eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری- جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟ از این عالم چه می‌خواهی همه‌عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کم‌کم تو را تا لحظه‌ی آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله‌شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته :: بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رودیم و همیشه بی‌قرار آمده‌ایم اشکیم و دوباره سوگوار آمده‌ایم از لطف پدر همین برایم کافی‌ست ما گریه‌کن حسین بار آمده‌ایم@dobeity_robaey
«إِنَّ مَعِیَ رَبّی» شد نقش نگین تو جان داده به یک ملت، ایمان و یقین تو این زمزمهٔ فتح است، آید ز یسار تو این مژدهٔ پیروزی‌ست، آید ز يمين تو بر شانهٔ تو دیدیم، ما شال سیادت را این شال سیادت بود، یا حبل متين تو؟ فریاد رسای تو از حنجر عاشوراست در گوش جهان پیچید یک عمر طنین تو در دست تو ! تا بیرق عباس است باکی نبوَد در دل، از خصم لعين تو این خاتم نصر است و زیبندهٔ دست توست «إِنَّ مَعِیَ رَبّی» شد نقش نگین تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز به غیر دل، در این صحرا نیست دل ریخته آن‌قَدَر که جای پا نیست گویید به عمروعاصیان، حیله بس است آیید و ببینید، علی تنها نیست! 📎 @hosseinieh_net
خوشا جانى که جانانش حسین است خوشا دردى که درمانش حسین است بُوَد فرمان‌رواى کشور دل خوشا مُلکى که سلطانش حسین است به چرخ دین، نجوم بی‌شماری‌ست ولى ماه درخشانش حسین است نگردد محفل اسلام، تاریک بلى؛ شمع شبستانش حسین است به نامش دفتر توحید، مفتوح خوش آن دفتر که عنوانش حسین است! حسن، جانِ عزیز مصطفى بود ولى آرامش جانش حسین است به راه عشق، پایان نیست لیکن یقین دارم که پایانش حسین است على را بر خلیل الله فخری‌ست بلى؛ چون ذبح عطشانش حسین است چه صحرایى‌ست یا رب! وادى عشق؟ که تنها مرد میدانش حسین است زمینِ نینوا هر دم بهار است چمن‌پیراى بستانش حسین است گرش خون خدا خوانم عجب نیست خدا را اصل قربانش حسین است بگو اهریمنانِ کربلا را که این صحرا سلیمانش حسین است "مؤید" را چه غم باشد ز محشر؟ که پوزش‌خواه عصیانش حسین است ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌ حال‌ و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحرها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عطش گرفته تو را گرچه در کنار فراتی تویی که ماء معینی، تویی که آب حیاتی اگرچه از عطشت خوانده‌اند مرثیه‌خوانان ولی تو تشنه‌ی لبیک در کنار فراتی تویی که معنی آتیتم ُالزکاتی و، امشب برای از تو نوشتن به من بده کلماتی همیشه اشهد انّ، که عشق سهم امام* است به من اجازه بده جان دهم به شوق زکاتی به جز تو کیست به سمت خدا مرا بکشاند؟ مبدّل همه‌ی سیئات بالحسناتی نسیم گیسوی بر نیزه‌ها مرا به خود آورد که مستقیم نمی‌شد دلم به هیچ صراطی جنون شعر شدم، شاید از غم تو بمیرم تو روح پر تپش شعر من در این لحظاتی قسم به اشک عزایت که راز آب حیات است چگونه از تو بگویم، که کشته‌ی عبراتی سلام لذت با اشک از غم تو سرودن! تو روح زندگی ما و راز هرچه نشاطی شکفت بر لب من «اَحیِنا حیاتَ محمد...» در این حیات، کنار تو نیست هیچ مماتی تو مونس منِ تنها میان وحشت دنیا تو هم‌نشین دلم در تمامی سکراتی به درک روشن «یالَیتنا» چرا نرسیدم آهای قلب پریشان! کجای این عتباتی؟ به کربلا برو و شمر را دوباره رصد کن آهای... ای که به دنبال رمی در جمراتی به بوی سیب سحرهای جمعه‌ باز دلم رفت دریغ و درد نبردم از این حرم، نفحاتی سلام ساقی وحدت! خمارِ باده‌ی عهدت عجیب نیست که در خون، تجلیات صفاتی میان نیل حوادث عصای معجزه، اشک است تو کُشته‌ی عبراتی و راز و رمز نجاتی شکوه توست دل از جبرئیل بُرد در این شعر! شکفت و گفت به هر بیت، زیر لب صلواتی به روی نیزه نگاه تو خیره ماند به دشمن چه استقامت کوهی! چه غیرت سکناتی میان خاک چرا ردّ بوی خون حسین است؟ «سَلِ الخیولَ اماماً یُرَضُّ في الفلواتی**» بگیر بر سر بالین مرا که کشته‌ی عشقم «مضی الزَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتی***» ✍ پ. ن: * عشق سهم امام است... مضمون «سهم امام» در بیتی از آقای حسن بیاتانی * * سَلِ الخیولَ ... از اسب‌ها بپرس درباره‌ی امامی که در صحراها بر او تاختند * * * مضی الزَمانُ... زمان گذشت و قلبم می‌گوید تو حتماً می‌آیی ( مصراعی از سعدی) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
إی عَلَوی سیـرت و زَهـرا صفات! جان به فِدای تو و مِهـر و وَفات ! خواهَـرِ دَریادلِ دَریا خُـروش دَر هَمِـه جا بارِ اَمانت به دوش ای دَعَوات تو هَمِـه مُستجاب آینـه‌پَـرداز عِفـٰاف و حِجاب ! شَمع شُدي، آب شُدي، سوختي مَعـرفَت اَز فاطِمـه(س) آموختي دَرس وفا، قافله سالاٰري اَت همَّت و إیثـٰار و فداکاری‌اَت دَر أدب و عاطفِـه، نام آوري کَـرب و بَـلاٰ را تـو پَیام آوري گَـرچه " اَسیرَ الکُـرُباتي" هَنوز مَحوِ " قَتیلَ العَبَـراتي" هَنـوز ای شُده دَر صَبر و شَهامَت عَلَم ای به مَـدیح تـو شِکسته قَلم صرف نظَرکرده‌اي اَز هست و نیست آیِـنــه‌ی کَـرب و بَلاٰ جُـز تو کیست؟ دیده‌اي ای آه شَبت، سینه سوز داغ‌‌تَـرین مَـرثیـه دَر نصفِ روز "روزِ دَهُـم" جوشن تو، صَبر بود مُعجِـزه‌ی روشَـن تو صَبـر بود ای همه گل‌های تو پَـرپَـر شده شـٰاهِـد گودالِ مُـعـطًـر شده کیست که با قامت اَفـراشتـه حَسرت هَفتاد و دو گل داشته؟ آیـنِــهٔ فاطمه روحی فداك ! پیکر خورشید تو، بَـر روی خاك دَر نظرت داشت هِـزاران دَلیـل "ذِبحِ عظيمي" که تو خواندي "قلیل" دَر جگـرت آتشي اَفروختنـد خیمِـهٔ گل‌های تو را سوختند گِـرد تو گـردیده بلاٰ بارها گم شده گل‌های تو دَر خارها جان اگـر آمد زِ بلاٰ بَـر لَبت تَـرك نَشـد باز "نمـٰاز شبَت" سَعی و صفایِ تو چهِـل مَنزل است قِبـله نمایت، ضَرَبانِ دل است اِی هَمِـه جا خُطبِـهٔ تو آتشین موجِ شُـکوهِ سُخنَت دِلنشین خون خـُـدا عِشـق تو را رنگ زد خُطبه‌اَت آتش به دلِ سنگ زد اِی " اَمِنَ العَدلِ" تو دشمن شِکَن لَـرزه به بُنیـٰان خِلاٰفت فکَن شـور قیامت همه جا را گرفت دامَـن " اِبنُ الطُلَقا " را گرفت کِی تو گمان داشتي آن روز، کِی؟ ماهِ تو انگشت نُما، روی نِی؟ ای عَلي و فاطمه را نورعیـن ! هَمسفَـرِ ماه ! بپرس اَز حسین : "ای که تو سلطان وفا بوده‌اي جانِ جَهـٰان دوش کجا بوده‌اي " بي تو جهان نیست مَرا جُـز قفَس دور مَشو اَز نظرم یك نفَس ! دور مَشو اَز نظرم ای إمام ! با تو شود عِشـق عَلَيهِ الْسَـّـلاٰم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان ناله‌یِ خود می‌برم نوایِ تو را که خطبه خطبه دَهَم شرحِ ماجرای تو را تمام بار به دوش من است می‌بینی که می‌کشم به سرِ شانه کربلایِ تو را من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم به انتها برسانیم، ابتدای تو را به خواب می‌برم از کربلا_خداحافظ_ میان حنجره‌ام صوتِ مرتضای تو را زمانِ بُردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوایِ تو را به دست بسته‌ام و بی رکاب می‌بینم گرفته است سنان پیشِ ناقه جایِ تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی بُرد بگو چه کار کنم این تَنِ رهایِ تو را مسیرِ کوفه که از خون حنجرت پیداست گرفته‌اند در این راه رد پایِ تو را حرامیان نشنیدند های هایِ مرا مرا زدند ببینند های هایِ تو را گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر که می‌زنند شب و روز بچه‌های تو را بنی‌اسد پس از این از دهات می‌آرند حصیرِ خانه‌شان نه، که بوریای تو را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نبود غیر حرامی، به هرطرف نگریست ولی خروش برآورد: "یاری آیا نیست؟" مخاطبش چه کسی بود روز عاشورا؟ به جز من و تو خطاب حسین با چه کسی‌ست؟ چه گفت با بشریت در آن دیار غریب، که قرن‌های پیاپی بشر شنید و گریست؟ هنوز خون گلویش به نیزه‌ها باقی هنوز در پی لبیک، بانگ او جاری‌ست چه داند آن‌که به ذلت خوش است، «کیست حسین» چه داند آن‌که خموشی گزید، «زینب کیست» چه کس به غیر اباالفضل در جهان دانست به گاه خون و خطر، معنی برادر چیست؟ دوام مسند و نان است و نام، همت ما در این زمانه خدا را چه کس حسینی زیست؟ ستم ز هر که زند سر، نسب برد به یزید شرف، اگر به جهان ماند، از حسینِ علی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بوی بهشتِ طایفه‌ی گلعذارها مارا کشانده است ز دامان خارها قبل از فرارسیدن پاییز می‌روند زردی ندیده است جمال بهارها دل می‌دهیم و در عوضش ناز می‌خریم یعنی نیاز ماست به ناز نگارها از آبروی گریه‌ی ما کم نمی‌شود خاموش اگر شوند تمام شرارها خون می‌دهند خانه به خانه تبار ما خون می‌شوند دانه به دانه انارها باید به دل سوار شد از تن پیاده شد عرش خداست آن طرف این حصارها عرش خداست خیمه اگر مال زینب است زینب نگو که زینت عالی تبارها تا زنده‌اند کارگر دخت حیدرند در بین دوستان علی کهنه کارها زینب اگر به جلوه بیفتد خدیجه است ای خوش به حال احمد و این یادگارها دارد مقام درخور مستوره بودنش مثل حسین، مثل حسن، جان نثارها شب زنده دار آل علی! با خروش تو *حاجت روا شدند هزاران هزارها* اینجا بدون اشک تو باران نمی‌گرفت دلشوره داشتیم در این شوره‌زارها تا صبح روز حشر مگر اقتدا کنند بر استواری‌ات همه‌ی استوارها این شیرزن اگر به جگرها مدد کند خوار است مرگ در نظر شیرخوارها عباس را حمایت او تاجدار کرد او بوده است مایه‌ی این افتخارها در شأن اوست "عالمه‌ی بی معلّمه" حیران خطبه‌اش دل آموزگارها مثل خدا به صوت علی حرف می‌زند اینگونه است کرسی پروردگارها این ذوالحجاب آمده میدان برآرد از... دشمن دمار، یاد دم ذوالفقارها وقت قیام لشکر توفان زینب است بیچاره‌اند توده‌ی گرد و غبارها ابن زیادها همه از هیچ کمترند پیش شکوه و هیبت این باوقارها هرگز به زیر بار اسارت نرفت و رفت... *در زیر بار عشق تن بردبارها* خاتون کجا و کسوت خدمتگذارها خاکم به سر ز گردش این روزگارها بادا ذلیل عالَم اگر این عزیز را گردانده‌اند در دل شهر و دیارها راضی نباش جان برادر که پیش من بازی کنند با سر تو نیزه دارها با دست باد موی سرت شانه می‌شود غافل ز بی‌قراری ما بی‌قرارها از گوشه و کنار لبت لاله می‌چکد می‌بینمت همینکه ز گوشه کنارها ای ماه با سرت شب ما صبح می‌شود یک روز می‌رسد به سر این انتظارها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شدت علاقه‌اش از یار گفته‌اند از خنده‌های لحظه‌ی دیدار گفته‌اند از خواهری که محو تماشا شد از حسین از این نگاه و منظره بسیار گفته‌اند در شعرها فضیلت نامش بیان شده از وصف او ائمه‌ی اطهار گفته‌اند ضرب المثل شده به وفا در دلِ حسین او را اگر معلم ایثار گفته‌اند از قدرت تکلم زینب میان خلق از معجزات حیدر کرار گفته‌اند زینب همان کسی‌ست که در بی قراری‌اش او را مرید قلب علمدار گفته‌اند در چهره‌اش نشانه‌ی غم نیست زینب است سروی که ایستاده و خم نیست زینب است آنان که خنده را غمِ پنهان نوشته‌اند گریه به چشم آمد و باران نوشته‌اند تا خانه‌زاد لطف کریمانه‌اش شدیم ما را به رسم طایفه مهمان نوشته‌اند ذکر علی‌ست زینب و ما را در این مقام عشاقی از قبیله‌ی سلمان نوشته‌اند ما را که قبله گاه، دمشق است و کربلا در مکتب حسین مسلمان نوشته‌اند هر سفره‌ای نیاز به نان دارد و نمک ما را گدای رزق کریمان نوشته‌اند سردار بی سپاه و علم کیست؟ زینب است  سروی که ایستاده و خم نیست زینب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e