eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه همین‌که تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه همین‌که تیر به چشمش نشست هلهله برخاست حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه عمو، عمود حرم بود و با تمام وجودش نمی‌گذاشت جسارت کند نبَرد به خیمه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نسیم روضه وزیدن گرفت در مویت غروب می‌چکد از تارهای گیسویت کنار خیمه به من رو زدی، چگونه شده‌ست کنار علقمه افتاده بر زمین رویت هنوز هم که تو در فکر احترام منی بس است این همه سختی مده به بازویت کجاست جای لبم روی ماه پیشانیت چقدر فاصله افتاده بین ابرویت چه عطر یاس نجیبی گرفته‌ای انگار نشسته مادر پهلو شکسته پهلویت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر نخیزی تو ز جا، کار حسین سخت‌تر است نگران حرمم، آبرویم در خطر است قامتِ خم‌شده را هر که ببیند گوید: بی‌علمدار شده، دستِ حسین بر کمر است داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی بی برادر شدن از داغ پسر سخت‌تر است دست از جنگ کشیدند و به من می‌خندند تو که باشی به بَرَم، باز دلم گرم‌تر است نیزه‌زار آمده‌ام یا تو پُر از نیزه شدی؟! چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است پیش ِمن با سر مُنشَق شده تعظیم نکن که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است علقمه پر شده از عطر گل یاس، بگو مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟! به تو از فاصله‌ی یک قدمی تیر زدند قد و بالایِ رَسا هم سببِ دردسر است اصغر از هلهله کردن بدنش می‌لرزد گر بداند که تو هستی، کمی آرام‌تر است تیر باران که شدی، یادِ حسن افتادم دستت افتاده ز تن، فرق تو شق القمر است وعده‌ی ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار که به دنبال سرت، خواهرمان رهسپر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گوش کن گوش، صدای نفسی می‌آید مَشک بر دوش، از آن دور، کسی می‌آید کیست این مرد که این‌گونه به دشمن زده است؟ که ز هر گوشه، صدای جرسی می‌آید این‌قَدَر موج نزن در عطشِ دیدن او آخر، ای علقمه! فریادرسی می‌آید بس که خفتند در این بادیه گلگون‌کفنان «موسی این‌جا به امید قَبَسی می‌آید» سیّدی بر کمرش، شال عزا می‌پیچد گوییا از سر بالین کسی می‌آید بعد پرپر شدن ساقی لب‌تشنه، ز چشم اشک از دیده بسی رفت و بسی می‌آید... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشته‌ست ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشته‌ست! آن ماه بدیعی که کسی بهر بیانت از معنی آن صورت زیبا ننوشته‌ست... چون علقمه، کس در دل آن حسرت موّاج با نثر روان از لب سقّا ننوشته‌ست یا شعر تری خوش‌تر از آن مشک گُهربار با قافیۀ خشکی لب‌ها ننوشته‌ست خونی که چکید از قلم دست علمگیر جز شرح غم و غربت مولا ننوشته‌ست جز چشم تو چشمی به ورق پارۀ مقتل با ذکر سند، روضۀ زهرا ننوشته‌ست در کرببلا روح تو تلمیح علی بود از شیعه کسی آن همه شیوا ننوشته‌ست... می‌خواند کسی یک به یک آیات علق را... زآن سجدۀ واجب، کسی اما ننوشته‌ست فریاد زدی «اَدرک» و صد حیف که راوی یک خط هم از آن شوق تماشا ننوشته‌ست چون خون خدا ـ غم‌زده ـ با خط شکسته سربسته، کسی مرثیه‌ات را ننوشته‌ست گویی قلم ای اوج کرامات حسینی! یک موج ز دریای تو حتی ننوشته‌ست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سال‌ها بر درگهت خدمتگزارم یا حسین وین زمان بر لطف تو امّیدوارم یا حسین مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام ای غلامیّ تو تاج افتخارم یا حسین ای یدِ مشکل گشایت بر همه عالم محیط مشکلی "لایَنحَل" افتاده به کارم یا حسین تشنه‌گان در انتظار آب و من در پیش آب غرقِ در خون، تاب ره رفتن ندارم یا حسین اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو باز باشد دیده‌گان انتظارم یا حسین دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید، دست از دامانِ مهرت بر ندارم یا حسین ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین گر برادر خواندمت، بود از کمال اشتیاق ورنه در کویت غلامی جان‌نثارم یا حسین در ولادت دیده بگشودم به دامان علی در شهادت سر به پایت می‌گذارم یا حسین در حضورت گر نه برخیزم مرا معذور دار چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین بر "مؤید" التفاتی کن به جان اکبرت کز دلِ سوزان شد این سان سوگوارم یا حسین ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جان عمو! برای حرم، فکر آب کن رفع عطش، ز عترت "ختمی‌مآب" کن سقّای تشنگان حریم خدا تویی از بهر تشنگان حرم، فکر آب کن ای یادگار فاتح خیبر! عنایتی راه شریعه بسته بُوَد، فتح باب کن هرگز مباد از سرِ ما، سایه‌ی تو کم! «یا رب! دعای خسته‌دلان مستجاب کن» در خیمه‌ها ز تشنگی افتاده انقلاب خامُش ز آب، آتش این انقلاب کن چشمم به دست توست که دست خدا بُوَد دستم به دامنت، هله! پا در رکاب کن اصغر فسرده‌حال، به دامان مادر است رحمی به جان اصغر و حال رباب کن گر لحظه‌ای دگر نرسد آب در حرم اصغر ز دست می‌رود، اینک شتاب کن یا از فرات، جرعه‌ی آبی به او رسان یا طفل شیرخواره‌ی ما را به خواب کن بِسْرود این سروده "مویّد"، به اشک و آه او را ز بندگانِ درِ خود حساب کن  ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو چشم مست تو وقتی به ما نگاه انداخت بساط گریه‌ی ما را دوباره راه انداخت گریز روضه به عباس خورد و مرثیه‌خوان شرار شعله‌ی غم را به کوه کاه انداخت رسید روضه به آنجا که آب شد نایاب شکست بغض و نفس را به چنگ آه انداخت عطش که شرم نمی‌کرد، تیر خواهش را به سوی حنجر اطفال بی پناه انداخت به ما سپرد عطش را، خودش به علقمه رفت گرفت مشک و علم را به دوش ماه انداخت به سمت علقمه آمد علی‌تبار یلی که مرگ را چه سراسیمه در سپاه انداخت به هر طرف که روان شد، گریختند از او هراس را به دل خلق رو سیاه انداخت چنان شبیه علی ضربه زد که دشمن را میان ساقی و سقا به اشتباه انداخت نخورد آب که او را زلال آب فرات به یاد اصغر معصوم بی‌گناه انداخت دریغ و درد عمودی رسید و یوسف را از اوج ماه گرفت و به قعر چاه انداخت امان از آن دم تلخی که گفت اخا ادرک نگاه ملتمسش را به خیمه‌گاه انداخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم ابوفاضل نوشتم یا اباالفضل دیدم دلم ره می‌سپارد تا ایاالفضل حرف از می و پیمانه و ساقی‌ست یعنی باید در این میخانه باشم با اباالفضل خاکم ولی ناچیز نه، زیرا نرفتم زیر قدم‌های کسی الا اباالفضل گفتند و خواندیم و شنیدیم و ندیدیم سقا فرات است و خود دریا اباالفضل تا یاد دارم دلبر و دلدارم او بود دیروز او امروز او فردا اباالفصل در قبرم آن پایین دلم قرص است زیرا دارد مرا می‌بیند آن بالا اباالفضل عمری برایش نوکری کردم، یقیناً پرونده‌ام را می‌زند امضا اباالفضل ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوشا به درگهِ شاهِ کرَم فقیر شدن خوشا غلامِ سراپرده‌ی امیر شدن مرورِ مقتلِ خونبارِ سیدالشهدا برای عاشق یعنی: ز عمر سیر شدن گلوی کودکِ شش‌ماهه می‌زند فریاد : به راهِ عشق، خوشا همنشینِ تیر شدن دوباره صحبتِ روضه‌ست... روضه‌ی گودال دوباره حرفِ «هلال» است و نقلِ دیر شدن کرامتِ ابدی و همیشگی یعنی: به «خاتم»ی تهِ گودال دستگیر شدن به این روند مَلَک گریه می‌کند شب و روز: ز «صدرِ مصطفوی» راهیِ «حصیر» شدن... امان ز ظلم و ستم... اوجِ بزدلی این‌است: به محضِ رحلتِ شیرِ قبیله، شیر شدن! غروبِ واقعه شد مبدأ تناقض‌ها عقیلة العرب و اینچنین اسیر شدن؟؟ برای زینبِ کبری غمِ بزرگی بود اسیر بودن و با شمر، هم‌مسیر شدن شکست قامتِ زینب... سفید شد مویش کجاست منکرِ «در نصفِ روز پیر شدن»؟؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادران ما اگر از فضل تو دَم می‌زدند آش نذری تو را با گریه‌ها هم می‌زدند بچه‌هامان بین هیئت حال بازی داشتند روز تاسوعا ولی زنجیر محکم می‌زدند تا علَم می‌آمد و بوی محرم می‌وزید ارمنی‌ها هم سرِ هر خانه پرچم می‌زدند جرعه‌ای از چاییِ این روضه هم مشگل‌گشاست اهل سقاخانه دستِ رد به زمزم می‌زدند بوی اسفندِ عزا و دسته‌ها می‌آمد و... روی سنجِ سینه و بر طبلِ قلبم می‌زدند شب به پا رفتیم و برگشتیم بر دوش پدر بین روضه چشم‌ها در خواب شبنم می‌زدند مجلس اُم‌البَنین بودیم، زهرا هم رسید روضه‌ی عباس بود و ناله باهم می‌زدند :: خوش قد و بالا! نگفتم اینقدر زیبا مرو؟ شور چشمان تیر‌ها را نامنظم می‌زدند تیر بر تو می‌زدند و دادِ آن را می‌زدم داد وقتی می‌زدم، با نیزه درهَم می‌زدند از تنِ پاشیده‌ات هم آن جماعت ترس داشت تیغ‌ها دورِ تنِ تو حلقه کم‌کم می‌زدند این طرف شاهِ نجف، بالاسرت هم مادرم از غمِ اُم‌البَنین بر سینه‌ی غم می‌زدند از حرم تا علقمه فریاد زینب می‌رسید بچه‌ها را بی‌مروّت‌ها که از دَم می‌زدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه در جزر و مد آب چه حیران شده است رفته بر ساحل دریا و پریشان شده است کفی از آب قرار است چه با او بکند که غمش در وسط دست نمایان شده است چارده قرن پس از مشک‌به‌دوشی را دید که غمش ابرترین چشمه‌ی باران شده است دید این نقطه چه بین الحرمینی برپاست که بیابان همه یک‌دست خیابان شده است دید امروز اگر آب شد از بی آبی قرن‌ها آب رسانده‌ست و غمش نان شده است دید در خیمه جوان‌ها همه شب می‌بینند یا ابالفضل، دم پیرغلامان شده است همه‌ی سال مسیحی‌ست ولی تاسوعا ارمنی آمده، یک روز مسلمان شده است همه را دید و کفی آب به دریا پاشید روضه خوان حرف نزد، خیره به لیوان شده است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e