هدایت شده از مدرسه مجازی المرسلات
💢حکمت چگونه متعالی شد؟
👈(همراهی با ملاصدرا از مشاء تا متعالیه)
🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin
🌐🌐🌐🌐🌐🌐
🔸حتما تا به حال زیاد شنیده اید که #ملاصدرا برای تأسیس حکمت متعالیه و نظام فلسفی نوین از دست آوردهای قرآنی و میراث عرفانی بهره برد و توانست #شناخت_توحیدی را به کمک برهان فلسفی در راقی ترین معنای ممکن تبیین کند. ولی این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می توان معنایی را از قرآن تعقل کرد یا شهودی را از عارف تحویل گرفت و ره آورد برهان را در مسیرِ او قرار داد؟
🔸این پرسش ما را در درک مسائل اساسی #حکمت_متعالیه و لمس وجدانیات مرحوم ملاصدرای شیرازی کمک می کند.
🔸مسلم است که زیربنایی ترین کبرای فکری در حکمت متعالیه «نظریه اصالت وجود» است. #اصالت_وجود از کجا به ذهنِ صاحب نظریه رسیده است؟ او چه تأملی در کدامین سرفصل های فلسفه می کند تا هستی شناسی خود را از زنجیرهای ماهیت رها کرده و متنِ وجود را موضوعِ #فلسفه قرار می دهد؟
🔸بگذارید مروری کنیم بر آنچه از حکمت در اختیار او بوده است. حکما پیش از ملاصدرا با قانون علیت به تفسیر هستی مشغول بودند و در صفحه به صفحه کتب خود، علیت را مبدأ قرار دادند. مثلاً قیام عرض به جوهر را با علیت تفسیر کردند، مراتب عالم را با علیت توضیح دادند، از علیت برای تبیین رابطه ممکن با واجب بهره بردند و نمونه های زیادی از این قبیل که بیان آن به تفصیل این نوشتار می انجامد.
🔸مرحوم ملاصدرا با دقت در معنای #علیت نسبت به هر یک از این فصول به این نتیجه می رسد که رابطه علت با معلول در انتساب افعال به واجب با رابطه علت و معلول در انتساب معالیل متعارف به علت هایشان متفاوت است. این تفاوت در اندیشه متکلمین یعنی معتزله و اشاعره وجود نداشت از این رو آن ها نتوانستند رابطه صفات با ذات را حل کنند. آن ها یا به انکار صفات تن دادند یا صفات را معلول و مخلوق ذات دانستند و به ناچار قائل به نظریه قدمای ثمانیه شدند.
🔸در ارتکاز حکمای اسلامی همیشه واجب الوجود لایتناهی بود و هیچ محدودیت نمی توانست او را به تناهی بکشاند. این واقعیت با الهام حکما از توحید قرآنی بدست آمده است. از این رو در تبیین برهانی، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود می خوانند چون هر حدی در ذات یا صفات و افعال، نوعی از ترکب را در او ایجاد می کند. چه این که ترکب ناشی از ماهیت باشد چه ناشی از حیثیات عقلانی و حقیقی، در هر صورت پذیرش لایتناهی بودن، ملازم بساطت محض در واجب است. بنابراین برای تبیین رابطه صفات واجب با ذات به نظریه «عینیت صفات با ذات» معتقد شدند. عینیت صفات با ذات در واجب چگونه منجر به ترکب نمی شود؟
🔸حکما همچون #شیخ_الرئیس معتقدند واجب تنها موجودی است که برای توضیحِ صفاتش ناچاریم به رابطه ای غیر از رابطه طبیعی و فرد استناد کنیم. در رابطه طبیعی و فرد علت و معلول هر دو ماهیت هستند. مثل نفس ناطقه و علم که یکی جوهر و دیگری عرض است. اعراض معلول جواهر هستند و علیت در هر دو سو به یک ماهیت ختم می شود ولی در واجب، علیت به ماهیات ختم نمی شود ولی رابطه ضروری همچنان پابرجاست. علیت در واجب به عنوان و معنون در معقول ثانی فلسفی می انجامد و این امر خطر ترکب و کثرت در ذات را دفع می کند.
🔸حکما می دانستند که ترکب و کثرت در ذات به معنای تناهی است و لایتناهی بودن نتیجه دقت در معنای واجب الوجود بالذات است. پس آن ها دست به دامان رابطه ای غیر از طبیعی و فرد نسبت به واجب می شوند. به دیگر سخن، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود دانسته آنگاه علیت را بر او جاری می کنند و بارگاه او را از کثرات تطهیر می کنند.
🔸ملاصدرا از سویی ندای وحدت در #قرآن را می شنود و از سوی دیگر مشاهدات عرفا مبنی بر وحدت در وجود را به چشم می بیند و با ظرفیتی که در حکمت نسبت به واجب و صفاتش دیده است، آن را به کل هستی سرایت می دهد. یعنی ایده نفی حدود از واقعیت را در ذهن خود پرورش می دهد. از نظر او اگر واجب عاری از حدود است باید افعال و صفاتش نیز عاری از حدود باشد و چه موجودی در عالم از دایره افعال و صفات واجب خارج است که در او حد جاری شود؟
🔸ماهیت بنابر سنخیتی که میان علت و معلول هست نمی تواند نسبتی با واجب داشته باشد بنابراین حضور بی واسطه او در عالم واقعیت ناخواسته حکم به تناهی ذات واجب و فعل اوست. از این رهگذر تأمل بر ماهیت را آغاز می کند و اساس یک نظریه زیربنایی در حکمت را طراحی می کند. ماهیت به اعتراف حکما یعنی آنچه وجود و عدم بر او مساوی است پس هر گونه خروج از تساوی ماهیت را لاماهیت می کند. بنابراین آنچه پا به عرصه هستی می گذارد ماهیت نیست بلکه متن وجود است. او در ادامه تلاش می کند که موضوع سخن خود را متن وجود قرار داده و با تحقیق در هر یک از محمولات فلسفی مویدی بر آن بیاورد تا نشان دهد حُکمی که بر واجب و فعلش در ارتکاز حکما وجود داشته، حُکمِ سراسر هستی است و نباید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد.
🔸پس ملاصدرا از سویی دغدغه توحید را با نور قرآن در خود مشاهده می کرد و از سوی دیگر این ظرفیت را در حکمت تعقل کرد تا توانست ضوابط رابطه واجب با صفاتش را به کل هستی سریان دهد. از این پس هر آنچه واقعیت دارد فاقد حد است و تنها اوصافی که از رابطه عنوان و معنون (معقول ثانی فلسفی) تبعیت می کنند، حکایت از متن واقعیت دارند.
🔸 #علامه_طباطبایی در امتداد همین مسیر، جایگاه ماهیات را در نظام شناختی روشن می کند و ذیل بحث از مخصصات وجود آن ها را لغو یا خطا نمی خواند بلکه کیفیت حکایت آن ها را تبیین می کند. حدود ماهوی حاکی از اختلاف آثار واقعی است ولی مستقیم خبر از متن واقع نمی دهد.
🔸با این تفسیر یک تحول معنایی در علم فلسفه ایجاد می شود و همه محمولات فلسفی را دچار مشترک لفظی می کند. قوه و فعل، علت و معلول، واحد و کثیر، رابط و مستقل و ... همگی در صورتی فیلسوف را به متن هستی می رساند که عاری از حدود تبیین شود.
🔸نظر به مواجه اندیشه ملاصدرا با توحید قرآنی و ظرفیت های حِکمی موجود، بهترین تعبیر برای مکتب او را می توان همان «حکمت متعالیه» دانست. حکمتی که با نظر به توحید تعالی پیدا می کند و پرسش های متعدد بشر را در همان مسیر برهانی حل می کند.
#فلسفه
#یادداشت
#در_محضر_علامه
@almorsalat
هدایت شده از مدرسه مجازی المرسلات
💠 از حکمت تا سیر و سلوک
🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری
تا به حال زیاد شنیده ایم که:
▫️آیا فلسفه در معنویت تأثیر دارد یا خیر؟
▫️آیا جهان بینی می تواند راه رسیدن به سعادت را برای ما مشخص کند؟
▫️چگونه از گزاره های حقیقی به مسیر عملی در سلوک برسیم؟
🔹صوت های #بدایه_الحکمه استاد علی فرحانی را پیش تر یک دور گوش داده بودم ولی بار دوم بهره دیگری برایم داشت که از مهمترین آن ها، استفاده استاد از براهین فلسفی در تبیین معارف عرفانی و #قرآن است. صوت زیر نمونه ای از همین موارد است که استاد در 10 دقیقه سرفصل های بسیار مهمی را مطرح می کنند و نتیجه آن را در تبیین حرکت معنوی انسان نشان می دهند.
🔹بحث درباره معیت علت و معلول است. #علامه_طباطبایی پس از اثبات معیت، معنای عمیقتری از علیت را مطرح می کنند که همان اضافه اشراقی معلول به علت است. در این معنا از علیت، حقیقتِ معلول عین ربط و عین فقر به علت است و هیچ استقلالی ندارد.
🔹استاد فرحانی ابتدا این معنا را از آیات قرآن تبیین می کنند: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریاتهم اشهدهم علی انفسهم فقال الست بربکم قالوا بلی» تنها در صورتی شهود نفس به تصدیق #توحید_ربوبی منجر می شود که حقیقت معلول عین #ربط و #فقر به علت باشد و هیچ استقلالی نداشته باشد. هر گونه استقلال بینی مانع از وصول به توحید ربوبی است. برهان اضافه اشراقی این حقیقت قرآنی را با زبان فلسفه تبیین می کند تا عقول بشر آن را درک کرده و تصدیق کنند. اضافه اشراقی مدیون #حکمت متعالیه و حکمت متعالیه مدیون مشاهدات عرفانی و عرفان مدیون قرآن است.
🔹استاد از امام خمینی جمله ای را نقل می کنند که حقیقت مجاهده را #تعبد به دستور خدا می دانند نه خدمت به خلق و یا انگیزه های دیگر. ایشان می فرمایند مسأله این نیست که انسان فطرتاً خدمت به مستضعفین را دوست دارد بلکه حقیقت مسأله در تعبد و تسلیم فرمان خداست. #فطرت وسیله ای است برای رسیدن به تعبد. فطرت ممکن است با زنگار طبیعت آغشته شده و مرز آن با القائات شیطان مشخص نشود.
🔹مرحوم #استاد_مطهری وحدت ادیان الهی را با توجه به همین نکته استفاده می کنند. ایشان می فرمایند اساس اسلام وحدت شیعه و سنی نیست بلکه #وحدت ادیان توحیدی است. «قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله» اگر اهل کتاب هم اهل ایمان و تقوا باشند ابواب آسمان بر آن ها گشوده خواهد شد.( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) با تقوای اهل کتاب از فاسق مسلمان نزد خدا بالاتر است چون ملاک #توحید است اگر کسی در اندیشه توحیدی راسخ شود و به دلیل استضعاف فکری به شریعت دیگر ادیان در بیاید اما تعبدا و خالصا الی الله عمل کند اجرش از آدم مسلمان شیعه که در محضر خدا به راحتی گناه می کند، بیشتر است. آنچه مهم است این است که بنای بر اطاعت الهی دارد و قصد مخالفت نمی کند.
🔹عرفای ما از همین قاعده اضافه اشراقی و فنای معلول در علت، دستور العمل های سیر و سلوکی استفاده می کردند. مرحوم #ملکی_تبریزی از همین آیه و همین برهان دستور به جمع موهومات و تفکر در عدم می دادند تا جایی که تجلی سلطان معرفت محقق شود. قسمتی از نسخه ایشان به مرحوم #محقق_اصفهانی در نامه ذیل آمده است که می فرمایند:
📌 «و اما فکر برای مبتدی می فرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند تا آنکه خود ملتفت می شد چند روزی همه روز و شب فکر در این می کند که بفهمد که هرچه #خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را #ملکه می کرد خودش را در #عالم_مثال می دید یعنی حقیقت عالم مثالش را می فهمید و این معنی را ملکه می کرد. آن وقت می فرمودند که باید فکر را تغیر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بد تجلّی #سلطان_معرفت خواهد شد. یعنی تجلّی حقیقت خود را به #نورانیت و بی صورت و #حدّ با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال #جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم #طبیعت اول ترقی به عالم #مثال نماید، بعد به عالم #ارواح و انوار حقیقیه البته #براهین_علمیه را خودتان احضر هستید. »
🔹اخلاق و زهد و عبادت همگی بدون علم ممکن است ولی #عرفان از منظر امام خمینی (ره) همیشه همراه با علم و حکمت است. عرفان با تبدیل علم الیقین به #عین_الیقین از طریق ریاضات، علم را بر قلب حک می کند. این امر بدون علمِ سابق امکان ندارد. #اضافه_اشراقی یکی از این موارد است تا ما مسیر #حکمت را به #سیر_و_سلوک ختم کنیم. رزقنا الله و ایاکم.
@almorsalat
📌 #بشنوید 👇👇
هدایت شده از مدرسه مجازی المرسلات
💫 مروری بر یک اجتهاد به معنای #واقعی
▫️(قسمت اول)
🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin
🌐🌐🌐🌐🌐
🔹به عبارات ذیل دقت کنید:
▪️ در این درس که اولین درس ماست لازم است دانشجویان عزیز از هم اکنون یک نکته را بدانند و در پی جستجو و تحقیق بیشتر برآیند و خویشتن را کاملًا مجهز سازند، و آن این که فرهنگ اسلامی خود یک فرهنگ ویژه و خاصی است در میان فرهنگهای جهان، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات مخصوص به خود. ...
▪️ اگر فرهنگی از انگیزههایی ویژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت سایر فرهنگها متفاوت باشد، عناصر ویژهای وارد کند و آن عناصر برجستگی خاصی داشته باشد، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد. (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 18)
🔹شهید مطهری معتقد است فرهنگ اسلامی یک فرهنگ خاص، اصیل و مستقل است. ایشان رابطه این فرهنگ با فرهنگ های پیرامونی خود را به خوبی تبیین می کنند و می فرمایند:
▪️بدیهی است که برای اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن، ضرورتی ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنین چیزی ممکن نیست. هیچ فرهنگی در جهان نداریم که از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، ولی سخن در کیفیت بهرهگیری و استفاده است.
▪️یک نوع بهرهگیری آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفی در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذی کند؛ یعنی مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودی تازه به وجود آورد.
@almorsalat
▪️فرهنگ اسلامی از نوع دوم است، مانند یک سلّول #زنده رشد کرد و فرهنگهای دیگر را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجودی جدید با چهره و سیمایی مخصوص به خود ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری است.
این سلّول حیاتی فرهنگی در چه محلی و به دست چه کسی و از چه نقطهای رشد خود را آغاز کرد؟
این سلول مانند هر سلول دیگر که در آغاز کوچک و نامحسوس است، در شهر مدینه به وسیله شخص پیامبر گرامی پایه گذاری شد و از علوم اسلامی نوع اول آغاز به کار کرد. برای آگاهی بیشتر باید به کتب مربوطه مراجعه کنید» (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 19)
🔹توضیح استاد مطهری یک کلید واژه مهم دارد و آن #تغذی یا #هضم است. بهترین نمونه ای که می توان آن را به عنوان الگو معرفی کرد مواجهه ائمه اطهار (ع) با اندیشه های یونان باستان است. پیش از این مواجهه، فضا برای بازگو کردن بسیاری از حقایق فراهم نبود و یا آمادگی عمومی وجود نداشت ولی با برپایی مناظرات متعدد، مجموعه ای از میراث روایی ائمه اطهار (ع) در تاریخ باقی ماند تا منشأ الهام یکی از مهمترین مکاتب فلسفی تاریخ بشر باشد و قرن ها بعد در عصر رنسانس با ترجمه آثار #بوعلی_سینا (ره) به جهانیان معرفی گردد.
🔹این نقطه آغازی بود تا در حافظه تاریخ، مکتب #شیعه نه به عنوان یک گرایش کلامی غیر از معتزله و اشاعره، بلکه به عنوان خوانشی برخواسته از اسلام به تفسیر انسان و هستی بپردازد.
🔹معنای واقعی اجتهاد همین است از این رو تقلید از میت جایز نیست. اجتهاد یعنی پاسداری از مرزهای فرهنگی تمدن اسلامی نه تهاجم و نه انفعال، بلکه #تغذیه و #هضم آن ها در فرهنگ اصیل خود. پاسداری نیاز به #حیات دارد و حیات به معنای آگاهی از لحظه به لحظه خط مقدم جبهه هاست. بنابراین شاید شرط حیات برای مرجع تقلید را همان تسلط و اشراف او بر شرایط و اقتضائات زمانه بدانیم.
🔹پس از پیروزی بر جریان ماتریالیسم با پاسداری بزرگانی همچون #علامه_طباطبایی ، امروز نوبتِ جهاد دیگری است. سالهاست رهبری به تعابیر مختلف اولویت اصلی حوزه های علمیه و دانشگاه ها را تولید #علوم_انسانی اسلامی خوانده اند. این امر همچون موارد پیشین نیاز به اجتهاد دارد. اجتهادی که با مفهوم «هضم» و «تغذیه» در ارتباط است.
🔹 ما چگونه می توانیم از علوم انسانی ایجاد شده در تمدن غرب استفاده کنیم و معارف خود را بازتولید کنیم؟ قطعا از جمله برجسته ترین شخصیت های معاصری که گام های قابل ملاحظه ای در آغاز این حرکت برداشته است کسی غیر از استاد شهید مطهری نیست. ایشان در توصیه به #حوزه_های_علمیه می فرمایند:
▪️«حوزههای علمیه ما اگر از محدودیتهای مصنوعی که خود برای خود به وجود آوردهاند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به #احیای فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را #تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی دارد) میتوانند از این انزوای حقارتآمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینههای مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.»
(آینده انقلاب اسلامی ایران/رسالت های حوزه و روحانیت)
🔹در ادامه این مجموعه نوشته ها قصد داریم یکی از نمونه های اجتهاد شهید استاد #مطهری در برابر یکی ازمسائل علوم انسانی را رمزگشایی کنیم تا روش ایشان را در این پیکار بیاموزیم.
💠 ادامه دارد....
#یادداشت
#اندیشه_مطهر
@almorsalat
هدایت شده از مدرسه مجازی المرسلات
🔵گوشه ای از ماجرای پیچیده تحقق مفاهیم فلسفی
◽️ (قسمت چهارم از مجموعه مقالات فلسفی برگرفته از دروس استاد فرحانی)
🔰سید مجتبی جواهری
🔻چکیده:
🔘 مفاهیم فلسفی مثل علیت، وحدت، فعلیت، وجود و ... در خارج چگونه محقق می شوند؟
🔹این پرسش از جمله مواردی است که سالیان متمادی مورد مناقشه و نزاع حکما بوده است. سرنوشت تحقق مفاهیم فلسفی -چه بدانیم و چه ندانیم- به نوعی سرنوشت علم فلسفه و جایگاه آن در هستی شناسی را تعیین می کند.
🔹این مفاهیم از منظر کیفیت حصولشان در ذهن، احکام و لوازم مشخصی دارد ولی در این نوشته قصد داریم مفاهیم فلسفی را از منظر ارزش واقع نمایی و عینیت آن ها بررسی کنیم. متأسفانه عده ای از فلاسفه این دو حیث را با یکدیگر خلط کرده اند و معتقدند چون مفاهیم فلسفی یا به تعبیر آن ها «معقولات ثانی فلسفی» در دو مرحله وارد محدوده ادراک انسان می-شود پس ارزش معرفتی آن ها کمتر از معقولات اولی است. این #مغالطه ناخواسته پایه های علم فلسفه را ویران می کند و جایی برای شناخت فلسفی از حقایق هستی باقی نمی گذارد.
🔹علامه طباطبایی فارغ از مبنای اصالت وجود و با تمرکز بر موضوع علم #فلسفه یعنی موجود بما هو موجود، کیفیت تحقق مفاهیم فلسفی را تبیین می کنند.
🔹این #مقاله اشاره ای کوتاه به نوآوری #علامه_طباطبایی در فضای غفلت از اصالت وجود در این موضوع است. در ادامه برای شناخت دقیق تر از نظریه ایشان، دیدگاه بعضی از حکما نیز بیان شده است.
@almorsalat
📌 متن کامل را #بخوانید
👇👇👇👇👇👇👇