eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که چراغ یاد تو، شد نور عینم بی تو اسیر درد و رنج عالمینم ای آرزوی خفته درخون، ای حسینم بعد از تو چشمانم پُر از خون جگر شد از آتش داغت، دل من شعله‌ور شد امشب دل من در حصار درد، تنهاست امشب دلم تنگ تو و دیدار باباست امشب دلم مشتاق وصل روی زهراست ازداغ هجرانت غمی جانکاه دارم بعد از تو، عمری مثل گُل کوتاه دارم بعد از تو غم، در سینه‌ی من موج زن بود بعد از تو تنها مونسم این پیرهن بود این پیرهن ای کاش بهر من کفن بود از شوق وصلت سینه‌ای پُرجوش دارم پیراهنت را باز در آغوش دارم ای رهنورد و رهبر راه عقیده مرغ دلم بار دگر سویت پریده آیم به دیدار تو، با قد خمیده محبوب قلب خسته‌ی زینب! کجایی؟! امشب تو باید پیشواز زینب آیی در وادی طف، روز عاشورا برادر تا پیشوازت آمدم با دیده‌ی تر بر حنجر تو بوسه دادم جای مادر رفتی و دل دنبال تو، مهجور می‌رفت با رفتنت از چشم زینب، نور می‌رفت آن لحظه‌ای که با هزاران درد جانکاه جسم تو را در قتلگه دیدم به ناگاه بوسه زدم بر حنجرت با ناله و آه گفتم پس از تو از جهان، سیرم حسینم با رفتن تو زود می‌میرم حسینم تو شور صبر و مذهبم بودی برادر آموزگار مکتبم بودی برادر تو شاهد تاب و تبم بودی برادر در هر کجا باشی، مرا نور وجودی من بی تو می‌مُردم، اگر با من نبودی ای ذکر یادت چلچراغ هرشب من در هر نفس نام تو شد ذکر لب من با نام تو پایان پذیرد مطلب من گفتا سخن از درد من، طبع «وفایی» با وصل تو پایان پذیرد این جدایی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
گریه کردم روضه‌ی سخت تو را یک سال و نیم زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم در شگفتم، من که با تو زنده بودم روز و شب ... زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟! هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد بعدِ تو هر چیز، دق داده مرا یک سال و نیم با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت پیش چشمم بوده‌ای بر نیزه‌ها یک سال و نیم "کاش می‌شد زودتر جانم شود تقدیم تو " ... بوده بر روی لب من این دعا، یک سال و نیم ابرِ باران‌زای چشمم لحظه‌ای خشکی ندید مثل طوفان بود، این آب و هوا یک سال و نیم جسم من اینجاست، روحم در کنار قبر تو هم در اینجا بودم و هم کربلا، یک سال و نیم روز و شب صد بار مردم من، در این یک سال و نیم بوده در تقویم من، این بدترین یک سال و نیم :: آه، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد سنگ‌های نینوا هم در عزایت سرخ شد تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه ... آسمان لرزید از داغت، برایت سرخ شد دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله بهر هتک حرمت من اشک‌هایت سرخ شد روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست خاک‌های کوچه‌ها هم در قفایت سرخ شد آه، قرآن خواندی و چوبی به لب‌های تو خورد آنقَدَر کوبید، تا لحن صدایت سرخ شد حال، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد در غم پیراهنت، پیراهن من سرخ شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
گوشه‌ی خانه‌ی خود جای به بستر دارد مثل زهرا شده و دست روی سر دارد دختر فاطمه و حیدر کرار است این عفت فاطمه و هیبت حیدر دارد زینت حیدر و پیغامبر کرببلاست این که در جان خود اوصاف پیمبر دارد گریه گریه همه‌ی بستر او تر شده است مثل یک لاله‌ی مجنون، دل پرپر دارد لحظه لحظه همه‌ی خاطره‌ها در ذهنش یادی از پر زدن سوره‌ی کوثر دارد گُر گرفته بدنش، در تب و تاب است تنش یاد دیوار و دری روضه‌ی مادر دارد همه‌ی عمر به دل عشق حسینی پرورد به لبش ذکر حسین تا دم آخر دارد ظرف یک سال غم کرببلا پیرش کرد قامتش تا شده، درد کمر و سر دارد بدنش را طرف سایه نیارید فقط سینه‌ای داغ‌تر از داغ برادر دارد به روی سینه‌ی او پیرهن خونین‌اش زیر لب زمزمه‌ی روضه‌ی حنجر دارد زیر لب زمزمه می‌کرد: خدایا... نزنید «این هلال سر نی آمده دختر دارد» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تا که کهنه پیرهن در دست‌هایم جا گرفت نیمه‌ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت روضه خوانت بوده‌ام یک سال و نیم ای بی کفن از صدای ناله‌ی زینب دل دنیا گرفت گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است تا که شمر آمد به مقتل، کار دل بالا گرفت جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم خواهر غمدیده‌ی تو بوسه از رگ‌ها گرفت هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت انتقام خویش را از ما بنی‌الزهرا گرفت دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند بر فراز نیزه، خونْ، چشمان سقا را گرفت.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
فَلَک عشق را ثریا شد زهره‌ای در مدارِ زهرا شد رود از بی قراری‌اش مبهوت کوه از استواری‌اش مبهوت معنیِ تازه‌ی رشادت شد بارها منجیِ امامت شد حِلم را ریشه و تباری داد نوح را درس بُردباری داد شیعه را حُجب اوست سرمایه سایه‌اش را ندیده همسایه! خِرَد از پایداری‌اش حیران از سیاست‌مداری‌اش حیران خسته از غم نشد، چهل منزل شوکتش کم نشد چهل منزل عشق را از نگاه زهرا دید هجر را مثل وصل، زیبا دید صبر بی او شناسنامه نداشت راه ایوب‌ها ادامه نداشت کوفه میدانِ اقتدارش شد خطبه‌اش تیغِ ذوالفقارش شد چادرش را تکاند، طوفان شد همه‌ی شهر خیس باران شد از علی داشت گفته‌هایش را لحنِ مردانه‌ی صدایش را او نشان داد، دین نمایش نیست خیبری‌زاده اهلِ سازش نیست :: عاقبت اشک ارغوان را دید خنده‌ی نحس ساربان را دید صحبت از روسیاهی کوفه‌ست روضه در کوفه سخت و مکشوفه‌ست درد این روضه قاتل مرد است درد ناموس بدترین درد است مثل این درد روضه، دردی نیست شأن زینب که کوچه گردی نیست! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
پُر از توأم دم آخر، ز غیر تو بری‌ام دلم برای تو لک زد، مرا نمی‌بری‌ام؟! به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت من از حیات گذشتم؛ به مرگ مشتری‌ام حباب زیر قدم‌های من نمی‌شکند نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری‌ام حسین! چشم تو روشن به شام برگشتم هنوز خانه به دوش مصیبت سری‌ام، که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد بریده مثل همان ضجه‌های آخری‌ام حسین! کشته مرا حکمت نفس زدنت هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
حالا که حرف، حرف بهار است و یار نیست پس هرچه هست بعد زمستان بهار نیست خوشبخت آنکه خانهٔ دل را تکانده است بر فرش خانهٔ دل من جز غبار نیست نام تو بر لب من و در دل هوای غیر این راه و رسم عاشقی و انتظار نیست در کربلا نفس زده‌ایم و برای ما دیگر هوای هیچ کجا سازگار نیست اندازه تمام جهان گریه می‌کنی روضه به هر بهانه اگر برقرار نیست :: زینب عزای پنج تن آل کبریاست بدبخت آنکه در غم او سوگوار نیست آنقدر گریه کرد برای برادرش هر کس که دید گفت دگر ماندگار نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
دنیای بی تو نداره تعریفی دنیای بی تو رو اصلاً نمی‌خوام روم نشد حتی به یک نفر بگم چی به روز ما آورده شهر شام کوچه بازار و دیدم ولی حسین دلم از بزم شراب‌شون پُره اونی که خیزرون و زد به لبت قیامت چوب گناشو می‌خوره با چشام دیدم که پژمرده شدی زیر دست و پای شمر، لاله‌ی من قرار این نبود که از پیشم بری رفیق پنجاه و چند ساله‌ی من کربلا کاری ازم بر نیومد تا که زخم بدن تو خوب بشه حالا گریه می‌کنیم من و رباب تا که زخمای تن تو خوب بشه بعد تو روی خوشی رو ندیدم بعد تو غم یه قدم عقب نرفت هیچکی مثل من تو سختی کشیدن راه صد ساله رو توو یه‌شب نرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
اگر دلواپسِ من بوده‌ای، من بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابسته‌تر بودم رسیده لحظه‌ی مرگم، سراغم را نمی‌گیری؟! به شوق دیدنت از صبح هی خیره به در بودم میان بسترم جان می‌دهم حالا تک و تنها منی که لحظه‌ی جان دادن چندین نفر بودم نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدو تولد با تو یک جور دگر بودم هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم میان التماس من تو را هر کس که آمد زد چه بر می‌آمد از این دست تنها؟! یک نفر بودم به ابن سعد رو انداختم آخرسر از غربت منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه‌ی خولی سرت را از تنورش در می‌آوردم اگر بودم بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت برای بچه‌ها هم عمه بودم هم پدر بودم سوار ناقه‌ها کردم همینکه دخترانت را برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری، که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟! مرا بازار بردند و مرا آزار می‌دادند منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم تو را با خیزران می‌زد، مرا ساکت کند دشمن حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم ✍ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد هنوز در دل خود غصه‌ی کفن دارد هزار خاطره از کوچه‌ی بنی هاشم هزار خاطره از مادر و حسن دارد شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه‌زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غُصه ز دوری‌اش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی‌ست هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سلسله‌ها را به روی تن دارد هنوز هم که هنوز است روضه می‌خواند چه روضه‌های عجیبی از آن بدن دارد همان بدن که میان حصیر پیچیدند هزار بوسه از آن تیر و نیزه‌ها چیدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم در به درِ مجالس سالار زینبم   این نعره‌ها و عربده‌ها بی دلیل نیست یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم   هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد! با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم   آتش بکش، به دار بزن، جا نمی‌زنم جانم فداش، میثم تمار زینبم   از زخم‌های گوشه‌ی ابروی من نپرس مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم   شکر خدای عزّوجل مکتبی شدم من از دعای خیر علی، زینبی شدم :: غم خاضعانه گوش به فرمان زینب‌ست انگشت بر دهان شده، حیران زینب‌ست   هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است! این شعله‌های خیمه، گلستان زینب‌ست   اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب ست   او پس گرفت هستی خود را ز گرگ‌ها پیراهنی که مونس کنعان زینب‌ست   امروز اگر حسینی و پابند مذهبم مدیون گریه‌های فراوان زینبم  :: باور نمی‌کنم سر بازار بردنت! نامحرمان به مجلس اغیار بردنت   از سینه‌ی حسین، تو را چکمه‌ای گرفت از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت   پای سفر نداشتی ای داغدار درد! با یک سر بریده، به اصرار بردنت   پهلو کبود! گریه‌کنان تازیانه‌ها با خاطراتی از درودیوار بردنت   فهمیده بود شمر غرورت شکسته است از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت   تو از تمام کوفه طلبکار بودی و... در کوچه‌هاش مثل بدهکار بردنت   در پیش گریه‌های تو این گریه‌ها کم است «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
نبود غیر خدا در دل خداجویش نگفت جز سخن حق، لسان حق‌گویش به ذوالفقار دو دم هیچ احتیاج نداشت هلاک "اُسکُتوا" یش دشمنان ترسویش اگر چه بود معطر به عطر کوثر لیک حرام شد به حرامی شنفتن بویش ارادت کم من در نگاه او کم نیست زیاد بار مرا می‌کشد ترازویش فدای صحن حیاطش که شد حسینیه‌اش و می‌زند خود جبرییل آب و جارویش بساط روضه‌ی زینب شبی نشد تعطیل مرا کشد به تلاطم همان تکاپویش بلای جان "ولی" را به جان خود بخرد کسی که حضرت صدیقه است الگویش شبیه مادر پهلو شکسته‌اش بشود همین که دست بگیرد به روی پهلویش شبیه بود به حیدر شبیه‌تر هم شد همین که سنگ رسید و شکست ابرویش سراغ زینتی‌اش را کسی گرفت اگر... بگو که دست زن خولی است النگویش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net