eitaa logo
بسلام آمنين
2.3هزار دنبال‌کننده
201 عکس
29 ویدیو
18 فایل
وَسَدَّ الأَبْوابَ إِلّا بابَ #عَليٍ وَقالَ: أَنا مَدينةُ العِلْمِ وُعَليٌ بابُها #تمدن_مدرن، بالهای پرواز انسان را شکست و پاهایش را زخمی کرد، آنگاه با منت به او عصا داد @Haj_ghasem_y یادداشتهای سبک زندگی اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۸ بهمن ماه ۱۴٠۳/ سال چهارم داستان جالب من و آن پیرمرد کنار جاده😊😊حتما حتما بخوانید امروز داشتم از روستا برمی گشتم که دیدم یک سید حدودا هفتاد ساله کنار جاده ایستاده و دست بلند کرده. نگه داشتم. +قوچان میری؟ *بفرمایید. نشستُ بعد از یک خوشامد گویی، دوباره به سخنرانی ای که درباره بود گوش دادم. بعد چند ثانیه حاج آقا سید گفت: زمان ما که می گفتن شیش تا علم داریم، الان نمیدونم چقد شده🤔😊. به خودم گفتم حالا بنده خدا ی چیزی گفتُ به گوش دادن سخنرانی ادامه دادم. + در کتاب کشکول میگه: شیش تا علم داریم و همه رو توضیح میده: کیمیا، لیمیا، سیمیا، هیمیا و.... 😳🤔😳. دیدم داستان داره جدی میشه گفتم: حاج آقا ی لحظه صبر کنید اینو قطع کنم😊 اینم بگم که از زمان آشنا شدن با بحثهای ، سعی می کنم با هر پیرمردُ پیرزنی مواجه می شم، به صورت مسئله محور و با تکنیک ، اونو تخلیه اطلاعات کنم😊. *حاج آقا یادتونه مدارس جدید چه زمانی اومد تو روستای شما؟ +حدودا اوایل دهه چهل بود. *مردم چی می گفتن درباره این مدرسه ها؟ +مردم چون سواد نداشتن می گفتن: هرکی بره تو این مدارس بی دین میشه😊😊. (اینم بگم چون تو این مدل گفت وگوها از تکنیک قرآنی بودن استفاده میکنم و سراپا گوش میشمُ می شنوم، وارد مناقشه نشدمُ چیزی نگفتم. اما بنده خدا نمی دونست که اتفاقا این حرف مردم، کاملا درست بوده و اصلُ اساس تو ایران، همین مدارس جدیدن. تو این زمینه میگن: اصلا این مدارس جدید رو با هدف بی دین کردن مردم وارد ایران کردن و...). *حاج آقا نظافت و حمام مردم چطور بود تو روستا؟ *حمام روستا هنوزم هست و می تونید ببینید. یک خزینه بود تو حمام، زیرش رو با یک دو در یک و با درست کرده بودن. چون اون موقع هنوز نبود. اونو گرم می کردن و مردم می رفتن داخل . ولی اون آخرا آبش کثیف میشد. برای همین آبو روز بعد خالی و دوباره پُر، گرم و آماده می کردن. الان اگر ما بریم داخل اون آب مریض میشیم چون کثیف می شد. *مردم روستا هم مریض میشدن به خاطر اون آب؟؟ +نه اصلا😊 *به نظرتون چرا؟ +فکر کنم مردم کلا قوی بودن و اصلا مریض نمی شدن. * پس چرا الان اینقدر مریض میشن با اینکه همه چیز مثلا بهداشتیه؟ +نمیدونم فکر کنم به خاطر تغذیه باشه. *اون موقع مردم چیزی نداشتنُ گندم کم بود، برای همین، همه می خوردن.(پیرمرد نمی دونست که اتفاقا در روایات، اهل بیت علیهم السلام فرمودند: فضل و برتری نان جو به گندم، عین فضل و برتری ما اهل بیت به مردم عادیه). *پس سطح عمومی سلامت مردم خوب بود؟ +بله. شاید بعضی وقتها هم مریض می شدن ولی استفاده می کردن. *یعنی دکتر داشتین تو روستا؟ +نه مادرم خودش بلد بود❤😊. مثلا یک گُل زرد اینجا داریم که مادرم اونو با ، جمع و بعدش خشک و پودر می کرد. هر وقت مریض می شدیم ازون پودرا می جوشوند و بلافاصله خوبمون می کرد. یا خودم ی بار زمان بچگی روی گلوم ی غده بزرگ درومد. الان فکر کنم بگن . مادرم رفت چندتا گل رو جمع کردُ جوشونده درست کرد. بعد با یک چیز دیگه که یادم نیست، مثل پماد درست کردُ شب موقع خواب گذاشت روی اون غده. صبح که بیدار شدیم، اصلا انگار که هیچ غده ای اینجا نبوده. الان هرچی فکر می کنم که اون چه درمانی بود که مادرم درست کرد یادم نمیاد. اگر یادم بود به دکترا می گفتم که باهاش سرطان رو درمان کنن😊❤😊.(حاجی سلیم القلب ما نمی دونست که اتفاقا دنبال اینه که تا جاییکه میتونه، این مدل داروها و مروجینش رو نابود کنه). *حاج آقا هم داشتین؟ +خیلی کم. بیشتر پیرمردها حجامت می کردن. البته بعضی وقتها بویژه بچه ها که می خواستن بمیرن، مردم می رفتن پیش سلمانی که پشت لاله گوش بچه رو تیغ بزنه. *خب بعد چی میشد؟ +همین که دو سه قطره خون میومد، بچه ای که داشت می مُرد خوب خوب می شد😊😊 *یا مثلا مردم نداشتن. ما خودمون گوشتای گوسفند پروارمون رو با روغن، می کردیم. یعنی گوشتها رو خشک می کردیم و کم کم استفاده می کردیم. *گوشت سالم می موند؟ +بله کاملا😊😊 *سرکه چی حاج آقا؟ مردم می خوردن؟ +بله سرکه انگور فراوان داشتن و درست می کردن. دیگه داشتیم به قوچان می رسیدیم و باید ازین گنجینه متحرک😊 خداحافظی می کردم. گفتم حاج آقا هم دارین؟ گفت بله تا ۲۵ نسل قبل مشخصه، ولی بعد از اون تا به امام موسی کاظم علیه السلام برسه پاک شده و معلوم نیست. پ. ن: قطعا نمی خوام از هرچی در گذشته بوده دفاع کنم. اما قطعا می خوام بگم: ما (معماری، مشاغل، تعلیم، ازدواج و طلاق، سلامت، تغذیه و...) قبل از خیلی بهتر و بسیار نزدیک تر به قرآن و روایات بوده. @besalamen_amenin
٠ ۵ اسفند ماه ۱۴٠۳/سال چهارم و خدا کسی است که چراگاه را خلق کرد!! معرفة النفس و نظام مشاغل!!!! اواخر دبیرستانُ اوایل دانشگاه بود که درباره خداوند متعال بسیار پیگیر بودم و البته درگیر. بهترین کتابها را در می خواندم ولی بی تاثیر. بهتر بگویم: مغزم می پذیرفت ولی قلبم نه! دائما می گفتم: این استدلال ها درستند اما... گذشتُ گذشت تا تصمیم گرفتم به رجوع کنم. یعنی جدای از تمامی استدلالهای آن کتابها، خواستم ببینم حضرت باری تعالی چگونه خود را به بشریت معرفی می کند؟ اینکه چرا قرآن در آخرین مرحله به ذهنم رسید، خودْ نشاندهنده این گنجنامه علمی، در تفکرات یک دانش آموز و دانشجوی امروزی است. اما نتیجه خیلی جالب بود. ازین جهت که برخلاف رویه معمول آن کتابها، تاکید بیشتر قرآن بر بود. به دیگر بیان، خدا را بیشتر با مخلوقات عینی که همه با آن سرُ کار دارند می کرد، تا اینکه بخواهد با حسابها و استدلالهای ذهنی ناملموس کند. فی المثل از حدود ۵۶ بار عبارت «هو الذي» (او کسی است که) قرآن، ۳۵ مورد آن درباره طبیعت است و معرفی خدا با همین پدیده های به ظاهر ساده، اما پر رمزُ راز طبیعی. از رعدُ برق گرفته تا باد، باران، ماه و خورشید. اینکه خداوند متعال بیش از همه خود را در طبیعت ظاهر کرده، مرا به این نتیجه رسانده که اگر با طبیعت آمیخته باشد، و زمینه های بیشتری برای هدایت انسان وجود خواهد داشت و بالعکس. در واقع سبک زندگی مدرن که روز به روز از طبیعتُ طبیعی بودن فاصله می گیرد، بسترساز دوری از هدایت است. توضیح بیشتر اینکه انبیاء علیهم السلام نیامده اند مگر برای ایجاد در بشر. این هدف نیز محقق نمی شود مگر از طریق انسان( آیه۵۶سوره ذاریات/ باب اول کتاب شریف ). حال اگر در طبیعت و خلقت خداوند، بیشترین آیات الهی گنجانده شده، پس به میزانی که عقل انسانی در ارتباط با این آینه الهی باشد، معرفتش بیشتر خواهد شد و به هدف خلقت نزدیکتر. ممکن است پرسیده شود: بر فرض تکمیل عقل و معرفة الله، ارمغان زندگی قرآنُ انبیاء علیهم السلام چه خواهد بود؟ این همان حلقه مفقوده ماست. یعنی چه نسبتی میان معرفة الله و نظم کنونی زندگی وجود دارد؟ یا امتداد اجتماعی آن مباحث چیست و چگونه خواهد بود؟ این است که گاهی ساعتها بلکه سالها به این مسائل پرداخته می شود، اما به تعبیر مقام معظم رهبری «در حیطه باقی می ماندُ طرحی برای اداره جامعه، بر اساس آن مبانی ارائه نمی کند»(مقدمه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی) اما با توجه به مطالب مذکور، شاید بهترین جواب سؤال بالا این باشد که: پرورش و تکمیل عقل آدمی و رسیدن به معرفة الله، هفتادُ پنج فایده مشخص برای همین دنیای انسانها دارد. موضوعات بسیار گرانقدری مانند و عفت، سلامتی، حافظه، نشاط، و غنا، نظافت و تمیزی، راحتی و آسایش، محبت و دهها مسئله بنیادین دیگر، همگی از برکات و فواید تکمیل عقل است(حدیث جنود عقلُ جهل،کتاب شریف کافی ج۱ باب اول). پرسش مهم تر اینکه عقل چگونه تکمیل یا تضعیف می شود؟ پاسخ واضح است: از طریق . در واقع به میزان عرصه های مختلف زندگی، باید برای الهی سهم قائل شد. مثلا نظام مدیریت شهری طبیعت محور چگونه خواهد بود؟ نظام سلامت طبیعت محور، معماری، آموزش پرورش، همینطور . در این منظر واضح می شود که قطعات پازل اسلام، چه زیبا یکدیگر را تکمیل کرده و به هم معنا می دهند. جالب اینکه برترین مشاغل در اسلام عزیز، به محوریت طبیعت الهی وضع شده. جالب تر اینکه این شغلها زیرساخت حکم تمدنی و بسیار گرانقدر زکات هم هستند، یعنی سه گانه ، دامداری و باغداری. در واقع با تغییر نظام مشاغل جامعه، به راحتی می توان را تقویت یا مثل الان تعطیل کرد!!(فتأمّل جیّدا) این موضوع به حدی مهم است که خداوند متعال برای معرفی خود، دست روی شغل تمدنی دامداری می گذاردُ فرماید: او کسی است که را پدید آورد، مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (۴ اعلی/۳۳نازعات). حقیقتا انسان صنعتی مدرنی که به عمرش چراگاهی ندیده، چه میزان توان فهمُ درک این قبیل آیات را خواهد داشت؟ یا از آنجا که انسان به صورت عقلی ثروت را دوست دارد، خالق هستی وقتی می خواهد او را به ارضای این حس مهم رهنمون شود، باز به محوریت نظام مشاغل طبیعت محور سخن می کند. جالب اینکه تنها جایی که قرآن از وجود حرف می زند، همین مسئله دام است(۵نحل/۲۱مؤمنون/۷۳ یس). اینها و دهها مسئله مهم دیگر. بیراه نیست که شیاطین، جنود جهل و طراحان سند۲٠۳٠، برای نابودی و گمراهی هر چه بیشتر انسان، به دنبال پایان دادن به دامداری و کشاورزی طبیعی هستند! مطالعه بیشتر: نظام مشاغل اسلام @besalamen_amenin
۷ اسفند ماه ۱۴٠۳/ سال چهارم با سخنرانی رئیس کل بانک مرکزی و رئیس کل حوزه های علمیه!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟؟ دیروز در مدرسه معصومیه قم، همایشی با عنوان رونمایی از مجموعه آثار «فقه و اوراق بهادار» برگزار شد. سخنران این جلسه آیه الله اعرافی، رئیس کل حوزه های علمیه بودند. همین طور آیه الله شب زنده دار از فقهای شورای نگهبان، آیه الله عندلیبی مؤلف کتابهای مذکور و عضو مؤسسه و البته گل سرسبد این روزها، جناب دکتر فرزین، رئیس کل مرکزی! راستش را بخواهید گیجم! رئیس کل بانک مرکزی در کنار فقهای عالی حوزه علمیه!؟ رئیسی که این روزها باید به عنوان (آیه۵سوره نساء) حداقل برکنار شود، چه وجه مشترکی با فقه و فقاهت دارد؟ گیجم به این دلیل که حضرت امام در می فرماید: روحانیت متعهد، به خون سرمایه‌داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت! آنچه بنده می فهمم این است: کینه عمیق روحانیت متعهد نسبت به سرمایه داری، بیش از آنکه شخصی باشد، منطقی و ساختاری است. توضیح بیشتر اینکه نظام منحط سرمایه داری بر در دست عده ای قلیل، و محرومیت کثیری از انسانها بنا شده. تعبیر زیبای حضرت امام را در این زمینه ببینید: اسلام، می خواهد، نه جلوی سرمایه را می گیرد، نه می گذارد سرمایه آن طور شود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشدُ برای سگش هم اتومبیل داشته باشد، شوفر داشته باشد، اما این یکی، شب که برود پیش بچه هایش نان نداشته باشد.(صحیفه امام ج۸ص۴۷٠). نظام سرمایه داری دستگاهی است که به صورت ساختاری تولید می کند و قاعده طلایی آیه هفتم را نابود. یک جنایت ضد بشری است که در قالب نظام اقتصادی ظهور کرده و ریشه را از بیخُ بن ویران می کند. اما منشأ کینه روحانیت متعهد با این ساختار جنایی اقتصادی ازینجاست که، عدالت در اسلام، حیات و روح احکام و اساس برپایی همه چیز است(آیه۹٠سوره نحل/نهج البلاغه خطبه۹۴ و حکمت۴۷٠). از دیگر سوی، حضرت أم الائمة سلام الله علیها در دُرُّ گوهرهای یگانه می فرمایند: فَرَضَ اَللَّهُ اَلْعَدْلَ تَسْكِيناً لِلْقُلُوبِ. اصلُ اساس وجود آدمی قلب اوست، که سلامت و آرامش روحی جسمی آن به وجود عدالت وابسته است. حال پرسشی که به عنوان طلبه ای لایَسْتَحِقُّ الذِکْرْ، از اساتید بسیار گرانقدر و عزیز خودم دارم این است: مگر و از اصلی ترین ارکان نظام کثیف و خون آشام سرمایه داری نیستند؟ این چه قرائتی از فقه و تفقه است که هیچ مدل دشمنی با بانکُ بورس از آن بیرون نمی آید؟ بلکه رئیس کثیف ترین نهاد نظام سرمایه داری و مروج را در کنار طلبه ها می نشاند؟ مگر حضرت امام نفرموده اند: چهارچوب در ترسیم قهر، خشم، کینۀ مقدس و انقلابی علیه سرمایه داری غرب است؟(صحیفه امام ج۲۱ص۳۳۹). آیا اینها و دهها مسئله مانند این در فرمایشات امام، صرفا مباحثی شخصی و اخلاقی اند یا حاکی از عمیق ترین نزاعها بر سر ؟ آیا با این دست فرمان فقهی، به وظیفه ای که حضرت امام برای حوزه ها تعیین کرده اند خواهیم رسید؟«این به عهدۀ علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه های سازنده و در برگیرندۀ منافع محرومین و پابرهنه ها را ارائه دهند»(صحیفه امام ج۲٠ص۳۳۹). آیا این پژوهشها در راستای جایگزین کردن بانک، بورس، بیمه و پول اعتباری است، یا اینکه اصل آنرا پذیرفته و برای پینه وصله زدن احکام اسلام به آن در تلاش است؟ آیا منطق حاکم بر این دست پژوهش های اقتصادی، خالقان جنایتهایی مانند و را به وحشت خواهد انداخت؟؟ آنچه به ذهن بنده ناچیز می رسد، این است که تمام مشکلات ما ناشی از در دین است و این نیز، به منطق استنباطِ بخشی نگرِ ما در علم باز می گردد. یعنی در فقه چیزهایی را می پذیریم که ظاهرا شرعی است، اما سلامت را نابود می کند، عدالت را، امنیت را، حیا را و... . چرا که اساسا منطق استنباط ما نمی تواند همه چیز را با هم ببیند. جالب اینکه حضرت امام در این زمینه می فرماید: «پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه های اقتصادی آن و مقابله با سرمایه داری غرب، بدون حاکمیّت اسلام میسر نیست...»(صحیفه امام ج۲٠ص۳۳۹). عرض بنده این است: حاکمیت و پیاده سازی همه جانبه و عینی احکام اسلام، ابتدائا وابسته به جامع نگری ذهنی است. اما در علم اصول، از اینکه همه ابعاد اسلام را با هم ببیند عاجز است و این ریشه همه مشکلات است. داستان تلخ اما درستی است: گویند رندی نماز نمی خواند. پرسیدند چرا؟ گفت قرآن می فرماید: لاتقربوا الصلاة!(آیه۴۳نساء). راست هم می گفت... @besalamen_amenin
۱۳ اسفند ماه ۱۴٠۳/ سال چهارم به هرجا بنگرُم، کوهُ درُ دشت نشان از قامت نحس تو بینُم!!!! حضرت پدر علیه السلام در دعای کمیل می فرمایند: لأَيِّ الاُمورِ إلَيكَ أشكو؟ خدایا برای کدام مسئله به تو شکایت کنم؟ الحق که حال ما، مدرنیته و این عقب افتاده غربی چنین است. کجایش را درست کنیمُ بر کجایش شکایت بریم؟ چندی پیش گذرم به شهرمان افتاد. وقت غروب بود که به لحاظ سرد است. به همین دلیل در ادبیات طبی و حکیمانه فارسی به آن دلگیر می گویند. چرا که مزاج دل یا قلب انسان گرم است، و به میزان قرین بودن با چیزهای ، گرفتهُ ناخوش می شود و بالعکس. بعد از ورود به بیمارستان، با صحنه ای مواجه شدم که حقیقتا برای افسرده و مریض کردن هر انسان دلگرمی کفایت می کرد. مجموعه ای از زشت، سرد مزاج، خشک، زمخت و بی خیرُ برکت. آنقدر بی برکت که به دلیل مواد سمی کاج، تمام محوطه زیر درختان هم خشک می شودُ برهوت. درخت بی ثمری که از یادگاران وارداتی دوران نحس به این مملکت پر ثمر است. و ما پس از نیم قرن، کماکان بر عهدی که با درخت محبوب محمدرضاپهلوی بسته بودیم هستیم!!! درخت مخربی که این روزها بدون هیچ اغراقی در همه جا، حتی در بعضی های اهل بیت علیهم السلام و مساجد هم کاشته می شود! انسان باید زمستان و را به چشم ببیند. اتفاقا زیبایی زمستان الهی در همین مرگ طبیعت است که یکی از زیرساختهای یادکرد قیامت است(آیه۹سوره فاطر). حال آنکه درخت کاخ به دلیل همیشه سبز بودن فاقد این ویژگی است. اما بدتر از خود کاج، قدرت عجیب این درخت، در جذب حیوان سرد مزاج است. کلاغی که همْ رنگ سیاهش سرد است، هم صدایش. شاید صدها کلاغ در آن غروب دلگیر، قار قاری روی کاجها به راه انداخته بودند که بیا و ببین! دلم حقیقتا برای بیماران این بیمارستان سوخت که به دلیل پزشکی مدرن، همه جوره در محاصره سردی ها قرار گرفته بودند. جالب اینکه خداوند متعال هم نام کلاغ را با غم، اندوه و ، که آنهم به لحاظ مزاج شناسی سرد است گره زده(آیه۳۱مائده). حال بیایبد نگاهی بسیار کوتاه به جایگاه شگفت انگیز درخت در قرآن بیاندازیم. که اگر دستمان خالی بود، اینقدر غصهُ اندوه از این مسائل نداشتیم! ، اولین بازیگر جدی و همراه سرنوشت انسان، حتی پیش از هبوط به زمین است(آیه۳۵بقره). به گزارش قرآن، درخت تنها موجودی است که خداوند متعال از درون آن با یکی از پیامبران اولوالعزمش سخن گفته(آیه۳٠قصص). جایگاه درخت در خلقت الهی، آنقدر عظیم الشان و محوری است که خداوند متعال، برای توصیف جریان کلی حقُ باطل تاریخ از آن استفاده می کند. اصطلاحات و خبیثه در قرآن، دلالت بر همین موضوع دارند(آیات۲۴تا۲۶سوره ابراهیم). همین طور می توان به آیات ۲۸و۲۹ سوره رعد اشاره کرد. ، پاداش نهایی کسانی است که به قلب مطمئن رسیده، ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند. و طوبی است که اصل آن در خانه حضرت نبی الله و آقا امیرالمؤمنین علیهما السلام است، و هیچ یک از منازل اهل بهشت نیست، مگر اینکه شاخه ای از طوبی در خانه آنهاست(ر.ک به روایات ذیل آیه) اما شاید مهم تر از همه مطالب مذکور، بررسی جایگاه صفت ، در کلام الله زندگی باشد. از میان تماااااااام مخلوقات الهی، خداوند متعال تنها ۹ شیء را مفتخر به مبارک بودن کرده، که یکی از آنها خود است(آیه۹۲انعام/آیه۵٠انبیاء). دقت کنیم که قرآن، محل چشمه ها و دریاهای دانش الهی است(نهج البلاغه خطبه۱۸۹). خدایی که چنین قرآنی را مبارک می خواند، در عین حال یک درخت را هم به نشان برکت مفتخر می کند!!! و روغنش که با استثنایی ترین و بلندترین تعابیر در قرآن کریم توصیف شده است(آیه۳۵نور/آیه۲٠مؤمنون). آهااااای وزارت جهاد کشاورزی، اداره حفظ محیط زیست، مردم عزیز، دغدغه مندان سلامتی، برنامه ریزان ، چرا از کنار درخت مبارک قرآن به راحتی می گذرید «وَ تَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّـهِ ثَمَناً قَلِيلاً؟»(آیه۱۹۹آل عمران). همه چیز جامعه ی اسلامی از جمله درختانش، باید برگرفته و برآمده از قرآن باشد. موجودات مثمر و پربرکتی مانند زیتون، انگور، انجیر، ، نخل و سدر در قرآن. همین طور درختانی که در روایات عظیم الشان ما ذکر شده مانند: عناب، ، سیب، گلابی، بادام، گردو و گل محمدی. سخن پایانی اینکه در قرآن تنها یکبار از کلمه استفاده شده که آنهم درباره درختان است. خداوند متعال می فرماید: ما برای شما آفریدیم! یعنی باغهایی که دیدنش موجب نشاطُ سرور شماست(آیه۶٠ سوره نمل). امید که در پرتو معارف پیشرفته قرآن، از کاجستان هایی که به معنای حقیقی کلمه، « » است نجات یابیم! مطالعه بیشتر: کتاب باغ میوه قرآنی @besalamen_amenin
۲۱ اسفند ماه ۱۴٠۳/سال چهارم حدیث خوانی در باشگاه کیوکوشین!! این تلخ ترین یادداشت عمر من است!! تابستان سال ۸۶ بودُ نوبت کنکور ما که از بچه های بودیم. برهه ای که طرح صهیونیستی ، دکتر مرندی و ولایتی، هنوز کمر جمعیت ایران عزیز را نشکسته بود. به همین دلیل رشته انسانی ۵٠۲ هزار نفر متقاضی داشت. رتبه من ۵۷۶ شد و روزانه دانشگاه دولتی مازندران و شهر بابلسر قسمت ما. ولی بعد از اتمام کارشناسی و به شرحی که اینجا نوشته ام، تصمیم گرفتم به بیایم. تمام خانوادهُ فامیلُ درُ همسایه مخالف بودند. ولی نوری که در دلم روشن بود، جوشش عشقی عمیق به بود. خاطرم هست همان سالِ پیش دانشگاهی، ماهیانه به زیارت حضرت آقا امام رضا علیه السلام مشرف می شدم. در این سفرها کتابی خریده بودم به اسم ، که مجموعه ای از احادیث نبوی بود. خواندن فرمایشات سراسر نور حضرت نبی الله الاعظم، آنقدر برایم شیرین بود که حد نداشت. القصه اینکه سی شهریور ۱۳۹٠ وارد تهران شدم. بماند که چه داستانهای تلخی برای ثبت نامم پیش آوردند. فی المثل خاطرم هست تابستان بودُ ماه مبارک رمضان و اوج کارهای کشاورزی ما که زنگ زدند. از مرکز مدیریت که در روند ثبت نامتان مشکلی ایجاد شده! در آن وضعیت روحی منهدم با خود می گفتم: یعنی چه کار مهمی پیش آمده که مرا از هزار کیلومتر آنطرف تر فرا خوانده اند؟ وقتی رسیدم، تست شخصیت شناسی ریموند کَتِل، روانشناس آمریکایی را به من دادندُ گفتند: چند سؤال را پاسخ نداده اید، آنها را تکمیل کنیدُ به سلامت!!! به هر حال دنیای علم بودُ مگر می شد برای شاگردی علیه السلام، از فیلتر شخصیت شناسی کافر گذر نکنی؟!؟!؟! دیگران را نمی دانم ولی من، آمده بودم که را بنوشم و را مشق عشق کنم. آمده بودم که جوانی ام را خرج کنم. اما وقتی وارد حوزه شدیمُ شروع کردیم، هرچه بیشتر می رفتیم کمتر می رسیدیم! سه سال نخست که به جای قرآن، مشغول سنگین ترین و پیچیده ترین کتابهای صرفُ نحو اعراب شدیم که اکثرشان را اهل سنت نوشته بودند! بویژه کتاب که بیشتر به چیستانی سراسر ابهام می مانست تا کتاب درسی! ذوب شدن حسُ و دغدغه های علمی ام را مثل روز روشن نظاره گر بودم. فصل امتحانات که میشد، دو جزوه ی بیست سی صفحه ای تحویلمان می دادند. یکی تفسیر فلان سوره، دیگری تاریخ زندگی فلان امام معصوم! و این تمام جایگاه ثقلین در سه سال اول حوزه بود. یکی دو ساعت وقت می گذاشتیم جزوه ها را میخواندیمُ تمام. سال ششم حوزه تصمیم گرفتم در یک باشگاه کاراته ثبت نام کنم. استاد گفتند: شما که طلبه هستید، برای هر جلسه یک حدیث آماده کنیدُ آخر باشگاه بخوانید. خدا میداند که پس از شش سال طلبگی، اولین باری بود که از من می خواستند در قالب یک برنامه منظم حدیث بخوانم! همین الان هم می توانید طلبه هایی که ده سال است دروس حوزه را می خوانند امتحان کنید. ببینید چند آیه قرآن را می دانندُ چند روایت را؟ ببینید اصلا نام چند را بلدند! یا تمام اطلاعاتشان از زندگی ائمه علیهم السلام به چند صفحه می رسد؟! اگر طلبه ای معلوماتی دارد، ثمره تلاشهای شخصی خود اوست، نه حاصل ساختار عمومی حوزه. بعدها شنیدم که گفته اند: دروس حوزه به گونه ای تنظیم شده که می توانید در تمامی آنها مجتهد شوید، بدون اینکه حتی یکبار نیاز به مراجعه قرآن داشته باشید!!!!(تفسیر المیزان ج۵ ص۲۷۶). غرض اینکه روز به روز افسرده تر میشدم. کم نبودند دوستانی که حوزه را ترک کردندُ رفتند. استعدادهای گرانقدری که هر کدام می توانست نوری باشد و گرمایی در ظلمات سرد زمانه ی اکنون! گذشتُ تا به لطف خدا پس از حدود هفت سال سرگردانی در طلبگی، با مباحث تمدنی الگوی پیشرفت آشنا شدم. مجموعه مباحثی که بر محور ناب، به ارائه راه حل مشکلات جامعه می پرداخت. لبیکی به فرمایش رهبر عزیز انقلاب که «طراحی الگوی پیشرفت اسلامی، دستور کار قطعی نظام است». و این همان چیزی بود که سالها به دنبالش بودم. با همه این تلخی ها، امروز بیش از پیش معتقدم که تنها راه حل سعادت دنیوی بشریت، باز هم از همین می گذرد. به شرطی که علوم قرآنُ حدیث را(طب، معماری، اقتصاد و...) احتکار ساختاری نکنند! آتش قلبم از سر دلسوزی و حسرتی همیشگی است. برای جوانیِ بی بازگشتی که در غیاب قرآن و حدیث آقا امیرالمومنین علیه السلام گذشت. این را خطاب به مدیران حوزه نوشتم که بگویم: طلبه ها بزرگترین سرمایه های این نظامند و خدا می داند که ، تاکنون نعمت و فرصتی مانند این نظام به خود ندیده. از ما که گذشت، فکری به حال دیگران کنید! به بهانه سخنان اخیر امام خامنه ای درباره در حوزه های علمیه! @besalamen_amenin
۲۷ اسفند ۱۴٠۳/ سال پنجم روغنهای قرآن، حیوانات خانگی قرآنی و بی برنامگی محفل! اولا این را بگویم که بنده از طرفداران جدی برنامه خوب و جریانساز محفل هستم. هر روز بخشهایی از این برنامه را دیده ام، با بسیاری از صحنه هایش گریسته و دلم برای عظمت پر کشیده. اما سخن در این است که چگونه قرآن را وارد لایه های عمیق تر زندگی کنیم؟ گنجینه ای که حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آن فرموده اند: وَ بُحُورُه: کتاب چشمه ها و دریاهای دانش(خطبه ۱۸۷ نهج البلاغه شریف) می توان گفت بهترین راه برای آموزش و استفاده از دریاهای دانش قرآن، است. یعنی مسائل و مشکلات مان را به محضر قرآن ببریم و پاسخ بگیریم. حضرت ، امام باقر علیه السلام فرموده اند: آیات قرآن، مخازن علم، و کلید آن است(الکافی ج۲ص۶٠۹/ الخصال ج۱ص۲۴۴). در واقع انسانی که بدون پرسش به محضر قرآن رسد، به صیادی ماند که بدون قلابْ ماهیگیری کند! جلسات قرآنی با این مبنا، باید محفل گفت و گو از بشریت، و راه حل های کتاب خدا باشد. اساسا در این منظر است که بودن کلام الله معنا می شود(آیه۸۲ إسراء/آیه ۴۴ فصلت). اگر دردی و مشکلی در این سوی نباشد، چگونه قرآن می تواند گره گشایی کندُ شفا باشد؟ حال تنها چیزی که با این توضیحات باقی مانده، تهیه است. در واقع به میزانی که این نقشه، جامع تر و به مشکلاتی بزرگ تر بپردازد، قرآن را کمّاً و کیفاً وارد زندگی اصناف بیشتری از مردم می کند. در اینجا و از باب نمونه به چند مورد از مسائل بنیادین عصرمان اشاره می کنم. ۱. : برنامه و طراحی خالق انسان برای معیشت برترین مخلوق چیست؟ در این زمینه حداقل ده سرفصل وجود دارد که یکی از گرانقدر ترین آن رهنمودها، است. این آیه در تضاد بنیادین با تمامی ارکان نظام ظالمانه است و می فرماید: ثروت نباید در دست اغنیاء در تداول و گردش باشد!(اینجا) ۲. : تمدن مدرن، یک سبک زندگی زباله ساز را به بشر تحمیل کرده(اینجا). راهکار آیات قرآن برای حفظ آیات طبیعت خدا چیست؟ در این زمینه هم بحثهای فراوانی در کتاب الهی موجود است. مثلا چه خوب بود اگر پانزدهم اسفند و ، برنامه محفل به محوریت معرفی برگزار می شد(اینجا). آنهم وقتی قرار است که یک میلیارد درخت در ایران عزیز کاشته شود. ۳. بشر مدرن یک موجود مریض است. انسان بی پناهی که اسیر شده. و چه غوغایی در قرآن خدا برای مسئله سلامت برپاست. در این زمینه یکی از دهها سرفصل بسیار جذاب دریای دانش وحی، موضوع است: روغن زیتون عظیم الشان، روغن شحم گاو و روغن دنبه گوسفند که در صریح آیات الهی معرفی شده(اینجا). ۴. : یکی دیگر از بحثهای جذاب و داغ دنیا، موضوع همزیستی انسانُ حیوان است. حیوانات خانگی هم یکی از مهم ترین ابعاد این مسئله هستند. چقدر می توانست جذاب، نو و مفید باشد، اگر دو سه روز را در محفل، به قرائت و بررسی آیات قرآن در این زمینه اختصاص می دادند. حیوانات بسیار پربرکتی مانند گاو، اسب، شتر، بز، بلدرچین، گوسفند و (آیه۵نحل/۶۶نحل/۲۱مؤمنون/ کتاب شریف کافی ج۱۳ باب الدواجن). وقتی این حیوانات بسیار پر خیرُ برکت را به مردم معرفی نمی کنیم، عده ای گمان می کنند که جز انتخاب دیگری ندارند! به این فهرست می توان مسائل متعددی را افزود. مثلا مشاغل برتر در قرآن، و آینده بشریت، مقایسه تاریخ بشری در قرآن به محوریت انبیاء علیهم السلام، با قرائت نادرست کنونی از تاریخ به محوریت پادشاهان، شاخصه های خوشبختی در قرآن با تمرکز بر اصطلاح ، در مقایسه با شاخصه های ناقص توسعه انسانی سازمان ملل، زمین و مالکیت آن+ احکام گرانقدر ، پول در قرآن و دیگر موضوعات. اگر محفل این سرفصل ها را طرح کند، قرآن را در جایگاه حقیقی خود، وارد یک خواهد کرد. تازه در آن زمان است که فریاد قارون ها و جریانهای داخلُ خارج، از دست قرآن بلند خواهد شد. در حال حاضر اما اینگونه نیست. چرا که تمرکز اصلی محفل بر مباحث اخلاقی است، آنهم از نوع فردی و بریده از زیرساختهای اجتماعی. قرائتی از قرآن که ، ترامپ ها و قارونها مشکل چندانی با آن ندارند، و این برای من بسیار تلخ است. محفل باید کارشناسانی که نگاه تمدنی دارند را جذب و از تعداد قُرّاء بکاهد. همینطور در شاخصه های انتخاب میهمان برنامه هم تجدیدنظر کند. فی المثل در کنار مهمانان کنونی، کسانی که به صورت خُرد _نه کارخانه ای_ در کار تولید و سلامتْ آفرین حیوانی هستند هم، می توانند یک مهمان قرآنی عالیُ جذاب باشند و قص علی هذا. @besalamen_amenin
۹ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم سلام من به توووووووو یار قدییییییییییییمی منم همون هوااااااااااااااادار قدییییییییییمی!!!! چقد بلند! از کجا میاد خدایا؟ برگشتمُ دنبال صدا رو گرفتم تا رسیدم به آقا جعفر، شاطر محل. بنده خدا ی لحظه پیکان قدیمی شو روشن کردُ ضبطشم باهاش خوند. بعدشم سریع خاموش کردُ برگشت تو نونوایی. رفتم سمتشُ همینکه منو دید، با لبخند همیشگی گفت: سلام حاج آقااا خیلی مخلصیم😊! بعدشم سریع به شاگردش گفت: ازون نون خوبا به حاج آقا بده🥰! داستان رفاقت ما با آقا جعفر، به همیشگی من یعنی برمیگرده😍. ی روز صبح زود رفته بودم نون داغ بخرم برا صبحونه. طبق معمول اولین نفر بودمُ کسی تو صف نبود! خیلی گرررررم و بلند سلامُ احوالپرسی کردم. بین منُ تنور نونوایی، پنج شیش متر فاصله بود. برا اولین بار دیدم آقاجعفر منو خطاب قرار دادُ گفت: ببخشید حاج آقا این چه عطریه میزنید؟ جالبه با اینکه خیلی وقتا ندارم، اما همه میفهمن طلبه هستم🤔🤦‍♂️😅. منم حُسن سوءاستفاده رو کردمُ ی منبر مفصل درباره جایگاه مهم عطر براش رفتم. اینکه عطر زدن از اخلاق همه انبیای پیشرفته الهی بوده. عطر یکی از بهترین داروها برا سلامت و آرامش . اینکه پیامبر عظیم الشأن ما، پولی که برا عطر هزینه میکردن، بیشتر از پول غذاشون بوده. یا اینکه ایشون اووووونقدر معطر و خوشبو بودن که بوی خوبشون، تا دو سه روز از جاهایی که رد میشدن باقی می مونده(مکارم الاخلاق الباب الثانی فی التنظیف و مایتعلق به ص۴۸). البته منظورم عطرای طبیعیه که خداوند مهربان برامون خلق کرده ها، نه مضر! عطرایی مثل گل محمدی، گل نرگس، زعفران، مشک، عنبر، عطر شکوفه سنجد، عطر گل یاس، بهارنارنج و... حرفام که تموم شد، شیشه عطرمو درآوردم و گفتم ببخشید ی خُردشو استفاده کردم. ممنون میشم به عنوان ازم قبول کنید! اول که گفت نههههه حاج آقا فقط ی سؤال کردم. گفتم نه دیگه! این مال شماست. خیلی خوشحال شد، عطرُ گرفت و خیلی هم تشکر کرد. ازون به بعد جوری با من رفتار میکنه انگار چه کار بزرگی براش انجام دادم. فکر کنم که این تحقق وعده پیامبر سلام الله علیه باشه که فرمودن: ، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ: به هم هدیه بدین تا همدیگرو دوست داشته باشین، هدیه بدین چرا که کینه هارو میبره(الکافی ج۵ص۱۴۳) از آقاجعفر خداحافظی کردمُ رفتم میوه فروشی. سلاااااااام آقا داود عزیز، خوبستیییییین؟؟ الحمدالله خداروشکر.... حاج آقا کی بیام برا ؟ اتفاقا الان بهترین وقتشه! خبرتون میکنم ان شاءلله. از میوه فروشی اومدم بیرون ولی تو ذهنم، خاطرات تلخ حجامت رو مرور میکردم. بلایی که سر این یادگار گرانقدر رسول الله آوُرد(الخصال ج۲ص۶۱۲). حبس شش ماهه حکیم سر این داستان، حجامت کردن حضرت آقا به وسیله ی ایشون(اینجا). اینکه تا همین اواخر دهه هفتاد، وزارت بهداشت حجامت رو ممنوع کرده بود(اینجا)!! بعد ی سی ثانیه به خشکبار آقا امیر رسیدم. اساسا مزیت اینه که میتونی نیازهای اساسی زندگی رو به راحتی اونجا تامین کنی. چیزی که تو ای مثل تهران، به دلیل مبنا بودن نظریات آمریکایی کلا از بین رفته، و صدها مشکل به زندگی مردم تحمیل کرده(مطالعه بیشتر).وارد خشکبار فروشی که شدم، دیدم که بله اینجام بساطی به پاست🤦‍♂️: بااااااااااااز ای الااااهه ی ناااااااااااز سلااااااام آقای امیر😊خوب هستین ان شاءلله؟ به به حاج آقاااااا در خدمتیم. آقای امیر: ، گُل ختمی و سدر میخوام. خودِ سدر ها نه شامپو صدر صحت😂 بعد خرید خواستم بیام بیرون که آقا امیر گفتن: حاج آقا پس کی عطر میاری برامون؟ میای اینجا هی دل ما به این عطرا میره😍. ان شاءلله میارم براتون. ی ده تایی بیارید حاج آقا! خواستم ازش خداحافظی کنم گفتم: البته آقای امیر عزیز، میشه به جای این آهنگا بزاریا، خیلی فایدش بیشتره. بازم هرجور که صلاح میدونید! لبخندی زدُ گفت: حق با شماست! واقعا اینا فقط آدمو ناراحت میکنه. چند وقت قبل که رفتم ماشینو درست کنم، مکانیکه میگفت: حاج آقا اینقدر بوی خوبی میدین، دوست دارم همش پیش شما باشم💐😍 به خودم میگم خدایا: وقتی با یک تکنیک ساده که یادگار الهیه، اینقدر راحت میشه با مردم ارتباط گرفت، اگر عامل به همه چیزایی باشیم که از به ما رسیده، یقین دارم که هیچ کدوم از جذابیتها و زرقُ برقای پوشالی دنیای مدرن، نمیتونه جای رو تو قلب مردم بگیره(مطالعه بیشتر). به شرطی که اسلام رو فقط تو نماز روزه خلاصه نکنیم! الانم تو هیئت نوجوانان که ترجیح میدم اونو یک کوچیک خطاب کنم، هرکسی که بپرسه، بهش عطر هدیه میدم. البته الان عطرام تموم شده و باید در اسرع وقت بخرم😅😅 @besalamen_amenin
۱۲ فروردین ۱۴٠۴/ سال پنجم أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّـهِ واسِعَةً؟(آیه۹۷نساء) بله، ولی دست اداره منابع طبیعی بود!!! در منطقه ذی قار ایشان را دیدم. صحنه ای که بعید می دانم مثل آن بر زمینُ زمان گذشته باشد: حاکمی در حال وصله زدن به کفشهایش! حاکمی که سرزمین پهناور مصر، یکی از استانهای حکومتش بود و ، دیگر نقطه ثروتمند دولت او. مرا که دیدند فرمودند: این کفش چقدر می ارزد یَابن عباس؟ عرض کردم هیچ یا ! فرمودند: به خدا قسم که این کفش کهنه را بیش از حکومت بر شما دوست دارم، مگر آنکه حقی به پا دارمُ باطلی بردارم(نهج البلاغه خطبه۳۳) عین همین معنا در کلمات فرزند خلف حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام هم تکرار شده: اگر اسلام نباشد، احکام قرآن نباشد، مذهب جعفری در کشور از رسمیت بیافتد، اصلاً نمی‌خواهیم که هم وجود داشته باشند (صحیفه امام خمینی جلد ۱ صفحه ۱۵۹) همین بود که دقیقا یک روز بعد از ، سازندگی تمدنی امام هم شروع شد(اینجا). به همین دلیل است که دوست دارم درباره تمدنی ایشان کتابی بنویسم. در آن صورت، بخش مهمی از کتاب را به پیام تاریخی امام درباره زمین و مسکن اختصاص خواهم داد. پیش از آن بگویم که مسئله زمین یا ، یکی از پرتکرارترین موضوعات کتاب خداست. واقعا عجیب نیست که قرآن بیش از ۴۵٠ بار از زمین سخن گفته؟! مثلا صفت که سیزده بار در کلام الله ذکر شده. هشت مرتبه درباره حضرت حق که: إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ! دوبار هم برای رحمت و مغفرت الهی(انعام۱۴۷/نجم۳۲). جالب اینکه زمین، تنها مخلوقی است که مفتخر به دریافت این صفت شده. این موضوع آنقدر مهم است که قرآن سه مرتبه بر آن تاکید کرده. حتی در آیه۵۶ سوره عنکبوت و در بیانی بسیار قابل تأمل می فرماید: اساسا چون زمین واسع است، پس فقط خدا را بپرستید!!!!!! به راستی چه نسبتی میان سبک زندگی مبتنی بر واسع بودن أرض و ، به عنوان هدف اصلی خلقت وجود دارد(۵۶ذاریات)؟ زمین در قرآن جایگاهی بس والا و مقدس دارد، آنقدر که حضرت خالق، آنرا به خود نسبت داده و پنج بار فرموده اند: أَرْضيٖ و . یکی از ابعاد بسیار مهم مسئله زمین در اسلام، قانون طلایی است. حضرت به صراحت فرموده اند: مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ! هرکه زمین مرده ای را _با ساخت خانه، کشاورزی و یا جاری کردن آبْ_ زنده کند، مالک آن زمین خواهد بود!!!(تهذیب الاحکام ج۷ص۱۵۲) این یعنی در اسلام پیشرفته، با رعایت شرایط مذکور، زمین برای همه رایگان است. غم انگیز اینکه در حال حاضر، تمامی ساختُ سازهایی که در ارض واسعه ایران انجام شده، مساحت کشور است(اینجا). جالب اینکه ۱۵ درصد اراضی کشور، قابلیت سکونت دارد و برای ساخت یک طبقه‌ای برای مردم، تنها به دو درصد از این مساحت نیازمندیم(اینجا). حال به پیام تمدنی حضرت روح الله بازگردیم. پیامی که تنها سه ماه پس از صادر شد، آنهم در بحبوحه نا امنی ها، ترورها و بحرانهای کمرشکن: مشکل زمین باید حل شود و همۀ بندگان محروم خدا باید از این موهبت الهی استفاده‏‎ ‎‏کنند.‏ همۀ محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کسی در هیچ گوشۀ مملکت نباید از داشتن‏‎ ‎‏خانه محروم باشد(متن کامل). کاش در زمانه ای که کارشناسان بیسواد و بی درد ، از ساخت خانه های ۲۵متری دفاع می کنند، برای حقیقی کشور، به مطالبه ۴۶ ساله حضرت امام لبیک می گفت. یعنی در قالب یک طرح حساب شده فنی، مشکل زمین را حل می کرد. چرا که با ، علاوه بر خانه دار شدن همه مردم و پایان دادن به سازی، به دهها خاصیت بنیادین دیگر هم می رسیم. فوایدی مانند تسریع و تسهیل ازدواج ها، کاهش قیمت زمین، کاهش قیمت خوراکیها به دلیل تولید خود مردم، رشد کشاورزی و دامداری به عنوان برترین و مفیدترین مشاغل عالم، تولید فراوان که در ۲٠ آیه قرآن تاکید شده، افزایش سلامتی، کاهش بیماری ها، افزایش ضریب امنیت غذایی کشور، عدم تخریب محیط زیست به دلیل بسته بندی کارخانه ای، کاهش نیاز به حملُ نقل و سوخت، کاهش جدی بیکاری، ثروتمند شدن مردم، رشد جمعیت، بسترسازی ، پشتیبانی و رضایت مردم از حکومت و... در واقع میزان وابستگی عمیق با رایگان بودن زمین، اظهر مِنَ الشمس است. و شاید ارتباط جدی هدایت با واسع بودن أرض هم، مستور در همین نکته باشد(۵۶عنکبوت/۹۷نساء). متاسفانه در حال حاضر هشتاد درصد مساحت کشور، به اسم اراضی ملی در اختیار اداره منابع طبیعی است(اینجا). اداره ای که از یادگاران در این مملکت است. در این ، خدایش امام را بیامرزد که می فرمود: مراتع ما را ملی کردند، یعنی از دست ملت گرفتند!!(۵/۱۲/۵۷) @besalamen_amenin
۱۶ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم و باز هم من، معجزه شگفت انگیز عطر😅 و رزقی «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ🤔»!!!! از مدتها قبل می خواستم این کارو بکنم ولی نمیشد. وقتی دیدم تو سخنرانی اول سالشون به این موضوع تصریح کردن، خیلی جدی تر شدم. ایشون گفتن: «وظیفه‌ی مردم این است که هر کس می تواند یک تولیدی ولو کوچک به وجود بیاورد، این کار را بکند». جالب اینکه ، تنها مثالی بود که برای طرحهای تولیدی مردمی و کوچیک گفتن. و این دقیقا چیزی بود که از مدتها قبل تو ذهن داشتم. راستش چقدر حسرت خوردم که این مثال آقا، توی غفلت و غوغای رسانه ها گم شد. من طلبه کمترین حاضر بودم برم تلویزیون😅، و دو ساعتی درباره اهمیت این مثال بسیار مهم، ابعاد و فوایدش حرف بزنم. ولی خب دیگه.... برگردیم به داستان: حدود ده بیست متر از فضای پشت بام رو نیاز داشتم. دو روزی به آخر ماه رمضون مونده بود. نقشه قفس رو تو ذهنم کشیده بودم و علاوه بر این، می خواستم تقسیم به دو یا سه بخشش کنم تا بتونم هم بیارم. آخه کبوتر یکی از زیباترین، آرامش بخش ترین و مفیدترین مخلوقات خدا برا آدماست. گوشت و تخم مرغش😅 جزء بهترین هاست! ضمنا، کود کبوتر هم یکی از بهترین جایگزینای مضره. تازه، کبوتر ضد جنُّ شیاطینه و یکی از حیووناییه که عاشق اهل بیت علیهم السلامه (کتاب شریف کافی، باب ) از خونه زدم بیرونُ تو مسیر چندتا جوشکاری دیدم. چون می خواستم ی اسکلت آهنی درست کنمُ روشم ورق فلزی بندازم. قیمت که گرفتم، سر هم به پنج شیش میلیون تومن می رسید. گرون بودنش ی طرف، آهنی بودنشم طرف دیگه! هی می گفتم آهن که بندازم رو سقف، خیلی داغ میشه و پرنده ها اذیت میشن. بعدش گفتم چرا اسکلت چوبی نزارم🤔؟ که خیلی بهتره! نزدیک اذان ظهر بود که به خیابون شهید داودی رسیدم! اونجا ی مسجد خوبی هست که محل برگزاری هیئت هفتگی . ی هیئت خیلی خوب که خودمم یکی دو بار اونجا سخنرانی کردم. نماز که خوندم و از مسجد اومدم بیرون، دیگه داشتم به قطعیت می رسیدم که همون اسکلت آهنی رو سفارش بدم. چون هرچی گشتم نجاری خوبی پیدا نکردم. شاید حدودای چهارصد پونصد متری از مسجدْ دور، و وارد میدون اصلی شهر شدم. حس کردم یکی داره غیرعادی پشت سرم میاد🤔😅😨اما برنگشتم و به راهم ادامه دادم. یهو شنیدم داره میگه آقا آقا ببخشید! برگشتم دیدم ی مرد میانسال با کلی جوراب در حال . سلام حالتون خوبه؟ علیک سلام، خیلی ممنون ببخشید این شما زدین؟ 😊با یک مکث گفتم بله، چطور؟ آها از کنارم که رد شدین، گفتم این عطر حتما مال شما بوده. میشه بپرسم چه عطریه؟ 🥰 میشه بدین ی خرده بزنم؟ بله حتما. بعد که ی خرده عطرُ زد گفت: ان شاءلله علیه السلام ظهور کنن🤔😊 خواست عطرو پس بده، گفتم نه دیگه این مال شماست. گفت نهههه، گفتم قابلتون رو نداره. خیلی تشکر کرد، خودش رو معرفی و شمارشو هم داد. اگر کمکی چیزی نیاز داشتید در خدمتم. ممنون. راستی سراغ دارین؟ برای چی؟ میخوام ی جا برا کبوترام درست کنم. ی خرده فکر کردُ گفت: فلانی فلان جا مورد مناسبیه. باز فکر کردُ یهو گفت: عه البته همین جام یکی هست! اشاره کرد به اونطرف میدونُ گفت: اون گاراژ بزرگ رو می بینی؟ همون اولش ی نجار خیلی خوبه که اتفاقا خودشم کبوتر داره🥰🕊 گفتم ای چقد تو محشری. رفتمُ دیدم که بله! ی قفس بزرگ تو محل کارش درست کرده و تقریبا ده تایی هم کبوتر داشت. خدا میدونه چقدر آرامش می گرفتم به این کبوترا نگاه می کردم. ی خرده که صحبت کردیم، آقای نجار گفت: ؟ 🥰🤦‍♂️😅 کساییکه یادداشت قبلی رو خوندن، دلیل خندمو میدونن. خیلی راهنمایی کرد و گفت: برای اینکه ارزون دربیاد، میتونی ازین چوبای خام ببری خودت درست کنی. ی لحظه تو ذهنم اومد که خودمون تو روستا کلی داریم🤔چرا ازونا استفاده نکنم؟ بلافاصله گفتم وای خدایا، برای سقف هم از همون شاخه های سپیدارُ آلبالوهای تو باغچه استفاده می کنم. هم رایگانه هم طبیعیه داغم نمیشه. خیلی خوشحال شدم و از آقای نجار خداحافظی کردم. روز بعدش رفتم و به پدرم گفتم میخوام برم فلان باغچه برای اینکار. گفت که اونجا اصلا سپیداری نمونده! همه رو بریدیم. ولی دلم روشن بودُ گفتم حالا میرم ی کاریش میکنم. رفتمُ خداروشکر دیدم از اوووون همه سپیدار، فقط دوتا باقی مونده که اتفاقا یکیش خشک شده. انگار خدا برا من نگهش داشته بود. ی درخت حدودا ده متری که بشددددت برام کافی و مناسب بود😅🤲 دست به کار شدمُ همه چیزو آماده کردم. بچه ها رو هم با خودم برده بودم و حسسسابی کردن. زنگ زدم برادرم با وانتش اومدُ چوبارو بار زدیم به مقصد پشت بام. و اکنون پیگیر ادامه ماجرا هستم. بفضله تبارک و تعالی😊 یادداشت مشابه درباره عطر طرح عطر کتاب مسجد و اداره جامعه @besalamen_amenin
۳٠ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم چوپانی و ما أدراک ما چوپانی؟!؟ روزی یک میلیون بشکه نفت را صرف خرید علف می کنیم!! یکی از مؤثرترین عوامل ضلالت ابنای بشر، موضوع نظام مشاغل است. و از کارهای بسیار مورد تاکید بسته شغلی قرآن، مشغولیت شریف . خداوند متعال حداقل پنجاه بار به این شغل شریف اشاره کرده!! چه آنجا که به صراحت می فرماید: كُلُوا وَ أَنْعامَكُمْ، از گیاهان زمین استفاده کنید و حیوانات خود را بچرانید( آیه۵٠ سوره طه). چه وقتی که خدا را به آدمیزادگان معرفی می کند، و در بیانی شگفت انگیز می فرماید: خدا همان کسی است که چراگاه را آفریده(مطالعه بیشتر). افسوس می خورم که اولین مواجهه ی ما بچه های با نظام مشاغل، از تحقیر این کار گرانمایه شروع شد. سال دوم دبستان و درس ! البته که انتظار داشتن از محتوای آموزشُ پرورشی که به تصریح ، برای بی دین کردن مردم به این سرزمین آمده ناصحیح است(اینجا). اما می پذیرم که نقطه زنی بی نظیری بود. تحقیر شغلی که اتفاقا، پیشه پیشرفته ترین و مفیدترین انسان های تاریخ، یعنی علیهم السلام بوده(علل الشرایع ج۱ص۳۲) این موضوع آنقدر مهم است که اسوه بشریت، وقتی مسئولیت انسان ها نسبت به هم را تبیین می کنند، از چوپانی مدد گرفته می فرمایند: وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه. همه شما چوپانید و همگی مسئول زیردستان خود(ارشاد القلوب ج۱ص۱۸۴). اما به راستی دلیل اهمیت این شغل بی بدیل در چیست؟ برای فهم جایگاه استثنایی چوپانی، ابتدا باید مسئله را درک کنیم. به بیان دیگر، تا زمانیکه ارزش حیواناتی مانند گاو، گوسفند، شتر و بز، در سبک زندگی هدایت محور مشخص نشود، چوپانی هم در جایگاه واقعی اش نخواهد نشست. چرا که این پیشه مقدس، شغل نگهداری، پرورش و مدیریت این حیوانات پر فایده است. از این منظر، هرجا که خداوند متعال از راهبرد گرانمایه ی سخن گفته(۳۳ بار در قرآن)، در واقع به ذکر چوپانُ چوپانی هم پرداخته. همانطور که می دانید: شتر، گاو و گوسفند از اقلام اصلی زکاتند. اما نکته مهم اینجاست که حیوانات مذکور، باید باشند تا مشمول زکات شوند. یعنی تمام سال را در مراتع چرانده شوند. به همین دلیل نمی توان را، به عنوان مدل مطلوب اسلام پذیرفت. اولا به دلیل حذف مسئله سُوْم و چریدن در مرتع، به نوعی دور زدن حکم پر فایده زکاتند. ثانیا نگهداری متمرکز و بی تحرک این حیوانات و محروم کردن آنها از مراتع، مضرات فراوانی بر سلامت خود دام و انسانی که از آن تغذیه می کند دارد. از همه مهم تر، حذف پیشه شریف چوپانی به واسطه دامداری های صنعتی کلان، نیازمند تامین کلان است. این روضه را باورتان می شود که یک سوم پول نفت ایران، برای واردات علوفه صرف می شود(اینجا). یعنی روزی یک میلیون بشکه نفت می دهیم برای تامین علوفه دامداری ها (اینجا). می دانید چرا در علوفه نداریم، تا جاییکه هفتادُ پنج درصد نهاده های دامی کشورمان وارداتی است؟ به این دلیل که هشتاد درصد از زمینها و مراتع کشور را به اسم حصارکشی کرده و اجازه چرای دام نمی دهیم(مطالعه بیشتر). جدای ازینها، برنامه ریزی برای رشد چوپانی و دامداری پیشرفته غیر صنعتی، علاوه بر اینکه کشور را از واردات چند میلیون دلاری نهاده های دامی بی نیاز میکند، بسترساز بسیاری از ابعاد سبک زندگی قرآنی است. فی المثل در جامعه ای که زمینه های آموزشی پرورشی و قانونی آن، مهیای چوپانی باشد، فراوانی تولید و در دسترس خواهد بود. طیباتی که در ۲۱ آیه قرآن بر آن تاکید شده و ، از مهم ترین مصادیق آن است(المحاسن ج۲ص۴۵۲/ الکافی ج۶ص۳٠۸). توسعه چوپانی به صورت مردمی، زیرساخت تولید انبوه گرانقدر، سلامت آفرین و رشد صنعت پارچه بافی کشور است(آیه۵ و۸٠ سوره نحل). در روایات اهل بیت علیهم السلام، نسبت مستقیمی میان تعادل اخلاقی انسانها و خوردن گوشت گوسفند وجود دارد. بنابراین رشد چوپانی و دامپروری مردمی، باعث رشد اخلاقی هم می شود. علاوه بر اینها مسئله چَرا و چریدن، راه و رایگان به مراتع است. همینطور باعث حفظ محیط زیست از آتش سوزیهای فراوان. متاسفانه در حال حاضر، مراتع کشور به دلیل عدم استفاده حیوانات، خشک شده و با اندک جرقه ای تبدیل به آتش سوزی می شود. توسعه چوپانی، زیرساخت امنیت غذایی کشور است. همینطور راهکاری برای حل مصیبت . چرا که خیلی از اینها را می توان به عنوان سگ گله استفاده نمود. زیرساخت رفع فقر و ثروتمند شدن افراد جامعه است(الکافی ج۶ص۵۴۴). و دهها فایده بنیادین دیگر... ضمنا، نگارنده سالهای مدیدی از عمر را مشغول پیشه مقدس چوپانی بوده. یادداشت مرتبط: نگاه شگفت انگیز امام خمینی به زندگی عشایری @besalamen_amenin
۱۷ اردیبهشت ۱۴٠۴/سال پنجم برای خودکشی به سمت پل می روم! اگر در راه یک نفر به من لبخند بزند، نخواهم پرید!!! جمله ای به جا مانده از دهه ۱۹۷٠ میلادی در روسیه است و بسیار قابل تأمل. چرا که درباره یکی از مهم ترین مسائل جامعه انسانی، یعنی نوع ربط و است. و چه غوغایی در قرآن برای این موضوع به پاست. تقریبا هر کارُ فعالیتی از هر حزبُ گروهی، برای کردن دیگران است. چه اینکه آدمی فطرتا همه را شبیه خود می خواهد. جالب اینکه از اصلی ترین پرسشهایی که همیشه از بنده کمترین هم شده مربوط به این داستان بوده: من با نوجوونا کار میکنم، چطور جذبشون کنم؟ من معلمم، چه جوری با بچه ها ارتباط بگیرم؟ این موضوع آنقدر محوری است که اگر ارتباطات حقیقی را از زندگی انسان حذف یا کم کنید، تقریبا همه چیز او را گرفته اید. یکی از اصلی ترین خطرات و مجازی کردن امور هم، حذف حداکثری روابط واقعی میان انسانها و تبعات جبران ناپذیر آن است(فَتَأَمَّلْ جَیِّدا). ما ، به دلایلی در ارتباط گرفتن بسیار ضعیف هستیم، بویژه با کسانی که مانند ما نمی اندیشند. اصلی ترین مانع هم، دوری از اصول ارتباطی قرآنُ روایات و در نتیجه، محض با انسانهاست! یعنی مردم را گوشی هوشمند یا رباتی فرض می کنیم که برای تغییر، فقط نیازمند مجموعه ای از اطلاعات جدیدند! اما پرسش بسیار مهم و مورد غفلت این است: بر فرض که هزاران استدلال در صحت مسیرمان داشته باشیم. وقتی کسی حاضر به گوش دادن نیست چه کنیم؟ راستش را بخواهید تا حد زیادی هم طبیعی است. چرا که انسانها درباره شان بسیار حساسندُ تلاش می کنند به هر نحوی آنرا حفظ کنند. دقیقا مثل خود ما که باورهایمان تمام هویت ماست! در واقع مسئله اصلی و ابتدایی برای جذب انسانها، از سنخ استدلالُ ذهنیات نیست. البته که قصدما تحقیر این عرصه ها نبوده. اما باید از جایی به خط زد، که نه تنها مورد حساسیت و دفاع نباشد، بلکه همگان با آغوشی باز، پذیرای شما باشندُ به استقبالتان آیند. باید از جایی ارتباط را کلید زد که تمامی ابنای بشر، نسبت به آن فقیرندُ محتاج! تا آنجا که عده ای برای دریافت یک لحظه آن، حاضر به خودکشی اند! ، شاه کلید ارتباطی بی نظیری است که قرآن معرفی می کند. این شراب طهور را بارها و بارها بنوشید: فَبِما *رَحْمَةٍ مِنَ اللَّـهِ *لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظ الْقَلْبِ، لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ *فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ *شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ(آیه۱۵۹ آل عمران). خطاب به اولْ جذاب عالم می فرماید که ای پیامبر: اگر تمام ویژگی های نبوت را داشتی اما سنگ دلُ نامهربان بودی، همگان از اطرافت پراکنده می شدند! این تعبیر بزرگترین متخصص قلب عالم را هم ببینید: قُلُوبُ اَلرِّجَالِ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ(نهج البلاغه حکمت۵٠). عجب تعبیر شگفتی: قلب آدمی را به حیوانی وحشی مانند کرده که باید رام شود و راه آن، الفت استُ محبت. هر که ازین در وارد شد، مردمان به او رو کنند. ذکر این نکته بسیار ضروری است که نباید گرفتار کلی گویی ها شویم. بلکه باید محبت را به صورت کاملا جزئی و در قالب طرحهای کاربردی مشخص ارائه دهیم. در همین خصوص به ذکر برخی عناوین در قرآنُ روایات بسنده می کنم. ۱. ، البشاشة، حُسن اللقاء یا خوشرویی: کینه ها را می برد و دام محبت است. ۲. که به تنهایی، لشکری بی رقیب در جذب و آغاز ارتباط است(اینجا) ۳. که متاسفانه از احکام ورافتاده ی اسلام است. روایات شریف می فرمایند که افشا کردن سلام، یعنی به احدی از مسلمین بدون سلام گذر نکنید! آیا در عمرتان چنین شخصی دیده اید؟!؟! ۴. و گوش بودن! ما بسیار کم گوش می دهیم. همیشه دوست داریم بقیه حرفهایمان را بشنوند. برای رام کردن قلوب، تا جاییکه می توانید حرفها و انتقاداتشان را استماع کنید. نگران نباشید نظام سقوط نخواهد کرد!(آیه۶۱توبه). ۵. دادن که از برترین تکنولوژی های ارتباطی عالم است. اخیرا در راه مسجد، با بچه های یک آرایشگر با کلاس رفیق شده ام. خرجش یک عطر محمدی طبیعی بود. روی دیوار آرایشگاه، یک اسکلت بزرگ نقاشی کرده اند! 😅 ۶. و غذا دادن! و تو چه دانی که سفره انداختن چه ها که نمی کند!! ۷. و گره گشایی از کار مردم، بدون توجه به نوع تفکراتشان. با این دست اقدامات به راحتی ارتباط ما با دیگران وصل میشود. البته که به این راهبردهای گرانقدر می توان در سطح تمدنی و حکومتی هم نگریست. فی المثل همین گره گشایی از کار مردم، به تنهایی می تواند بسیاری از دشمنی ها و سوء تفاهم را برطرف و یک حکومت را محبوب قلوب مردمانش کند. نمونه اش قانون بسیار گرانقدر احیای موات که اینجا درباره اش نوشته ام. @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۶ فروردین ۱۴۰۱ / سال دوم دردهای ما و خطبه های بی درد نماز جمعه! دیروز امام جمعه ی محترم در مورد فاصله های اجتماعی مذموم و مضر در اسلام صحبت می کردند. اینکه اگر بین علما و مردم فاصله بیفتد بسیار بد است. فاصله ی اقتصادی میان مردم خیلی ناپسند است. همینطور فاصله ی عاطفی در جامعه هم مورد نهی شدید اسلام است. حقيقتا نمی‌دانم تا کی فرصت عظیم نماز جمعه، باید به گفتن این کلیاتِ پسا ابوالبقاء بگذرد؟ عزیز بزرگوار: مگر کسی گفته است که فاصله طبقاتی و گسست عاطفی خوب است که شما می‌گویید بد است؟ شما بفرمایید در جامعه کنونی و به طور مشخص، چه ریشه هایی باعث ایجاد این فاصله های تلخ می‌شود و برون رفت از این گسست ها کدامست؟ خدا می داند که این مدل خطبه خوانی، کفرانِ نعمتِ واضحی که جمهوری اسلامی در اختیارتان قرار داده است. هزاران نفر آنهم در ایام عید، آنهم روز تعطیل، آنهم بصورت رایگان، آنهم در ، آمده اند تا از شما بشنوند فاصله ی طبقاتی بد است؟ آیا رواست که این ظرفیت عظیم را با این کلی گوهای بی خاصیت هدر دهید؟ ای کاش می گفتید یکی از اصلی ترین عوامل ایجاد فاصله عاطفی و بحران های خانوادگی است و راه حل آن، احیای حکم بسیار بسیار بنیادین است(اینجا). کاش می گفتید ساختار طاغوتی تولید صنعتی و بازارهای متمرکز کنونی، از ریشه های اصلی ایجاد فاصله ی طبقاتی میان مردم است(اینجا) و راه حل پایان دادن به مشکلات آن، احیا و ساخت بازارهای وقفی و رایگان، به سبک حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام است(اینجا) و دهها عامل بنیادین دیگر. قریب نیم قرن از گذشتهُ کماکان مانند دوران قبل انقلاب، این فرصت بی بدیل را صرف موعظه های فردی و تکرار مکررات بی خاصیت می کنید. @besalamen_amenin