لحظه وارد شدن به اتاق تند تند صفحه نمایش گوشیش را چک میکرد. نگاهش به گوشی مضطرب بود. بعد از مهر کردن برگ مراقبت مادر باردار قبلی گفتم: گوشیتو تو اتاق خاموش کن لطفا.
اشکش جاری شد. از جایم بلند شدم.
- چته مگه درد داری؟
گریهاش بلندتر شد شانهاش را که میلرزید گرفتم.
- چته دختر، چی تو گوشیته؟
- مگه نمیدونی بالگرد رئیسجمهور گم شده و همه دارن دعا میخونن، تو جنگلها وکوهها دنبالشن.
مکث کردم و آرام عقب عقب رفتم، روی صندلی نشستم. گوشیم را باز کردم، تا سحر سر زایمان بودم و بعد هم آمدم خانه استراحت گوشی را چک نکرده بودم. صفحه گوشی را بالا و پایین کردم، باورم نمیشد. دو تا مراجعه کننده بیشتر نمانده بود. زود کارشان را انجام دادم و با بغض شروع کردم به گذاشتن استوریِ التماس دعا و ذکر گفتن. دلم آرام نگرفت، رفتم طبقه بالای کلینیک در واحد را که باز کردم، دوتا دخترها هم گوشی به دست اشک میریختند. نمیدانستم چه کار باید کرد، نزدیک اذان مغرب به شاهچراغ رفتیم با چند تا از دوستان دعای توسل خواندیم. با دل پر از آشوب و گریان، نصف شب به خانه برگشتیم. اما خبری نشد که نشد، تا نزدیک اذان صبح توی دلم رخت میشستند خوابم نمیبرد، فقط سایتها را چک میکردم. برای چند دقیقه اول صبح چشمم را خواب گرفت. از خواب که پریدم مجدد سایتها را چک کردم، خبری که نباید را دیدم. آقای رئیسجمهور شهید شده بود. همه کارهای شبانهروزیش برای یک لحظه جلوی چشمم رژه رفت، طرحهایی که برای جوانی جمعیت و تشویق به فرزندآوری داشت. من و او هردو دغدغه جوانی جمعیت داشتیم، دلم خوش بود بعد از سالها کسی که از درد ملت باخبر است رئیسجمهور شده. نگاهی به عکس و لبخندی که هیچ وقت و تحت شرایط سخت هم از لبش پاک نمیشد افتاد. بلند بلند گریه کردم. ساعت ۸ صبح بود که شبکه خبر با خواندن صلوات خاصه علی بن موسی الرضا خبر شهادت را پخش کرد. قطره قطره اشک میریختم برای خادم مردم و عزیز ملت، عکسش را که استوری کردم زیرش نوشتم:
«خدایا تو گلچینی، اما او گلستانی بود برای ملت
دلم طاقت نمیآورد، پرچم سیاه سر در کلینیک تولد آرام زدم و خرمای خیرات گوشه سالن انتظار گذاشتم. هیچ چیز آرامم نمیکرد. روزی که تشییع بود بلیط هواپیما گیر نمیآمد به هرسختی از طریق همسر یکی از مراجعه کنندههایم برای خودم و دخترها بلیط مشهد گرفتم. مشهد قیامت شده بود کارمان فقط اشک بود. تمام ساعت تشییع فقط ذکر یا حسین میگفتم با نوحهها به سینه میزدم. باورم نمیشد. اما جلوی چشمم آرام آرام رفت تا در بهشت هم خادم علی بن موسی الرضا باشد. برگشتن بلیط نبود. با یکی از دوستان ماشین دربست گرفتیم و با بغض و چشمان پف کرده به شیراز برگشتیم. تا چهلم عزادار ماندم، اما جای خالیش را هنوز بعد یک سال باور نکردم.
خاطرهٔ خانم دکتر مریم فخار اولین مجری طرح زایمان در آب در کشور
به روایت خاطره کشکولی
پنجشنبه | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #فارس #شیراز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
36.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
در جستوجوی رئیسجمهور... - ۱
روایت: محمدرضا ناصری
گوینده: آقای سایه
تهیه کننده: محسن طاهریان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها