#اخلاقی_و_اندرز؛ #امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_سوم
دیگر بس است، بند نگاهِ جهان مباش
دل بستهی خوشآمدن این و آن مباش
تردیدها شبیه خوره میخورد تورا
ای دل! میان ورطهی شک و گمان مباش
ای نفس! مطمئن شو و برگرد سمت عشق
از خویش دل بکن! برو در بند جان مباش
یک یا علی بگو، برو در بین معرکه
از طعنههای تیر و کمان در امان مباش
صدبار روضه رفتی و فرقی نکردهای؟
پس در خیال معجزهای ناگهان مباش
هل من معین...، صدای حسین است همچنان
در انتظار توست! چنان کوفیان مباش
از غم خمید قامت سرو سه سالهای
ای دل! به احترام رقیه جوان مباش
این قافله رسیده به بازار...، بگذریم
غم میخری اگر، پی سود و زیان مباش...
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
حتی صدای شیونم را مسخره کردند
یک بار افتادم ز ناقه بی هوا، اما
صد بار این افتادنم را مسخره کردند
هم به لباس پارهام در کوچه خندیدند
هم روسری سر کردنم را مسخره کردند
لکنت گرفتن، صحبتم را کندتر کرده
لحن پدرجان گفتنم را مسخره کردند
تقصیر آتش بود اگر که دامنم سوخت
این بی ادبها دامنم را مسخره کردند
بابا ! عموماً بعد سیلی تار میبینم
حتی شعاع دیدنم را مسخره کردند
آهن شده جنس طلای گردنآویزم
زنجیر دور گردنم را مسخره کردند
در زیر دست وپا عروسکهای من له شد
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
✍ #علیرضا_وفایی_خیال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا از غم تو ندادهام جان
به دیدن من بیا شتابان
تب کردهام از ندیدن تو
کم حوصلهام ز درد هجران
گفتم به همه پدر میآید
گفتم به همه میآیی الآن
شأن تو خرابه نیست اما
با مجلس می که نیست یکسان
من رَخت مناسبی ندارم
شرمنده شدم ز روی مهمان
گفتند که در تنور بودی
از بوی غذا شدم گریزان
من دخترم، انتظار دارم
که باز ببوسیام دو چندان
رفتی و مرا بغل نکردی
باید بغلم کنی کماکان
با دیدن روی غرق خونت
هم مُردم و هم گرفتهام جان
من چوب یزید را شکستم
تا از عملش شود پشیمان
کوتاه نیامدم خلاصه
در پیش عدو به هیچ عنوان
دندان تو را شکست چوبش
طفل تو گرفت دردِ دندان
افتاد به جان دخترت زجر
شد شام غم تو عید قربان
من فاتحه بهر خویش خواندم
تا زجر رسید در بیابان
پاداش به حرمله ندادند
از دختر تو گرفت تاوان
در شام زدند بین بازار
ناموس تو را دکان به دکّان
یک مشت شرابخوار کافر
گفتند به عمه نامسلمان
یک عده دروغگوی بی عار
به آل نبی زدند بهتان
من را تو ببر از این خرابه
اوضاع من است نابسامان
✍ #محمدجواد_پرچمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
30.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 گر دخترکی پیش پدر ناز کند ...
🔹 روایت شنیدنیِ شفاعتِ تجربهگر مرگ، توسط #حضرت_رقیه_س
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد
سر و کارم به اهلِ آسمان خورد
خدا را شکر قلبم شد حسینی
خدا را شکر با نامش تکان خورد
خودم دیدم میانِ روضهاش: دل-
نشست و غصههایِ بیکران خورد
توانِ جنگِ با ابلیس را یافت
از این سفره هر آنکس آب و نان خورد
بمیرم باید از این غم که ارباب-
به جای آب، زخمِ بیکران خورد
گرسنه بود و جایِ لقمهای نان
زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد
کمانها از غمش قامت کمانند
به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد
تمام کهکشانها را تکان داد
به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد
**
فدای دخترِ دردانهاش که
کتک در آشکارا و نهان خورد
چهل منزل میان خواب حتی
لگدهایِ بدی از ساربان خورد
امان از شام، آنجایی که سنگ از
زنِ رقاصه و دیگر زنان خورد
شبانه قتلگاهش شد خرابه
طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد
رقیه قبلِ رفتن بوسه برداشت
از آن لبها که چوب خیزران خورد!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را
که داغ آبله سوزاند، قلبِ سنگِ خارا را
اسارت واژهٔ خردیست وقتی پیش این دنیا
گرفته دستهای تو بهبازی خاکِ صحرا را
مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن
نمیخواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟
نسیم از سوی طشت لالهگون آمد بهسوی تو؟
که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را
همیشه جای تو بوده در آغوش حسین اما
گرفتی در بغل آخر، سرِ خونینِ بابا را
**
درونِ خانهی خود از خرابه روضه میخوانیم
که یادت میکند آباد، این ویرانهی مارا
✍ #عاطفه_جعفری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تنها امید و دلخوشیِ روزِگارِ من
شد روضههای تو همه دار و ندارِ من
گریه برایِ تو همهی افتخارِ من
آرامش من و همه دار و ندارِ من
آئینه دارِ زینب کبری، رقیه جان!
ای وارث نجابت زهرا، رقیه جان!
خدمتگزارهای تو شاهانِ عالماند
بانو! کنیزهای تو حوا و مریماند
گریهکنان روضهی تو فخرِ آدمند
ریزهخورانِ سفرهی لطفت معظمند
حاتم گدای کویِ کرمخانهات شده
محتاجِ یک نگاهِ کریمانهات شده
تو با سه سال، محشر کبری به پا کنی
تو خاک را به یک نظرت کیمیا کنی
کِی میشود مرا به قنوتت دعا کنی؟
یا اینکه عاقبت تو مرا هم صدا کنی؟
چیزی دگر نخواهم از این زندگانیام
وقف تو و نگاهِ تو کل جوانیام
از سفرهی تو بوده که حاجت روا شدم
شکرِ خدا که با غمِ تو آشِنا شدم
با اشکِ بر تو بندهی خوبِ خدا شدم
هر اربعین که زائرِ کرب و بلا شدم-
در هر عمود، یادِ توأم ای گره گشا!
میگویم حیف شد نرسیدی به کربلا
اما چه گویم از غم دشنام و سلسله
از خارهای بین بیابان و آبله
از خندههای زجرِ حرامیّ و حرمله
جا ماندهای تو در دلِ صحرا، زِ قافله
وای از خرابه، کوچه و بازار و شامیان
از مردم یهودی و بزمِ حرامیان
✍ #علی_گلچین_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه شبهایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم، که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شبها که گرسنه ماندم اما شکرِ حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک میزد
میان لشگر کوفه، به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایانِ مطلب بود
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به شانه بار فراقت نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی، تو را به خاک سپردم
شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم، چه زخمها که نخوردم
به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان، اگر هنوز نمردم
برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم
برای دیدنت امشب لباس تازه خریدم-
در آن شلوغی بازار، تازیانه که خوردم
نشد به پای تو خیزم، مرا ببخش عزیزم
گُل تو بودهام اما شکسته ساقهی خُردم
تو بوریا کفنت شد، من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم
✍ #سیدمیلاد_حسنی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_شهادت
"امشبی را شه دین، در بغلم مهمان است"
صبح فردا بدنم روی زمین بی جان است
✍ #محسن_عبدالزهرا
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
پایان مرا غمت سرآغاز شده
ای رأس بریدهی سرافراز شده
روشن شده چشمان ورم کردهی من
با آمدنت دوباره اعجاز شده
موهای تو نامرتب و من عاجز
دستان شکسته، دردسرساز شده
تا صبح به روی لب خود میکوبم
اینگونه چرا زخم لبت باز شده؟!
نازی که بخواهی بخری نیست مرا
از بس به کتک بال و پرم ناز شده
با دستِ به پهلو و سری رو به زمین
از اهل حرم، رقیه ممتاز شده
بنیان مرا ریخته بر هم لگدی
این درد کمر، خانه برانداز شده
هو کردن ما گوشهی ویرانه، پدر
سرگرمی هر دختر لجباز شده
سخت است تکلم به دهانی مجروح
دلگیر مشو! کلامم ایجاز شده
بالم که شکسته پس مرا یاری کن
حالا که دگر موعد پرواز شده
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خاکی تمام چادر او...، مثل زهرا
گشته سفید و سوخته مو...، مثل زهرا
با هر نفس کل تنش پر میشد از درد
دستی به سر، دستی به پهلو...، مثل زهرا
سیلی تمام صورت او را بهم زد
پاره شده گوش و دو ابرو...، مثل زهرا
سیلی به جرم عشق حیدر می خورد او
افتاده گیر مرد بد خو...، مثل زهرا
باید کسی دست تو را حتماً بگیرد...
دیگر دو چشمت گشته کم سو...، مثل زهرا
✍ #حسین_ایزدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e