هدایت می‌وزد از مکتب توحید چشمانت خدا را شکر بانو! گشته‌ام امشب مسلمانت بشارت می‌رسد بر من، طلوعی می‌کند روشن سحر از مشرق آیینه‌ها، خورشید چشمانت ترنم می‌کنم امشب، تبسم‌های نورت را به شوق وصف نور تو، شدم بانو غزل‌خوانت تو نور عصمت هفتم، گواه هشتمین مهری زمین آیینه‌ی عشقت، فلک آیینه گردانت اگر معصومه‌ی مهرت بخندد بر شب هستی چو قلب قم شود بانو، دل خلقت چراغانت تبسم کن به زیبایی، که مهری، عالم آرایی بُود نورت اهورایی، دل آیینه حیرانت نسیم کوثر فطرت، سحاب رحمت عصمت! مرا خیس کرامت کن شبی در زیر بارانت قسم بر لیلة القدری که قرآن تو نازل شد تو نوری از خدا هستی، خدا باشد ثناخوانت شمیم جلوه زار «هو»، تو هستی از خدا گلبو شبی می‌آیم ای بانو! به گلگشت گلستانت زیارت می‌کنم عاشق کرامات نگاهت را دو رکعت نور می‌خوانم سحر در صحن چشمانت ز دنیا من نمی‌خواهم به جز سرمایه‌ی مهرت نظر هرگز نمی‌دوزم مگر بر دست احسانت نخواهم کرد من بیعت مگر با ضامن نورت مُرید کس نخواهم شد مگر پیر خراسانت طلوع نو بهار تو مبارک باد بر هستی تو ای معصومه‌ی زهرا ! جهان بادا گل افشانت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e