ممکن هست براتون چند تا آدرس برای مراجعه در مورد مطلب زندگی پس از مرگ و اینکه عذاب ، زدودن تعلقات است بفرمائید
متشکر 🌹
مطلب خیلی خوبی هست👌
سلام
وقت بخیر
ببخشید اگه ما از کلام متکلم، مرادش رو فهمیدیم و به ظهور برسیم
نیاز به دانستن معنای موضوع له هست؟
راه های تشخیص معنای موضوع له در این فرض چه کارآیی دارند؟
درس خارج اصول فقه آیت الله آملی لاریجانی010908u2.MP3
زمان:
حجم:
31.4M
أصول فقه
# دوره موجز
# مقدمه
⏪موضوع علم اصول
📀 جلسه اول
📆 سه شنبه 8 آذر 1401
✳️نکات کلیدی درباره موضوع علم و موضوع علم اصول
✅1.مناقشه در اعتباری بودن علم اصول
نکته اول اینکه وقتی از علم بحث میکنند بالاعتراض و الاستدراک درباره علم اصول مطلبی میگویند که «موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» یعنی در هر علمی موضوعی داریم و تمام محمولات علم ولو نسبت به خود موضوع عارض از طریق امر اخصی باشند، از عوارض ذاتی موضوع بحث میکند. برای مثال، موضوع یک باب اخص از خود علم است، ولی محمول آن باب، محمول علم محسوب میشود. اینجا بحث است که میشود یا نه. یعنی عارض لأمر اعم بخاطر امر اخص مثل موضوعات ابواب در علم اصول، عارض ذاتی به شمار میآید یا خیر. گفته میشود تمام این حرفها درباره علوم برهانی و حقیقی است و در علوم اعتباری مثل علم اصول نمیآید. یعنی کل این بحث که موضوعات علوم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه، و اینهمه بحث کردهاند که عارض ذاتی چیست، در نهایت میگویند اینها مربوط به علوم حقیقی است مثل فلسفه که در آن برهان جاری است. قضایای برهانی ضروری و دائمی و دارای کلیتاند. سه وصف کلیت و ضرورت و دوام از شروط قضایای برهانی است تا بتواند محمولی را که ضرورت برای موضوع دارد اثبات کند. اینکه در کتاب برهان ضرورت به این معنا هست، محل بحث است که وارد آن نمیشویم. ولی اینکه این بحثهای اصولی ربطی به بحثهای برهانی ندارد و اعتباری است، سخن عدهای از محققان در اصول است، ولی حرف نادرستی است و برداشت ناصحیحی است.
اینجا ظاهرا اصول را با فقه خلط کردهاند. ممکن است فقه اعتباری باشد از این جهت که محمولات مسائل آن وجوب و حرمت و طهارت و نجاست است که این محمولات اعتباریاند، ولی اصول اینطور نیست. بخشی از علم اصول استظهارات است که مدلول هیأت امر چیست. ظهور یک لفظی در یک معنایی، اعتباری نیست. خلط نکنید با بحث وضع که اگر وضع اعتباری باشد، سرجای خودش است. ظهور یعنی از سماع لفظ، معنا به ذهن بیاید که امری واقعی است و اعتبار نیست. بنابراین اگر در علم اصول بحث میکنیم که مدلول هیات امر، آیا بعث است یا خیر و بعث آن مشترک است بین استحباب و وجوب یا خیر، بحثی کاملا واقعی است و هیچ چیز در آن اعتباری نیست.
در بحث ملازمات، بحث دشوارتر است. ملازمات به نحو طبیعی، واقعیاند. اگر گفتیم بین وجوب مقدمه و ذی المقدمه تلازم است، مثل بحث مقدمه واجب، ملازمه امری واقعی است. حالا، بنابراین که وجوب اعتباری باشد که یک مسلک است، یک بحث مهم در کار است که آیا بین دو اعتبار، ملازمه واقعی برقرار است یا خیر. این را عدهای منکر هستند، مثل علامه طباطبایی که میگویند این سبک مجاز از مجاز است. خود اعتبارات نوعی مجازاند و اینها هم سبک مجاز از مجاز است، ولی ما این سخن را قبول نداریم و به تفصیل در جلد 5 فلسفه علم اصول بحث کردهایم که شبیه همان چیزی که درباره حقایق میگوییم، در اعتباریات نیز هست. در قیاس نوع اول میگوییم «هر انسانی فانی است» و «سقراط انسان است» و «سقراط فانی است». حال اگر کسی گفت «انسان باید اکرام کند» و هر انسانی متعلق این حکم است. سپس گفت «زید انسان است»، نتیجه این میشود که «زید باید اکرام کند». این با قیاس نوع اول چه فرقی دارد؟ میگویند این رابطه اعتباری است، ولی به نظر ما نیست. این بحثی دشوار است که اساسا اعتباریات میتوانند رابطه واقعی داشته باشند یا خیر. به نظر بنده شدنی است و این رابطه منطقی است. منتها بحث لازم دارد.
فقط این را عرض کردم که اینکه میگویند گزارههای علم اصول اعتباریاند علی الظاهر درست نیست. در ظهورات که واضح است و در حجج هم همینطور است. اگر میگوییم فرضا خبر واحد حجت است، دو مقام دارد. یک مقام حجت مجعوله شارع است که ممکن است بگویید اعتباری است، ولی یک حجیت عقلیه هم داریم، یعنی موضوع استحقاق عقاب است عند المخالفة یعنی همان تنجیز و تعذیر. تنجیز و تعذیر عقلی است و اعتباری نیست. این را همه باید بپذیرند و اینها احکام عقلی است. بله، روی مبانی خاصی در احکام عقلی ممکن است کسی بگوید اعتباری است، ولی این اول کلام است کما اینکه در سیر بحث آرام آرام عرض میکنیم که حسن و قبح و باید و نبایدهای اصیل، اعتباری نیستند و واقعیاند. راهی هست که اینها را واقعی بدانیم.
نتیجه اینکه این ادعا که همه گزارههای علم اصول اعتباری است، سخن صحیحی نیست. و اگر هم اعتباری باشد، ممکن است ملازمات واقعی داشته باشد.
سوال: امام هم همین را قبول دارد؟
پاسخ: بنا شد در این بحثها وارد نسبتها نشویم که چه کسی قائل به چه نظری است. این بحثی تفصیلی میطلبد. آنطور که در ذهنم است امام این را قبول دارد که در علوم واقعی اینها جاری است و در علوم اعتباری که ظاهرا اصول را اعتباری میداند، جاری نیست. ولی برخی از علمای حاضر به صراحت در کتابشان میگویند که اصول اعتباری است و اعتبار را به همان معنای علامه طباطبایی میگیرند و این اشتباه است. مرحوم آقای خویی هم برخی از مسائل اصول را واقعی میداند و برخی را اعتباری میداند. این در جلد اول محاضرات است.
سوال: ظهورات برای زبان خاص است و خود زبان خاص، موید اعتباری بودن این ظهورات است. نمیشود ظهورات علم اصول را به زبان دیگر تعمیم داد.
پاسخ: اولا اعتباری که اینجا میگوییم به معنای فنی است. یعنی یک مفهومی را به غیر مصداق تطبیق کردن. این معنای اعتبار است و اصطلاحی است که مرحوم اصفهانی دارد و آقای طباطبایی این حرف را گرفته و همه جا دنبال کرده است و حرفهای دیگری هم بر این اساس زده است، یعنی یک مفهوم را به غیر مصداق تطبیق کردن.
حال اگر گفتیم وجوب و حرمت اینطور است، وجه اعتبارش اینست که عدهای وجوب را اعتبار ثبوت میدانند و این اول الکلام است. ما در ماهیت حکم بحث کردهایم که چندین نظریه است و خود ما هم این حرف را قبول نداریم. حال، فرض کنیم اعتباری باشد، ولی ظهور به این معنا اعتبار نیست. ظهور، حصول معنا در ذهن عند سماع لفظ است. این حصول معنا در ذهن عند سماع لفظ اعتبار است؟ یعنی واقعیت ندارد و یک مفهومی حقیقی را در جای دیگر تطبیق کردهایم؟ اینطور نیست و این امری تکوینی است.
سوال: اینکه معنا در ذهن خطور میکند، مقدمه ظهور است.
پاسخ: ظهور همین است دیگر.
سوال: بعد از خطور تازه میگوییم باید کلام گوینده را بر این معنا دال بدانم.
پاسخ: آن دیگر احکام عقلایی مترتب بر ظهور است و ظهور تصدیقی است. این حرف دیگری است. اینکه بر آن، این احکام را بار کنم، ربطی به ظهور ندارد. یک ظهور تصوری داریم و یک ظهور تصدیقی و یک احکام مترتب بر ظهور داریم. اینکه باید به این ظهور عمل کنیم، نه ظهور تصدیقی است نه ظهور تصوری، بلکه جزء احکام مترتب بر اینهاست.
سوال: اینکه علامه در اصول فلسفه گفته است که من «باید» کلام قائل را بر این معنا دال بدانم؟
پاسخ: اقای طباطبایی هم این حرف را نزده است. آن «باید»ی که ایشان میگوید ربطی به این ندارد. ایشان آن «باید» را در هر فعل صادر میداند. ما الان بحث فعل صادر نداریم.
ظهور یعنی انتقال معنا به ذهن میآید. این یک انفعال است. ظهور تصوری چیست؟ ظهور تصوری عبارتست از اینکه از سماع لفظ، معنا به ذهن بیاید. بعد این را کاشف قرار میدهیم که مراد استعمالی متکلم چه بوده است که میشود ظهور تصدیقی اول و بعد کاشف قرار میدهیم که مراد جدی او چه بوده است که میشود ظهور تصدیقی دوم. هر دوی اینها در استشکاف مراد است. اینکه ما باید چه کار کنیم، بحث عمل ماست مترتبا بر ظهورات. ما یک ظهور تصوری و یک ظهور تصدیقی اول و یک ظهور تصدیقی دوم داریم. در بحث ظهورات به تفصیل میآید که در عام و خاص و مطلق و مقید به اینها کار داریم. سه ظهور داریم: تصوری و تصدیقی اول و تصدیقی دوم. تصوری، سماع لفظ و امدن معنا به ذهن است و در اختیار ما نیست و انفعال است. آنکه عموم مردم از سماع لفظ به ذهنشان میآید میشود ظهور عمومی و آنچه به ذهن شخص من میآید میشود ظهور شخصی. اینها عمل خاصی نمیخواهد و انفعال ذهن آدمی است و سپس به ظهورات تصدیقی میرسیم که یک کاری میکنیم. یعنی کاشف میگیریم از مراد متکلم. کاشف گرفتن از مراد متکلم هم بحث است که آیا خودش فقط یک ظهور حالی است یا یک بنائات عقلایی هم پشت آن هست.
کاشف قرار دادن لفظ از مراد متکلم فعل ما و همان مفاد بنائات عقلائیه است ظهور تصوری موضوع بناء عقلایی که ظهور را کاشف از مراد جدی قرار میدهند. این را محقق عراقی و دیگران تصریح دارند که ظهور تصوری موضوع درست میکند برای استکشاف مراد استعمالی و مراد جدی. ظهور تصوری موضوع بنائات قرار میگیرد.
الحمد لله رب العالمین