eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به اگر چه در ره حق صدهزار دشواری‌ست میان حادثه‌ها کار حق نگهداری‌ست اگر چه جنگ، اگر چه اسارت است ولی همیشه کار خدا یاری و مددکاری‌ست خوشا اسارت اگر آخرش حسین بُوَد که بی‌حسین‌شدن اول گرفتاری‌ست سخن به مدح زنی می‌کنم شروع، که شعر به مدح و منقبتش متهم به کم کاری‌ست سخن به مدح زنی می کنم شروع،‌ بلی که از گناه، تمام وجود او عاری‌ست همان‌ که چشم و دلش رو به عالم بالاست که قصر در نظرش جلوه‌ی دل‌آزاری‌ست همان که جلوه‌ی صد قصر غافلش ننمود همان که چشم و دلش، پُر ز نور و هشیاری‌ست زبان و مرز به درگاهِ نور بی معناست یگانه محور و معیارِ حق سزاواری‌ست به خواستگاری او فاطمه به خواب آمد "زهی مراتب خوابی که بِه ز بیداری‌ست"* به هرکسی نرسد این‌چنین مقام رفیع که این نتیجه‌ی یک عمر خویشتن داری‌ست خدا برای حسین آفریدش از اول جواب او به حسین از همان ازل آری‌ست شرافتی‌ست بلی مادر امام شدن ز عشق بو نَبَرد آن دلی که زنگاری‌ست همین که دامن او مهد حجت الله است نشان رفعت شأن و بلندمقداری‌ست "دهد ثمر ز رگ و ریشه درخت خبر"** که خُلق مادر در خُلق بچه‌ها جاری‌ست بُراق عشق، تو را تا خود مدینه رساند که در مسیر خدا مرکبت سبکباری‌ست که خواستی وطنت خانه‌ی حسین شود کجای قصه‌ی هجرت ز جبر و ناچاری‌ست؟! تو آمدی که به "زن" شأن دیگری بدهی به نُه امام نشانِ تو جاری و ساری‌ست "هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب" هنوز از تو سرودن کمال دشواری‌ست ✍ *حافظ **صائب 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به سلام ای گنجِ برجا مانده از شاهان ساسانی تویی باغِ بهشتِ کاخ‌های رو به ویرانی سفر از خانه‌ی اجدادی‌ات شد سِیرِ معراجت سفر از فرش تا عرش، از اهورا تا مسلمانی اسیرت خوانده‌اند آنان که از نسلِ اسیرانند به بندِ بانی آزادی‌ات دنیاست زندانی تو اهلِ خانه‌ی اسرارِ عرشی مَحرم سِرّی غریبه نیستی، همشهری مِنّای سلمانی از این پس رعیتت هستند شاهان، شاه‌بانوها از این پس شهربانویی و شه‌بانوی سلطانی تو اُم‌ُّالسَّجده‌ای؛ اُم‌ُّالدُّعایی؛ مادرِ نوری فراسوی زبان، اُم‌ُّالصَّحیفه، اُم‌ِّقرآنی تو اُم‌ُّالرّوضه‌ای؛ اُم‌ُّالبُکایی؛ مادرِ ابری تویی اُم‌ُّالخِطابه، مادرِ باران و طوفانی عروسِ خاندانِ آبی، اما تشنه‌ی اشکی برای آب، از روزِ مبادا روضه می‌خوانی تو اقیانوسِ اشکِ روضه‌خوانان را عَجَم‌رودی تو پیوندِ شهیدِ کربلا با خاکِ ایرانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار جام بر کف، خنده بر لب، می‌پرست آمد بهار در مسیرش مخمل سبز چمن گسترده‌اند حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گسترده‌اند باغ باید در قدومش عنبر‌افشانی کند هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را انتظار عاشقان فجر امید دیگری‌ست روشنی‌بخش جهان صبح سپید دیگری‌ست در بهار آرزو عید سعید دیگری‌ست زاد‌روز سید سجاد عید دیگری‌ست عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوه‌گر عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوه‌گر حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوه‌گر مطلع‌الفجر اجابت از دعایش جلوه‌گر لیلة‌القدر امامت، ناز‌پرورد حسین از دو عالم آشنا‌تر با غم و درد حسین آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا خطبه‌خوان بی‌نظیر و... خسته از شام بلا راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد عشق عالم‌گیر شد، عرفان بلندآوازه شد آسمان در حیرت از آن صبر بی‌اندازه شد چون دم پاک مسیحا خطبه‌های شام او زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت دشمن از اندیشۀ بیدار‌باش او نخفت از قیام روز عاشورا سخن بی‌پرده گفت لاله‌های دشت خون را باغبانی کرد و رفت نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیده‌ای ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیده‌ای گریۀ صبح و مناجات شبش را دیده‌ای صبر طاقت‌سوز و سعی زینبش را دیده‌ای موج‌زن دریای خون را دیده‌ای تا کربلا در رکابش یک چمن گل چیده‌ای تا کربلا ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتاده‌ایم چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتاده‌ایم خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتاده‌ایم ما مگر از چشم آن دریای نور افتاده‌ایم ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دل‌های ما سینه‌ها آتش گرفت و تنگ شد دل‌های ما ای مدینه! باز در کوی تو منزل می‌کنیم باز از دریای حسرت رو به ساحل می‌کنیم پشت دیوار بقیعت خاک را گِل می‌کنیم نور زهرا را چراغ روشنِ دل می‌کنیم ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل» ای مدینه! ما که با گل‌ها تبسم ‌می‌کنیم در خیال خود تو را هر شب تجسم می‌کنیم گر بخوانی در حضورت دست و پا گم می‌کنیم با نسیم صبحدم، گاهی ترنم می‌کنیم جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل ‌یقینـم    سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین‌ العابدینم قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم                         هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل ‌المتینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم                          زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم                        هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم رکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش  کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش                           هرکه با ما بـود، دشمن تـا ابد لعن مدامش من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم آسمانی ‌هـا همه محـو مناجـات شب من                             نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من آسمان پیچد به خود در شعله‌ی تاب و تب من                           ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب ‌یارب من گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم                          در غل و زنجیـر دشمن، یاری اسلام کردم فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم                                آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
◾انا لله و انا الیه راجعون درگذشت شاعر جوان اهل بیت علیهم السلام شادروان رضا رسول زاده موجب تالم و تاسف فراوان گردید. ان شاالله تعالی سروده های او که سالها توسط ذاکران در محافل و مجالس آل الله زمزمه شده است ، ذخیره و توشه ارزشمندی است که در عالم بقا او را به منزل سعادت ابدی رهنمون خواهد کرد. مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام این ضایعه را به خانواده محترم و دوستان آن مرحوم تسلیت عرض نموده و از حی سبحان برای آن فقید سعید رضوان و غفران و برای بازماندگان اجر و صبر مسئلت داریم. در ادامه غزلی از آن شاعر فقید می‌خوانید: گُذشت عُمر و نَشد جُز فِراق قِسمَتِ من خَزان رسید و به سَر شُد بَهارِ حَسرَتِ من دِلَم‌ به آتَشِ خورشید وام داده، زِ بَس که شُعله وَر شُده اَز غَم، تَنورِ عُزلَتِ من چه نَذرها که نَکردم برای دیدَنِ تو خودَت که با خَبری اَز خُلوصِ نیَّتِ من چه غُصّه ها که نَخورده دِلَت برای دِلَم چه گِریه ها که نَکَردی بَرای غِفلَتِ من صَفِ زیارتِ رویَت چِقَدر طولانی ست نمیشَوَد به گَمانَم وِصال، نوبَتِ من نِشَسته اَم بِنویسَم فِراق، یَعنی مَرگ! چِگونه زِندگیِ بی تو گَشته عادَتِ من؟ خُدا کُنَد که تو آن دَم کِنارِ مَن باشی به لَحظه ای که اَجَل میرِسَد به دَعوَتِ من سِپُرده اَم به صَبا سویَت آوَرَد خَبَرم گُذَشت اَگر سَحَری اَز کِنارِ تُربَتِ من به غِیرِ اَشک بَرای حُسِین چیزی نیست میانِ جَلوَتِ مَن، یا به کُنجِ خَلوَتِ من
آسمان جلوه‌ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر دارد كوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشيد علی! نظر نخوری شهر چشمان خيره سر دارد باب حاجات، كعبه‌ی خيرات بر تو و قد و قامتت ای نسيم پر از بهار علی ماهِ در گردش مدار علی چقدر مشكل است تشخيصت تا كه تو می‌رسی كنار علی با تو يک رنگ ديگری دارد شجره نامه‌ی تبار علی دومين حيدر ابوطالب صاحب غيرت و وقار علی به شما می‌رسد ذخيره‌ی طف همه‌ی ارث ذوالفقار علی ای علمدار و سر پناه حسين حضرت حمزه‌ی سپاه حسين كاشف الكربی و تمنا من دست‌های هميشه بالا من تو بر اين خاک‌ها بكش دستی اگر اين خاک زر نشد با من سر سال است مرد مسكينم مكش از دست خالی‌ام دامن چقدر فاصله است ای دريا از مقام ظهور تو تا من تو بزرگ قبيله‌ی آبی تو غديری، فراتی اما من خشكسالم، كوير بی آبم روزگاری‌ست تشنه می‌خوابم كمرت جايگاه شمشير است لب تو جايگاه تكبير است سر ما را بزن همين امروز صبح فردا برای ما دير است هيچ كس روبه روت نيست مگر آن كسی كه ز جان خود سير است سيزده ساله حيدری كردی پسر شير بيشه هم شير است گيرم افتاده است روی زمين دست تو باز هم علمگير است پسر شاه لافتی عباس ای جوانی مرتضی عباس از نگاه كبوتری وارم به مقام تو غبطه می‌بارم سر من را اگر بگيری باز به دو ابروی تو بدهكارم ارمنی هم اگر حساب كنی دست از تو بر نمی‌دارم بده آن مشک پاره‌ی خود را تا برای خودم نگهدارم بی سبب نيست گريه‌ی چشمم حسرت صبح علقمه دارم با تمامی شور و احساسم آرزومند كف العباسم زلف ما را ز مشک وا نكيند لب ما را از آن جدا نكنيد پای ما را به جان خالی مشک در حريم فرات وا نكنيد دست بر زيرتان نمی‌آرد آب‌ها! اين‌قدر دعا نكنيد تيرها! روی اين تن زخمی خودتان را به زور جا نكنيد تازه طفل رباب خوابيده جان آقا سر و صدا نكنيد تا كه از مشک پاره آب چكيد رنگ از چهره‌ی رباب پريد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مست‌اند همه، ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد دلدار و دلارام و دلاور که تو باشی تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی از گرگ هراسی به دلی راه ندارد بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی بین‌الحرمین امن‌ترین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به لب دارند دریاهای لب‌تشنه سلامت را به دل دارند امواج رها، ماه تمامت را علی را قُرّةُالعینی، همان فی مقعد صدقی به نفسی انتَ می‌داند بلندای مقامت را به غم‌ها کاشف‌الکربی، ابالغوثی، ابالفضلی که در سختی فراوان برده‌ام با بغض، نامت را شکوه دست‌های تو، عمود خیمه‌ی دین شد رساندی تا به فرداها و فرداها پیامت را نه آب است این‌که چون جان عزیزش دوست می‌داری به دندان می‌بری با مشک خود حرف امامت را... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشنگی بود ولی از طرف رود فرات رفت سقّا برساند به لب آب، حیات خوش به حال دل دریا که ابالفضل دو دست بُرد در آب و نمود از لب او دفع ممات چشم او بسته شد از بوسه‌ی تیر اما گفت: چشم من باد به قربان قتیل العبرات :: وسط هلهله‌ها سمت حرم بازنگرد ای که رفتی ز حرم گرم سلام و صلوات :: دل من آب شد ای حضرت سقا تو بخواه من نم‌ مشک تو باشم، چه خوش است این درجات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده‌ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه‌ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شب میلاد... کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده‌ی یاریم دار بر دوش، مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مَشرقینی تو دوّمین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می‌گفت: ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه‌ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل، مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پَرِ ماست بامِ تو لانه‌ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده‌ایم... فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره‌ی نطقِ تو خودش دریاست واژه‌هایت عجیب بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه‌ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این محرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه‌ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم... علنی! اوّلین چایخانه‌ی حسنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دل زُوّار آب خواهد شد آب حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها، انقلاب خواهد شد کنج هر صحن، انجمن داری تا خودِ صبح، سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد، گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش... آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو... تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادب کنید که در خانه‌ی علی آمد یلِ دلاور و فرزند ماهِ ام‌بنین چه محشری‌ست نگاهش، بیا بیا جبریل چه هیبتی‌ست شکوهش بیا بیا و ببین بلند نام و علی هیبت و حسن شوکت حسین قامت و احمد وقار و قرص قمر دخیل بسته‌ی عشقش مسیح و ابراهیم شبیه یوسف مصری‌ست؟ نه از آن بهتر بلند مرتبه و غرق در جلال است او که باب حاجت و آقای عفو بسیار است عزیز و همدم و آرامش و قرار حسین شفیع روز جزا اوست، او علمدار است جهان گدا و فلک نوکر در کویش جهان و عالمیان رفته‌اند قربانش دو دست اوست که آب‌آور است، ساقی اوست تمام عالم و هستی فدای دستانش دلیل جوشش ایمان ماست ماهِ رُخش به لطف نوکری او نمی‌شوم گمراه هنوز چشمه‌ی شعرم اگر که می‌جوشد به لطف هیچ‌کسی نیست غیر حضرت ماه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چراغِ دامنِ محرابِ عشق من تا اوست مرا به سینه نهان و به دیده پیدا اوست دل شکسته‌ی خود را به دست او دادم که اوست دلبر من، اختیار من با اوست به دیده خاک رهش می‌کِشم که می‌دانم یگانه‌ای که بُوَد قبله‌گاه دل‌ها اوست امید بسته‌ام امشب به رحمت عامش که ماه پنجم شعبان ز چهرِ زیبا اوست امام زهد و نماز و دعا که در عالم به هر کجا که زند عشق خیمه، مولا اوست مدینه را ز جمالش ستاره باران کرد که یادگار منا و صفا و بطحا اوست ز آسمان امامت دوباره کرد طلوع مهی که آینه‌دار علی اعلا اوست ولیّ چارم یزدان کز آدم و عالم تمامْ بنده‌ی فرمان‌بَرند و مولا اوست فروغ دیده‌ی عُبّاد، حضرت سجاد کسی که ترجمه‌ی آیه‌های تقوا اوست حدیث ماهی و نان‌های خشک و دُرّ و نمک بُوَد عجیب ولیکن بر آن توانا اوست جمال پنج تن اَر جویی اندر او بنگر حسن، حسین، محمد، علی و زهرا اوست کسی که زهد از او کسب می‌کند "یحیی" کسی که ناز لبش می‌کشد مسیحا، اوست کسی که یوسفِ صدیّق را رهایی داد به یک شهادتِ طفل از کف زلیخا اوست کسی که کرد عصا را چو مار، وز نظرش دوباره مار عصا شد به دست موسی اوست به جز به "اشهدُ اَن لا اله الّا الله" کسی که هیچ نیاورده بر زبان "لا" اوست کسی که حال نمازش به نیشِ مُهلِک مار نیافت هیچ تزلزل، نداشت پروا اوست سفیرِ عشق در احیای انقلابِ حسین امامِ خَلق به فرمان حق تعالی اوست کسی که کشتی در خون نشسته‌ی دین را فکند باز بر امواجِ سبزِ دریا اوست کسی که پرچم خونْ رنگِ دشتِ "ماریه" را به دست همت خود داشته است برپا اوست بگو خلیل که یک جا اگر در آتش رفت خلیلِ در دلِ آتش فتاده، صد جا اوست اگر به مصلحتی بود مدتی بیمار حیات بخشِ قلوب و طبیبِ جان‌ها اوست گل عشيره‌ی عشق و گلاب عاشورا که دل‌نوازترین عطر لاله‌ها با اوست گهی به اشک و دعا، گاه با نماز و پیام نگاه‌داری اسرار کربلا با اوست شنیدى اَر عظمت‌های صبر زینب را امام زینب کبری، ولی والا اوست به قتلگاه خرید اَر چه جان او زینب به هر بلیّه، دل عمّه را تسلّا اوست دلیل دفن، تنِ بی سر شهیدان را کفیلِ قافله در سایبان سرها اوست میان آن همه مردان کربلا، مردی که ماند و دادِ شهیدان گرفت، تنها اوست نثار کردن خون با برادرانش بود خراب کردن کاخ یزیدیان با اوست بنای ظلم و ستم از کلام او بشکست اگر اسیر ولیکن امیر دل‌ها اوست به رغم نرمی آهن به پنجه‌ی "داوود" کسی که بسته به زنجیر شد سراپا اوست به دست، سلسله دارد که این رضای خداست کسی که سلسله جنبان امر دنیا اوست ز خطبه خواندن او کوفه کرد یادِ علی کیانِ کوفه به حیرت! که این علی یا اوست؟! هنوز از در و دیوار مسجد اُمَوی رسد ندا که چراغ حریم طاها اوست به وقت خطبه‌ی او از اذان خصم چه غم! که شامیان همه دانسته‌اند مولا اوست مگو موذّن مسجد! اذان بی هنگام که مفتخر به اذان و اقامه تنها اوست عزا برای شهیدان، میان کاخِ ستم کسی که کرد به شام این حماسه اجرا اوست اگر یزید بپرسد ز چوب منبر هم کند خروش که او بر حق است و حق با اوست از این زیاده "مؤید" توان مدحش نیست که طبع ما چو یکی قطره است و دریا اوست سلام ما به حریم مقدسش به بقیع! که در مدینه یکی قبله‌ی دل ما اوست شب بقیع به چشم فرشتگان، روز است در آن حریم که "والشمس" و هم "ضحاها" اوست ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e