eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم حضرت امام جعفر صادق علیـہ السلام فرمودند: نمازگزار سـہ فایدہ بـہ دست می‌آورد: 🌷هر گاه بـہ نماز می‌ایستد، خوبی‌ها و نیڪویی‌‌ها از پهنـہ آسمان بر سرش فرو مى‌ریزد. 🌷 فرشتگان او را از زیر پاهایش تا فراز آسمان احاطـہ و او را در برمى‌گیرند. 🌷فرشتـہ اى او را ندا مى‌دهد: اى نمازگزار، اگر میدانستی با چـہ کسی مناجات مى کنی، هرگز روی نمی‌گرداندی و بـه دیگرى توجـہ نمی‌کردی. ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال،ص ۷۷ @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ظهور این جوانان نشانه‌ای است بر پایان عصر حاکمیت ظلم و استکبار و نزدیک شدن دولت کریمه‌ی آل مُحَمَّد ﷺ 🌷 شهید آوینی دوران @defae_moghadas2
شهیدسیدمهدی تقوی
💐🌷 بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به (ع) معرفي كردند . در (ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي به آنجا آمده بود و از ماموریت در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم. در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم. در به عنوان به گردان مامور شدیم. معبر ما به نام (س) بود. شب عملیات قبل از ما تعدادی از جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند. قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد. از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند . قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم. يكي از بچه هاي جلوی ستون قرار گرفت و يكي از پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع. هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود. تیم های که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند. اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم . ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم. 45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم . 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @defae_moghadas2
📌 شاهرخ رتبه ۱۴ کنکور بود و در عید قربان رتبه اول شهادت را گرفت 🔹️ شاهرخ فرهادی، جوان برومند ایرانی، با رتبه ۱۴ در کنکور سراسری در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. ◾️ نبوغ و تلاش او در همان سال‌های ابتدایی تحصیل درخشید و پیشنهادهایی از معتبرترین دانشگاه‌های جهان برای ادامه تحصیل داشت؛ اما او ماند تا بماند. 🔸️ در روز عید قربان سال ۱۳۶۷، وقتی بسیاری مشغول نماز عید بودند، شاهرخ در خط مقدم جنگ با منافقین در عملیات مرصاد ایستاد تا نماز را نه با کلمات، بلکه با جان‌فشانی بخواند. ◾️ این نابغه دانشگاهی همان روز به شهادت رسید و به کاروان قربانیان عشق پیوست. 🔸️ شهید شاهرخ فرهادی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: ◾️ «مبادا در برابر ظلم سکوت کنید؛ این خاک، شرافت دارد، و ما برای پاسداری از آن آمده‌ایم. ◽️ پزشکی را برای خدمت به مردم انتخاب کردم، و اکنون نیز جانم را تقدیم‌شان می‌کنم.» 🔻 امروز، در روزگاری که جوانان با هجمه‌های فکری و فشارهای اقتصادی مواجه‌اند، شاهرخ‌ها همچنان الگو هستند. کسانی که می‌توانستند فقط "موفق" باشند، اما انتخاب کردند "باارزش" بمانند. 📍 زادگاه: اسلام‌آباد غرب، استان کرمانشاه 📍 مزار شهید: گلزار شهدای اسلام‌آباد غرب رفاقت کنید با شهدا تا خیر دنیا و آخرت ببینید . @defae_moghadas2
❣عبدالعلی بعد از گذراندن دوره بهیاری در سپاه، به لامرد برگشت و در بهداری سپاه مشغول شد، چون در منطقه پزشک نبود، بیماران به او مراجعه می کردند. عبدالعلی به اندازه ده ها پزشک برای مردم لامرد که حتی یک خانه بهداشت نداشتند مفید بود. روزی 120 تا 130مریض را مداوا می کرد بی آنکه ریالی از کسی پول بگیرد. شب عروسی عبدالعلی بود. اصلاً نگذاشت به دست و پایش حنا بگذارند، می گفت: «در این زمان که هر روز شهیدی با خون خود حنا می گذارد، حنا گذاشتن در عروسی ضرورتی ندارد.» وقتی مراسم تمام شد، ایستاد به نماز. نمازش که تمام شد صدای در خانه بلند شد. در را باز کردم مردی بود که با نگرانی می گفت، خانمش مشکل وضع حمل پیدا کرده، گفتم: «آقا امشب شب عروسی عبدالعلیِ، بعید است بیایند!» جریان رابه عبدالعلی گفتم، فوراً لباس پوشید و گفت: «اینجا که جای تعلل نیست!» رفت مشکل آن بنده خدا را حل کرد و برگشت. یکی از اتاق های خانه بود که هیچ وقت در آن نمی خوابید، اتفاقاً حجله عروسی را هم در همان اتاق بسته بودند. می گفت: « وقتی در این اتاق می خوابم صدای در را نمی شنوم. ممکن است بیماری در خانه را بزند و من صدای در را نشنوم!» در عملیات کربلای ۱۰ هم، وقتی برای کمک به مجروحین می رفت، ترکش خورد و شهید شد... @defae_moghadas2
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجایید، ای عاشقان خمینی، که فریادتان چونان رعد در دل تاریخ طنین انداخت. خاک از غیرتتان بوی ایمان گرفت، و آسمان، پژواک قدم‌هایتان را هنوز به دوش می‌کشد. اینک ایران ، مهد شیران و خانه دلیران در گوش زمان ندا در می دهند ما فداییان ولایت مولا علی ابن ابی طالب هستیم .هراسی از دشمن نداریم . خون ما فدای اسلام ناب محمدی باد . امروز و هر روز. @defae_moghadas2
466.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهم احفظ و انصر و اید و وفق قائدنا الخامنه ای اللهم زد فی عمره و اصح فی بدنه @defae_moghadas2
  یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای به بیمارستان می‌آمد. مادرم به مصطفی می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما کند. بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی. با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی؟! او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به و دستور است ✍ : همسر شهید 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @defae_moghadas2
بابک با دانشجویان به کوهنوردی می‌رفت. وقتی بعد از شهادت دوستانش به خانه ما آمدن از آنها خواستم برایم خاطره بگویند آنها ‌گفتند وقت اذان یا نهار که می‌شد بابک غیبش می‌زد و مدتی بعد سر و کله‌اش پیدا می‌شد. این اتفاق ادامه داشت تا اینکه یک بار او را دیده‌اند که در گوشه‌ای خلوت سجاده‌اش را پهن کرده و نماز می‌خواند. دوستانش از این کار بابک بسیار خوششان آمده بود. بابک از دروغ و ریا متنفر بود. هیچوقت اهل جلب توجه دیگران و خودنمایی نبود. ✍ : پدرشهید 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @defae_moghadas2