#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از نسل علی وارث حیدر علی اصغر
در غربت مولا برسد سر علی اصغر
تا دیده پدر یکه و تنهاست رسیده
لبتشنه به میدان چو برادر علی اصغر
قندافه زره شد به تنش رفت به میدان
با گریه بهم ریخته لشگر علی اصغر
نام علی آمد که صف خصم بهم ریخت
خواب از سر کفار زند پر علی اصغر
آن پرچم سرخی که به دستان عمو بود
با دست تو بالا دم آخر علی اصغر
ای شیر که از شیر گرفته شده با تیر
ای وارث شیران دلاور علی اصغر
::
میگفت رباب از سر احساس که ایکاش
آتش نزنی بر دل مادر علی اصغر
من شیر ندارم برو همراه پدر تا
شاید لب خشک تو شود تر علی اصغر
خود تشنهام و تشنهتر از من پدر تو
ای کاش بخوابی گل مادر علی اصغر
گهوارهی خالی تو ماندهست برایم
رفتی و شدم بی علی اصغر علی اصغر
من حرمله را دیدم و یک تیر سه شعبه
آخر مگر آن ذرهی حنجر... علی اصغر
::
کوچکتر از این دست مگر هست به عالم
اینگونه کرم کرده مکرر علی اصغر
دیدیم شهیدان وسط خوف و خطرها
بستند همه نام تو بر سر علی اصغر
دیدیم که از نسل شما رهبر ما هم
با نام تو زد ریشهی هر شر علی اصغر
ای جان حسین ابن علی نام مرا هم،
از یاد مبر در صف محشر علی اصغر
✍ #سعید_تاج_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
گفت یارب خود تسلای دلی پر آه باش
در کنارم شاهد این لحظهی جانکاه باش
بازهم در جنگِ با شب ماه دارد میرود
اکبر است این یا رسول الله دارد میرود؟!
اینکه دارد سوی میدان میرود جان من است
روز عاشورا گمانم عید قربان من است
خوب میدانم که در این رفتنش برگشت نیست
هیچ بویی جز جدایی در هوای دشت نیست
داغ سنگینیست اما چون تو میبینی خوشاست
چون تو میبینی مرا، هر داغ سنگینی خوشاست
تکه تکه میپسندی ساغرم را، ای به چشم
کشته میخواهی ببینی اکبرم را، ای به چشم
اکبرم را میدهم، آب آورم را میدهم
اینکه چیزی نیست؛ حتی اصغرم را میدهم
کیست اینکه مثل زهرا، راه دارد میرود
اکبر است این یا رسول الله دارد میرود؟!
بر جبین لشکر کفار چین انداخته
عدهای را با نگاه خود زمین انداخته
عدهای با دیدنش گفتند او پیغمبر است
دیگری فریاد میزد حیدر است این حیدر است
او دلش میخواست باشد پیش بابا سربلند
آن قدر شمشیر زد، شد ضجهی لشکر بلند
خواست در آغوش خود گیرد پیمبر را ولی
نیزه آمد جای پیغمبر در آغوش علی
آه این مرکب چرا گمراه دارد میرود
اکبر است این یا رسول الله دارد میرود؟!
با چه حالی میرود حالا پدر بالاسرش
دیده گریان، مو پریشان، قد کمان چون مادرش
ای جوان مگذار با داغ غمت پیرم کنند
خیز از جا قبل از آنی که زمینگیرم کنند
پر پرت کردند ای شاخه گلِ زیبای من
پیکرت پاشیده از هم، خوش قد و بالای من
بی تو دیگر موسم پردهنشینی سر رسید
عاقبت داغت گوهر را از صدف بیرون کشید
عمهای که در تمام عمر خود مستور بود
دیدنش از آرزوهای محال حور بود
دور تا دورش همیشه هالهای از نور بود
چشم خورشید از تماشای جمالش کور بود
حال بنگر سایهی او بر زمین افتاده است
آه زینب پیش این لشکر زمین افتاده است
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
اسم را بنگر و مسما را
حضرت شاهزاده والا را
ما کجا؟! مدحت علی اکبر؟!
نشود صید کرد عنقا را
خَلق و خُلقش چنان رسول الله
جمع کرده است لفظ و معنا را
ذات ممسوس در خداوند است
آینه گشته حق تعالی را
نوری از او به طور سینا خورد
جلوهاش برد هوش موسی را
انبیا بهره برده از نَفَسش
دمِ او داده جان مسیحا را
در سرش بود تا فدا بشود
با پدر گفت این تقاضا را
اذن میدان گرفت و رفت علی
سوی میدان گذاشت تا پا را
نا امیدانه او نگاهش کرد
بست گریه رهِ تماشا را
یا رب از تیر چشمهای حسود
حفظ کن این جوان زیبا را
یا رب از تیغ دشمان عنود
دور کن دست و قدّ و بالا را
نوهی حیدر است و یادآورد
رزم او رزمهای مولا را
هر طرف رفت او عقب میراند
با نگاهش سپاه اعدا را
چشمهایش به یاد میآورد
گوییا خطبههای غرّا را
مدتی جنگ کرد و باز آمد
کیست تا حل کند معمّا را
تشنگی را بهانه کرد علی
تا ببوسد دوباره بابا را
بوسهای زد به کام خشک حسین
که در آن بوسه دید دریا را
رفت میدان و دورهاش کردند
دشمنان آن سوار تنها را
نانجیبی به فرق اکبر زد
تیغ و شمشیر بی محابا را
نیزهای خورد تا به پهلویش
یاد آورد داغ زهرا را
آنقدر تیغ خورد بر بدنش
قطّعوا آن جوان رعنا را
پدرش تا رسید خورد زمین
بر زمین میکشید او پا را
دل اهل حرم به تو خوش بود
چه کند عمه بی تو فردا را؟؟
با عبا هم نشد که جمع کنم
بدنِ گشته ارباً اربا را
العفا بعدک علی الدنیا
خاک بر سر کنند دنیا را
✍ #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#وفاداری
در این میخانه مستی میکنند از فرطِ هشیاری
نمیبینند غیر از دوست را در خواب و بیداری
چو عطر از شیشه روح از جسم شوق پر زدن دارد
نمیگنجند جانها در بدنها از سبکباری
کمندِ عشق را پیچیدگی این بس که در دامش
گرفتاریست آزادی و آزادی گرفتاری
به دندان هم نشد تا خیمه، مشکِ آب را بردن
چه شرحِ جانگدازی داشت معنای وفاداری
بیابان داغ و مقصد دور، لبها خشک و دلها خون
مبار ای ابر دیگر! گر بر این صحرا نمیباری
✍ #فاضل_نظری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای علمدار نینوا عباس
شرف الشمس کربلا عباس
میروی از حرم به سوی فرات
دور باشی عزیزم از آفات
گفتی از غصه سینهات تنگ است
حال، امروز موقع جنگ است
گفتهای سینهات پر از درد است
رنگ اطفال تشنهام زرد است
برو اما برای آب برو
محض آرامش رباب برو
نروی هستی من از دستم
جلوی خیمه منتظر هستم
مانده چشمم به راه برگردی
جلوی خیمه گاه برگردی
ای برادر! شکوه خیمه تویی
ای علمدار! کوه خیمه تویی
تو که باشی حرم امان دارد
جان من! دخترم امان دارد
تو که باشی پناه دارم من
با وجودت سپاه دارم من
تو که باشی امید خواهر هست
تو بمانی علیِ اصغر هست
تو که باشی رقیهام شاد است
دلش از بند غصه آزاد است
تو نباشی دگر پناهی نیست
بی اباالفضل تکیهگاهی نیست
طفلِ محتاجِ آب، منتظرت
گریههای رباب منتظرت
خیمهها بی تو محشر کبراست
ای برادر برادرت تنهاست
اسدالله این حرم! برگرد
قوت قلب خواهرم! برگرد
دشمنان بی حیا و نامردند
دور این خیمهگاه میگردند
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
تابید بر آب، ماهتابی
در آب، قدم زد، آفتابی
گفتند: گرفته آب در دست
راوی سخنی به جا نگفتهست
از ذهن بلند این علمدار
حتی نگذشت، فکر این کار
این دست در آب؟ نه! خیال است
نزدیک دهان؟ مگو، محال است
لب تشنه حسین و تر لبانش؟
حتی نگذشت از گمانش
هیهات! اگر عموی اصغر
حتی به خیال، لب کُند تر
حتی نگذشت از ضمیرش
سیراب ببیندش، امیرش
ای بیخبر از مرام عباس!
این ننگ کجا و نام عباس
کی بگذرد از خیال دریا
نوشیدن آب، قبل مولا؟
سقای حرم! دوباره برخیز
منگر تو به مشک پاره، برخیز
این مشک، عمود اگر گذارد
اندازهی اصغر آب دارد
برخاست عمو و مشک برداشت
افسوس! که آن عمود نگذاشت
ای بارگه ادب، اباالفضل!
ای ساقی تشنهلب، اباالفضل!
از چهره، بکش نقاب امشب
ماهی تو، بیا بتاب امشب
بنگر قمرا ! که بیقراریم
داریم تو را و غم نداریم
ای کارگشای ارمنیها
سوگند دعای ارمنیها
حق است که دارد این همه مست
دستی که دل از حسین برده ست
زنجیر فراق، بسته ما را
بی دست، بگیر دست ما را
حیدر نسبی، علی تباری
تو وارث برق ذوالفقاری
سقا و برادر حسینی
دلداده و دلبر حسینی
احوال زمانه بس عجیب است
ای میر حرم! حرم غریب است
ماییم و غم و دعای عهدی
ای ماه عمو! بگو به مهدی:
عالم، همه بیقرار اویند
عمریست در انتظار اویند
او که حسنی است در کرامت
تکرار حسین، در شجاعت
مانند علیست، هیبت او
مثل قمر است، غیرت او
ای دست گره گشا، اباالفضل!
یا عشق! دخیل یا اباالفضل!
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بیتو و بیماجرای دست تو
میکُشد این حسرتم آخر که کاش
بود دست من به جای دست تو...
چشم من با گریه میبندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که میمیرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکلگشاست
ای خدا مشکلگشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
خم شد و برداشت و با احترام
بوسه زد بر پارههای دست تو
سایه هم، همسایۀ نامحرمیست
گر چه میافتد به پای دست تو
ای به سودای تو اسماعیلها
سر نهاده در منای دست تو
کعبه در سوگ تو میپوشد سیاه
تا نشیند در عزای دست تو..
✍️ #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
پنجه در پنجۀ آتش فِکَنَد گاهِ نبرد
دشت از هیبت این معرکه، سرگردان است
مشک بر دوش گرفتهست و دلش را در مُشت
کوهمردی که همه آبروی میدان است
تا که لبتشنه نمانند غریبان، امروز
میرود در دل آتش، به سر پیمان است
این طرف، کوه جوانمردی، ایثار، شرف
روبرو قوم جفاپیشه و سنگستان است...
سمت خون: علقمه در آتش و... در سمت عطش:
خیمهها شعلهور و بادیه اشکافشان است
این که بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیههایی است که در سورۀ اَلرَّحمان است
✍️ #جلیل_دشتی_مطلق
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_شهادت
سقا شدم که آب مهیا کنم، نشد
کاری برای خشکی لبها کنم، نشد
با اشتیاق آمدم از بین نخلها
راهی به انتظار حرم وا کنم، نشد
تیر آمد و نشد که در این آخرین نگاه
روی تو را دوباره تماشا کنم، نشد
میخواستم که با همه قامت بایستم
عرض ادب به حضرت زهرا کنم، نشد
همراه کاروان شدم از روی نی مگر
کاری برای زینب کبری کنم، نشد
✍️ #سیدمحمدجواد_شرافت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_شهادت
رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
نوبت به لبان خشک عباس رسید
نقاش چقدر آه باید بکشد
✍️ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_شهادت
فرازی از یک #قصیده
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم..
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم
سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا، دولتِ عالمگیرم
کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام
شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید
که خجالت زده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد
نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم
✍️ #حبیب_الله_چایچیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
پشت هرکس حرف باشد، پشت ما حرف دل است
آن دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است
ماه اگر یکبار شام چارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماهِ رویش کامل است
تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا! خوش بحال سائل است
گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!
هرچه میخواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم نومید رفتن مشکل است
این مطب باز است صبح و ظهر و شب، هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است
از حسین، عباس میخواهم؛ از عباسش حسین
قبله، گاهی اینطرف، گاهی به آن سو مایل است
کاش جای دست او دستان ما را میزدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است
از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است
✍️ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net