eitaa logo
بسلام آمنين
2.3هزار دنبال‌کننده
201 عکس
29 ویدیو
18 فایل
وَسَدَّ الأَبْوابَ إِلّا بابَ #عَليٍ وَقالَ: أَنا مَدينةُ العِلْمِ وُعَليٌ بابُها #تمدن_مدرن، بالهای پرواز انسان را شکست و پاهایش را زخمی کرد، آنگاه با منت به او عصا داد @Haj_ghasem_y یادداشتهای سبک زندگی اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۹ بهمن ۱۴۰۱/ سال دوم و هنگامی که به آنها گفته میشود به پیامبر ایمان بیاورید، می گویند: مدرنیته برای ما کافی است!!! چرا هیچگاه پیامبر را جدی نمی گیریم؟؟ به دلایل مختلفی ارتباط ما با و پیامبر سلام الله علیه قطع است و آنها را جدی نمی گیریم. بخش مهمی به پذیرش تمام و کمال دروغ های تمدن کفر در مورد باز می گردد. تصور غالب ما از دشمنان انبیاء این است که موجوداتی احمق، عقب افتاده، منهای عقل، فاقد فکر، بدون طراحی و احتمالا با شاخ و دمی در سر و پشت بوده اند! انسان هایی که اگر امروز در اثر نمی مردند، قطعا فردا بخاطر از بین می رفتند. بدیهی است که در این فضا، خود انبیاء و در رأسشان حضرت را هم، درگیر مسائل و مشکلاتی پیش پا افتاده می دانیم و مشغول انسان هایی نخستین. با این مجمع الأوصاف پیش فرض های غلط اندر غلط، که بویژه از طریق کتابهای در ذهن ما رسوخ یافته، چه لزومی است که به قرآن مراجعه کنیم؟ کتابی که در نگاه ما، شرح و گزارش دوران کودکی، سادگی و بیسوادی بشر است؟ ما از قرآن و پیامبر به عنوان عبور کرده ایم. چرا که تصور می کنیم با دشمنان، چالش ها و مسائلی بسیار پیچیده تر و سخت تر از ایشان مواجهیم. ما به دلیل پذیرش از گذشته، زمانه پیامبر را عصر سادگی، کم دانشی و بساطت میدانیم. از طرفی به دلیل نداشتن روایت صحیح از مدرنیته، دوران کنونی را عصر پختگی و زمانه پیشرفتها و پیچیده گی های محیرالعقول علمی تصور می کنیم. و کدام انسان عاقل پیشرفته باسواد، به انسان ساده کم دانش رجوع می کند؟ بدیهی است که در چنین فضایی، حداکثر یک احترام صوری مناسبتی بی خاصیت به پیامبرش خواهیم گذاشت نه بیشتر. همه اینها درصورتی است که اولا قرآن کریم تصریح دارد که «والذین من قبلکم» از شما قدرتمندتر بودند، ثروت بیشتری داشتند، فرزندانشان از شما بیشتر بود و از همه مهمتر اینکه زمین را بیشتر از شما آباد کرده بودند(اینجا)، ثانیا مقتدا و بودن مطلقه ی پیامبر سلام الله علیه(نساء آیه۸۰/قلم آیه۴/احزاب آیه۲۱)، یعنی که حضرتشان بر قله ی همیشگی سنگین ترین، پیشرفته ترین، پیچیده ترین و طاقت فرساترین نبردهای تاریخ حق ‌و باطل ایستاده اند که فرمود: ِلكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّٰا عَمِلوُا( سوره انعام آیه۱۳۲). در این منظر، حتی نفس کشیدن های رسول الله هم برایمان مهم می شود که ایشان، فرمانروای همیشه زنده تمامی تاریخند، نه انسانی صرفا خوب و محترم که تاریخش گذشته و گاه و بیگاه مریضی شفا می دهد و شرح حالش، مناسب درس اخلاق های فردی سکولار است( آل عمران آیه ۸۱/ کتاب کافی ج۱ ص۴۴۱)! با این نگاه، دوباره به مرور گفت و گوها و مبارزات انبیاء علیهم السلام، با دشمنان جنی و انسی شان در قرآن بپردازیم. نبردهایی در سطح تغییر مسیر یک تمدن! تغییر مسیر یک تاریخ. یادداشت مشابه: حیات القلوب علامه مجلسی یا تاریخ تمدن ویل دورانت @besalamen_amenin
۱۸ مرداد ۱۴۰۲/ سال سوم یکی از تحریف های بزرگ کتابهای درسی! سانسور ساختاری ایران، سرزمین پیامبران یکی از نقاط بسیار بارز نقص اندیشه ما، بی توجهی به گذشته و تاریخ پیشینیان است. عجیب تر اینکه در و عظیم الشأن، تاکید بسیار فراوانی درین خصوص وارد شده. در این میان اما نوع روایت تاریخی ایران پیش از اسلام، در ما بسیار عجیب است. با این که بر اساس پژوهش های صورت گرفته حداقل سی نفر از انبیای بزرگ الهی در ایران مدفون هستند، اما کمترین اثر و نشانه ای از این اولیای الهی که زندگی بشرند، در کتاب های درسی ما و بالتبع در ذهنیت ایرانی وجود ندارد. روی دیگر این سانسور ساختاری، روایتی است که از میراث فرهنگی ایران ارائه می دهد. نتیجه اینکه نام و راه انبیاء علیهم السلام به صورت ساختاری متروک و مهجور مانده و از دیگر سو، دوگانه باطل اسلام و ایران ایجاد شده. به خاطر دارم زمانی که در دبیرستان بودم، یکی از رنج‌های همیشگی ام آمدن اسلام به ایران بود و از دست رفتن آن شکوه(طاغوتی ظالمانه) پیش از اسلام!!! باید بدانیم ایران پیش از اسلام، روایتی کاملا متفاوت از آنچه که در ذهن های ماست دارد. روایت گذشته به محوریت تاریخ سازی و مدیریت انبیاء علیهم السلام یا به محوریت پادشاهان و طاغوتان؟ این یکی از مهمترین پرسش ها و اولویت های تمدنی(دریافت) پیش روی ماست. روایت «الذين من قبلهم» به محوریت سه گانه ایمان،کفر، نفاق و با مدیریت انبیاء علیهم السلام یا اینکه فلان طاغوت چند سال حاکم بود و پس از آن چه کسی آمد؟ اهمیت روایت تاریخی در این است که زندگی گذشته، پل و مسیر آیندگان است. روشی که نامه گرانقدر ۳۱ نهج البلاغه بر اساس آن نوشته شده. مطالب مشابه: قرآن و تخت جمشید(اینجا) حیات القلوب علامه مجلسی یا تاریخ تمدن ویل دورانت (اینجا) @besalamen_amenin
۲۸ شهریور ۱۴۰۲/ سال سوم من، تنها معلم مدرسه خانگی مان و دخترم تنها دانش آموز اولین سال مدرسه دخترم است و می خواهم بنابر طراحی اسلام عزیز، معلمش بشوم و خانه را حوزه علمیه کنم. همانطور که میدانید: یکی از پر رمز و راز ترین مسائل در خلقت الهی، موضوع قدر، اندازه و کاملا استثنایی هر چیز است(حجر۲۱/ أعلی۳). بنابراین، یکی از نارساترین حالت های تعلیم این است که مثلا بیست نفر با شرایط و ظرفیت کاملا متفاوت را در کلاسی جمع کنی و به همه آنها، محتوای یکسانی آموزش دهی. بدتر اینکه از همه دانش آموزان یک نتیجه بخواهی آنهم در زمان یکسان و با معلمی که مجبورند در کلاسش باشند و خودشان نقشی در انتخابش نداشته اند. مبتنی بر مسئله قدر و ظرفیت اختصاصی هر فرد، بهترین معلم، آشناترین آنها به دانش آموز است و چه کسی آشناتر از پدر؟ که در سیره بسیاری از علما میخوانیم اولین معلم پدرشان بوده. ملحق به مسئله بنیادین ظرفیت، موضوع میان استاد و شاگرد، یکی دیگر از ارکان اساسی انتقال علم به قلب دانش آموز_نه برگه امتحانی_ است. و باز هم چه کسی بهتر از پدر؟ سومین دلیل اینکه کریم نه به عنوان یک شعار، بلکه به معنای حقیقی کلمه، تنها محتوای علمی مفیدی است که انسان را به سرمنزل مقصود در دنیا و نتیجتا آخرت خواهد رساند(إسراء۹/ نساء٨٢) و حاوی تمامی علوم و معارف مورد نیاز بشریت است(أنعام۵۰/نحل۸۹/أنعام۳۸/الکافي ج١ص۲۲۲/ الكافي ج١ص٥٩). این در حالی است در نظام کنونی آموزش و پرورش، قرآن کریم و معارف امام علیه السلام، موضوعی حاشیه ای و کم اهمیت است و به عبارت دیگر: نظام محتوایی آموزش و پرورش در طی بیش از ساااااال، رسوخ دهنده حقیقی سکولاریسم و انواع محرومیت ها به قلب و عمل فرزندان ماست. با توجه به مسائل مذکور، در طراحی پیشرفته نظام آموزشی اسلام، با یک مدل غیرمتمرکز، رفق محور، ظرفیت پایه، بسیار ارزان و مبتنی بر علوم نافعه الهیه مواجهیم که پدر، اولین و مهمترین معلم فرزندان است که فرمود: از حقوق اصلی فرزند این است که پدر، قرآن را به او تعلیم دهد(نهج البلاغه حكمت٣٩٩). در یادداشت بعدی به موضوع مدرک، آینده شغلی، تکلیف خانواده هایی که چنین امکانی ندارند و دروسی که برای آموزش به دخترم انتخاب کرده ام خواهم پرداخت. @besalamen_amenin
۱۷ خرداد ۱۴٠۳/ سال چهارم مک دونالد یا اکبر جوجه یا....؟!؟! مک‌دونالد، شرکت آمریکایی فست‌فودهای زنجیره‌ای است که در سال ۲۰۲۱ با بیش از ۴۰٬۰۰۰ شعبه در ۱۰۰ کشور جهان، روزانه به ۶۹ میلیون مشتری خدمات داده است. این شرکت، کار خود را از ۸۴ سال پیش در نیویورک شروع کرد(اینجا). مدل خُرد و داخلی اش همین خودمان است که از حدود ۸٠ سال پیش وارد ذهن و خاطره ایرانی ها شد. سال ۱۳۲۳ که جوانی به نام علی اکبر کلبادی نژاد، یک غذاخوری کوچک در اطراف شهرستان گلوگاه راه اندازی کرد. می خواهم بگویم یکی از مهم ترین مشکلات جمهوری اسلامی در مسیر حل مشکلات مردم و حرکت به سمت ، همین دعوای مک دونالد و اکبرجوجه است. بسیاری از نخبگان و قاعدتا مردم ما تصور می کنند که مدل های نظام سرمایه داری و مدرن، الگوی مطلوب حکمرانی است و راه حل رفع مشکلات در ! نتیجه اینکه ما هم برای رسیدن به زندگی بهتر، تا می توانیم باید شبیه آنها شویم. در الگوی سیاست خارجی، تعلیم و تربیت، اقتصاد، سلامت و بهداشت، معماری و از جمله در مسائل مربوط به تغذیه و و . ریشه این یکسان انگاری مخرب هم در عدم رجوع حداکثری به و است. تا جاییکه بسیاری گمان می کنند که تفاوت مدل مدیریتی و در همان بسم الله آغازین است(قصص۴۱/سجده۲۴). حال آنکه اگر ، در همین مورد به خصوص از دوگانه مذکور در تولید غذا خارج شده و به مدل بسیار پیشرفته سومی خواهیم رسید. الگویی که بسیار نزدیک تر به سلامت، عدالت و امنیت است.(اینجا). اکنون که در ایام انتخاب اصلی ترین مسئول اجرایی کشور هستیم، مهم ترین شاخص انتخاب صحیح، مطالبه گری از نماینده های جریان انقلاب برای گذر از دوگانه مک دونالد و اکبرجوجه است. ما به جد نیازمند یک جدید هستیم. ما بیش از حساسیت درباره شخص رئیس جمهور، محتاج دقت در مسیری هستیم که می خواهد برود و طرح هایی که می خواهد عملیاتی کند. اینکه آن طرحها برگرفته از نظام کارشناسی خالق انسان است (قرآن و روایات) یا دست پرورده سازمان های کافر و کور بین المللی؟ الگوهای مدیریتی که خود آنها را هم به خوشبختی، عدالت، امنیت و سلامت نرساند! در همین راستا متنی تحت عنوان: قرار داد اجتماعی کارشناسان الگوی پیشرفت اسلامی، جریانهای تمدنی، گروه های جهادی مردم پایه و مخالفان بخش های ۱۷ گانه سند توسعه پایدار 2030 با رئیس جمهور آینده ایران تنظیم شده است. این متن شامل ارائه ده پیشنهاد تمدنی بسیار راهبردی در حل مشکلات مردم است. پیشنهادهای علمی جوشیده از چشمه زلال وحی الهی. مردم عزیزمان باید بدانند که تغییر راننده به تنهایی کفایت نمی کند و باید فکری به حال تغییر جاده ها کرد. تا می توانیم این متن را مطالعه، منتشر و از داوطلبان عرصه ریاست جمهوری مطالبه نماییم. بعضی از سرفصلهای این به شرح زیر است: ۱. اعطای زمین رایگان به مستاجران در راستای حکم مترقی احیای موات ۲. ساخت دار واسعه برای مردم و منع حداکثری آپارتمان ۳. برنامه ریزی برای مردمی کردن بهره برداری از معادن و اخراج آن از سیطره قارون های بخش خصوصی! ۴. تغییر جدی و بنیادین کتابهای درسی و حرکت به سمت محتوای برآمده از علم نافع ۵. تغییر جدی در مدل ارزیابی غذا بر اساس معیارهای غذایی قرآن و عبور از معیارهای غذایی پوسیده کدکس آلیمنتاریوس ۶. تمرکز بر پیشگیری از بیماری ها به جای محوریت دادن به درمان و داروفروشی و... متن کامل عهدنامه تمدنی مردم و رئیس جمهور @besalamen_amenin
۳۱ تیر ۱۴٠۳/ سال چهارم علم انسان کشی و روضه های مکشوفه مدرنیته در ایران! پسری را گفتند: پدرت مُرده، رخت عزا بر تن کن به قبرستان رویم. گفت: حتما اتفاقی افتاده که شما نمی خواهید بگویید!!! فی الواقع مرگ پدر را خبر بد نمی دانست و منتظر چیز دیگری بود. راستش را بخواهید، بسیاری از اوقات این داستان برایم تداعی می شود. انگار خیل کثیری از های عزیز ما منتظر خبرهای دیگری هستند که به مصیبتهای زنده و در جریان نمی پردازند. مگر ما چقدر فرصت داریم که اینقدر راحت درگیر حواشی کم اهمیتی می شویم که به برایمان طراحی می کنند و بازیمان می دهند؟ بیش از ده ماه از نسل کشی شبه انسانهای صهیون در می گذرد. در این مدت حدود چهل هزار نفر در خاک و خون غلطیده اند. چه زخمهای زهرآلودی که بر قلبها نشسته و چه دیدگانی که بر خون. از آن سوی، داستان غزه میلیون ها نفر در جهان را بیدار کرده و به جبهه مقابل صهیونیستها کشانده. اما این تمام ماجرا نیست! شاید بیراه نباشد اگر بگویم: مصیبتهای بسیار تلخ و سنگین دیگری هم وجود دارد. غصه هایی که شاید عمیق تر، سازمان یافته تر و دیرپاتر از قصه غزه باشد. مثلا طبق اعلام رسمی ، هر سالی حدود ۳۸٠ هزار نفر در ایران می میرند که از این تعداد، مرگ صد هزار نفر به خاطر است(اینجا). تصور کنید: هشت سال با تمام دنیا جنگیده ایم و حدود ۲۵٠ هزار شهید در میدان جنگ داده ایم. حالا در شرایط صلح، سالی فقط صدهزار کشته فشار خون داریم. خود مسئولین هم مکرر اعلام کرده اند که از اصلی ترین عوامل فشار خون، همین هایی است که اتفاقا بر اساس استاندارد های غذایی خود وزارت بهداشت، تولید و توزیع می شود و هم دارد! مکشوفه ی دیگر، وضعیت جنین در کشور است. باز طبق اعلام رسمی مسئولین امر، سالی حدود یک میلیون و سیصد هزار سقط جنین در کشور اتفاق می افتد (اینجا). در ظاهر دشمنی به ما حمله نکرده، اما می بینید که چند ده برابر حالت جنگی کشته داریم و چندصد برابرش مجروح. آیا نباید بر این مصیبتها مانند دردهای غزه گریست؟ آنهم برای کشوری که در وضعیت جمعیتی نامساعدی است. بر این سیاهه می توان روضه های مکشوفه دیگری هم افزود: آمار حدود چهل درصدی ، بیست میلیون نفر جمعیت کشور و ورود سالانه حداقل پنج میلیون پرونده به قوه قضائیه. حال باید پرسید: ریشه این مشکلات سنگین و عمیق چیست؟ آیا می توان گفت که همه مسئولین در همه دولتها بی سواد بوده اند و علم مدیریت لازم را نداشته اند؟ یا اتفاقا مشکل از همان علم و سواد است که هرجا بیشتر و درست تر عملیاتی شده، کار را خراب تر کرده؟ اکنون که در آغاز فصل جدیدی از جریان مدیریت کشور هستیم، مهم ترین مسئله برای جریان های انقلابی بویژه ، توجه به این نکات بنیادین است: این علم اقتصاد مدرن است که منشا ایجاد بی عدالتی است. این علم سلامت و پزشکی مدرن است که منشا ایجاد بیماری است. این علوم تربیتی و روانشناسی مدرنند که منشا بی تربیتی ها و دور ماندن آدمی از فضائل انسانی است. این علم آموزش و پرورش مدرن است که منشا بیسوادی انسانها در اساسی ترین امور زندگی است. در این میان فاجعه حقیقی این است که انگیزه را ضربدر اجرایی کردن پیشنهادها و طرحهای این شبه علمهای مدرن کنیم. شاید این بزرگترین خطری باشد که تشکل های خودجوش مردمی را تهدید و در نهایت عقیم خواهد کرد که فرمود: اَلْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ اَلطَّرِيقِ لاَ يَزِيدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّيْرِ إِلاَّ بُعْداً (الکافی ج۱ص۴۳). به همین منظور، شورای راهبردی در نظر دارد سلسله جلساتی را برای ارائه پیشنهادهایی کاربردی به دولت محترم و بویژه تشکل های مردمی برگزار کند. پیشنهادهایی برآمده از علم لایزال و روایات که عدالت می آفریند و سلامتی. قلوب را زنده میکند، حیات بخش است و بسترساز و قیام به . اولین آنها برنامه الگوی پیشرفت است که شامل ده سرفصل برنامه ای است(اینجا). @besalamen_amenin
ج سوم تورم.m4a
11.22M
بسم الله الرحمن الرحیم سومین جلسه کتاب الگوی فقهی مهار تورم ✅۱. به عنوان یکی از اصلی ترین ویژگیهای آفرین بودن بیان شارع ✅۲. چگونه درباره ی مسائلی از نگاه اظهار نظر میکنید که اساسا هیچ لفظی از آن در تمام مجموعه کتاب و سنت نیامده؟ مثلا همین و عرضه و تقاضا ✅۳. چرا منطق کسانی که می گویند: پیامبر فقط برای و ارشاد معنوی آمده نه مدیریت اقتصادی، بسیار ناقص و نادرست است؟ ✅بررسی دو مورد از تحلیل های رایج درباره دلایل تورم در موجود @besalamen_amenin
۹ بهمن ماه ۱۴٠۳/سال چهارم انبیائی که هنوز هم متهم به نادانی اند!!!! هزاران سال گذشت تا روزشمار تاریخ به بیستُ هفتم رجب رسید. روزی که بشریت واجد آن مقدار از بلوغ شد که پذیرای دریافت ابدی ترین و ارزشمند ترین تعالیم زندگی باشد(آیه۹إسراء). امروز قله تاریخ بشر است و عظیم الشان رسول الله الاعظم، به نقطه دریافت الهی واصل شد(آیه۶نمل). قرآنی که چشمه ها و دریاهای دانش از آن می جوشد(خطبه۱۸۹نهج البلاغه). در این میان اما، از انسانها گرفتار یک مصیبت بزرگ شدند. بلایی که خداوند متعال نام آن را می گذارد(آیات۷۱مؤمنون/۱٠۵یوسف/۱انبیاء). إعراض و رویگردانی از پیام انبیاء علیهم السلام از آدم تا خاتم. اما نکته ای بسیار قابل تامل در نوع مواجهه ، با تعالیم و صحیحی که پیامبران مبلّغ آن بودند. چقدر جالب است که بدانیم یکی از اصلی ترین مواجهه های مخالفان مسیر ، قدیمی خواندن کلامُ راه انبیاء علیهم السلام بوده. دشمنان پیامبران الهی همیشه به آنها می گفتند: دوره ی شما تمام شده و این حرفهای اقوام گذشته است(آیات ۳۱ انفال/۲۴نحل/۱۳مطففین). گفتم جالب است به این دلیل که نوع برخورد و مواجهه کثیری از ما هم با آیاتُ روایات، دقیقا به همین شکل است. ما هم به دلایل مختلفی از جمله غیر قرآنی از سویی و ناقص از دیگر سوی، نگاهی درست به آیات کتاب الهی و در نتیجه تاریخ بشر نداریم. چرا که اصلی ترین منبع روایت گذشته، گزارش های خالق انسان است نه روایتهای و دیگران. ما نیز عصر نبی الله الاعظم را زمانه ای بسیطُ ساده می دانیم. دوره ای که بشریت در نادانی به سر می برده و الحمدالله امروز، به برکت از آن جهالتها خلاصی یافته. ما هم دقیقا مانند ، خود را دانشمند می دانیمُ زمانه پیامبرمان را عصری ساده و در نتیجه غیرقابل استناد!! اما پرسشی بسیار مهم: اگر انبیاء علیهم السلام روش صحیح زندگی را تعلیم می دادند و کثیری از مردم از آنان رویگردان بودند، پس این جماعت بر اساس چه اصولی زندگی می کردند؟ این همان مسئله ایست که در طی چند قرن و با روایت دروغ گذشته، پاسخش را از ما پنهان کرده. ما خیال می کنیم دشمنان پیامبران، شاخُ دُمی در سرُ پشت داشته و فاقد فهم ابتداییات زندگی بوده اند. آنها را آنقدر عقب افتاده و نادان برایمان تصویر کرده اند که خیال می کنیم اگر امروز با وبا نمی مردند، قطع به یقین فردا با از بین می رفتند. دقیقا به همین دلیل است که هیچ گاه انبیاء علیهم السلام را جدی نمی گیریم. چرا که خود را با زمانه و دشمنانی بسیار سخت تر و پیچیده تر از عصر آنان مواجه می دانیم(فَتَأَمَّلْ جَيِّدا). حال آنکه برخلاف این روایت و تصور رسوخ یافته اما نادرست، قرآن کریم می فرماید: اتفاقا دشمنان پیامبران هم داشتند و دقیقا مانند مردم زمانه ، سرمست از یافته ها و داشته های علمی خودشان بودند(۸۲و۸۳غافر). این است که همیشه انبیاء را و نادان می دانستند(۶۶و۶۷ اعراف). اینکه می گویم به دلیل نگاه نادرست به تاریخ، ارتباطمان با قرآن مقطوع است و اساسا خود را مخاطب کلام الهی نمی دانیم یعنی همین. بسیاری از ما حین قرائت این قبیل آیات، بلافاصله می گوییم: عجب انسانهای نادانی بودند که دست رد به انبیاء زدند. ما که الحمدالله جزء مؤمنین به آن راه و مسیریم! اما حقیقتا اینگونه است؟ بگذارید مثالی بزنم. به این فرمایشات تمدنی و بسیار گرانقدر حضرت دل بدهید: ۱.اگر دعا کم شود، بلاها زیاد خواهد شد(این را به کسی که به صورت تخصصی می خواند بگویید) ۲. اگر صدقه دادن کم شود، بیماریها زیاد می شود (این را به یک بگویید) ۳. اگر زکات تعطیل شود، دام ها هلاک خواهند شد(این را به یک بگویید) ۴. اگر ظلم زیاد شود باران کم می شود(این را به متخصصان و هوا بگویید) ۵. اگر ربا گرفته شود، زلزله هم زیاد می شود(این را به اقتصاددانان و پژوهندگان زمین شناسی بگویید). اینها و صدها گزاره علمی عمیق دیگر که اگر به متخصصان امروزین عرضه شود خواهند گفت: خدایتان شفا دهد، این حرفهای سطحی و عوامانه چیست که می گویید؟!؟!؟ . این است که بشر امروز هم گرفتار همان ، تک بعدی و ظاهربین خود است(۸۵إسراء/۷روم) و این ریشه تمام بدبختی های اوست(۴۱روم). عزیز برای رسیدن به سرمنزل مقصود، نیازمند گذر از مرحله احساسُ عاطفه، به مرحله از حضرت مدینه العلم علیه السلام و قرآن ایشان است و این، پیام و شأن حقیقی روز مبعث است. وقتی در این سطح وارد مواجهه تمدنی بشویم، خواهید دید که ، دقیقا مانند روز اول بعثت، چقدر زنده و زیادند!!!! @besalamen_amenin
٠ ۵ اسفند ماه ۱۴٠۳/سال چهارم و خدا کسی است که چراگاه را خلق کرد!! معرفة النفس و نظام مشاغل!!!! اواخر دبیرستانُ اوایل دانشگاه بود که درباره خداوند متعال بسیار پیگیر بودم و البته درگیر. بهترین کتابها را در می خواندم ولی بی تاثیر. بهتر بگویم: مغزم می پذیرفت ولی قلبم نه! دائما می گفتم: این استدلال ها درستند اما... گذشتُ گذشت تا تصمیم گرفتم به رجوع کنم. یعنی جدای از تمامی استدلالهای آن کتابها، خواستم ببینم حضرت باری تعالی چگونه خود را به بشریت معرفی می کند؟ اینکه چرا قرآن در آخرین مرحله به ذهنم رسید، خودْ نشاندهنده این گنجنامه علمی، در تفکرات یک دانش آموز و دانشجوی امروزی است. اما نتیجه خیلی جالب بود. ازین جهت که برخلاف رویه معمول آن کتابها، تاکید بیشتر قرآن بر بود. به دیگر بیان، خدا را بیشتر با مخلوقات عینی که همه با آن سرُ کار دارند می کرد، تا اینکه بخواهد با حسابها و استدلالهای ذهنی ناملموس کند. فی المثل از حدود ۵۶ بار عبارت «هو الذي» (او کسی است که) قرآن، ۳۵ مورد آن درباره طبیعت است و معرفی خدا با همین پدیده های به ظاهر ساده، اما پر رمزُ راز طبیعی. از رعدُ برق گرفته تا باد، باران، ماه و خورشید. اینکه خداوند متعال بیش از همه خود را در طبیعت ظاهر کرده، مرا به این نتیجه رسانده که اگر با طبیعت آمیخته باشد، و زمینه های بیشتری برای هدایت انسان وجود خواهد داشت و بالعکس. در واقع سبک زندگی مدرن که روز به روز از طبیعتُ طبیعی بودن فاصله می گیرد، بسترساز دوری از هدایت است. توضیح بیشتر اینکه انبیاء علیهم السلام نیامده اند مگر برای ایجاد در بشر. این هدف نیز محقق نمی شود مگر از طریق انسان( آیه۵۶سوره ذاریات/ باب اول کتاب شریف ). حال اگر در طبیعت و خلقت خداوند، بیشترین آیات الهی گنجانده شده، پس به میزانی که عقل انسانی در ارتباط با این آینه الهی باشد، معرفتش بیشتر خواهد شد و به هدف خلقت نزدیکتر. ممکن است پرسیده شود: بر فرض تکمیل عقل و معرفة الله، ارمغان زندگی قرآنُ انبیاء علیهم السلام چه خواهد بود؟ این همان حلقه مفقوده ماست. یعنی چه نسبتی میان معرفة الله و نظم کنونی زندگی وجود دارد؟ یا امتداد اجتماعی آن مباحث چیست و چگونه خواهد بود؟ این است که گاهی ساعتها بلکه سالها به این مسائل پرداخته می شود، اما به تعبیر مقام معظم رهبری «در حیطه باقی می ماندُ طرحی برای اداره جامعه، بر اساس آن مبانی ارائه نمی کند»(مقدمه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی) اما با توجه به مطالب مذکور، شاید بهترین جواب سؤال بالا این باشد که: پرورش و تکمیل عقل آدمی و رسیدن به معرفة الله، هفتادُ پنج فایده مشخص برای همین دنیای انسانها دارد. موضوعات بسیار گرانقدری مانند و عفت، سلامتی، حافظه، نشاط، و غنا، نظافت و تمیزی، راحتی و آسایش، محبت و دهها مسئله بنیادین دیگر، همگی از برکات و فواید تکمیل عقل است(حدیث جنود عقلُ جهل،کتاب شریف کافی ج۱ باب اول). پرسش مهم تر اینکه عقل چگونه تکمیل یا تضعیف می شود؟ پاسخ واضح است: از طریق . در واقع به میزان عرصه های مختلف زندگی، باید برای الهی سهم قائل شد. مثلا نظام مدیریت شهری طبیعت محور چگونه خواهد بود؟ نظام سلامت طبیعت محور، معماری، آموزش پرورش، همینطور . در این منظر واضح می شود که قطعات پازل اسلام، چه زیبا یکدیگر را تکمیل کرده و به هم معنا می دهند. جالب اینکه برترین مشاغل در اسلام عزیز، به محوریت طبیعت الهی وضع شده. جالب تر اینکه این شغلها زیرساخت حکم تمدنی و بسیار گرانقدر زکات هم هستند، یعنی سه گانه ، دامداری و باغداری. در واقع با تغییر نظام مشاغل جامعه، به راحتی می توان را تقویت یا مثل الان تعطیل کرد!!(فتأمّل جیّدا) این موضوع به حدی مهم است که خداوند متعال برای معرفی خود، دست روی شغل تمدنی دامداری می گذاردُ فرماید: او کسی است که را پدید آورد، مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (۴ اعلی/۳۳نازعات). حقیقتا انسان صنعتی مدرنی که به عمرش چراگاهی ندیده، چه میزان توان فهمُ درک این قبیل آیات را خواهد داشت؟ یا از آنجا که انسان به صورت عقلی ثروت را دوست دارد، خالق هستی وقتی می خواهد او را به ارضای این حس مهم رهنمون شود، باز به محوریت نظام مشاغل طبیعت محور سخن می کند. جالب اینکه تنها جایی که قرآن از وجود حرف می زند، همین مسئله دام است(۵نحل/۲۱مؤمنون/۷۳ یس). اینها و دهها مسئله مهم دیگر. بیراه نیست که شیاطین، جنود جهل و طراحان سند۲٠۳٠، برای نابودی و گمراهی هر چه بیشتر انسان، به دنبال پایان دادن به دامداری و کشاورزی طبیعی هستند! مطالعه بیشتر: نظام مشاغل اسلام @besalamen_amenin
۱۳ اسفند ماه ۱۴٠۳/ سال چهارم به هرجا بنگرُم، کوهُ درُ دشت نشان از قامت نحس تو بینُم!!!! حضرت پدر علیه السلام در دعای کمیل می فرمایند: لأَيِّ الاُمورِ إلَيكَ أشكو؟ خدایا برای کدام مسئله به تو شکایت کنم؟ الحق که حال ما، مدرنیته و این عقب افتاده غربی چنین است. کجایش را درست کنیمُ بر کجایش شکایت بریم؟ چندی پیش گذرم به شهرمان افتاد. وقت غروب بود که به لحاظ سرد است. به همین دلیل در ادبیات طبی و حکیمانه فارسی به آن دلگیر می گویند. چرا که مزاج دل یا قلب انسان گرم است، و به میزان قرین بودن با چیزهای ، گرفتهُ ناخوش می شود و بالعکس. بعد از ورود به بیمارستان، با صحنه ای مواجه شدم که حقیقتا برای افسرده و مریض کردن هر انسان دلگرمی کفایت می کرد. مجموعه ای از زشت، سرد مزاج، خشک، زمخت و بی خیرُ برکت. آنقدر بی برکت که به دلیل مواد سمی کاج، تمام محوطه زیر درختان هم خشک می شودُ برهوت. درخت بی ثمری که از یادگاران وارداتی دوران نحس به این مملکت پر ثمر است. و ما پس از نیم قرن، کماکان بر عهدی که با درخت محبوب محمدرضاپهلوی بسته بودیم هستیم!!! درخت مخربی که این روزها بدون هیچ اغراقی در همه جا، حتی در بعضی های اهل بیت علیهم السلام و مساجد هم کاشته می شود! انسان باید زمستان و را به چشم ببیند. اتفاقا زیبایی زمستان الهی در همین مرگ طبیعت است که یکی از زیرساختهای یادکرد قیامت است(آیه۹سوره فاطر). حال آنکه درخت کاخ به دلیل همیشه سبز بودن فاقد این ویژگی است. اما بدتر از خود کاج، قدرت عجیب این درخت، در جذب حیوان سرد مزاج است. کلاغی که همْ رنگ سیاهش سرد است، هم صدایش. شاید صدها کلاغ در آن غروب دلگیر، قار قاری روی کاجها به راه انداخته بودند که بیا و ببین! دلم حقیقتا برای بیماران این بیمارستان سوخت که به دلیل پزشکی مدرن، همه جوره در محاصره سردی ها قرار گرفته بودند. جالب اینکه خداوند متعال هم نام کلاغ را با غم، اندوه و ، که آنهم به لحاظ مزاج شناسی سرد است گره زده(آیه۳۱مائده). حال بیایبد نگاهی بسیار کوتاه به جایگاه شگفت انگیز درخت در قرآن بیاندازیم. که اگر دستمان خالی بود، اینقدر غصهُ اندوه از این مسائل نداشتیم! ، اولین بازیگر جدی و همراه سرنوشت انسان، حتی پیش از هبوط به زمین است(آیه۳۵بقره). به گزارش قرآن، درخت تنها موجودی است که خداوند متعال از درون آن با یکی از پیامبران اولوالعزمش سخن گفته(آیه۳٠قصص). جایگاه درخت در خلقت الهی، آنقدر عظیم الشان و محوری است که خداوند متعال، برای توصیف جریان کلی حقُ باطل تاریخ از آن استفاده می کند. اصطلاحات و خبیثه در قرآن، دلالت بر همین موضوع دارند(آیات۲۴تا۲۶سوره ابراهیم). همین طور می توان به آیات ۲۸و۲۹ سوره رعد اشاره کرد. ، پاداش نهایی کسانی است که به قلب مطمئن رسیده، ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند. و طوبی است که اصل آن در خانه حضرت نبی الله و آقا امیرالمؤمنین علیهما السلام است، و هیچ یک از منازل اهل بهشت نیست، مگر اینکه شاخه ای از طوبی در خانه آنهاست(ر.ک به روایات ذیل آیه) اما شاید مهم تر از همه مطالب مذکور، بررسی جایگاه صفت ، در کلام الله زندگی باشد. از میان تماااااااام مخلوقات الهی، خداوند متعال تنها ۹ شیء را مفتخر به مبارک بودن کرده، که یکی از آنها خود است(آیه۹۲انعام/آیه۵٠انبیاء). دقت کنیم که قرآن، محل چشمه ها و دریاهای دانش الهی است(نهج البلاغه خطبه۱۸۹). خدایی که چنین قرآنی را مبارک می خواند، در عین حال یک درخت را هم به نشان برکت مفتخر می کند!!! و روغنش که با استثنایی ترین و بلندترین تعابیر در قرآن کریم توصیف شده است(آیه۳۵نور/آیه۲٠مؤمنون). آهااااای وزارت جهاد کشاورزی، اداره حفظ محیط زیست، مردم عزیز، دغدغه مندان سلامتی، برنامه ریزان ، چرا از کنار درخت مبارک قرآن به راحتی می گذرید «وَ تَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّـهِ ثَمَناً قَلِيلاً؟»(آیه۱۹۹آل عمران). همه چیز جامعه ی اسلامی از جمله درختانش، باید برگرفته و برآمده از قرآن باشد. موجودات مثمر و پربرکتی مانند زیتون، انگور، انجیر، ، نخل و سدر در قرآن. همین طور درختانی که در روایات عظیم الشان ما ذکر شده مانند: عناب، ، سیب، گلابی، بادام، گردو و گل محمدی. سخن پایانی اینکه در قرآن تنها یکبار از کلمه استفاده شده که آنهم درباره درختان است. خداوند متعال می فرماید: ما برای شما آفریدیم! یعنی باغهایی که دیدنش موجب نشاطُ سرور شماست(آیه۶٠ سوره نمل). امید که در پرتو معارف پیشرفته قرآن، از کاجستان هایی که به معنای حقیقی کلمه، « » است نجات یابیم! مطالعه بیشتر: کتاب باغ میوه قرآنی @besalamen_amenin
۲۱ اسفند ماه ۱۴٠۳/سال چهارم حدیث خوانی در باشگاه کیوکوشین!! این تلخ ترین یادداشت عمر من است!! تابستان سال ۸۶ بودُ نوبت کنکور ما که از بچه های بودیم. برهه ای که طرح صهیونیستی ، دکتر مرندی و ولایتی، هنوز کمر جمعیت ایران عزیز را نشکسته بود. به همین دلیل رشته انسانی ۵٠۲ هزار نفر متقاضی داشت. رتبه من ۵۷۶ شد و روزانه دانشگاه دولتی مازندران و شهر بابلسر قسمت ما. ولی بعد از اتمام کارشناسی و به شرحی که اینجا نوشته ام، تصمیم گرفتم به بیایم. تمام خانوادهُ فامیلُ درُ همسایه مخالف بودند. ولی نوری که در دلم روشن بود، جوشش عشقی عمیق به بود. خاطرم هست همان سالِ پیش دانشگاهی، ماهیانه به زیارت حضرت آقا امام رضا علیه السلام مشرف می شدم. در این سفرها کتابی خریده بودم به اسم ، که مجموعه ای از احادیث نبوی بود. خواندن فرمایشات سراسر نور حضرت نبی الله الاعظم، آنقدر برایم شیرین بود که حد نداشت. القصه اینکه سی شهریور ۱۳۹٠ وارد تهران شدم. بماند که چه داستانهای تلخی برای ثبت نامم پیش آوردند. فی المثل خاطرم هست تابستان بودُ ماه مبارک رمضان و اوج کارهای کشاورزی ما که زنگ زدند. از مرکز مدیریت که در روند ثبت نامتان مشکلی ایجاد شده! در آن وضعیت روحی منهدم با خود می گفتم: یعنی چه کار مهمی پیش آمده که مرا از هزار کیلومتر آنطرف تر فرا خوانده اند؟ وقتی رسیدم، تست شخصیت شناسی ریموند کَتِل، روانشناس آمریکایی را به من دادندُ گفتند: چند سؤال را پاسخ نداده اید، آنها را تکمیل کنیدُ به سلامت!!! به هر حال دنیای علم بودُ مگر می شد برای شاگردی علیه السلام، از فیلتر شخصیت شناسی کافر گذر نکنی؟!؟!؟! دیگران را نمی دانم ولی من، آمده بودم که را بنوشم و را مشق عشق کنم. آمده بودم که جوانی ام را خرج کنم. اما وقتی وارد حوزه شدیمُ شروع کردیم، هرچه بیشتر می رفتیم کمتر می رسیدیم! سه سال نخست که به جای قرآن، مشغول سنگین ترین و پیچیده ترین کتابهای صرفُ نحو اعراب شدیم که اکثرشان را اهل سنت نوشته بودند! بویژه کتاب که بیشتر به چیستانی سراسر ابهام می مانست تا کتاب درسی! ذوب شدن حسُ و دغدغه های علمی ام را مثل روز روشن نظاره گر بودم. فصل امتحانات که میشد، دو جزوه ی بیست سی صفحه ای تحویلمان می دادند. یکی تفسیر فلان سوره، دیگری تاریخ زندگی فلان امام معصوم! و این تمام جایگاه ثقلین در سه سال اول حوزه بود. یکی دو ساعت وقت می گذاشتیم جزوه ها را میخواندیمُ تمام. سال ششم حوزه تصمیم گرفتم در یک باشگاه کاراته ثبت نام کنم. استاد گفتند: شما که طلبه هستید، برای هر جلسه یک حدیث آماده کنیدُ آخر باشگاه بخوانید. خدا میداند که پس از شش سال طلبگی، اولین باری بود که از من می خواستند در قالب یک برنامه منظم حدیث بخوانم! همین الان هم می توانید طلبه هایی که ده سال است دروس حوزه را می خوانند امتحان کنید. ببینید چند آیه قرآن را می دانندُ چند روایت را؟ ببینید اصلا نام چند را بلدند! یا تمام اطلاعاتشان از زندگی ائمه علیهم السلام به چند صفحه می رسد؟! اگر طلبه ای معلوماتی دارد، ثمره تلاشهای شخصی خود اوست، نه حاصل ساختار عمومی حوزه. بعدها شنیدم که گفته اند: دروس حوزه به گونه ای تنظیم شده که می توانید در تمامی آنها مجتهد شوید، بدون اینکه حتی یکبار نیاز به مراجعه قرآن داشته باشید!!!!(تفسیر المیزان ج۵ ص۲۷۶). غرض اینکه روز به روز افسرده تر میشدم. کم نبودند دوستانی که حوزه را ترک کردندُ رفتند. استعدادهای گرانقدری که هر کدام می توانست نوری باشد و گرمایی در ظلمات سرد زمانه ی اکنون! گذشتُ تا به لطف خدا پس از حدود هفت سال سرگردانی در طلبگی، با مباحث تمدنی الگوی پیشرفت آشنا شدم. مجموعه مباحثی که بر محور ناب، به ارائه راه حل مشکلات جامعه می پرداخت. لبیکی به فرمایش رهبر عزیز انقلاب که «طراحی الگوی پیشرفت اسلامی، دستور کار قطعی نظام است». و این همان چیزی بود که سالها به دنبالش بودم. با همه این تلخی ها، امروز بیش از پیش معتقدم که تنها راه حل سعادت دنیوی بشریت، باز هم از همین می گذرد. به شرطی که علوم قرآنُ حدیث را(طب، معماری، اقتصاد و...) احتکار ساختاری نکنند! آتش قلبم از سر دلسوزی و حسرتی همیشگی است. برای جوانیِ بی بازگشتی که در غیاب قرآن و حدیث آقا امیرالمومنین علیه السلام گذشت. این را خطاب به مدیران حوزه نوشتم که بگویم: طلبه ها بزرگترین سرمایه های این نظامند و خدا می داند که ، تاکنون نعمت و فرصتی مانند این نظام به خود ندیده. از ما که گذشت، فکری به حال دیگران کنید! به بهانه سخنان اخیر امام خامنه ای درباره در حوزه های علمیه! @besalamen_amenin
علیه السلام برداشتهایی از نهج البلاغه : مصیبت از قرآن نپرسیدن! ای مردم: ما در روزگاری ستم پیشه و زمانه ای پر از ناسپاسی و کفران به سر می بریم! اینها جملاتی است که علیه السلام، سی و دومین خطبه نهج البلاغه را با آن شروع می کنند. نکته ی بسیار مهم، ویژگیهای پنج گانه ای است که امام برای چنین زمانه ای عنوان می فرمایند. ایشان در بیان چهارمین ویژگی جامعه پر از ظلمُ ستم می فرمایند: ! از چیزهایی که نمی دانیم نمی پرسیم! مهم تر اینکه اهل بیت علیهم السلام در دیگر بیاناتشان فرموده اند: آیات قرآن، مخزنهای دانش است و کلید آن مخزنها، از مفسران حقیقی عالم یعنی ائمه علیهم السلام است (الکافی ج۲ص۶٠۹). جامعه ای که پرسشهای ریزُ درشت خود را و نپرسد، گرفتار انواع جهالتها، بدبختی ها و ظلم های ساختاری کلان خواهد شد! هدف و حرف اصلی انقلاب اسلامی، بازگرداندن به امام و قرآن است. ۱۲ فروردین ۱۴٠۴/ قوچان خراسان رضوی @besalamen_amenin
نخود این آش کن😍 😍 ی بزرگواری زنگ زدُ گفت: رفتم نمک طبیعی گرمسار که از بهترین نمکای جهانه پیدا کردم. میشه صحبت کنید نمک شام هیئت با من باشه؟ پول زیادی نمیشه ولی خیلی تحسینش کردم. چقد خوبه آدم خودشو نخود چنین آشهایی بکنه😍😍/ از طرفی توی حدود سیصد نفر از مومنین سهیم میشه، از طرف دیگه هم یکی از اصلی ترین اقلام رو میاره تو سفره امام حسین علیه السلام. چیزی که جاش بشدت خالیه، هم توی اطعام هیئات، هم تو سفره سینه زنای امام حسین علیه السلام... ی نمونه از نمک رو برام آورد. با خودم بردم مسجد و به نمازگزارا هم معرفی کردم. چققققدر عجیب و قابل تأمله که هدایت، بیست بار از خوردن طیبات حرف زده و چققققدر غریبه که الان، تقریبا هیچ چیز ما طیب نیست! نه آبمون، نه روغنمون، نه شکر، نه نان نه نمک.... وزیر اسبق بهداشت: سالی صدهزار نفر در ایران به خاطر فشار خون می میرند😳😐😨(اینجا). خود عزیزان میگن که از دلایل اصلیش، همین نمکای من درآوردیه که اتفاقا با نظارت داره تولید میشه! پ. ن: در تمام دوران جنگ هشت ساله ۲۵٠ هزار نفر شهید دادیم😐😐😐😐 دریافت کتاب شاخصه های فقهی ارزیابی غذا @besalamen_amenin