eitaa logo
خانومِ شرلی.
283 دنبال‌کننده
366 عکس
33 ویدیو
1 فایل
‌ قسمتی از حقیقت یه هویت جعلی/ساختگی. -‌‌سعی‌ می‌کنم آروم باشم والبته، خنده‌رو [ payamenashenas.ir/Sadee 🌟 ] ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
خانومِ شرلی.
به جامونده از نرگسِ 8 بهمن و البته، دلتنگ بارون. دلتنگ زمستون.
" Don't overthink "
خیلی دارم سعی میکنم با این قضیه‌‌ای که نجات دهنده تو آینه‌ست مخالفت کنم، ولی راستش همیشه یه چیزی، یا نمیدونم شایدم کسی هست که با خود من مخالفت کنه. که بپره وسط فکر و خیالایی که از مغزم داره سرریز میشه و یهو بگه که نه، اتفاقا هست. دقیقا نجات دهنده اونیه که تو آینه داری میبینیش و بگه که جدی نمیدونم چرا؟ خوابی یا خودتو میزنی به خواب؟
شایدم واقعا نجات دهنده همونیه که تو آینه میبینیش. چون اون تنها کسیه که وقتی دستات خشک میشن برات مرطوب کننده میزنه. چون تنها کسیه که وقتی تو خونه احساس پوسیدگی میکنی میبرتت بیرون تا قدم بزنی. تنها کسیه که وقتی گریه میکنی اشکاتو پاک میکنه و از روی زمین بلندت میکنه. نمیدونم. شایدم واقعا حق با شماست فروغ خانوم.
* من میگم: "مگه میشه نجات دهنده تو آینه باشه؟"، ولی با رُژ زرشکی، محکم و واضح مینویسمش رو آینه.
من واقعا میترسم از دایره‌ی امنم بزنم بیرون اما مجبورم. میفهمی؟ مجبور نمیتونم هم بمونم و همیشه ناراضی باشم از وضعیت و هم نخوام بزنم بیرون از این دایره‌ی امن بالاخره یه جایی باید تغییر داد اوضاعُ یه جایی باید پرید تو دل ترسُ یه جایی هم شکست غولِ فکرای الکی‌رو
میگمکه، با یه ریسک خیلی قوی و غیر منتظره چطوری عزیزم؟ هوم؟🌝🌝🌝
فکت شاید نامحبوب: فکر میکنی خیلی با آدما صمیمی شدی تا اینکه خبرای مهم دربارشون و از دیگران میشنوی.
اگه یه روز و بخوام تو زندگیم انتخاب کنم به عنوان روزی که با چشمام و به وضوح خدا و کائناتش و دیدم، قطعا امروزه. روزی که از ته دلم ازش کمک خواستم و با اینکه هیچ تلاشی نکرده بودم صاف کمکش و گذاشت تو دستام. گذاشت تو دستام و شرمندم کرد. خیلی مجلسی بهم فهموند تو وقتی هیچکاری نکردی من اینجوری دستتو گرفتم. اگه یه قدم برداری ببین چیکار میکنم برات. خلاصه که به قول معروف، "اوس کریم عجب مشتیه. مشتی و پرطرفدار."
بهش میگن "نصفه شب". شبی که به وسطش رسیده باشه. دقیقا مثل وقتی که میوفتی تو یه راهی و وسطش وایمیستی و مبهم به دور و برت زُل میزنی. وقتی که گیجی و نمیدونی که قراره تهش چی بشه. شاید به خاطر همین اسمش و گذاشتن "نصفِ‌شب". نصف شبایی که گیج و سردرگمی و از شر _overthing_ های پشت سر هم، پناه میبری به ندونم کاری. به خودکارای سفید و قرمز ترین رنگ از آبرنگت.