eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بی تو نداره تعریفی دنیای بی تو رو اصلاً نمی‌خوام روم نشد حتی به یک نفر بگم چی به روز ما آورده شهر شام کوچه بازار و دیدم ولی حسین دلم از بزم شراب‌شون پُره اونی که خیزرون و زد به لبت قیامت چوب گناشو می‌خوره با چشام دیدم که پژمرده شدی زیر دست و پای شمر، لاله‌ی من قرار این نبود که از پیشم بری رفیق پنجاه و چند ساله‌ی من کربلا کاری ازم بر نیومد تا که زخم بدن تو خوب بشه حالا گریه می‌کنیم من و رباب تا که زخمای تن تو خوب بشه بعد تو روی خوشی رو ندیدم بعد تو غم یه قدم عقب نرفت هیچکی مثل من تو سختی کشیدن راه صد ساله رو توو یه‌شب نرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
اگر دلواپسِ من بوده‌ای، من بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابسته‌تر بودم رسیده لحظه‌ی مرگم، سراغم را نمی‌گیری؟! به شوق دیدنت از صبح هی خیره به در بودم میان بسترم جان می‌دهم حالا تک و تنها منی که لحظه‌ی جان دادن چندین نفر بودم نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدو تولد با تو یک جور دگر بودم هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم میان التماس من تو را هر کس که آمد زد چه بر می‌آمد از این دست تنها؟! یک نفر بودم به ابن سعد رو انداختم آخرسر از غربت منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه‌ی خولی سرت را از تنورش در می‌آوردم اگر بودم بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت برای بچه‌ها هم عمه بودم هم پدر بودم سوار ناقه‌ها کردم همینکه دخترانت را برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری، که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟! مرا بازار بردند و مرا آزار می‌دادند منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم تو را با خیزران می‌زد، مرا ساکت کند دشمن حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم ✍ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد هنوز در دل خود غصه‌ی کفن دارد هزار خاطره از کوچه‌ی بنی هاشم هزار خاطره از مادر و حسن دارد شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه‌زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غُصه ز دوری‌اش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی‌ست هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سلسله‌ها را به روی تن دارد هنوز هم که هنوز است روضه می‌خواند چه روضه‌های عجیبی از آن بدن دارد همان بدن که میان حصیر پیچیدند هزار بوسه از آن تیر و نیزه‌ها چیدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم در به درِ مجالس سالار زینبم   این نعره‌ها و عربده‌ها بی دلیل نیست یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم   هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد! با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم   آتش بکش، به دار بزن، جا نمی‌زنم جانم فداش، میثم تمار زینبم   از زخم‌های گوشه‌ی ابروی من نپرس مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم   شکر خدای عزّوجل مکتبی شدم من از دعای خیر علی، زینبی شدم :: غم خاضعانه گوش به فرمان زینب‌ست انگشت بر دهان شده، حیران زینب‌ست   هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است! این شعله‌های خیمه، گلستان زینب‌ست   اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب ست   او پس گرفت هستی خود را ز گرگ‌ها پیراهنی که مونس کنعان زینب‌ست   امروز اگر حسینی و پابند مذهبم مدیون گریه‌های فراوان زینبم  :: باور نمی‌کنم سر بازار بردنت! نامحرمان به مجلس اغیار بردنت   از سینه‌ی حسین، تو را چکمه‌ای گرفت از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت   پای سفر نداشتی ای داغدار درد! با یک سر بریده، به اصرار بردنت   پهلو کبود! گریه‌کنان تازیانه‌ها با خاطراتی از درودیوار بردنت   فهمیده بود شمر غرورت شکسته است از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت   تو از تمام کوفه طلبکار بودی و... در کوچه‌هاش مثل بدهکار بردنت   در پیش گریه‌های تو این گریه‌ها کم است «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
نبود غیر خدا در دل خداجویش نگفت جز سخن حق، لسان حق‌گویش به ذوالفقار دو دم هیچ احتیاج نداشت هلاک "اُسکُتوا" یش دشمنان ترسویش اگر چه بود معطر به عطر کوثر لیک حرام شد به حرامی شنفتن بویش ارادت کم من در نگاه او کم نیست زیاد بار مرا می‌کشد ترازویش فدای صحن حیاطش که شد حسینیه‌اش و می‌زند خود جبرییل آب و جارویش بساط روضه‌ی زینب شبی نشد تعطیل مرا کشد به تلاطم همان تکاپویش بلای جان "ولی" را به جان خود بخرد کسی که حضرت صدیقه است الگویش شبیه مادر پهلو شکسته‌اش بشود همین که دست بگیرد به روی پهلویش شبیه بود به حیدر شبیه‌تر هم شد همین که سنگ رسید و شکست ابرویش سراغ زینتی‌اش را کسی گرفت اگر... بگو که دست زن خولی است النگویش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
فیضِ محض است رحمت زینب چشم ما و عنایت زینب مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق صحن نور است ساحتِ زینب بس که آئینه‌ی صفات خداست صبر آمد به صورت زینب از ازل حاکم است تا به ابد پای‌برجاست دولت زینب دفترِ زُهد اگر خلاصه شود می‌شود یک عبادتِ زینب هر زمان صحبت از شجاعت شد گفته‌ایم از شهامت زینب دخترِ شیر باطناً شیر است به علی رفته قدرت زینب نبض اسلام دست این بانوست زنده شد دین به برکت زینب جَرَیان‌سازِ مکتبِ سرخ است رنگ عشق است نهضت زینب عِلم پرسید: کوه عرفان کیست؟! عشق فرمود: حضرت زینب او چه دیده است غیر زیبایی... عقل ماند از بصیرت زینب پرچم کُفر را به زیر کشید تا فلک رفت رایَت زینب اُسکُتوا گفت... لال شد دنیا تو ببین چیست هیبت زینب! فتنه را ذبح کرد با کلمات ماتم از طرز صحبت زینب سلسله هم دخیل دامن اوست فرق دارد اسارت زینب دور ناقه فرشته‌ها جمع‌اند... عرش آمد عیادت زینب عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت سُرخ شد از خجالت زینب سرِ بر نیزه، سایه‌ای انداخت... آه! از استراحت زینب خواهشش روسریِ سالم بود سوخت در شعله حاجت زینب گذرِ کوفه پُر شد از اوباش سخت طِی شد مسافت زینب سِرِّ مَستور رفت در بازار شُد لگدمال حُرمت زینب حرمله با رباب هم‌‌قدم است... آب شد کوهِ غیرت زینب! "دَخَلَتْ زینَبُ عَلَی بْنِ زیاد" کُشت ما را مصیبت زینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
همیشه غرقِ غمم، نقلِ این دقایق نیست که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست من آن صنوبر خشکم که شعله‌ور شده‌ام از آنچه فکر کنی بی تو پیرتر شده‌ام نصیب من شده این قامتی که خم شده است ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است گمان کنم که زمان وصال نزدیک است به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم سرِ شکسته و موی سپید آوردم ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند هوای نوحه سرایی گرفته‌ایم حسین چقدر روضه دوتایی گرفته‌ایم حسین چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من هنوز کرببلا را به یاد دارم من هنوز در تبِ داغِ خیام می‌سوزم هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِی‌ام هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِی‌ام هنوز هر طرفی ظرف آب می‌بینم مدینه را به سرِ خود خراب می‌بینم هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توأم هنوز گریه کنِ زخم خیزران توأم هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر مدینه بی تو به دردم نمی‌خورد دیگر منی که آینۀ غصه‌های ساداتم دوباره راهیِ پس کوچه‌های شاماتم زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من کنار قبر سه ساله، قرار گیرم من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می‌کنم افتاده‌ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه‌ات خورد یادم نرفته چکمه‌ای بر سینه‌ات خورد یادم نرفته گریه‌ام سیلاب می‌شد طفلی رقیه پابه پایم آب می‌شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه‌ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم‌هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سر بازار رفتم زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه‌ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه‌ای داغ دلم را تازه می‌کرد چادر نمازم را سرش اندازه می‌کرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه‌ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده‌های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه‌های سخت و بی برگشت رفتم با دست‌هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه‌ات را پس گرفتم در قتلگاه غم، زمین‌گیرم برادر دارم به قتل صبر می‌میرم برادر 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن يا که به خاطر دل زينب ظهور كن ای ماه پرفروغ بنی‌هاشمی، بتاب! اين جاده‌های شب‌زده را غرق نور كن مانده‌ست چند کوچه به پایان انتظار؟ ما را برای همرهی خود غیور کن با كوله‌بار غربت و اندوه خود بيا از كوچه‌های سينه‌زنی‌مان عبور كن امشب بيا كه روضه‌بخوانی برايمان دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن يا چند صفحه مقتل كرب‌وبلا بخوان يا روضه‌های شام بلا را مرور كن هم از طلوع ماه روی نیزه‌ها بگو هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
سوگند به هر کلام زینب، یارب بر ذکر علی الدوام زینب، یارب از کار فرج گره گشایی فرما امشب تو به احترام زینب، یارب@hosseinieh_net@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری :: برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد (دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری) ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e