eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
398 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد حُر و زهیر و عابس و اَسلم بسازد باید مفاتیح الجنانِ "شیخ عباس" دل را که شد ویرانه دستِ کم بسازد یارب! به من اشکی بده سازنده باشد اشکی بده از بنده‌ات میثم بسازد چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد دستی بده دست از تهیدستان بگیرم دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم پایی بده جز در ره مولا نکوبم پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم میلی بده از جام همدردی بنوشم در سیل ماتم نذر هم‌نوعم بکوشم عزمی بده آماده‌ی ایثار باشم وقت ضرورت، راهی پیکار باشم نسلی بده عشق شهادت در دل آن نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن جانی بده سرشار از نور ولایت لب تر کند مهدی، کنم تقدیم حضرت هرکس به نوعی می‌کند نجوا شبانه من هم بخوانم از شهادت عاشقانه زیباترین نثر مناجاتم جهاد است امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست جزءِ مجاهدهای در راه خدایم سجاده‌ام حکم کفن دارد برایم بر نفْس سرکش راه طغیان را ببندم با معنویت در دو عالم سربلندم بیش از چهل سال گذشته پای کاریم وقتی که خرمشهرها در پیش داریم رمز بقا قطعاً به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست ما را سفارش می‌کند آقا به تقوا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا :: درس دبستان امیرالمؤمنین است گوشم به فرمان امیرالمؤمنین است نص اشداءُ علی الکفار یعنی منشور قرآن امیرالمؤمنین است حکم پدر دارد برای خاک یعنی ایران هم ایران امیرالمؤمنین است هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا مدیون احسان امیرالمؤمنین است عمری محدث بودن و از غیب گفتن این کار سلمان امیرالمؤمنین است در کعبه مولایم علی آمد به دنیا پس صاحب خانه امیرالمؤمنین است ساعات خوب زندگی ما همیشه در زیر ایوان امیرالمؤمنین است حبل المتینم هست و فردای قیامت دستم به دامان امیرالمؤمنین است با دست او حق سفره‌اش را پهن کرده هر بنده مهمان امیرالمؤمنین است زهرای مرضیه همیشه دوست دارد چشمی که گریان امیرالمؤمنین است :: شخص پیمبر بانی بزم عزایش چشمان زهرا نیز می‌بارد برایش مرغ دلم پر می‌زند بر بام کوفه حلوای ختم مرتضی در کام کوفه می‌ریزد از غم‌های خود در جان دختر وقتی که بابا می‌شود مهمان دختر از غصه دیوارِ دلِ دختر ترک خورد وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد آماده دارد می‌شود بر قتل حیدر قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد سی سال پیش، از پا در آمد مرد خیبر وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد دلواپس فردای بابا اُم کلثوم باید بخواند روضه‌ها را اُم کلثوم از خانه که بابای از گل بهترم رفت گفتم که دیگر سایه‌ی روی سرم رفت دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر پشت سر بابا دوباره مادرم رفت دیدم از این کوچه شروع کربلا را هجده سر بر روی نیزه، از حرم رفت.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه‌ی میکده را دیده‌ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه‌ی هر عبدِ پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید، دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم‌ها را بُرد گفت: باید که غم از سینه‌ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تَن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت من شبِ قدر فقط کرببلا می‌خواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده‌ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربتِ جانان برداشت :: علی امشب به سر سفره‌ی زینب رفت و... طبق معمول عوضِ شیر و نمک، نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت... هرچه برداشت قدم، فاطمه‌گویان برداشت آخرین لقمه‌ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه‌ی آهِ یتیمان برداشت امشب ای کوفه! علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خونِ خودش غلتان است 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وجودم نخلِ از غم بارور بود تمام حاصلم خونِ جگر بود ز هر شاخه هزاران ميوه دادم همانا پاسخم نيش تبر بود اگر چه شاخه‌هايم را شکستند به هر شاخه هزارانم ثمر بود چه باک از تيغ زهرآلود دشمن علی يک عمر در کام خطر بود به جان فاطمه آنکه مرا کشت نه تيغ ابن ملجم، ميخ در بود هزاران استخوان بودم گلوگير هزاران نيش خارم در بصر بود به هر آهم هزاران زخم فرياد به هر زخمم هزاران نيشتر بود تو اي قاتل! مرا کشتی نگفتی علی يک عمر غمخوار بشر بود زدی شمشير بر فرق امامی که حتی مهربان‌تر از پدر بود به اشک و خونِ دل بنويس "ميثم" علی از فاطمه مظلوم‌تر بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای نخل‌ها! چرا همه امشب خمیده‌اید افسرده، سینه سوخته و داغ دیده‌اید ای چاه‌های خسته‌ی کوفه! علی کجاست؟ آیا صدای ناله‌ی او را شنیده‌اید؟ در مسجد ای نمازگزارانِ داغدار! بنشسته سر به جیب خموشی کشیده‌اید؟! افسرده، دل شکسته، پریشان و نا امید گویا تمامتان زعلی دل بریده‌اید ای داغدیدگان علی! ناله سر کنید ساکت نسشته‌اید و خموش آرمیده‌اید! ای دشمنان دین خدا! با کدام جرم هنگام سجده، فرق علی را دریده‌اید؟! مرغابیان! شما که گرفتید عبای او در لانه‌ها چرا همه ساکت خزیده‌اید؟! عمّامه زرد و چهره زعمّامه زردتر ای رنگ‌ها زصورت مولا پریده‌اید! ای ناله‌ها! زداغ علی بس که سوختید آتش درون سینه‌ی ما آفریده‌اید ای اهل بیت! جان به فداتان که از کرم سوز درون «میثمتان» را خریده‌اید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب چه سینه‌سوز است، بانگ اذان مولا خیزد صدای تکبیر، از عمق جان مولا از لحظه‌های افطار، در شوق وصل دلدار بر چهره می‌درخشید، اشک روان مولا مولا گشوده آغوش، بهر وصال جانان قاتل به مسجد آید، بَر قَصد جان مولا زهرا کنار محراب، با ذکرِ وا علیّا یا فاطمه‌ست امشب، ورد زبان مولا زخم سرعلی را، دیدند اهل مسجد دردا که نیست پیدا، زخم نهان مولا ای نخل‌ها! بگریید؛ ای چاه‌ها! بنالید دیگر علی ندارید، ای دوستان مولا! حق علی ادا شد، فرق علی دو تا شد سرهایتان سلامت، ای خاندان مولا ای دوستان! بیایید، با من به شهر کوفه تا سر نهیم امشب، بر آستان مولا ریزید ای یتیمان! در سفره‌های خالی خونِ جگر به جایِ، خرما و نان مولا «میثم!» دگر امیدی، در ماندن علی نیست از دست رفته دیگر، تاب و توان مولا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اذان شیر حق در کوفه با خود یک خبر دارد که مولا با دلی خون، در جهان عزم سفر دارد دو دستش بر دو گوش است و دو چشمش بر سما آری به هر الله اکبر در گلو بغضی دگر دارد چه با تعجیل آید سوی محراب دعا امشب یقین دارم که از صبح وصال خود خبر دارد نه تنها او دلش گردیده تنگ همسرش زهرا که زهرا هم دو چشمش در ره و بر او نظر دارد گرفته دست خود را بر محاسن، ذکر می‌گوید تو گویی انتظار صبح در وقت سحر دارد عدو برخاسته از خواب و مولا رفته در سجده لبی خندان، دلی آرام در موج خطر دارد ندای "قَد قُتل" را بشنوید ای مردم کوفه! عدالت شد یتیم و گریه از داغ پدر دارد است، هر کس روی سر بگرفته قرآن را علی از فرقِ از هم وا شده، قرآن به سر دارد رفیق نخل‌های کوفه را کشتند در مسجد که هر نخلی به جای میوه از داغی ثمر دارد به «میثم» سوز دل دادند از داغ علی امشب که سوز شعر او بر سنگ خارا هم اثر دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچه‌ها خلوت و خاموش، شب از جامۀ ظلمت شده چون صحن عزا، خانه سیه‌پوش، تو گویی همه چیز و همه کس گشته فراموش، نه مانده شبحی پیش دو چشمی، نه صدایی رسد از کوچه‌ی خلوت زده بر گوش، چرا، می‌شنوم تک تک پا و، شبحی را نگرم می‌رسد از دور، یکی مرد که پوشیده رخ و از رخ مستور، به هر کوچۀ تاریک دهد نور، گمان می‌کنم این مرد کلیم‌الـلَهِ آن کوچه بُوَد، آه! ببینید کجا می‌رود و چیست ورا نیت و منظور؟ چه آرام و خموش است، دلش بحر خروش است، ببینید که انبانِ پُر از نان و پُر از دانۀ خرماش به دوش است، به گمانم که به ویرانه فقیری دل شب منتظرِ اوست که از گوشه ویرانه ندا می‌دهد ای دوست! کجایی که بگیری دل شب باز سراغ فقرا را؟ عجبا عرش خداوند مکان کرده به ویرانه سرایی بگرفته‌ست به دامن، سر یک پیر فقیری که ندارد به جز از دیدۀ اعما و تن خسته و دست تهی‌اش برگ و نوایی، به لبش ذکر دعایی، به دلش حال و هوایی، نه طبیبی، نه دوایی، نه غذایی، همگان چشمِ بصیرت بگشایید و ببینید که در دامن ویرانه امیری شده هم‌صحبت و دلباختۀ پیر فقیری، اگر آن پیر بپرسد تو که هستی؟ گل لبخند ز جان‌بخش لبش روید و در پاسخ آن پیر بگوید که فقیری شده در این دلِ شب یار فقیری، عجبا باز به دوشش یکی انبان وَ گرفته‌ست ره کوچه و پوید سوی ویرانۀ دیگر که به اَیتام زند سر، بِبَرد بر همه از لطف و کرم باز غذا را. کیستی؟ ای همه جا روی تو پیدا که ندیدند و نگفتند که هستی؟ تو همان شیر خدایی، تو چراغ شب تنهاییِ خیل فقرایی، تو به احزاب و اُحد یار رسول دو سرایی، تو به ایتام، پدر در دل ویرانه سرایی، تو گهی هم‌سخن چاه و گهی پهلوی نخلی، به زمین چهره گذاری، ز بصر اشک بباری و گهی می‌چکد از قبضۀ تیغت به زمینْ خون عدو در صف پیکار، گهی مرحب خیبر کُشی و عمرو به شمشیرِ شرربار، گهی دست تو در سلسلۀ خصم ستمکار، گهی وصله زنی کفش خود ای حجت دادار، گهی قلۀ عرشی و گهی حفرِ قناتت بوَد ای دست خدا کار، گهی عرشْ مکانی و گهی خانه نشینی، گهی استاد به جبریل امینی و گهی یاور آن پیرزن مشک به دوشی، نتوان گفت که هستی تو، که هستی، تو بگو تا بشناسیم به توفیقِ بیانِ تو خدا را. ناسپاسان که به جز مهر و وفا از تو ندیدند، چه شد کز تو بریدند؟ خدا را به چه تقصیر به محراب دعا تیغ کشیدند؟ چرا فرق تو را از ره بیداد دریدند؟ عجب حق تو گردید ادا، پیک خدا داد ندا، آه که شد منهدم ارکان هدا، خُفت به خونْ شیر خدا، گشت به محرابْ فدا، روح مناجات و دعا، مسجدیان یکسره این نالۀ جانسوز شنیدند، همه از پنجه غم جای گریبان، جگر خویش دریدند، ز دل ناله کشیدند، ز هر سو، سوی محراب دویدند و بدیدند همه‌ی دین خدا در یَمِ خون خُفته و از لعل لبِ خویش گهر سُفته و با صورت خونین سخن از فُزتُ وَ رَب گفته، گهی می‌رود از هوش، گه از اشک حسن آمده بر هوش، زند خونِ دلِ خسته‌اش از زخم جبین جوش، ز سوز جگر سوخته با قاتل خود گفت: خدا را به چه جرمی به رویم تیغ کشیدی؟ تو که دیدی ز علی آن همه احسان و وفا را. همه تن اشک فشان دست گشودند که آرند علی را به سوی خانه که ناگاه در آن سوز و غم و درد، نگاهی به افق کرد و ندا داد که ای صبح! نشد در همه ایام تو از جیب افق سرزنی و چشم علی پیشتر از سرزدن روی تو بیدار نباشد، عجبا گشت فدا در دل محراب دعا، جان پیمبر، علی آن ساقی کوثر، علی آن فاتح خیبر، علی آن میر مُظفر، علی آن روح مکرم، علی آن عدل مجسم، علی آن دادرس امت و مظلوم‌ترین رهبر عالم، به خداوند، به پیغمبر و زهرا که علی کشتۀ عدلی‌ست که خود حاکم آن بوده و خود مجری آن بود، خدا را نشنیدید مگر داد دوا پیش‌تر از کشتن خود قاتل خود را؟ نشنیدید که بخشید ز اکرام و جوانمردی خود تیغ به دشمن؟ نتوان یافت دگر مثل علی، گو که بپویند زمین را و سما را. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی زمین نگذاشتی شب‌ها سر راحت وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت در جمع مردم با تبسم می‌نشستی آه اما نگفتی با کسی جز چاه از آهت در بین نخلستان عرق می‌ریختی هر روز تا شب کمی خرما و نان باشد به همراهت رؤیای زیبایی برای هر یتیمی بود بین خرابه نیمه‌شب‌ها چهرۀ ماهت محراب کوفه شاهد راز و نیازت بود "مولای یا مولای" نجوای سحرگاهت هر چند طوفانی میان سینه‌ات جاری‌ست آرامشی دارد تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهت شهری کمیلت می‌شود با هر فرازی از یا نور و یا قدوس‌های گاه و بی‌گاهت امروز هم دنیا به مردی چون تو محتاج است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بازم شب قدره و بی‌قراری غلْط می‌خوره رو گونه‌های خیسم بازم شب قدره و حاجتامو یکی یکی با گریه می‌نویسم حاجتایی که نزدیک یه ساله تو خاطرم مرور می‌شه همیشه ولی تموم حاجتای عمرم اندازه‌ی یه حاجتم نمی‌شه حاجتم اینه آقامو ببینم کاشکی که آرزو به دل نمونم دوس دارم از خجالتش در بیام خدا کنه ازش خجل نمونم بازم شب قدره و جات خالیه فقط غمه که جات و پُر می‌کنه فقط نگاه مهربون توئه که این دل سنگیم و دُر می‌کنه باز شب قدر و خودم می‌دونم که قَدرت و نمی‌دونم آقاجون من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون تو جامعه کبیره خوندم این و لطف خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناه من بگذری دیگه خدا من و نمی‌سوزونه کِی می‌شه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برای انتقام بریم مدینه کنار تو لباس رزم بپوشم نمی‌دونم کوفه‌ای یا کربلا نمی‌دونم کجا عزا گرفتی به یادمون باش آقا هر کجا که به آسمون دست دعا گرفتی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز جام نام تو دارد لبم تر می‌شود امشب خدا را شکر که با تو شبم سر می‌شود امشب بزرگی کن نیفتد طشت رسوایی من از بام که از فریاد آن گوش فلک کر می‌شود امشب تعارف نیست می‌دانم نبودم نوکر خوبی به دستان تو نوکر باز نوکر می‌شود امشب دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد اگر تقدیر من دارد مقدر می‌شود امشب من و آلوده دامانی، برایم روضه می‌خوانی؟ که بعد از روضه هر جانی مطهر می‌شود امشب ————————- برای شب بیست و یکم👇🏻 علی تا گفت یا زهرا، حسن در گوش زینب گفت: پدر آماده‌ی دیدار مادر می‌شود امشب بریده تیغ تا ابرو، ولی با دیدن پهلو دوباره زنده یاد آتش و در می‌شود امشب ————————- برای شب بیست و سوم👇🏻 تمام دست‌ها بر دامن باب الحوائج‌هاست یکی دارد دخیل موی اصغر می‌شود امشب یکی هم حاجتش را امشب از بی‌دست می‌گیرد یکی هم در خرابه دیده‌اش تر می‌شود امشب خرابه دختری دارد که بر دستان بی جانش سری دارد که با آن روضه‌ام سر می‌شود امشب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دوست دارم خاک باشم در قدم‌های علی تا کنم در رهگذار او تماشای علی دوست دارم اشک باشم، چشمه‌چشمه جوبه‌جو تاکه قطره قطره اُفتم در قدم‌های علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنم تا گلشن سبز و دل‌آرای علی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دارم چشم باشد عضو‌عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر نامه‌ی اعمال ما باشد به امضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عروة الوُثقای ما باشد تولای علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سکوتم را شما دیدید اما بی‌صدا بودید به سوی قبله اما روی‌گردان از خدا بودید   سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید- به دادم می‌رسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟!   ز غربت با شما می‌گفتم ای بی درد دین‌داران! اگر اندازه‌ی این چاه با من آشنا بودید   تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت چه می گویم؟! شما خود در میان کوچه‌ها بودید!   شما بودید و می‌دیدید من تنها شدم، آری! همان‌ها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید!   شما باشید و این دنیا! علی و یک جهان ماتم شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e