eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دست من خالی است و چشمانی پُرِ اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری‌ام، امشب من به اینجا پناه آوردم چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم‌های گریانم گریه‌ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، می‌دانم باخودم فکر می کنم گاهی " بی حیا این هزارمین بار است" در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است سال‌ها بنده‌ی خودم بودم هی خودم را فریب می‌دادم همه چیزم به پای نَفْسم رفت جان مولا برس به فریادم قسمت می‌دهم تورا حقِ خانه‌ای که درش در آتش سوخت قسمت می‌دهم به آن مردی که پَر همسرش در آتش سوخت به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به علی که دو دست او بستند همسرش را مقابلش کشتند یا الهی به حق آن اشک و گریه‌های درون چاه علی آهِ مرد غریب می‌گیرد قسمت می‌دهم به آه علی می روم با دوچشم گریانم به در خانه‌ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کَم‌کَمَک جانش آمده بر لب خاطرات گذشته می‌کُشَد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می‌رود بالا دست عباس، آب می‌دهدش به حسن خیره می‌شود گاهی یاد کوچه ... و می‌رود از حال به حسینش نگاه می‌کند و روضه می‌خوانَد از تهِ گودال حَسَنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی‌گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می‌اُفتی چقدر حرف‌های ناگفته از وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می‌کند و گوشه‌چشمی به دخترش دارد همه‌ی ماجرای فردا را از دوچشم حسین خود می‌خوانْد یاد آن نیزه‌ها و خنجر‌ها... خیره بر حنجر پسر می‌مانْد همه‌ی روضه‌های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سُمّ اسب خواهد شد لحظه‌های وداع آخر تا خواست زیر گلوش بوسه زند یادش آمد که هیچ شمشیری جای این بوسه را نمی‌بُرَّد تا به زینب نکاه می‌کرد... آه صورتش غرق حسِ غربت بود آخر این نازدانه‌ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اين مرد كه در گوشه‌ی بستر نگران است واللهِ كه مظلوم‌ترين مردِ جهان است از زندگى پُر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمين‌گير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بستر مظلوميت آقاى حُنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سرازير رسيدند واى از دل زينب همه با شير رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پارچه‌ی خونى و چشمان ترش را با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حنجره‌ها زنده شد امشب با گريه همه خاطره‌ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند با روضه‌ی مادر همگى مرثيه خواندند از آن در و ديوار علی خاطره دارد از تيزي مسمار علی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضه‌ی بازوى كبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته مي‌گفت از آن درد كه با چاه نگفته سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد در پيش نگاه همه با درد بيفتد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريه‌ی مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آيينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد *** مي‌خواست كه در روضه‌ی احساس بماند رفتند همه، گفت كه عباس بماند هم آينه، هم آب، سپردم به تو عباس من زينب بي تاب سپردم به تو عباس مِن‌بَعد نگاه تو و چشمان عقيله ساقىِ حرم! جان تو و جان عقيله در كوفه مبادا بى علمدار بيايد بى تو نكند بر سر بازار بيايد سوگند به اين خونِ سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به احترام مناجاتِ نیمه‌شب‌هایش خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟! چگونه پی بِبَرد عقل بر معمایش؟! برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یَل‌های شام را خم کرد شکست گریه‌ی اطفال، قد طوبایش طلاق داد خوشی‌های پوچ دنیارا خوشی آخرتش بود حزن دنیایش... کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند هرآن‌کسی که فقط حیدرست آقایش کریمیِ پسران از کریمی پدرست چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش نشاند قاتل خودرا به سفره‌ی کرمش چه رحمتی‌ست دراین سفره‌ی مُصفایش :: سرش شکسته ولی عاشقانه می‌خندد نمانده فاصله‌ای تا وصال زهرایش 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرازی از الحَمدلله الَّذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته‌ی تباهی دارم عاصی‌ام و نامه‌ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم... ✍ حجت‌الاسلام @dobeity_robaey
ای کاش که نوری به نهادم برسد زاد سفری بهر معادم برسد با این همه کوله‌بار عصیان، شب قدر من آمده‌ام خدا به دادم برسد @dobeity_robaey
خطاب به حضرت زینب(س) فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی هجده سَرِ بریده ببینی چه می‌کنی؟ @dobeity_robaey
؛ حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه‌ی خود، جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر از شیعیان زهرا، زن‌ها به فضه معروف از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همین که گفتم الهی...، اجابتم کردی سریع آمدی و غرق رحمتم کردی کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی بزرگواری و اصلاً ندیده‌ای انگار زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی به پشتوانه‌ی فضلت گناه کردم من به پشتوانه‌ی حِلمت رعایتم کردی حیا نکردم و مُهلت به بنده‌ات دادی حیا به جای من و این وقاحتم کردی به برکتِ نَفَس و رحمت امام زمان محب فاطمه و اهل هیئتم کردی همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک گدای دائمیِ آل عصتم کردی ** صدا زدم مددی...، زود آمدی حیدر به لطف باده‌ی کوثر طهارتم کردی پناه می‌برم امشب به زیر ایوانت که زیر سایه‌ی ایوان، شفاعتم کردی اگرچه عبدِ بدم، باز مُنتسب به توأم تویی همان که همیشه ضمانتم کردی تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند خودت برای شب قدر، دعوتم کردی چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی فدای زخم عمیق سرت شوم آقا پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی، که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدم سرزده بی حرف و سخن خسته‌ام خسته ز آلوده شدن به بزرگیت نظر کن، نه به من من شکستم دل تو! تو نَشکن تو بزرگی و حقیرم العفو! باز تحویل بگیرم العفو! یخ فروشم که یخم آب شده بنده‌ات بنده‌ی ناباب شده با هوی و هوسش خواب شده سخت شرمنده‌ی ارباب شده پشت کردم به حسین، خام شدم باعث گریه‌ی آقام شدم هیچ‌کس دورو برم نیست که نیست فکر توبه به سرم نیست که نیست اشک و حال سحرم نیست که نیست توشه بهر سفرم نیست که نیست خرج نَفْسم شده کُلِّ عَمَلَم می‌دود پشت سر من اَجَلَم وای بر دور زقرآن شدنم وای بر بی سرو سامان شدنم از عطای تو گریزان شدنم معصیت بود و پریشان شدنم چکمه بر‌ دوشِ خود آویخته‌ام بغلم کن که به‌هم‌ ریخته‌ام... گرچه آلوده و رسوا هستم نوکر فضه و أسما هستم نجفی هستم و بالا هستم شیعه‌ی حضرت مولا هستم حضرت بنده‌نوازست علی بخدا روح نمازست علی ست بها می‌خواهم درد کافی‌ست دوا مي‌خواهم رزق یکسال بُکا می‌خواهم کربلا با رفقا می‌خواهم تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟ من هواییِ حُسینم چه کنم؟ ** آن حسین که غمِ آبش دادند آب می‌خواست عذابش دادند  با کف و سوت جوابش دادند رویِ سرنیزه که تابش دادند... خبرش رفت به خیمه، ای داد... مادرش دست به پهلو افتاد... یوسف من! وسطِ گودالی من بمیرم چقدر می‌نالی! نیزه‌باران شدی و بی‌حالی تاج روی سر من! پامالی! مِهر من را به رویت می‌بندند دست و پا می‌زنی و می‌خندند آبرودار قبیله‌ست! نزن با عصا برتنش ای مست، نزن پلک خودرا که دگر بست! نزن بی وضو بر بدنش دست نزن این تنِ ذبح‌شده جانِ من است چادرم هست، نگو بی کفن است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنچنان زخم‌ گناهان به پرم افتاده که به صد شهر‌ِ دگر هم خبرم‌ افتاده هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت زیر پای همه حالا ثمرم افتاده من همان شاخه‌ی سرسبز تَهِ باغ توأم که دگر پیر شدم، برگ‌و برم افتاده بشکند پای من، ای وای چه کردم به خودم به چه جاهای بدی که گذرم افتاده دل من جای "علی" بود، خرابش کردم از دلم نام شریف پدرم افتاده جوشن ای کاش پناهم بدهد از آتش من که خوردم به زمین و سپرم افتاده بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلی که هوای نجفِ او به سرم افتاده برسانید سلامِ منِ بد را به "حسین" فطرس! امشب تو ببر... من که پرم افتاده شب قدری ببریدم طرف کرببلا خیر عالَم همه در این سفرم افتاده دم افطار فقط گریه به آن تشنه کنم... داغ خشکی لبش بر جگرم افتاده :: نیزه‌ها عاقبت از اسب زمینش زده‌اند خبر ذبح سرش بین حرم افتاده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌱یا صاحب الزمان... خدا کند که قَدَر، اَندر این لَیالیِ قَدْر مرا به هجر تو این‌قَدْر مبتلا نکند «التماس دعای فرج»@hosseinieh_net
زمان: حجم: 313.7K
بند 1⃣ نور بباره به قبرِ / پدر_مادرا که "عشقِ" تو رو تویِ دل ما گذاشتن چه تقدیری بهتر از این / توی همون عالمِ زر اسم ما رو گدا گذاشتن معلومه که دستِ رَد نمی‌زنی به سینم حالا که گرفتارِ یلِ اُم بَنینم میگن که بهشت دُرُست شبیه کربلاته من بهشتو بین روضه‌هایِ تو می‌بینم «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ........................ بند 2⃣ وقتی راهی ندارم / میام سرم رو می‌ذارم رو ضریح شش‌گوشه‌ت آقا وقتی گره هست توو کارم / سلام می‌دم سمت یارم حرم توئه عرش اعلی از من اگه باشه روز و شب از تو می‌خونم خوشبختی یعنی اسم توئه وردِ زبونم هر جوری میشه منو نگه‌دار توی روضت حیفه زیر دِینِ کسی غیر از تو بمونم «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ............................. بند 3⃣ ای تیکه‌گاهِ عالم / نده به هیچ‌کس حوالم با تو سرم بالاس همیشه عشق تو برام مِلاکه / خوش به حال اون گدا که حسین همه‌ی زندگیشه می‌میرم اگه بگی دل از گدات بُریدی هر جا که زمین خوردم به داد من رسیدی آقا نکنه زیادی باشم توی روضت آقا نکنه بگی گدایی‌مو ندیدی «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e