eitaa logo
طریقت زندگی
839 دنبال‌کننده
357 عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎 حقیقت عشق قسمت اول هر عشق و علاقه ای ، خانمان سوز است ... زیرا انسان را از مسیر زندگیش خارج و وارد عالم سرد و برهوتی می کند ... البته به جز عشق به خداوند و کسانی که زیباییشان را از اطاعت و بندگی خداوند دریافت نمودند که این عشق اصلا باید باشد ... تنها این عشق است که به انسان زندگی می بخشد و او را در مسیر زندگی سالمش ثابت قدم می دارد که در صورت نبودن ، عملا او افسرده و نالان خواهد بود. اما چرا عشق به غیر خدا و به غیر یاران الهی انسان را وارد پرتگاه می کند ؟ چرا این عشق انقدر عذاب آور و دردناک است ؟ جواب معما خیلی راحت است ! زیرا انسان دلبسته ، کسی می شود که توانایی اداره خودش را هم ندارد ، او نمی تواند رابطه اش را با تو آنگونه نزدیک کند که تو میل داری به تو نزدیک شود ، او خودخواه است و تنها به خودش می اندیشد و لذا درکی از تو و زندگی تو ندارد . او نمی تواند همیشه به تو بیاندیشد و همیشه همراهت باشد ، تو هیچ گاه به آنچه که از معشوق می اندیشی به آن نخداهی رسید ، زیرا توهم عشق پردازی و بزرگ کردن خیالاتت تنها در ذهن تو است ، در واقعیت او سزاوار چنین بزرگی و ستایشی نیست . لذا در یک کلمه می توان گفت عشق غیر الهی به دو صورت ختم می شود : یا به او می رسید یا به او نمرسید ... اگر به او رسیدید ، که پس از وصال و گذشت مقدار زمانی ، در میابید که چه اشباه بزرگی می کردید و او لیاقت این همه بزرگ بینی و توهم زایی را نداشت . البته اگر به این عقل و شعور برسید ! اگر عاقل شوید که دیگر از عشق انسانی و نیازمندتان دست می کشید و قائله را ختم می کنید ولی اگر هنوز عاقل نشوید ، این بار خودخواهی شما سبب میشود تا او را یا بشکنید و به زور مطابق خواستگاهتان او را تسلیم نمایید ، تا او آنگونه بشود که وفق مرادتان باشد ، که باز با رنجش و عذابش از او دورترو دورتر میشوید ، چون شما از او خواسته خدایی دارید در حالیکه این بنده خداوند است و خودش محتاج و سراپا فقر و نیستی است ! خیلی انسان باید احمق باشد که عاشق یک فقیر مثل خودش شود و از او انتظار صفات و قدرت های الهی داشته باشد . اگر اینگونه هم نکردید و یا نه در ادامه فهمیدید این موجود آن کسی نبود که لیاقت عشق شما را داشته باشد شاید دوباره باز او را بسوزانید و سراغ عشق پوشالی و شیطانی دیگری بروید و خیانت پشت سر خیانت به خاطر رسیدن به جهنم و کثافتی که خودتان با دستان خودتان به آن می رسید و انقدر این داستان را ادامه می دهید که در آخر دست روزگار شما رابا عدالت الهی چنان زمین می زند که خواسته یا ناخواسته دست از عشق شیطانیتان بردارید و یا باصطلاح به زمین گرم الهی بخورید ... . اما اگر به عشق رویاییتان نرسید ، انقدر او را در سر بزرگ می کنید که دیگر هیچ کس و هیچ چیز را جز او نمی بینید ! شما او را بت کرده اید ، و به او چنان ارزش دادید که او را از انسان بودنی که فقیر و ناچیز است به خداییت و بزرگی کشانیدید و چون به او نمی رسید و وصالی ندارید و این عشق برای خودش عقلانیت و فلسفه زندگی جز فنا شدن و دربدری ندارد لذا همه چیزو همه کس را فراموش می کنید و زندگی خودتان و اطرافیانتان را هم تباه می کنید که چرا ؟ چون عاشق شده اید ! و این عشق پوشالی و سراب انگیز شیطانی ، که شرک الهی بود شما را به جهنم در دنیا و آخرت کشانید و شما از آن غافل بودید ... این گونه عشق ها با احساسات پدید می آید ، احساسات هم با سازو دغل و آواز و لهو و لعب و خیال و تخیل و شکم سیر و تخت و بالش و جای گرم و نرم و غذای لذیذ و بخورو بخواب و تنبلی کن و فیلم و تصویر ببین و بریم سینما و پارک و حالا دلم اینو خواست و ، دلم این و نخواست و ، آخ این و دوست دارم و آخ هوس اونو ببین و نبین و این چیزا هست که رونق میابد ! در اسلام وقتی سخن از آن میشود که به لوه و لعب و تن پروری و به ساز و دغل و آهنگ و رقاصی و شعرو موسیقی رجوع نکنید علتش دقیقا همین است ، چون شنیدن و دیدن این لهویات شاید در واقع به شما آرامش می دهد و رویاهایتان را در اذهانتان بزرگ می کند و شما را از عالم واقعیت خارج می کند و برایتان توهم سازی می آفریند ! اما این آرامش قبل از طوفان است و شما را از خداوند و عشق واقعی به او ، دور می سازد . زندگی سالم بدون دردسر دنیا و آخرت را از شما می گیرد ، دست شما را در تباهی و ظلم و ستم آغشته می کند . عشق های غیر الهی همه اش تولیدش از احساسات است و این احساسات چون عقل را می پوشاند خانمان سوز می شود ... شیطان تنها با چشم و گوش شما را از راه خدا باز می دارد ! وقتی اسلام تا این حد به حفاظت چشم ها و گوشهایتان اهمیت می دهد دلیلش همین فرو نرفتن در عشق های توخالی نابود کننده است ... . هر چیزی به غیر خداوند و راه او برای انسان بزرگ شود ، این انسان را از راه حق دور می کند . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎حقیقت عشق قسمت دوم حقیقت این است که تنها خداوند است که همیشه کنار ماست و همیشه ما را می بیند و همیشه ما را در همه حال درک می کند ، اوست که تمام نیازات ما را برطرف می کند و اوست که سرآمد تمام نعمت های ماست ! اوست که هیچ خودخواهی ندارد و از هیچ کس و هیچ چیزی هم نه وابستگی دارد و نه هراسی ، اراده بکند ما را به خود نزدیک می کند ، نخواهد هم ما را به جهنم بیرون می راند ... همه کس و همه چیز ما اوست ! عشق واقعی لایق خداوند جهان و جهانیان است ... . اما این عشق از درب احساسات وارد نمی شود ، این عشق راه ورودش فقط عقلانیت است و عقلی خالی از سازو فیلم و لهو و لعب است که وجود لایتناهی او را به مقدار وسعت انسانیش درک می کند ... . این عشق نه تنها خانمان سوز نیست بلکه محکم کننده روابط انسانی و خانوادگی و اجتماعی است ... . بلکه عدمش خطرناک و سوزانده است . آری عشق حق است ، اما عشقی که به خود همان حق ختم شود درست و پاینده است . این عشق به ما ایمان ، زندگی ، شادمانی و حس رضایت و دلخوشی در این دنیای پر از ناملایمت را می دهد ... . علتش هم کاملا روشن است ! چون خدا عقل است و عقل است که این عالم هستی را تدبیر می کند و همه عالم گوش به فرمان این عقل هستند ، و ما نیز با اتصال به عقل او را میشناسیم و برایمان این عالم محکم میشود ، با شناخت او است که می دانیم سرپناهی داریم ، حقیقتی داریم ، خدایی داریم و قلبمان محکم است و می دانیم او به ما متصل است و به رگ گردن به ما نزدیک تر ... . می فهمیم او مدبر عالم است و او از ما خواسته است تا مطابق عقل و حقانیت گام برداریم و ما به خاطر عشق الهی هر کاری را می کنیم چون او حق است و تنها او و عالم زیر دست او زیباست و جز او و خواسته او و خلقت او همه نیست و عدم و خالی از وجود هستند ... . عشق الهی که در وجود انسان به جریان می افتد جز عقل نمی خواهد و به جز عقل اطاعت و فرمانبری نمی کند زیرا ما عاشق عقل شده ایم و عاشق جز رضای محبوب نمی خواهد ، در حالیکه عشق انسانی ما را از عقلانیت خارج می کند و به ما حس سرخوشی و مستی می دهد اصلا این عشق چون سراب است و فلسفه ای ندارد راه آن هم عدم و پوچی عذاب و پر از آتش است . ما به خاطر عشق الهی به عقلانیت رجوع می کنیم و زندگی را بر مدار درست کاری ترتیب می بینیم اما عشق انسانی ما را به احساسات می کشاند و همه چیز را فراموش می کنیم و آخرش هم به مراد لامرادمان نمی رسیم ! حقیقت عالم این است که عشق یکیست ! اما بعضی ها می خواهند عشقی جدای آن عشق واقعی ترتیب ببینند آن را که در واقع نیست تخیل کنند و موجود ببینند ، نتیجه آن هم این است که وقتی عالم خلقت و محضر خداوند است ، محضر عقلانیت و حکمت است . عقل که احساس بردار نیست او می داند حق این است که خداوند لایق عشق و عبودیت و بزرگیست و هر کس و هرچیز بخواهند غیر از این را پیاده کنند تنها خودشان را نابود کرده اند و آنها ضرری به خداوند نمی رسانند برای همین آخر این عشق ها می شود ، بی پولی ، تنهایی ، شیدایی ، روانشناس و روان پزشک ، قرص و خواب و اعتیاد و تنهایی و خیانت و زندان و اعدام و ... ! برای اینکه وارد عشق های نابودکننده نشوید ، حتما از موسیقی و دیدن فیلم های عاشقانه ، رمانتیک ، شهوت انگیز ، مخصوصا محصولات کشورهای اجنبی و غربی را نه بشنوید نه ببینید ! آری شیطان به شما می گوید اینکه دیدنش اشکالی ندارد ، لذت و هوای نفستان دوست دارد آنشرلی با موهای قرمز را ببیند ، اگا آخر این فیلم در ضمیر ناخوداگاهتان کارگردان و نویسنده کار خودشان را انجام داده اند و شما بالا بروید ، پایین بیایید ، عاشق و دلبسته آنشرلی و بابا لنگ دراز ها شده اید ... . و حالا بگرد برای خانم و اقا آنشرلی و بابا لنگ دراز پیدا کن ... . برای خودتان خیال و سراب درست می کنید . آن وقت دختر همسایه که عاشق بابالنگ دراز است ، مجرد در خانه می ترشد و پسر همسایه که عاشق آنشرلی هست در به در دخترک خارجی این ور و آنور می کند آخرش هم به عشق نمی رسد ... . اما اگر به جای دیدن این برنامه ها که حرام و جامعه سوز است و جایز نیست دیدنشان روی به قرآن بیاوید ، روی به مطالعه و خواندن کتاب های عقلی بیاورید ! عقل خودتان را بالا ببرید و از هوا و هوس به شدت دوری بفرمایید ... خلوت هایتان را با ورزش و تندرستی و افکار عاقلانه و عبادت خداوند پر کنید و از تفکرات لهو و لعب و بیهوده وعاشقانه و سرمستانه بپرهیزید . آن وقت کم کم عشق واقعی به خداوند را در قلبانتان احساس می کنید ، آن وقت میل به اطاعت و اوامر الهی را در وجودتان خواهید یافت . فقط کافیست دست از این ابزار و آلات شیطانی بکشید و چشم ها و گوش هایتان را ببندید تا قلب کم کم ریکاوری شود ، امید است که به فطرت اصلی و کودکانه اتان که همان عشق به خداوند و اطاعت و بندگی است باز گردید . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎حقیقت عشق قسمت سوم شاید گفته شود عشق به پدرو مادر ، همسر و فرزند ، طبق این قائده آنها هم خانمان سوز است ! و حرف شما از اساس بی پایه و گزاف است . صحبت این بود که عشق روی احساس و بدون در نظر گرفتن عقل و حقوق ، که منجر به شیدایی و جنون و تنهایی و تباهی شود این عشق باطل است . عشق به خانواده ، همسر و فرزندان و جامعه و مومنین ، این عشق ها اگر منجر به بت سازی نشود و همه جوانب عقلی در نظر گرفته شود در حد معمول اتفاق بی افتد اصلا باید باشد و اگر نباشد اطاعت و بندگی خداوند صورت نگرفته است ، عشق به خداوند معنادار نشده است ! به عبارتی این عشق ها همه در طول عشق به خداوند است . زیرا کسی که عاشق خداوند شد باید فرمان هایش را هم اطاعت کند ! خداوند هیچ گاه نمی گوید با همسرت مهربانی نکن ، بلکه همسر شما هم بنده خداوند حکیم و عادل است و عشق و علاقه شما به همدیگر نتیجه عشق به خدا و عقلانیت است . انسانی که خدا را دوست ندارد در جامعه خیانت می کند و با هوا و هوسش دیگر انسان ها را گمراه و فقط خودخواهانه چند صباحی اسیر دستان خودش می کند ! این انسان اگر حتی بگوید من خداوند را دوست دارم دروغ گفته است ! چون خدای عقل و عدل و میزان هیچ وقت خودخواهی ، و نامردی و خیانت به مردم و جامعه را نمی پذیرد . پس عشق به خدا و عقلانیت است که انسانیت و رحم و مروت را می افریند . و الا انسان های خودخواه و خودبین و هوس باز ، خدایشان هم دست ساز و عروسک در دستان خودشان است ! آنها شاید گه گاه در تنهایی هایشان خداوند را بخوانند اما این خدا آنها را دوست می دارد و آنها نیز عاشق خدایشان هستند . اما آیا به واقع آنها خدای حقیقت و عدالت و حکمت را پرستش می کنند ؟ یا خدای آنها زاییده شهوت و هوا و هوس است ... این خدا بدون کوچکترین خجالتی ، شیطان است ! خدایی که آنها آن را می خوانند دشمن انسانیت است . آنها فهمی از خداوند کریم و بزرگ و حکیم ندارند . این خدا در قالب عقلانیت ، انسانیت و تعادل ، شناخته می شود . این خداوند یگانه بینیاز هستی است که باید سر تعظیم در مقابل او فرو برد و اوامر او را شنید و گوش سپرد ! اوامری که حقیقت محض است . اما خدای شهوت رانان و خودخواهان ، اوامرش هم روی احساس و شهوت این بوالهوسانان می گردد . پس عشق به خداوند ، عشق به خانواده ، جامعه ، پدر و مادر ، عشق به ولایت و امامت ، همه و همه را شامل میشود مادامیکه عقلانیت و عدالت را زیر سوال نرود ! افراط و تفریط صورت نگیرد ! مثلا شخص پدر و مادرش را انقدر دوست دارد که به خاطر آنها به دیگران خیانت می کند ! یا همسرش را انقدر دوست بدارد که به خاطر آن ، پدرو مادرش را رها سازد ، یا اصلا با غرق شدن در خواسته های مادی همسرش خدا را هم فراموش کند . خیر زیر سایه عشق الهی ، تمام عقلانیت و اعتدال در وجود شخص به جریان می افتد و او باید به عنوان بنده خداوند حق و عدالت را روی زمین بگستراند . با خودخواهی و غرور و فریب و نیرنگ هم این عشق و بندگی دروغ است . زیرا عشق به خداوند خشوع و خضوع و راستی و پاکی را پدید می آورد . غیر این باشد تباهی و به آتش کشیدن خود است ... . حرف آخر : عشق حق است ، مادامیکه به حق هم ختم شود ... . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسلمان به نفس خود بدبین است ! شهید مطهری @tarighatezendegi
دو خصلت هر كدام باعث دو خصلت مى شوند از فاطمه دختر حسين (ع) هست که از پدرش نقل مى كند كه پيامبر خدا (ص) فرمود: تمايل به دنيا غم و اندوه را بيشتر مى كند و بى اعتنايى به دنيا دل و بدن را راحت مى سازد. الخصال / ترجمه جعفرى، ج ۱، ص: ۱۱۹ @tarighatezendegi
طریقت زندگی
#حدیث دو خصلت هر كدام باعث دو خصلت مى شوند از فاطمه دختر حسين (ع) هست که از پدرش نقل مى كند كه پ
تفسیر حدیث فوق👆 🌎 منظور از دنیا چیست ؟ یعنی آنچه که از ماده و مربوط به ماده است . 🌎 چرا انسان تمایل به دنیا دارد ؟ انسان از دو بعد جسمانی و روحانی تشکیل شده است و بعد جسمانی او دنیوی و خواسته هایش همه گی زمینی دارد . 🌎 چرا تمایل به دنیا داشتن مایه غم و اندوه بیشتر است ؟ و ذات ماده چون متغیر است و دائم در حال تغییر و تبدیل شدن است ، و حال ثابتی ندارد ، از آن طرف قانون بردار هم نیست ، شرایط و ضوابط و حقوق انسانی را هم نمی شناسد ، به عبارتی خالی از روح و درک و شعور است و کار خودش را انجام می دهد . لذا چون انسان بعد روحانی دارد و میل به ثبات ، قوام و عدالت و آرامش در دنیا دارد ، با روی آوردن به دنیای نامیزان ، روحش دچار غم و اندوه میشود در حالیکه چنین انتظارات و خواسته هایی از ماهیت دنیا محال و عبث است . چگونه انسان می تواند به دنیا بی اعتنا شود تا دچار غم و اندوه نشود ؟ انسان با فهم این نکته که دنیا به پایان خواهد رسید و این دنیا تنها وسیله رشد ، امتحان و تحصیل آخرت اوست ، از آن طرف جسم او هم که تمایل دنیوی دارد خیلی زود فرسوده و پیر میشود و خواهد مرد ، لذا با قناعت و تنها به اندازه زندگی کردن کوتاهش در دنیا به قدر نیاز از دنیا بهره می برد و با بی توجهی به دنیا و ناملایمت های آن و خوشی های زودگذرش ، توسط میل انسان به عالم بالا و روحانیت ، علنا بی میلی خودش را به دنیا نشان می دهد . او بنده دنیا نمی شود و به خاطر دنیا کاری نمی کند به عبارتی دنیا روی روح او اثر نمی تواند بگذارد . او با تمایل خودش به آسمان و عالم عقل ، تکیه بر حکمت و ذات خداوند باری تعالی ، و فهم علت آفرینشش در روی زمین ، آنچه که دنیا او را وادار به اطاعت و پذیرش می کند را گوش فرمانی نمی کند . او در میابد که روحانیتی دارد و عزت و بزرگی دارد ، و این دنیا بیهوده و عبث آفریده نشده است . چه بسا دنیا از او می خواهد که برای رسیدن به آن شرافت و عزتش را پایمال کند از بسیاری از حقوق بگذرد اما او با تمایل به روحانیت و عقلانیتش بر هوای نفس و جسمانیتش می ایستد و اسیر دست و هوس دنیا نمی گردد . چگونه دنیا انسان را دچار غم و اندوه می کند ؟ انسان اگر عقلانیت را کنار بگذارد و تنها به هوا و هوس و نیازات و خواستگاه های مادی اش توجه کند ، مسلما دنبال دنیا حرکت می کند ، دنیا شاید چراغ سبزهایی را هم به او نشان دهد ( چون دنیا شاید ظاهرش فریبنده و متغیر است اما بر پایه عقل و حکمت خداوند ترتیب دیده شده است و آن هم به خاطر رشد و امتحان انسان اینگونه است) اما یک وقت می رسد که به تمام حساب و کتاب ها و دو دو تا چهارتای انسان پاسخ منفی می دهد و همه برنامه های آدم را متلاشی می کند . لذا از دنیا به دیوار سستی که نمی توان به آن تکیه کرد هم یاد می کنند . اینگونه می شود که دنیا شاید یک چیز به تو بدهد اما خیلی چیزها را از تو میگیرد . تو به دنبال دنیا میروی در حالی که خودت را پیرو خسته می کنی ، آن وقت هم به آنچیزی که می خواهی یعنی آرامش نمی توانی برسی ! لذا آدم عاقل به قناعت از زندگی برای سلامت جسم و روحش از دنیا مطالبه می کند و اصلا تمایلی به ظواهر فریبنده دنیا نشان نمی دهد . او بعد روحانیش را قوی تر می کند و با عالم عقل و ثبات ها خودش را راضی می کند . اگر اینگونه شد روح انسان به سعادت و آرامش خواهد رسید و اگر نه ، هم از خدا دور میشود ، هم به دنیا نمی رسد و هم آتش سوزان جهنم را برای خودش می خرد . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
طریقت زندگی
کافر مراتب دارد ... یک کافر است که نماز نمی خواند ، اما انسانیت در وجود اوست . یک کافر است نماز نمی خواند خودخواهم هست اما جنگ و محاربه ای با تو ندارد . یک کافر دیگریست که خیلی خطرناک است و ترس و واهمه و گریز مومن در روایات و آیات ، نسبت به همین نوع است ، این کافری که خود را مدعیه خداباوری و دینداری درست می داند ، در جامعه فعلی ما به یهود و نصارا ، در قرآن تعبیر شده است . البته منافقین دیگری هم وجود دارند که آنها نیز اسما خودشان را مسلمان می دانند در حالیکه اخوت و برادری و رحم دلی را از یاد برده اند ، امثال داعش و تندرویان اسلامی هم همین گونه است . به طور خلاصه بزرگترین دشمن و کسی که ضربه به اسلام می زند همین کافر دو آتیشه خداباور دین دار است که به اسم خدا و دین خدا ، اسلام و جامعه انسانیت را به نابودی کشیده است . این ها به هیچ صراطی مستقیم نیستند بسیار کوردل و متعصبند و فکر می کنند دنیا فقط مال خودشان هست و فقط آنها دیندار و خداباور هستند . دوستی با آنها عین حماقت است چون این ها اصلا اهل دوستی نیستند ، این ها خود دشمن اند ، انتها و نهایت حسودی و نتوان ببین جامعه اسلامی هستند . متاسفانه الان آمریکای فعلی ، اروپای متحد با آمریکا ، در پشت لباس تمدن مدرن و کمک به انسانیت ضربه به اسلام میزند و همچنین عربستان در نقاب اسلام گرایانه این دشمنی را انجام می دهد ، و اسرائیل در نگاه متعصبانه یهودی خودشان ، و جامعه ها و کشورهای دینی متعصب دیگر به نوع دیگر همه از همین نوع قماشند . ارتباط با این کشورها نه تنها سود ندارد ، نه تنها هدایت بخشی دارد ، چون اصلا آنها قصد تخریب فرهنگ های اسلامی را دارن حال چگونه دوست داشته باشند که مبلغین اسلامی هم درون کشورهایشان ورود کنند و مردمشان را به سمت اسلام و فرهنگ اسلامی دعوت کنند ؟ اما آن دسته از کافرانی که دین ندارند ، و مدعی حکومت شیطان به اسم خداوند روی نیستند ، دشمنی واضح با مسلمان ها ندارند ، کینه توز و حسود نیستند بلکه صرفا به فکر منافع مردم و کشور خودشان می باشند با این ها رابطه داشتن ، نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست ، هم به نفع جامعه اسلامی تمام می شود هم می توان فرهنگ و آیین اسلام را در قلب این کشور ها نفوذ داد و هم خود امربه معروف و نهی از منکر هست ، هم ترویج دین است ، و هم اشاعه نور به کشورهای خالی از اسلام . کشورهای کمونیستی مثل چین و روسیه و کره شمالی هر چند کافرند اما قابل قیاس با مدعیان دروغ گو که به اسم خدا و به دروغ با نام دین با ترفندهای مختلف قصد خلافت ظالمانه شیطانی خود روی زمین دارند اصلا نمی باشند و زمین تا آسمان با هم فرق می کنند . خلاصه کلام روابط با حکومت های شیطانی که به اسم دین و انسانیت قصد فریب دنیا را دارند همه اش ضرر است و آنها حکم کافر حربی را دارند . اما با کافری که قصد محاربه ندارد ، و با روابط مسالمت آمیز اسلامی امید است که فرجی باشد که هم جامعه اسلامی پیشرفت کند و هم آنها با فرهنگ اسلام آشنا شوند این خودش اتحاد است و درست است که آنها شاید نماز نخوانند اما بالاخره با اتحادشان با امت اسلام لااقل کنار اسلام ایستاده اند و امید است راه پیشرفت در آنها به جریان بیابد و روابط بیشتر و بیشتر شود چنانچه یک روز همه در یک خط پشت سر هم به نماز جماعت هم بایستند انشالله . و نهایت مطلب اینکه ، اصلا درست نیست که با صرف بزرگ کردن کفر در این سه کشور ، کافران حربی ، تبلیغ و ترویج اسلام در ممالک غیر اسلامی ، و روابط پر فایده برای جامعه مسلمان را نادیده بگیریم . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
✅⚠️يك چيز در برابر سه چيز 🌎 ابن ابى يعفور مى گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: هر كس كه قلب او وابسته به دنيا باشد، به سه چيز آن وابسته شده است: اندوهى كه پايان ندارد و آرزويى كه برآورده نمى شود و اميدى كه به انسان نمى رسد. 👁 الخصال / ترجمه جعفرى، ج ۱، ص: ۱۳۹ @tarighatezendegi
طریقت زندگی
#حدیث ✅⚠️يك چيز در برابر سه چيز 🌎 ابن ابى يعفور مى گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: هر ك
تفسیر حدیث بالا👆 🌎 ماهیت دنیا دنیا به خاطر اون ساختار و ماهیتی که دارد و بهر هدفی که خداوند به خاطر امتحان و رشد انسان آفریده است ، از ظاهری زیبا ، فریبنده و گول زننده و باطنی پوچ و توخالی برخوردار می باشد . ظاهر دنیا ، با حواس ما قابل فهم است . احساسات و فطرت حیوانی ، مادی و زمینی ما ، با قطع از بعد آسمانی ، میلش و نگاهش و تمام توجهش به دنیا و زرق و برق های آن است . بعد روحانی ، عقلانی و آسمانی ما هر چه قدر بزرگتر ، فعال تر و وسیع تر باشد ، با نگاه از آسمان و نگاه دور به زمین ، در میابد ، که این دنیای خاکی ، هدف و غایتش فقط امتحان و رشد انسان است ، ظاهر فریبنده آن درست است که از ما می خواهد که آسمان را نبینیم ، امیال حیوانی ما درست است که می گوید حق را نبین ، به عقلت توجه نکن ، بلکه به نیازات و خودخواهی های خودت تمایل نشان بده ، اما همین عقل اگر ورزیده بشود ، اگر با ورزش روح بزرگتر بشود ، اصلا با خودخواهی های نفس اماره ، سازش ندارد و ماهیت زشت و بد گناه ، و پایمال کردن حقوق دیگران را برای زندگی دو روز دنیایی که همان هم ثبات ندارد را کاملا روشن می سازد . جدال روح و جسم از این منظر ادامه دارد تا در آخر عقل بر جسم یا شهوت بر عقل غلبه کند . انسان اگر عقل را کنار گذاشت و به دنبال خواسته های غیر عقلانی دنیا شتافت ، و همراه امواج دریای زمین شد ، او هیچ گاه اندوهش طبق حدیث بالا پایان ندارد ! زیرا دنیا به قصد زندگی درست نشده است . اما این انسان بی عقل دو پا می خواهد چنان در دنیا بماند که گویا تا ابد زندگی می کند و این توهم با فلسفه خلقت سازگاری ندارد و لذا اصلا می توان گفت دنیایی بر پایه اصل عدم قطعیت ، و در ذاتی که اصلا ثبات ندارد بلکه ته بنه اش ، تغییر و دگرگونیست ، تکیه کردن نشانه عدم عقل سلیم در انسان دو پاست . این بالا و پایینی ها ، این انتظارات نابه جا از دنیا و انسان هایی که در دنیا هستند که حالا قرار باشد مطابق میل تو در دنیا گام بردارند ، کلا باطل و خنده دار است . لذا انسان وابسته به دنیا که مسلما انتظار دوستی و برادری هم از دنیا دارد از او وفایی نخواهد دید ، و هر چه در دنیا فروتر برود و به خاطر دنیا تلاش بیشتر کند جز فرو رفتن در گرداب کار دیگری نکرده است ، جز بیشتر کردن اندوهش گام دیگری بر نداشته است . لذا آن آرزویی هم که دارد براورده نخواهد شد و امیدش ناامید خواهد شد . بله اسلام دین عقلانیت و آیین تفکر و اندیشه است . اما شهوت و هوا پرستی ، دنیا و خودکامگی ، طبق فرمول ها و فلسفه های عقلی ، همه اش باطل و کاملا بی عقلانه و نتیجه اش دردو رنج زیاد در دنیا ، و تباهی آخرت انسان است . (و درآخر دنیا آن سراب و وهمیست که شهوت آن را می طلبد ، در حالیکه عقل از آن فراری است .) عقل انسان با بی میلی و عدم وابستگی ، عدم انتظار از دنیا نهایتا چشم و گوش بسته آن چراغ سبزی که دنیا به او نشان می دهد را نمی بیند و همینجور دور دنیا خودش را نمی چرخواند . بلکه او کاملا محتاطانه حقیقت را بررسی می کند و سعی می کند و تلاش می کند که شهوت و احساس داخل در تفکرش نشود و آن وقت ارام و آهسته گام ها را به خاطر حق و حقیقت بر می دارد ، هر چند اگر دنیا در ظاهر با او جنگ و غضب و بی میلی نشان دهد . او به کمک عقلش دنبال رو راه حق می رود و تنها وابسته عقل و تنها از خدا انتظار دارد . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 چرایی و فلسفه آزادی و ترویج آن در جامعه چرا بعضی ها به فکر آزادی و ترویج فرهنگ غربی در کشور هستند و انقدر برای آن در سطح گسترده تلاش می کنند ؟👇👇👇 قسمت اول آقا قصد دارد در روابطش با بانوان آزاد باشد . خانم چنین قصدی را ندارد و چون عاشقانه شوهرش را دوست دارد می خواهد شوهرش فقط مال خودش باشد . آقا برای اینکه خانم مانعش نباشد او را با بازار و ولخرجی ، کلاس موسیقی ، رقص ، سفر با دوستانش ، آزادی در حجاب و رفت و آمد آزاد در منزل ، استخر و هزار چیز دیگر سرگرم می کند . اگر زن ایستادگی کرد ، شوهر ناراحت و عصبانی می شود و جدال های خانوادگی شکل می پذیرد ، تا وقتی که آقا سر عقل بیاید و یا خانم تسلیم شود اگر هیچ کدام اتفای نیفتاد ، مسلما کار به جنگ و جدایی کشیده می شود . اما اگر نه زن کوتاه آمد و رفته رفته با بزرگ شدن دنیایش و با کم محلی ها و بی مهری های شوهر عاشق این آزادی شد و دست آخر وقتی می بیند این دنیای آزاد بدون عشق نمی چربد، روابط پنهانی عاشقانه اش هم شروع می شود . مرد خواسته یا ناخواسته برای اینکه خودش آزاد شود ، همسرش هم مثل خودش آزاد کرد . جالب است ، مرد و زن حالا دیگر هر دو به فکر آزاد بخشی جامعه می افتند . آنها به خاطر اینکه می خواهند به روابط خودخواهانه اشان بپردازند ، با فریب و نیرنگ ، ظاهر سازی و چاپلوسی ، چه زن های شوهر دار و چه دختران آزاد را و چه مردان زن دار و چه پسرهای مجرد را بنده هواها و هوس های خود می کنند . آنها نیز اگر زمینه فریب خوردن در وجودشان باشد به بندگی هوس در می آیند و باصطلاح آن ها هم آزاد میشوند و دوباره همین چرخه آزادی و آزاد سازی ادامه دار می شود . این چرخه انقدر می چرخد تا و برایش بنبستی وجود ندارد مرگ مردان و زنان پاک سرشت که مثل کوه عظیم در مقابل این طوفان می ایستند . نکته حائز اهمیت و کلیدی در این داستان این است که افراد برای اینکه بتوانند آزادانه دست به اعمال خودخواهانه خودشان بزنند ، دست به تبلیغات می زنند و وارد جریان آزادسازی می شوند . آنها مثل یک بیماری مسری ، ویروس را به ذهن همدیگر منتقل می کنند . وقتی مردم یک جامعه همه خودشان این کاره شوند یعنی اهل آزادی از قید و شرط های عقلانی شوند ، دیگر ، اعمال و فجایع اجتماعی دیگران برایشان نه تنها ناراحت کننده نمی شود بلکه از وجود آن هم لذت می برند . اصلا عدم چنین حرکات و رفتاری ، برایشان دردناک و عذاب آور میشود . آنها برای آزادی خودشان چاره ای جز آزاد کردن دیگران ندارند ! آنها برای اینکه آزادانه بتوانند دست به شهوت ها و رفتارهای خودخواهانه و خانمان سوزانه اشان بزنند چاره ای جز تبدیل این جنایت و خیانت اجتماعی به یک آرمان و زیبا کردن آن و رنگ و لعاب دادنش به اسم فرهنگ و تمدن، ندارند . آنها قصد فرهنگ سازی دارند چون با ترویج فرهنگشان خودشان منفعت می برند . وقتی این فجاعت و نابسامانی تبدیل به فرهنگ شد ، و به کمک ادوات دنیایی دیگر مثل تکنولوژی و صنعت به تمدن مدرن ارتقا یافت ، در آخر احساس از خود بیگانگی یا فقر فرهنگی در وجود انسان های فاقد چنین تمدنی با زمینه انگیزشی آزادی ، ایجاد میشود . انسان هایی که توسط خانواده ، جامعه و اتفاقات دیگر قلب هایشان روانه چنین تمدن های آزاد بخش می شود و دوست می دارند جای پای کسانی بگذارند که آن ها در امر خودخواهی و آزادی ید طولایی داشتند و توانسته بودند آزادی را در دنیایشان پیاده کنند . آنها یک مانع بزرگ در جلوی مسیرشان است که آنها را از این بی قید و شرطی نه تنها نهی می کند بلکه اصلا نمی گذارد چنین اتفاقی در جامعه بیافتد و آن مانع عظیم دین اسلام و طرفداران این آیین است . آنها خواسته یا ناخواسته به جنگ با سنت می روند . آنها در تلاشند تا سنت الهی را در ممالکشان نابود کنند ، تا بتوانند آزادانه روی زمین به سنت شکنی هایشان ادامه دهند . آنها رهبرانی دارند ، الگو هایی دارند ، مراجع تقلیدی دارند ، پایگاه هایی دارند ، آنها نگاهشان و الگویشان به این تمدن عظیم آزادی مدرنو این جریان شیطانی است . الگو های آنها ، بی بندو بارترین انسان هایی هست که توانستند آزادانه روی دنیا زندگی کنند و آزادانه با زینت ها و زیبایی های ظاهری که دارند ، با عوام فریبی و نیرنگ بازی ، از شاخ های مدرنیته و از قطب های بالای روشنگری و روشن فکری قرار بگیرند . یعنی رهبر اصلی این ها باید یک شخصیت بسیار آزاد ، و از ظاهری زیبا و باطنی تاریک ، باشد که در حقه بازی و فریب مردم در امر آزادی و آزاد سازی مهارت عجیبی داشته باشد و گهگاه در محاوراتشان اسمش هم زیاد صدا می کنند ، مثلا می گویند تو عجب شیطانی هستی ! دست شیطان را هم از پشت بسته ای ! همه این موجودات در یک خط قرار گرفته اند ... ادامه در پست بعدی👇 ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 چرایی و فلسفه آزادی و ترویج آن در جامعه قسمت دوم فریاد همه این ها آزادی است ، راه و روش همه این جماعت ، حقه ، تدلیس ، ظاهر نمایی ، فریبکاری و دروغ و دغل است . این ها اگر چهره واقعی خوفناک و ظالمانه اشان هویدا میشد که دیگر نمی توانستند کاری از پیش ببرند ، لذا کاره این ها خدعه و فریب است . این ویروس آزاد بخشی ، باید پخش شود تا همه گان جان و دلشان به آن مسیری روانه شود که تحت سلطه و گوش به فرمان رهبر و امامشان جناب شیطان در بیایند . آنها با بدست آوردن قلب انسان ها ، می توانند در دنیا هر غلطی را به اسم آزادی انجام دهند و همه ساکت بمانند و کاری جز همکاری صورت ندهند . آنها به اسم آزادی و تمدن می توانند با هر نیرنگ و فریب هر کلاهی را سر شما بگذارند و شما سرمستانه و عاشقانه عامل بدبختی هایتان را تنها دین و سنت ببینید . آنها چاره ای ندارند که مصیبت ها و منجلابی که از اعمال و رفتارشان نشات میگیرد را به پای اسلام گرایان و سنت خواهان بریزند و آنها را عامل تقصیر همه این فجایع نشان دهند . کار به جای آن می رسد که حتی خودشان هم واقعا باور می کنند که اسلام و اسلام گرایان عامل این بدبختی ها شده اند . چهره دین الهی و کسانی که به این دین تمایل دارند در نگاه آنها زشت و منفور است و سعی هم دارند برای اینکه زینت و زیبایی ظاهری خودشان را حفظ کنند این انزجار و تصویر زشتی که از دین و دینداران در ذهن می پراکنند را در جامعه پخش و اشاعه کنند . بالاخره تا زیبایی زشت نشود که نمی توانند سیاهی ها و پلیدی های خودشان را دل فریب نمایان کنند ! مثلا عامل گرانی در مملکت را که زیر سر خودشان است ، که توانستند به اسم سنت معاملات آزاد سرمردم کلاه بگذارند ، به پای اسلام و بی تدبیری ، رهبران اسلام می نویسند . عجب داستانی دارد این سنت شکنی و تبدیل آن به فرهنگ و عجب شیوعی دارد این ویروس مخرب جهانی . آن وقت فیلم میسازند از زامبی ، زامبی هایی که نماد خودشان هست که چگونه مردم را بیچاره کرده اند ، انقدر گستاخ و فریب کارند که می گویند این زامبی ها همین مسلمانان دوآتیشه هستند که جهان را بیچاره کرده ند . جالب است بدانید تخریب است که سریع صورت می گیرد ، ویروس است که سریع شیوع پیدا می کند . اما درمان و بازسازی کار طولانی و طاقت فرساییست . اسلام حکم درمان است . و ویروس همان بزرگ کردن امیال و هواپرستی انسان هاست . کافر شدن چه آسان ، انسان شدن چه سخت است . دنیا پر از فریب و حقه بازی شده است . تشخیص حق از باطل سخت شده است . بیماران زیاد اند و پزشکان خیلی کم ... روشن گری کنید ، فریب های این جماعت ها را مثل نور اشاعه کنید... شفاف کنید که به اسم آزادی چگونه ملت ما را تصاحب کردند . چگونه می شود این انسان های خودخواه به فکر من و شما باشند ، چگونه دلشان به حال ما می سوزد که می خواهند دایه بهتر از مادر هم برایمان بشوند . چرا و به چه دلیل قصد بی دین کردن من و شما را دارند ؟ چه نفع و سودی از این اتفاق می برند ؟ چگونه خودخواهی ، حیوانیت و شهوت طلبی ، با انسانیت و عقلانیت سازگاری دارد ؟ چگونه باطل می تواند حق را به ما تزریق کند وقتی خودش خالی از حقیقت است . و چگونه حقیقت می تواند به ما باطل هدیه دهد در حالیکه خالی از بطلان است . چگونه می توانیم حقیقت را بفهمیم درحالیکه خودمان تا گلو در باطل فرو رفته ایم . و چگونه می توانیم حقه باز و فریب کار باشیم در حالیکه همه وجودمان از حقیقت لبریز شده است ؟ اینها چگونه با هم سازگاری دارند ... کمی تفکر کنیم البته اگر اهل حقیقت باشیم ...! ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi