#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند
کاش میشد ابرها آن روز باران داشتند
کاش میشد قطرۀ آبی به خیمه میرسید
آبها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند
آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آبها از شمر گویا اذن میدان داشتند
کودکی آرام شد با لایلای تیرها
بعد از آن گهوارهها خواب پریشان داشتند
سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیهای آیات قرآن داشتند
بند قلب آسمانیها به مویی بند بود
بر نخ قنداقهاش از بس که ایمان داشتند...
هیچ داغی مثل داغ کودک ششماهه نیست
اهلبیت از حرمله بغض دوچندان داشتند
نیزهها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند
ماههای روی نیزه چشم گریان داشتند
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تابتر میخواستند
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چلهها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغهای ظالم بی رحم، خون میریختند
نیزههای وحشی خونخوار، سر میخواستند
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
✍ #رضا_حاج_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
قلب سنگ از اشک خیمه آب شد
تیر سمت آسمان پرتاب شد
در حرم میگفت چشمی اشکبار
رحم کن ای تیر! بر این شیرخوار
نیست غیر از تشنگی تقصیر او
رحم کن بر مادر بی شیر او
تیری اما، زخم تو چون خنجر است
آن گلو از برگ گل نازکتر است
گر ننوشد آب، پر میگیرد او
گر بنوشد آب هم میمیرد او
مرگ میگردد پی گهوارهاش
مانده مادر... تا چه سازد چارهاش
جای لب بر هم زدن این ماه وش
گر زبانی داشت میگفت العطش...
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
قراره زندگیهامون
همش دور و برت باشه
تموم زندگیم روضهس
تا حرف اصغرت باشه
صدا پیچیده تو خیمه
صدای اصغره انگار
رباب از غصه دلخونه
بازم اصغر شده بیدار
ببخش ای کودکم، مادر
نداره قطرهی شیری
تو که حال منو دیدی
چرا آروم نمیگیری
بابات تنها توو مِیدونه
دلش پُر غُصه و درده
صداتو بشنوه ایکاش
صداش کن بلکه برگرده
اجابت شد دعام، بابات
نشد گریَهت فراموشِش
میخواد آبِت بده مادر!
بخواب آروم توو آغوشِش
چه سخته، روضه سنگینه
حسین با کودکش اومد
برای قطرهی آبی
حسین به دشمنش رو زد
چی شد اصغر شده خاموش
چرا توو دشت غوغا شد
گلوش خشکیده بود اما
با تیر حرمله وا شد
حسین و اضطرار ای وای
چرا حیرونه توو این دشت
اومد سمت حرم اما
چرا هی اومد و برگشت
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
دستخطی دارد و آسودهحالش کرده است
شوق جان دادن رها از هر ملالش کرده است
تا نقاب از رو بگیرد زادهی شیر جمل
لشگری را خیرهی ماه جمالش کرده است
در خیال خام، آخر میدهد سر را به باد
هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است
درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت
مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است
جسم خاکی دست و پاگیر است وقت پر زدن
اشتیاقی، دست و بالش را وبالش کرده است
چشم شور تیغ و نیزه قامتش را زخم زد
تیر در چله چه با این خط و خالش کرده است
استخوان سینهاش با کینه از هم باز شد
این جداییها مهیای وصالش کرده است
گرچه عطشان است اما زخمهای پیکرش
دشت را سیراب از خون زلالش کرده است
آه از آن ساعت که آن صورت به خاک افتاد آه
رفت و آمدهای مرکب پایمالش کرده است
کوه میآید ولی دستی گرفته بر کمر
داغ تو ای ماه، چون اکبر هلالش کرده است
✍ #هادی_ملک_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
سپردهام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی، همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خارها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانهاش که افتاده
جمل به زیر قدمهای استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسماند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل" میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همهی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
::
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
✍ #عباس_جواهری_رفیع
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#ورود_کاروان_به_کربلا
دشت بود و نیزه و شمشیر، تا میخواستیم
عشق اردو زد همانجایی که ما میخواستیم
هفت شهر عشق را گشتیم اما آخرش
ما بلای عشق را در کربلا میخواستیم
شد نصیب بند بند بیقراریهای ما
نینوایی را که با شور و نوا میخواستیم
آبهایت را برای خود نگهدار ای فرات
ما کنارت تشنگی را از خدا میخواستیم
این قدَر جولان مده در پیش هفتاد و دو خضر
ما نه از این آبها؛ آب بقا میخواستیم
هیجده سر روی نیزه، هیجده تن روی خاک
از خدا این را جدا، آن را جدا میخواستیم
روز عاشورا ندا آمد تو را تنها حسین
در میان قوم اشقی الاشقیا میخواستیم
اینکه آوردیمت از مکه به این خاک غریب
آبروی کعبه را در کربلا میخواستیم
ای سرِ سرها که سرهای جهان پامال توست
گیسوانت را رها بر نیزهها میخواستیم
✍ #عباس_شاهزیدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شعر_پایداری
#محرم_حماسی
#بزرگداشت_شهدا
تو زینت دلهایی ای اشک حماسی
از کربلا میآیی ای اشک حماسی
عشق است نام چشمههای اشک لبریز
از چشمهای شیرمردان سحرخیز
آرامش جانهای ناآرام، عشق است
در قبر خوابیدن شب اعزام، عشق است
عشق است با قاسم رسیدن محضر مرگ
قربان طعمِ از عسل شیرینترِ مرگ
عشق است عبدالله بودن، ساعت عشق
خود را سپر کردن برای حضرت عشق
قربان اسماعیلهای سرسپرده
دل را به امر حضرت دلبر سپرده
آن خویشتندارانِ از خود بار بسته
فرماندهگردانهایِ دلهای شکسته
پیران راه عشق در عین جوانی
صاحبزمانیهای گرم ندبهخوانی
آنان که میدیدند مصباحالهدی را
آنان که فهمیدند اعجاز دعا را
آنان که عطر سیب را احساس کردند
مشق ادب در مکتب عباس کردند
با مرتضی «مولای یا مولای» خواندند
چون او، سر قول و قرار خویش ماندند
هر روز و شب، از خود گرفتند امتحانها
العفوها گفتند آن پاکیزهجانها
وقت مناجات از جهان، آزاد بودند
مست از صحیفه، همدم سجاد بودند
نور توسل، در دل آمادهشان بود
عطر تضرع، زینت سجادهشان بود
هرگز ننوشیدند آن مردان سرمست
هرقدر شد آن قمقمه این دست و آن دست
بر لب رجزهای یل امالبنین بود
دستی به ماشه، دست سرخی بر زمین بود
پوتین درآوردند و پا بر مین نهادند
اینگونه درس حفظ بیتالمال دادند
ای دل تو هم با اشک، فتح خون بلد شو
از سیمهای خاردار نفس رد شو
ما اینچنین گنجینهای داریم با خود
باید قراری تازه بگذاریم با خود
ما بارها از نیل، با ایمان گذشتیم
از هفتخان سختی دوران گذشتیم
هشدار! عاشورا همین امروز و فرداست
این تازه آغاز حسینی بودن ماست
این روضهها، این نوحهها غوغای جان است
آمادهباشِ لشکر صاحبزمان است
ما با دل خون پای روضه مینشینیم
میراثدار اشک زین العابدینیم
غوغا پس از روز دهم هرگز نخوابید
زینب شروع کربلای خویش را دید
یک کاروان دل میرود صحرا به صحرا
ای کاش بر نیها نیفتد چشم زهرا
✍ #میلاد_عرفان_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_روز_شهادت
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
گاهی زره به تن، به علی میشوی شبیه
گاهی عبا به دوش، شبیه پیمبری
گفتند کوفیان به تو از هر دری سخن
واشد به دردهای تو از هر سخن دری
با صدهزار جلوه برون آمدی... دریغ
با صد هزار دیده ندیدند برتری
تنهایی تو بیشتر از پیش واضح است
حالا که در میان شلوغی لشکری...
شمشیر میکشی... چه شکوهی، چه هیبتی
تکبیر میکشند... چه الله اکبری
یاران بی بدیل، عجب جمع سالمی
اعضای چاک چاک، چه جمعِ مُکَسّری
آنها که روی دستِ محمد ندیدهاند
بر نیزه دیدهاند که از هر نظر سری...
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رباب_س
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه
چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته
کدام سو بدود چشمهای خستۀ این زن
که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته
«چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه!
چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟
چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟»
میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته
کشیده روی سرش باز چادر عربی را
درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته
کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال
رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته
✍ #فائزه_زرافشان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
برای خشکی لبِ تو آب گریه میکند
فرات، در کویری از سراب گریه میکند
ببین چطور با صدای ریشخندِ حرمله
حسین با محاسنِ خضاب گریه میکند
سئوال کن "بِأَیّ ذَنب" و گوش کن سکوت را
خدا هم از غم تو در جواب، گریه میکند
نخند روضهی عطش! که باز زخم شد لبت
برای زخمخندِ تو رباب گریه میکند
دعای ربّ آب بیجواب ماند و تا ابد
به حالش آسمانِ مستجاب گریه میکند
به خونِ ردّ دستبندِ مادرت نگاه کن
که در غم اسارتش طناب گریه میکند
رباب سوخت زیر بارِ داغ و زیر سایهاش
نشسته از خجالت آفتاب گریه میکند
دوباره خیس شد لهوف و روضه ناتمام ماند
دواتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه میکند؟!
✍ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عرشیان بوسه که دادند به رویش با هم
دل سپردند سر طرهی مویش با هم
طفل ششماههی این قوم، کلیم الله است
طور دیدند در انوار گلویش با هم
با تلظّیِ لبش نادعلی میخوانند
اهل عرفان همه دلدادهی هویش با هم
کعبه دور سر گهوارهی او میگردد
زمزم و نیل دو تا حاجی کویش با هم
معنی نازک از آن حنجره برداشتهاند
شعرها تشنهی یک جرعه سبویش با هم
خون دویدهست چرا بر لب طفل معصوم؟
همه از خیمه دویدند به سویش با هم
خون عرش است که بر شانهی شاهنشاه است
طفلِ در زیر عبا، جان حجاب الله است
::
آه ای بغض گلوگیر تو در حنجر آب
نحر کردند تو را تشنه چرا در برِ آب؟
گوش تا گوش بهشت است پریشان شده است
گوش تا گوش گلویت غم سر تاسر آب
عرشِ خود را به روی آب بنا کرد خدا
ربّ آب است رباب و تو شدی سرور آب
روضه خوان لب تو ماهی هر دریا شد
شد تلظیِّ لبت مرثیهی منبر آب
حوریان زخم گلو را به لطافت بستند
مرهم زخم تو تنها شده چشم تر آب
پیکرت را پدرت بر پدر خاک سپرد؟
یا به آغوش کشیده است تو را مادر آب؟
بر سر نیزه عزیز دلم آرام بخواب
میسپردند تو را کاش به آغوش رباب
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e