eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود زهرا اگر حوراست حورای علی بود و زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود زهرا تنور خانه‌اش گرم از ولایت بود در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود هر جا تبسم کرد علی، زهرا دلیلش شد شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود زهرا برای ماندن نام علی جان داد آن زخم‌های پشت در، درمان حیدر بود زهرا که باشد، از علی درد و بلا دور است زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد مردی که پایش کشته شد دردانه، «حیدر» بود :: ‌‌‍‍زهرا حسینی داشت، او هم زیر پا افتاد اما به فکر دختر گریان حیدر بود زینب کنار خیمه حیران برادر بود انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اسیرِ بسترم بابا... ندارم قوّتی دیگر پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر پس از تو می‌روم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد سه ماهی می‌شود پایم ندارد قدرتی دیگر سرم پایین بود و بیهوا خوردم چنان سیلی که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر لگد زد بیهوا، خوردم زمین، شش ماهه‌ام را کشت ندیدم محسنم را و ندارم حاجتی دیگر نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده برای دخترت بابا!...نمانده طاقتی دیگر از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است ببَر پیشِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر حسن با ذکرِ "یا شافی" شبانه اشک می‌ریزد ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر کجایی تا ببینی بی رمق افتاده پهلویم همان دستی که بوسیدی، ندارد حرکتی دیگر برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم علی جانم! حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است سلامِ بی جوابش شد برایم غربتی دیگر! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به همان کس که مَحرَم زهراست دل من غرق ماتم زهراست گر مُحرّم عزای زینب بود فاطمیه مُحرّم زهراست طاق محراب و گنبد مسجد یادگار قد خم زهراست آن که در حشر هم نمی‌خشکد کوثر اشک نم‌نم زهراست وآنچه شرح غمش بود بسیار زندگی کردن کم زهراست وآن کلیدی که ره‌گشای علی‌ست گفتن اسم اعظم زهراست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محکم به در خوردی و محکم‌تر به دیوار هم در به سر کوبیده شد، هم سر به دیوار به گونه‌ای به گونه‌ی تو لطمه خورده گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار از این کبودی دو پهلوی تو پیداست يك ضربه میخ در زده، يك ضربه دیوار بگذار فضه زیر بالت را بگیرد اینگونه زهرا می‌خوری کمتر به دیوار حال من از حال تو چیزی کم ندارد تو دست به دیواری و من سر به دیوار در خانه بعد از آنکه با تو دشمنی کرد تکیه نکرده هیچ‌کس دیگر به دیوار تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار من کربلا را پشت درب خانه دیدم تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار ✍سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامردها در خانه‌اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر، ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه‌ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟! تصور کن، خرابه خانه‌ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این‌ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رود از آن سَرِ دنیا خبر می‌آورد شعر در وصف تو باشد بال در می‌آورد شعر در وصف تو یعنی اشک، یعنی اشک، اشک شاعر این ابیات را با چشم تر می‌آورد مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش مصرع دوم سر از دیوار در می‌آورد... پرسشم تلخ است و پاسخ تلخ‌تر، این روزگار، کی برای چیدن یاسی تبر می‌آورد؟ در جواب این که در کوچه چه آمد بر سرش فاطمه هر بار اما و اگر می‌آورد دست او بالا نمی‌آید، ولی این روزها نام ما را در دعایش بیشتر می‌آورد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی بستر بر نمی‌دارم سرم را آهسته می‌بندم دوچشمان ترم را تاآن كه پرپر گشتنم را كس نبيند کردم برون گُل‌های یاس و پرپرم را پوشانده‌ام رخسار نيلی را، كه شايد حيدر نبيند گوشه‌ی چشم ترم را چون روبرو گشتند با من غنچه‌هايم اسما! تو خود درياب حال دخترم را هجده ورق از دفتر عمرم تمام است آماده‌ام بندد شهادت دفترم را كردم وضو از اشك و هنگام شهادت خواندم در اين بستر نماز آخرم را چيزی نمانده تا نهان از چشم دشمن پنهان كند در شب علی خاكسترم را ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی» بر دوش خود وقتی بگيرد پيكرم را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا نفس در سینه دارم یاد زهرا می‌کنم خویش را وقف دل ناشاد زهرا می‌کنم صاحبش زهراست هر جا که حسینیه بُوَد پس دل خود را حسین آباد زهرا می‌کنم من همیشه بهره‌ی چندین برابر می‌برم هر چه خرج روضه‌ی اولاد زهرا می‌کنم بی حرم ، حاجت دهد... پس این دل بیمار را من دخیل پنجره فولاد زهرا می‌کنم خواب دیدم ساکن شهر مدینه هستم و گریه‌ها بر ناله و فریاد زهرا می‌کنم برخلاف اهل یثرب که تماشاچی شدند در میان شعله‌ها امداد زهرا می‌کنم.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست غربتم را همه ديدند و تماشا کردند بی‌پناهی فقط انگار پناهِ من و توست کوچه آن روز پر از ديدۀ نامحرم بود همۀ روضه نهان بين نگاهِ من و توست صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گیرم آتش به جفا، «در» که نباید می‌سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می‌سوخت آتش این‌بار گلستان نشد انگار؛ ولی باغ و بستان پیمبر که نباید می‌سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم، وسط حادثه مادر که نباید می‌سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندم‌ها سوخت همه‌ی حاصل حیدر که نباید می‌سوخت زیر خاکسترِ «در» شعله گرفت آتش باز خیمه‌ها سوخته، معجر که نباید می‌سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه، عصر چادر خاکی خواهر که نباید می‌سوخت از تنور آمده بابا وسط تشت، ولی این‌قَدَر هم دل دختر که نباید می‌سوخت نه فقط شمع، نه پروانه که در این آتش سوخت از غُصه دلِ هرکه نباید می‌سوخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت یکنفر که دلش از بغض علی می‌جوشید ضربه‌ای زد به در خانه و در را انداخت آتشی را به در خانه‌ی آب آورد و بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت ضربه‌ی پای در و بی ادبی‌های غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن‌که ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e