eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم برای شام بلا گریه می کنم بر ماجرای کرب و بلا گریه می کنم بعد از غروب روز دهم، هر غروب من بر جسم های مانده رها گریه می کنم @hosenih هر جا که حرف زینت و خلال و معجر است بر اهل بیت خون خدا گریه می کنم هر جا که آب باشد و هر جا که تشنه ام بر خشکی لب شهدا گریه می کنم هر جا که طفل شیرخواره به دامان مادر است بر طفل سیدالشهدا گریه می کنم هر جا به هر زنی که ظلم شود گریه می کنم بر طعنه های بر اُسرا گریه می کنم @hosenih هر جا که خیزران به کسی خورده است، من بر رأس بین طشت طلا گریه می کنم یعقوب کربلایم و چِل سال آزگار دارم برای شام بلا گریه می کنم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم جامه‌دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هر شب خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب... ...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است @hosenih بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است بهر آنکه سر و عمامه‌ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غم این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه‌ی شش‌ماهه فقط دوخته است یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است @hosenih پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کند به جان پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه‌لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونی بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است شاعر: و © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل ابــر بهــار می‌گرید دائـمـــاً زار زار می‌گرید رهبر انقلاب گریه‌کنــان با دلی داغــدار می‌گرید @hosenih گریه‌اش کاخ ظلم را لرزاند بس که با اقتدار می‌گرید تــا درخت قیـــام بر بـدهد می‌شود جویبار، می‌گرید هر امامی رســالتی دارد به همین اعتبــار می‌گرید با سلاح بکـاء و دست دعا در یمین و یســار می‌گرید وارث زخم‌های عاشــورا در غم یک تبـــار می‌گرید آب افطار او مضــاف شده بس که این روزه‌دار می‌گرید تا که طفـل رضیــع می‌بیند در غــم شیـــرخوار می‌گرید صبح تا شــام یاد غصه‌ی شام بی حد و بی‌شمـار می‌گرید شادی اهل شـام را غم کرد چه قــدر گریــه‌دار می‌گرید یــاد تـاراج روســـری‌ها و غــارت گوشـــوار می‌گرید @hosenih یک طرف چشم هرزه و یک سو بــانـوی بـاوقــــار، می‌گرید تا می‌افتد سری ز نی، او از خنـده‌ی نیـــزه‌دار می‌گرید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴خروج کاروان از کوفه به سمت شام🏴 سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت در این حسینیه حال و هوای من برگشت گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو چقدر داد زدم تا صدای من برگشت عروج آهِ مرا بال جبرئیل نداشت دمی که ناله به غار حرای من برگشت کمال معرفتِ روح،کوششِ گریه است همین که "سعی" نمودم،"صفای" من برگشت @hosenih غذای رخوت دنیا سر دلم که نشست لبی به اشک زدم اشتهای من برگشت فقیرِ عافیت اندیش،نسخه اش اشک است دو قطره خوردم و نبضِ گدای من برگشت لبم توان تکلم نداشت..،لال شدم همین که نام تو بردم،قوای من برگشت همین که فاطمه می رفت..،شور آخر بود... دم حسین گرفتم..،برای من برگشت @hosenih حصیر کهنه ی خود را به روضه‌خانه که داد... چقدر فرش به این روستای من برگشت ▪️ ▪️ خدا‌بخیر کند..،کاروان به راه افتاد... ز ترس لرزه به این دست و پای من برگشت میان آن همه سر..،دختری به زینب گفت: ببین،ببین..،پدر دلربای من برگشت! خبر رسید به زینب رباب غش کرده... دوباره حرمله_آه ای خدای من_برگشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چهل سال است مانوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است میبوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لبهای پدر خورد که رنگ خون لب بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه زخم است میان سینه حتی آه زخم است دلیل گریه ی چل ساله ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر میریخت آتش از روی بام امان از تشت زر ای وای از جام تمام روضه ی های من همین است نپرسید از دلم الشام الشام... شاعر: @dobeity_robaey
سی سال شهر مادریت را قدم زدی با هر قدم حسینیه ،بیرق ، علم زدی سی سال بزم روضه سراپانمودی و در هر گذر که مرثیه خواندی حرم زدی @hosenih زخمت عمیق بود و دم از خود نمیزدی اما همیشه از غم بابات دم زدی طبخ غذای روضه فقط یک بهانه بود آشی برای آل امیه بهم زدی روزی اشک گریه کنان حسین را در سجده های نیمه شب خود رقم زدی اما همینکه بغض تو را کربلا شکست الشام را تو با مژه ی تر قلم زدی @hosenih داغی بزن به سینه ی این روضه خوان خود داغی که قبل از این به دل محتشم زدی این حس و حال قافیه را از غزل بگیر آن صید دست و پازده را در بغل بگیر... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آه برخیز و غرور خواهرت را پس بگیر قامت اکبر گلوی اصغرت را پس بگیر کل اعضای تنت را پخش کردی بینشان لااقل انگشت یا انگشترت را پس بگیر @hosenih عمه روی عزت این یک قلم حساس بود تا ندیده، یادگار مادرت را پس بگیر آه بابا جان بیا و این النگو را بده جاش مشک پاره آب آورت را پس بگیر باد دارد می رود از سمت گودال ای پدر گر میسر بود موی دخترت را پس بگیر @hosenih بالش زیر سرت پای رسول الله بود خواهشاً برخیز و از خولی سرت را پس بگیر نانجیبی رو به..... کرد و با تحقیر گفت راست می گویی بیا و معجرت را پس بگیر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روز رفت و دوباره شب برگشت در حرم باز تاب و تب برگشت دستِ قاتل به سمتِ سر، چرخید دستِ زینب، به سوی رب برگشت تشنه‌لب رفت، تشنه‌لب جنگید بر سَرِ نیزه، تشنه‌لب برگشت از دلِ قتلگاه، تا خیمه آه، زینب، عقب‌عقب. برگشت شاعر: @hosenih
چهل سال است دارد اشک ممتد غمی که از نگاهش شعله می زد شروع گریه اش حتمی ست وقتی که چشمش بر حصیری کهنه افتد * الهی خسته ی غربت نباشد بزرگ دهر بی عزت نباشد الهی لحظه ای اهل و عیالت اسیر دست بی غیرت نباشد * به شهر شام بغضش در گلو ریخت چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت دو دستش بسته بود و دید آتش به روی چادر ناموس او ریخت * الهی بی برادر ها نباشی کنار نیزه ی سر ها نباشی الهی بین یک عده حرامی دچار داغ معجر ها نباشی شاعر: @dobeity_robaey
به امید نابودی درد همه دوا میشه تو روضه ی امام حسین حاجت ما روا میشه تو روضه ی امام حسین قطره رو دریا می‌کنه نوکرو آقا می‌کنه دلا چی باصفا میشه تو روضه ی امام حسین @hosenih روضه شده بهشت ما تموم سرنوشت ما آدم چی باخدا میشه تو روضه ی امام حسین از دلا غم رو می‌بره هرچی بیاری میخره خاک بیاری طلا میشه تو روضه ی امام حسین دیگه مارو آی آدما نترسونید از «کرونا» دفع بلا ز ما میشه تو روضه ی امام حسین @hosenih حرف امام صادقه هر نوکری که عاشقه زائر کربلا میشه تو روضه ی امام حسین تا حرف خیزرون میشه یاد رقیه جون میشه قیامتی به پا میشه تو روضه ی امام حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بعد چهل سال گریه و آشوب کور شد یوسف از غم یعقوب پلکها زخم‌ چشم ها مرطوب سینه زد پای‌ صبر من ایوب ابر از‌ چشم من خجل میشد خاک‌ از گریه هام گل میشد @hosenih همه جا دیده ی تر آوردم بین هرکوچه منبر آوردم آنقدر حرف خنجر آوردم اشک قصاب را درآوردم ذبح یک‌ گوسفند را دیدم به لب خویش مشت کوبیدم خاطرم هست تا غضب میکرد شمر توهین بی سبب میکرد خنجر کهنه ای طلب میکرد نوک آن را فرو به لب میکرد سر نمیشد جدا و لج میکرد صورتت را به خیمه کج میکرد بی تو خورشید از آسمان افتاد آب دیگر ز چشممان افتاد به حرم چکمه سنان افتاد زجر دنبال کودکان افتاد بین عباس وخیمه فاصله بود پاسبان خیام حرمله بود به سکینه نگاه تا کردیم یاد بازار شام را کردیم با کنیران‌ چه گریه ها کردیم چادری را به گریه تا کردیم چادری که‌رقیه بر سر داشت زجر بازور از سرش برداشت @hosenih زخم قلبم بدون تسکین بود کاخ شوم یزید آزین بود جای ما بین کاخ پایین بود خیزرانش عجیب سنگین بود به لبی که پیمبرش بوسید مست می‌کرد و چوب میکوبید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وضو گرفته ای از خون سلسله هر روز شده است بزم بکائت چو نافله هر روز چه روضه ها که ندیدی امیر لشکر اشک چه آه ها که کشیدی ز "کَربَله" هر روز @hosenih هنوز گوشه ی گودال بی رمق ماندی ز کربلا نگرفتی تو فاصله هر روز نبود جای شما در خرابه ها هر شب و زیر تابش خورشید در دلِ هر روز بلند مرتبه رأس حسین تا افتاد ز نیزه دار، تو کردی به دل گِله هر روز هزار مرتبه جان تو رفت تا دیدی به پای خواهر خود، خون و آبله هر روز تو دیده ای که چگونه رباب می شد آب به پای خنده ی بدجور حرمله هر روز تو خواستی سپر عمه باشی اما حیف نداشتی تو توان مقابله هر روز بگو نگاه پلید سنان و خولی و شمر کجا و زینب پاک و مجلله هر روز؟! هزار روضه ی مکشوفه ات سه بار "الشام" چه ها کشیده ای ای مرد قافله هر روز دلیل آرزوی مرگ تو چه بوده به شام چگونه بگذری از شرّ مسأله هر روز چه کرده با دل تو خیزران و مِی عمری چه کرده با دل تو یاد هلهله هر روز بگو چگونه سپردی رقیه را تو به خاک که قلب خاک شود غرق ولوله هر روز @hosenih تو ای عزیز نبودی اسیر، بلکه عدو ز خطبه های تو افتاد در تله هر روز هنوز پایه ی کاخ یزید می لرزد که از کلام تو برپاست زلزله هر روز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e