#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
سپرد دستِ دعا شاخۀ اجابت را
گرفت از لبِ او سیبِ سرخ حاجت را
برای چیدنِ رزم آرزوی خود از عشق
مُجاب کرد به اعجازِ اشک، حضرت را
تراوشِ ازلی، چکه چکه در چشمش
چکاند راز ابد را، همان حقیقت را
به مرگ خندۀ «اَحلی مِنَ العسل» میزد
خدا چشاند به چشمانش این حلاوت را
به پُشتگرمیِ فرزندِ ایلیا برداشت
به پشتِ همتِ خود، کولهبار غیرت را
شکوهِ عزّت او در مصاف با ظلمت
کشاند پشتِ تباهی، هجوم ذّلت را
طنین ممتدِ شمشیر او به شور آورد
حماسههای همایونیِ شهامت را
هوای چشمِ تحمّل دوباره اَبری شد
گرفت نم نمِ اندوه، قلبِ عصمت را
هجوم نیزه و شمشیر و تیر و یورش سنگ
رساند تا به خدا نالۀ جراحت را
نرفت زیر سُم اسبها، خیالِ غزل
مباد بشکند این بیت، اهلِ طاقت را
کشاند پیکر او را، ولی تراوش خون
کشید روی زمین، طرحی از شهادت را
✍ #حسین_محمدی_مبارز
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دل میبَرد ز غیب و شهود؛ این حسین کیست؟
از ما بر او سلام و درود؛ این حسین کیست؟
گفتند داده است پیمبر به دست او
آیینهی کرامت و جود؛ این حسین کیست؟
گفتند خال کنج لبش در طواف عشق
دل از خدای کعبه ربود؛ این حسین کیست؟
گفتند راست قامتی و شور عاشقی
آمد ز منطقش به وجود؛ این حسین کیست؟
گفتند داد از خُم" اَحلی مِن العسل"
جامی به دست غیب و شهود؛ این حسین کیست؟
گفتند سوخت غنچهاش از آتش عطش
بین دو نهر آب و دو رود؛ این حسین کیست؟
گفتند زودتر ز قیامت، قیام کرد
یک روز ظهر وقت سجود؛ این حسین کیست؟
گفتند زیر خنجر خونریز، روی خاک
چشمش به چشم فاطمه بود؛ این حسین کیست؟
گفتند چون غروب شد، از خیمهگاه او
برخاست عطرِ عنبر و عود؛ این حسین کیست؟
گفتند آفتاب وفا بود و مثل ماه
از اوج نیزه جلوه نمود؛ این حسین کیست؟
گفتند یک چمن گل یاسش گرفته بود
رنگ بنفشه، رنگ کبود؛ این حسین کیست؟
گفتند چون خلیل فقط (یا حسین) گفت
یک زن میان آتش و دود؛ این حسین کیست؟
گفتند در زیارت باغ بهشت از او
باید گرفت اذن ورود؛ این حسین کیست؟
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_مناجات
رودیم و همیشه بیقرار آمدهایم
اشکیم و دوباره سوگوار آمدهایم
از لطف پدر همین برایم کافیست
ما گریهکن حسین بار آمدهایم
✍ #عاطفه_جوشقانیان
↳ @dobeity_robaey
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
راهکارهای گزارش تاریخ.mp3
زمان:
حجم:
16.92M
#خوانش_و_تحلیل شعر سیدمحمدجواد شرافت
ابیات دیگر که به عنوان شواهد مثال قرائت شد:
سنگها بر سرِ تو مرثیهخوانی کردند
نیزهها زار زدند، اشکفشانی کردند
تا که دیدند یتیم حسنی، خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگ، پرانی کردند
(حسن لطفی)
رجز بخوان و خاندانِ خویش را به رخ بکش
که کفرِ این سپاهِ کفر، بیشتر درآوری
(محمدرسولی)
ببین که وقت رجز، روضهی عطش خواندم
مصیبت لب خشکت نشد فراموشم
مجسن حنیفی
پا بر زمین کشیدهای و قد کشیدهای
از بس که پایمال سم اسبها شدی
سنگیندلان کوفه چه کردند با تنت
آئینۀ شکستۀ دشت بلا شدی
(سیدهاشم وفایی)
گل خونین من! گلاب شدی
پای تا سر ز خون خضاب شدی
زخمهایت چو لاله در گلشن
بدنت مثل حلقهی جوشن
(استاد سازگار)
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مُقَطَّعهی من؟!
اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را
کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت
اگر چه سنگپرانان شکستهاند پرت را
(رضا قاسمی)
نعلها روی تنت نقش ضریحی زدهاند
تا شود سینهی تو پنجرهفولاد حسین
(محسن حنیفی)
لینک دریافت شعر:
https://eitaa.com/hosseinieh_net/31731
لینک دریافت نظرات شما:
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/smhroknabadi
#حضرت_رباب_س
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
رباب بود و غمی که سرش خراب شده
صدای گریهی اصغر غم رباب شده
خراب کودک او عالم است و یک لحظه
رباب خیر ندید از همین خراب شده
زن است و دلخوشیاش نغمه نغمه لالایی
رباب نغمهی لالاییاش عذاب شده
حسین کودک خود را گرفت از مادر
شتافت سمت فراتی که خود سراب شده
برای قطرهی آبی به دشمنش رو زد
گرفت آب ؟ نه اما حسین آب شده
حسین ماند و غمی نونهال در آغوش
چه غنچهایست در آغوش گل گلاب شده
کدام صفحهی تاریخ را رقم زد تیر
کدام پرسش تاریخ را جواب شده
حسین یاد غم داغ پشت در افتاد
دوباره کشتن شش ماهه فتح باب شده
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از زبان تیر...
قبول دارم در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خدا گواه به سمت علی شتاب نکردم
به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشۀ گلاب نکردم
هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم
دو راه داشتم: اصغر - حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم
به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
این کوفیان تصمیم با تزویر میگیرند
شش ماهه را از شیر، با یک تیر میگیرند
شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان
در بُهت چشم مادرش از شیر میگیرند
داغ دلت را تازه میخواهند تا گودال
این تیرها از میخِ در تأثیر میگیرند
با کار امروزش، برای حرمله فردا
در شام چندین مجلس تقدیر میگیرند
در کوفه رسم میزبانی آب دادن نیست!
زیر گلوی میهمان شمشیر میگیرند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بی تابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی، چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
بُرید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر میداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی
چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...
کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش میبرد با دست خون آلوده پیغامی
✍ #سید_حمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
لبِ تو، خندهی تو، تیر سهشعبه، نه مرا
این سه بر سوختن چند نفر هم بس بود
تا بمیریم رُباب و من و زینب باهم
بخدا حرمله یک داغ جگر هم بس بود
::
از لب خشک من افسوس نشد آب خوری
که برای لب تو بوسهی تَر هم بس بود
دیدنی با تو شدم، بینِ دوراهی ماندم
تا بخندند همین حال پدر هم بس بود
تا رُباب از غمِ تو بینِ حرم جان بدهد
دیدن بچه نمیخواست، خبر هم بس بود
حنجرِ برگِ گُلت تابِ جراحات نداشت
تیر با فاصله رد میشد اگر هم بس بود
تا در آغوش خودم نرم بخوابی بابا
بینِ این دشت، همین سینهی دَرهَم بس بود
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند
کاش میشد ابرها آن روز باران داشتند
کاش میشد قطرۀ آبی به خیمه میرسید
آبها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند
آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آبها از شمر گویا اذن میدان داشتند
کودکی آرام شد با لایلای تیرها
بعد از آن گهوارهها خواب پریشان داشتند
سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیهای آیات قرآن داشتند
بند قلب آسمانیها به مویی بند بود
بر نخ قنداقهاش از بس که ایمان داشتند...
هیچ داغی مثل داغ کودک ششماهه نیست
اهلبیت از حرمله بغض دوچندان داشتند
نیزهها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند
ماههای روی نیزه چشم گریان داشتند
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تابتر میخواستند
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چلهها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغهای ظالم بی رحم، خون میریختند
نیزههای وحشی خونخوار، سر میخواستند
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
✍ #رضا_حاج_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e