eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
50.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
396 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی برای سپردن به آن دیار نداشت برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت امیر هیچ به‌جز زخم بی‌شمار نخورد امیر هیچ به‌جز درد بی‌شمار نداشت شبانه‌های علی مثل روز روشن بود اگر که پنجره‌ها پردۀ غبار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کینه‌ها همه یک تیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طنین بغض مؤذن به گوش ماه رسید اذان صبح به «حی علی الفلاح» رسید.. دوید کینه‌ی مکاره از کمین بیرون همین که رأس مبارک به سجده‌گاه رسید صدای شیون محراب آن چنان برخاست که رفت و رفت و به زاری به قلب چاه رسید زبان نداشت زمانه برای حرف زدن از آن زمان همه‌ی قصه‌ها به آه رسید :: منم که خاکم و اینجا پناهگاه من است کجاست سایه‌ی مهرت که بی پناه رسید.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای چراغ سحر خسته دلان! ای دعای دل بشکسته دلان! ماهِ تابیده به هر ویرانه! آشنا با همه، خود بیگانه! مونس و همدم دیرینه ی ما! چاهِ آهِ سحرت سینه‌ی ما! داستان غم تو، فوق غم است نام مظلوم برای تو کم است بشریّت سویت آورده رجا تو کجا وسعت! تاریخ کجا! مسجد از شوق نمازت مدهوش کوفه از بانگ اذانت به خروش شعله بر سوزِ دلت باد زده سجده از داغ تو فریاد زده خونِ جاری شده بر صورت تو تا قیامت سند غربت تو خصم از فرق تو قرآن وا کرد شبِ احیای تو را احیا کرد تا شود زخمِ فراقت چاره خون زد از فرق سرت فوّاره خاک با خون جبین تو سرشت خونِ پاکِ تو به محراب نوشت که علی گشت دگر آسوده لیک با تیغِ به زهر آلوده ای کرامت همه پاینده به تو! قاتلت گشته پناهنده به تو ای علی جان! تو بگو کاسه‌ی شیر بوده کی پاسخ زخم شمشیر ای به خون خفته! بگو یارت کو مالک اشتر و عمّارت کو؟ باغبان! بود و نبود تو چه شد؟ غنچه و یاس کبود تو چه شد؟ ای دو عالم حرمِ ماتم تو! تا صف حشر نثار غم تو اشک ما هدیه‌ی ناقابل ماست خانه‌ی سوخته‌ی تو دل ماست چاه‌ها آه گذشت از سرشان نخل‌ها ریخته برگ و برشان شب به سوز تو بَرَد رشک، علی سفره‌ها پُر شده از اشک، علی ای سحر مست صدای پایت! سفره‌ها منتظرِ خرمایت سرخی یاس تو ما را کشته اشک عبّاس تو ما را کشته ای غمت گشته هم آغوش حسین! چوب تابوت تو بر دوش حسین عاشقانِ شب خود را دریاب یا علی! زینب خود را دریاب زنده شد خاطره‌ی همسر تو دفن شد در دل شب پیکر تو شب روی شانه تو را می‌بردند چه غریبانه تو را می‌بردند گر چه دفن تو نهان از همه بود آنکه می‌بُرد تو را، فاطمه بود ای حسین و حسنت دنبالت! محسنت آمده استقبالت تیغ قاتل که جبین تو شکست کمر امّ بنین تو شکست خیز و چشم ترِ عبّاس ببین گریه‌ی مادر عبّاس ببین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کوفه! حالا می‌چشی طعم یتیمی را از دست خواهی‌ داد مولایی صمیمی را از رحمت حق بعد او بی‌بهره خواهی‌ ماند حتی نمی‌بینی به خود دیگر نسیمی را شمشیر زهرآلود جهل‌وکینه می‌کارد بر روی دل‌ها تا ابد «داغِ عظیمی» را یک‌عمر از دست شما خونِ‌ جگر خورده‌ست با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را حکم علی، حکم خدا بود و نفهمیدید...! محکوم کرده حکم‌تان حکم حکیمی را این چشم‌های خیره، بر در تا سحر مانده دیگر کجا پیدا کند مرد کریمی را...؟ از دست‌وپا افتاده کوه صبر در محراب تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را غیر از غمی جان‌کاه و زجرآور چه‌خواهد داشت؟ آه! این‌جهان بعد از علی دیگر چه‌خواهد داشت؟ :: ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد محراب مسجد قتلگاه شاه‌ مردان شد دیگر صدا از چاه نخلستان نمی‌آید از‌بس‌که شب‌هایش پر از آه یتیمان شد حالا جهان بی‌علی، دنیای بی‌دین‌هاست دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد دل‌های ما با رفتن او چون کویری خشک در آرزوی دیدن یک‌قطره باران شد مولای مظلومان همین که بار رفتن بست جولان ظالم‌ها در این عالم فراوان شد «فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه» را وقتی که سر می‌داد تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد خون دلی که از فراق فاطمه می‌خورد امروز از زخم سرش لعل نمایان شد لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد! :: دنیا پس از تو می‌شود آیینه‌ی غم‌ها رنگ عدالت را نمی‌بینند آدم‌ها حالا فقیران مانده‌اند و خاطرات تو هر نیمه‌شب دارند با یاد تو عالم‌ها کار خلافت می‌رسد تا دست نااهلان! دار محبت می‌شود معراج میثم‌ها راه نجات این است که یار علی باشیم وقتی که دنیا پر شود از ابن‌ملجَم‌ها مردی شبیه مرتضی می‌آید و آن روز بر زخم‌های کهنه می‌بارند مرهم‌ها او عاقبت با ذوالفقار از راه می‌آید تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچم‌ها پُر می‌شود از دوستان او بهشت، اما پُر می‌شود از دشمنان او جهنم‌ها ما چشم‌مان کور است، بین ما ولی هستی عین علی، عین علی، عین علی هستی :: ای منتقم! ما شوق دیدار تو را داریم ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم در صورت و سیرت تو مانند علی هستی ما هم برایت قنبر و سلمان و عماریم هر روز ما روز قیامت می‌شود بی‌تو هرشب است و با یاد تو بیداریم در سینه‌ی ما هیچ‌ترسی از شهادت نیست تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم یا با تو باید بود یا با دشمنان تو این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم آن‌جا مشخص می‌شود هر دوست از دشمن ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم حاشا که از این باور خود دست برداریم ما با سقیفه داغ «مادرکُشتگی...» داریم وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خالق مرا از اول کِی آفرید بی تو عالم به عالم ذر من را ندید بی تو با اولین گناهم دستم رها شد از بس شیطان مرا به سویش دائم کشید بی تو یک سال آب و جارو کردم مگر بیایی یک بار دیگر آمد بی تو من خسته از زمستان چشمم به سال نو بود دیدی؟ بهار آمد، اما رسید بی تو مردم تمام خوشحال از دیدن شب عید من که بدم می‌آید از روز عید بی تو ابر بهار هر سال با چشم تر می‌آید از چشم‌های من هم باران چکید بی تو پا در رکاب کردم تا در رهت بمیرم دیدم نمی‌توانم باشم شهید بی تو عید است و کعبه دارد رخت سیاه بر تن می‌شد مگر بپوشد؟ رخت سفید بی تو دل بود و عقل بود و، اُمّید بود و شادی این ماند غرق اندوه، آن نا امید بی تو «یابن الحسن کجایی؟ مُردم از این جدایی» آخر نیامدی و، قدّم خمید بی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در دلت افتاده، امشب آن شب دلخواه توست آن شب سختی که چشم آسمان در راه توست می‌روی و با تمام رازهای در دلش چاه غربت بعد از این دلتنگ روی ماه توست تا بگیرد آخرین بار از نگاهت روشنی ماه امشب تا سحر را حلقه‌ی درگاه توست بال و پر بگشوده از رفتن پشیمانت کند آخر این مرغآبی دلتنگ خاطر خواه توست اینکه پیچیده‌ست امشب در میان کوچه‌ها صوت قرآن خواندن تو یا نسیم آه توست؟! تو به محراب عبادت، قاتلت پشت سرت مسجد کوفه‌ست اینجا یا که قربانگاه توست؟! تا شهادت که همیشه بوده‌ای در حسرتش این نماز آخرت راه بسی کوتاه توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو لقمه نان و اشک و بغض خورد از سهم افطارش نمک می‌ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش گلویش زخم بود از استخوان و خار در چشمش لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش» تبسم‌های سردش داشت از درد دلش می‌گفت نگاهش روضه بود اما لبش در حالِ انکارش دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت تمام آسمان‌ را خیس کرد آیات رگبارش سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش نمی‌دانم چرا بوی سفر می‌داد اذکارش قدومش خسته بود از ماندن و رؤیای رفتن داشت همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت پدر از کوچه‌‌های ‌نوحه‌ی «بابا بمان» می‌رفت زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان می‌رفت به زخم شانه‌اش فرمود: امشب استراحت کن به وقت هر شبش؛ این بار بی‌انبان نان می‌رفت کلون در دخیلش را گره می‌زد به دامانش و بابا از میان روضه‌ی در؛ روضه‌خوان می‌رفت تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی امیرالمؤمنین از دستِ سرد کوفیان می‌رفت شهادت داد بر مظلومی‌اش همراه گلدسته مراد «اشهدُ انّ علی» سوی اذان می‌رفت قدوم قبله‌ی سیار، مسجد را مزیّن کرد چراغ روضه‌‌ی خود را به دست خویش روشن کرد به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر می‌داد سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر می‌داد به دستی مست، می‌رقصید تیغِ کهنه‌ی کینه چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در می‌داد خدای روضه از آوار ارکانُ‌الهدیٰ می‌گفت نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر می‌داد تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه خبر از آیه‌ی مکشوفه‌ی «شق‌القمر» می‌داد شب قدری که قرآن، جای قرآن تیغ بر سر داشت درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر می‌داد محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا به جای «یا علی» هنگام رفتن ‌گفت «یا زهرا» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دخترم با خنده‌ات غم‌های بابا را ببر با نمک افطار کردم.. شیر و خرما را ببر دیگر از رنج زمانه می‌شود راحت علی مژده‌ی جان دادن یک مرد تنها را ببر تا سحر از خاطرات مادرت با من بگو پیش من تا می‌توانی اسم زهرا را ببر وای اگر مرغان این خانه برنجند از علی.. بین راهم آمدند آرام آن‌ها را ببر تیغ قاتل خوب‌تر از نیشخند مردم است آه شمشیر! از دل من درد دنیا را ببر! خون ِاین سر خونِ سی سالِ بدون فاطمه‌ست پیشکش بر فاطمه خون سر ما را ببر بعد ازین کوفه نمان و بعد ازین کوفه نیا با برادرها ازینجا ارث طه را ببر تو به کوفه بازمی‌گردی ولی مثل اسیر با خودت امروز روضه‌های فردا را ببر موقعی که بر سر هرکوچه سنگت می‌زنند پیش بدمستان کوفه، نام سقا را ببر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه می‌تابد از خم کوچه چهره‌ای دائم الوضو دارد پینه بر دست‌هاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد مرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده است ساغر شادی اش اگر خالی‌ست باده‌ی غم سبو سبو دارد ضربان صدای او جاریست: با یتیمی به خنده مشغول است سر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید باز امشب به استناد کمیل ماه با چاه گفتگو دارد کاه‌گل‌های کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده است ناله‌ی خانم جوانی که هرچه دارد علی از او دارد -از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت دیگر او را کشان کشان مبرید ایّهاالنّاس! آبرو دارد گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگ‌های مدینه می‌ترسند ذوالفقارش هنوز بُرّان است شور "حتّی تُقاتِلوا" دارد حب مولا نتیجه سحر است باش تا صبح دولتش بدمد آن صنوبر دلی که می‌باید پیش او سرو، سر فرود آرد ...چارده قرن بعد خیلی‌ها دم از او می‌زنند اما مرد همچنان خار بر دو چشمش هست همچنان تیغ در گلو دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ستاره، آینه‌گردانِ ربّنایِ علی درخت، یک ورق شعله از دعایِ علی کدام سوست هلا شامگاهِ نخلستان؟ کجای این شبِ کوفی‌ست جایِ پایِ علی؟ ستاره، گرمِ تماشا که تا سپیده‌دَمان نمازِ گریه بخوانَد به اقتدای علی ستاره چشم به محرابِ مسجدِ کوفه کشیده دست به عمامه و ردای علی ستاره‌سوختگان کاسه‌های شیر به دست نشسته‌اند به پشتِ دَرِ سرای علی کدام صاعقه پژواکِ شقشقیه‌ی اوست؟ کدام صاعقه چون خطبه‌ی رسای علی؟ ستاره‌سوختگان، شرحه‌شرحه می‌پُرسند کجاست وسعتی از سایه‌ی کَسای علی؟ به «حبه‌ی عرنی‌»ها بگو که رسم کنند گزاره‌ی نفَسی از خدا خدای علی نوشته‌اند سفرنامه‌ی فتوّت را چه پوریایِ ولی‌ها به بوریایِ علی هزار پنجره وا شد مرا به باغ نجف هزار پنجره بر باغِ دلگشایِ علی گدای آبِ حیاتی چرا تو در ظلمات بنوش جرعه‌ای از مِی به روشنایِ علی بچرخ ساقی مستان و با هدایتِ ماه بیار باده‌ای از چشمه‌ی هدای علی به روزِ واقعه نهج‌البلاغه می‌شنوم میانِ معرکه با چرخشِ صدای علی تمامِ حنجره‌ام ذکرِ یاعلی مددست که قسمتم بشود یک نخ از عبایِ علی تمامِ حنجره‌ام ذکرِ یاعلی مددست تمامِ حنجره‌ام شورِ هَل اتایِ علی ستاره چیده‌ام از صبحِ سوره‌ی یاسین در این تجلّیِ و الشمس و الضُحای علی انار چیده‌ام از باغِ سوره‌ی طه انار چیده‌ام از شرحِ «انَّما»ی علی کدام قافیه از بوتراب، عرشی‌تر کدام قافیه چون خاک سُرمه‌سایِ علی قلندرانه به دریا سپرده‌ای دل را هلا قلندر دریاست آشنای علی مسجّل‌ست به مُهرِ غدیری‌اش دریا شناسنامه‌ی دریا خطِ ولای علی قیامت‌ست به هنگامه‌یِ رجزهایش قیامت‌ست به چاووشِ لا فَتایِ علی کجاست گستره‌ی خطبه‌هایِ حیدری‌اش؟ کجاست دامنه‌ی منطقِ رسایِ علی؟ جفا کِشیده از آنان که خورده‌اند دریغ هزار مرتبه سوگند بر وفای علی کدام حج قبول است بی ولایتِ او اگر چه بگذری از مَشعَر و مِنایِ علی خوشا به حالِ کُمِیت و فرزدق و دعبل که جمله، دار به دوشند با ثنای علی رسیده‌ام به سحرگاهِ لیلة القدرش که می‌رسد به بلندایِ ربنایِ علی هر آن غزل که سرودم نثارِ قنبرِ او هر آن قصیده که ناگفته‌ام فدایِ علی هزارها گره افتاده است در کارم سپردمش به دو دستِ گره‌گُشایِ علی خوشم که جزء «گدایانِ خیلِ سلطانم» به بویِ قطره‌ای از چشمه‌یِ سخای علی چه غم که کوهِ گناهت کمرشکن شده است که کوه، کاه شود پیشِ کهربای علی چه می‌شود به جزا حالِ ما سوالله خدا بخیر کُنَد حالِ ماسوای علی بگو به سینه‌زنان کبود کرب و بلا حسین بگذرد از سمتِ کربلایِ علی تو را بشارتِ شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی‌ست تو را به مرگ هنیئا لَک لقای علی خوشا به بحرِ حماسی سرودن از داغش که جز حماسه رسا نیست در رثایِ علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نغمه‌ی مرغ سحر از جَرَیان افتاده قلب خورشید مگر از ضربان افتاده؟ آه از این لحظه که ارکان هُدیٰ ریخت به هم موج از گردش و رود از جَرَیان افتاده به کجا می‌رود اینگونه سرآسیمه جهان؟ که زمین از نفس و نبض زمان افتاده می‌رسد بانگِ «إذا زُلزِلَتِ الأرض» به گوش نه زمین، بلکه فلک هم به تکان افتاده گوش محراب پر از «فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه‌ست» آه از این بغض که در لحن اذان افتاده   آخرین پرتوِ خورشید گذشت از محراب همه ذرّات جهان از هیجان افتاده خون ایمان به هدف ریخت که دین پابرجاست کُفر، تیری‌ست که از دست کمان افتاده کوثر آغوش گشوده‌ست به مُولَی‌الکُونَیْن که چنین وِلوِله در کُون و مکان افتاده سحر نوزدهم در دل محراب، افسوس! تن بی‌جان علی _روح اذان_ افتاده بعد از آن تیغ که بر جسم علی خورد، جهان قطره اشکی‌ست که از دیده‌ی جان افتاده «ها علیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر؟» یا حیدر! بی تو نوع بشر از چشم جهان افتاده بی تو سجّاده‌ی گلگونِ به خون غلتیده گُلِ سرخی‌ست که در دست خزان افتاده بی تو محکوم به ظلمند همه محکمه‌ها عدل، رسمی‌ست که از نام و نشان افتاده چیست این عالم بیچاره‌ی بعد از تو علی؟ سائلی، طفل یتیمی، پیِ نان افتاده باب شد رسم علی کشتن از آن روز به بعد تیغِ مُلجَم به کفِ شِمر و سنان افتاده که علیّ بنِ حسینِ بنِ علی را کشتند پیش چشم پدری، سرو جوان افتاده مددی تا که به انگور ضریحت برسم! یا علی! مستی‌ام از تاب و‌ توان افتاده ✍سروده گروه (جمعی از شاعران قم) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف می‌زند هوی کشان سر به بیابان نجف عزت آن است شوی خاک کف پای پدر کربلا رفته در این حال به قربان نجف ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند بارک الله بگیرند ز سلطان نجف دستمان شکر خدا پیش کسی نیست دراز رزقمان می‌رسد از گوشه‌ی ایوان نجف سعدیا! مرد نکونام نمیرد هرگز شرطش آن است که باشد ز غلامان نجف ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e