بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#حسن_لطفی
▶️
اگرچه پایِ فراقِ تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعلهیِ شمعی اسیر سوسویم
رسیدهام سرِ خاکت ولی به زانویم
بیا که هر دو بگِرییم جایِ یکدیگر
برای روضهیمان در عزای یکدیگر
@hosenih
من از گلوی تو نالم...تو هم زِ چشم ترم
من از جبین تو گِریم...تو هم به زخم سرم
من از اصابت آن سنگهای بی احساس
و از نگاه یتیمت به نیزهیِ عباس
بر آن صدایِ ضعیفت بر این نفَس زدنم
برای چاکِ لبانت به جای جایِ تنم
من از شکستن آن اَبروی جدا از هم
تو از جسارتِ آن دستهای نامحرم
به زخمِ کاری نیزه که بازیات میداد
به نقشهای کبودی که بر تنم اُفتاد
همین بس است بگویم که زخم تسکین است
و گوشهای من از ضربِ دست سنگین است
چهل شب است که با کودکان نخوابیدم
چهل شب است که از خیزران نخوابیدم
چهل شب است نه انگار چهارصد سال است...
...هنوز پیکرِ تو در میانِ گودال است
@hosenih
هنوز گِردِ تنت ازدحام میبینم
به سمتِ خیمه نگاهِ حرام میبینم
هر آن چه بود کشیده زِ پیکرت بُردند
مرا ببخش که دیر آمدم سرت بُردند
مرا ببخش نبودم سرِ تو غارت شد
کنارِ مادرم انگشتر تو غارت شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#حسن_لطفی
▶️
آهم ، که شعله بر جگرِ غم کشیدهام
اشکم ، که قطره قطره به پایَت چکیدهام
آئینهام ، که زخم ترَک خوردهام زِ سنگ
سروَم ، که سایبان شده قدِ خمیدهام
@hosenih
ای تلِّ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم
باور نمیکنم به کنارت رسیدهام
نقشِ هزار ضربتِ دشمن گرفتهام
طعمِ هزار سنگِ ستم را چشیدهام
یادم نمیرود که در آن روز در پِیات
صد بار این مسیرِ سیه را دویدهام
@hosenih
یادم نمیرود که در آن شام از تنت
صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیدهام
اکنون رسیدهام که ببوسم دوبارهات
آه ای گلو بریده کجایی؟ بُریدهام
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
سرِ خاکِ تو بی خبر آمدم
عزادارمو خون جگر آمدم
دُرست است بی بال و پر آمدم
به شوقِ تو اما به سر آمدم
سرآمد غمِ هجر ، دوری بس است
صبوری صبوری صبوری بس است
@hosenih
رسیدم که با یار صحبت کنم
شهِ بی سرم را زیارت کنم
نگاهی کنی و نگاهت کنم
اگر اذن دادی شکایت کنم
به نی زار قلبم جز آتش نبود
سفر رفتی ای دوست ، رسمش نبود
تو رفتی و دنیا به من بد گذشت
وَ هر لحظه هر جا به من بد گذشت
در این روز و شبها به من بد گذشت
خلاصه که آقا به من بد گذشت
نگو گریه کافیست ، صبرت کجاست
عزیزِ دلم سنگِ قبرت کجاست ؟
چهل روز ، یادِ تنت سوختم
به یادِ زمین خوردنت سوختم
ز داغِ به نی رفتنت سوختم
وَ با کهنه پیراهنت سوختم
همین که دلم سمتِ گودال رفت
دوباره ز غم زینب از حال رفت
خبر داری اصلاً که حیران شدم ؟
چو مویِ تو بر نی پریشان شدم ؟
پدر مادر این یتیمان شدم
به من شِمر خندید گریان شدم
قَدَم از فراقِ تو خم شد حسین
لباسِ اسارت تنم شد حسین
چه آمد سرِ خواهرت بین راه
نشستم به پایِ سرت بین راه
شدم یک تنه لشگرت بین راه
دویدم پی دخترت بین راه
زمین خورد و از قافله باز ماند
زِ سنگینیِ سلسله باز ماند
نبودی و اشکم سرازیر شد
پر و بال من گیر زنجیر شد
حرم ، کوچه در کوچه تحقیر شد
ازین غصه ها خواهرت پیر شد
غریبانه ماه شبت سنگ خورد
به پیشانی زینبت سنگ خورد
من از شهرِ کوفه چه ها دیده ام
غمی بدتر از کربلا دیده ام
عجب لطفی از آشنا دیده ام
بگوشت رسیده که را دیده ام
کنیز قدیمیِّ من ایستاد
به من نان و خرمایِ خیرات داد
@hosenih
گذشتیم از شهر در ازدحام
میان حرامی خطر ازدحام
نه یکجا که در هر گذر ازدحام
مرا نیمه جان کرد اگر ازدحام
نگاه همه سوی ما خیره بود
به ذریۀ مصطفی خیره بود
نمی گویم از شام ، نامش بد است
شلوغی هر پشت و بامش بد است
سلامش بد است ، احترامش بد است
محل یهود ، انتقامش بد است
نمی پرسی از حال و احوال من
تو را جان عباس ، حرفی بزن
بگو حقِّ زینب که آزار نیست
پریشان شدن ، پیشِ انظار نیست
عبور از هیاهویِ بازار نیست
سزاوارِ گل خندۀ خار نیست
در این شهر غوغایِ پوشیه بود
ولی دست من جایِ پوشیه بود
خبر داری از ضَعفِ دُردانه ها ؟
بوی نان که می آمد از خانه ها ؟
کبودیِّ شلاق بر شانه ها ؟
پذیرایِ ما بود در ویرانه ها
همه دست بسته به پیشِ عوام
بدون تو رفتیم بزم حرام
شراب و شراب و شراب و شراب
نگاه حزین رباب و شراب
دل سنگِ چوب و عذاب و شراب
سرت بود در پیچ و تاب و ... شراب
فرود آمد و ناگهان خون چکید
خودم دیدم از خیزران خون چکید
@hosenih
زداغِ سرت مادرت گریه گرد
به اشکِ دو چشمِ ترت گریه کرد
به بی تابیِ خواهرت گریه کرد
چقدر از غمت دخترت گریه کرد
به او حق بده غم مریضش کند
کسی خواست آنجا کنیزش کند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
باید که ظهورِ یار مقدور شود
تا از همهٔ خلق، بلا دور شود
آنقدر پیاده اربعین می آییم
تا سیصد و سیزده نفر جور شود!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
در سوگ عالم ربانی و سالک توحیدی، #علامه_حسن_زاده_آملی
ایّام صفر بار سفر بست ، کجا رفت؟
از یار بپرسید که اینگونه چرا رفت
ما در به در غصّه ی صد مشغله بودیم
او بی خبر از حال دل خسته ی ما رفت
@hosenih
چشمان ترش پنجره ای رو به خدا بود
تا پنجره را بست از این خانه صفا رفت
با حکمت زهرایی او اهل بهشتیم
هر جا که جدا گشت از او دل ، به خطا رفت
از داغ حسین بن علی ع چشم تری داشت
مشغول عزا بود در ایّام عزا رفت
باقی ست در اندیشه ی ما حکمت نابش
هر چند که علّامه از این دیر فنا رفت
یک عمر درون دل خود شوق سفر داشت
آن مرد خدا بود به دیدار خدا رفت
@hosenih
امسال قدم می زد و همراه غمش بود
هر کس که پیاده حرم کرببلا رفت
خوب است که با یک دل آزاده نشستیم
در محضر علّامه حسن زاده نشستیم
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
🌷در حسرت #زیارت_اربعین
کعبه یک سنگ نشان بود که ره گم نشود
راهِ پیدا شده را کــرب و بــلا نامیدند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_اربعین
رسیدی از سفر ای خواهرِ قامت کمانِ من
بیا بنشین کنارم ای فدایت روح و جانِ من
مزارم را در آغوشت بگیر آرامش من باش
کنارم استراحت کن عزیزم! میهمانِ من
@hosenih
بگو سنگ صبورم! اشک هایت را نکن پنهان
بخوان از ماتم هجرانمان ای روضه خوانِ من
ببین در خاک خفته پیکرم، خوب است احوالم
غمت آتش زده اما به عمق استخوانِ من
فدای دست هایِ تازیانه خورده ات زینب(س)
همان دستی که شد در کربلا یاری رسانِ من
پس از یک اربعین برگشته ای و در نبودِ من
حفاظت کردی از جانِ تمام کودکانِ من
اگر شد باعثِ زحمت حلالم کن که میدانم
سپر بودی برای دخترم ای مهربانِ من
@hosenih
اسیرِ من شدی! دلواپست بودم، خبر داری
به روی نیزه از دلشوره هایِ بیکرانِ من
حلالم کن اگر دروازهٔ ساعات پیرت کرد
حلالم کن اگر که خیزران زد بر دهانِ من!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
از آن زمان که دور زِ کرب و بلا شدم
بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم
یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
عُمری ست گوییا که من از تو جدا شدم
@hosenih
یک اربعین گذشته و لب تشنه ام هنوز
گریان به یادِ کام تو صبح و مسا شدم
یک اربعین گذشته و نیلی شده رُخم
چهره کبود، همسفرِ نیزه ها شدم
من زینبم که چهره ی من فرق کرده است
حالا شبیه حضرت خیرالنّساء شدم
باید شبیه مادرمان هم شوم حسین
آخر سپر برای زن و بچه ها شدم
گیسوی من سفید شد و قامتم خمید
بی کس اسیرِ محنتِ بی انتها شدم
@hosenih
من روی ناقه ها و تو هم روی نیزه ها
مهمانِ بزمِ کوفه و شامِ بلا شدم
هر طور بود باز کنارت رسیده ام
زائر به پاره پیکرِ در بوریا شدم
شاعر: #رضا_رسول_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح
#حضرت_زینب_س_اربعین
زن هـای خـانـواده ی زهـرا مـعـظـمـند
مـثـل فـرشـتـه های عفـیف و مکرمنـد
یـا هـمـسـران ِ آیـنـه و آب و آفــتاب
یـا دخـتران _حـضـرت_ماه مُحـرمنـد
@hosenih
در نور خلـقـت از هـمـه اَولاتـرنـد پـس...
بر ما به نسبـت خودمـان هم مقدمـند
جنوملک به ساحتشان رشک می برند
آیـات ِ نـور و اشـرف ِ اولاد ِ آدمـنـد
عُلـیـا مُـخـدارت ِ حـرم هـای آفـتـاب
گرم تشعشعند و به خورشید مَحرَمند
هـرجـا که می رونـد ، عشـاق روزگـار
وابسـته ی همـند و هر آیـینه با همند
چین و چروک چادرشـان را بمیرم آه
آنان که عطـر غنـچه و باران شبنمـند
با اینکه بی سند متشابه شکسته اند
در استـنـاد ، معـنی ِ آیـات محکـمـند
این کاروان که میرود از جادهی غروب
هشتاد و چار زلـف گره خورده در همـند
آنان که پاس محملـشان داشـت جبرئیل
یک اربعین گذشته و در سوگ و ماتمند
چل روز میشود که فقط گریه میکنند
چل روز می شـود که پر از غصه و غمند
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
آنـهـا طـلایــه دار ِ عــزای ِ مُحـَرّمـنـد
@hosenih
زینـب هـمـان عقیـله که خـدام محملـش
آسـیـه هـا و هـاجـر و حـوا و مـریـمـنـد ...
هفتاد و چند مرتبه زینب شکسته است ؟
هفتادوچند مرتبه در خون نشسته است؟
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
بیشتر از دیگران، از خویشتن آزردهام
فاتحه بر من بخوان، از دردِ هجران، مردهام
@hosenih
از بهشتِ کربلا، دیریست من را راندهاند،
از کدامین میوهی ممنوع، آیا خوردهام؟
با نگاهت از زمین تا عرش را پر میزنم،
پس به رازِ روشنِ آن چشمها، پی بردهام
باغِ سبزم را، خزانِ هجر، غارت کرده است
برگ و بارم ریخته، بیحاصلم، پژمردهام
@hosenih
حیف! گنجِ زندگی، ارزان برون شد از کفم
حال دارم میبرم، باری گران، بر گردهام
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
بارِ دگر به کرب و بلا پا گذاشتم
داغی دگر بر این دلِ دریا گذاشتم
@hosenih
چِهل روز پیش بود که روی همین زمین
خود را کنارِ پیکرِ تو جا گذاشتم
تنهایی ام، برادر خوبم، شروع شد
بوسه به روی حنجرِ تو، تا گذاشتم
می شُستمت به اشک و به این بود خوش، دلم
بوسه به جای بوسه ی زهرا گذاشتم
رفتم به زیر سایه ی رأس تو سوی شام
جسمِ تو را به دامنِ صحرا گذاشتم
@hosenih
خاکسترم کنارِ رقیّه به باد رفت
روی تنش که سنگ لحد را گذاشتم
شاعر: #رضا_رسول_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
#حضرت_رقیه_س_شهادت
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
@hosenih
نوکر درِ این خانه باشد آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینی ها
من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه
**
ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه
دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار
یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه
@hosenih
اشک تمام زائران کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e