eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
لب با طهارت می‌برد نام شما را نامی که داده آبرو، سجاده‌ها را سجاد یعنی تو؛ تویی که می‌توان یافت در سجده‌های هر نماز تو خدا را جویند اهل معرفت، اهل شریعت در زمزمِ چشمانِ تو آب بقا را در هر فرازی از صحیفه می‌توان دید جمله به جمله، جلوه‌ی خوف و رجا را زین العبادی و ملائک دست بوسَت وقتی که بالا می‌بری دستِ دعا را از کربلا تا شام داغ و رنج دیدی بعد از پدر نوشیده‌ای جام بلا را ما وام‌دار خطبه‌ات در شام هستیم شیعه یقیناً از تو دارد روضه‌ها را :: درمانده‌ایم و دستمان پیشت دراز است جز تو نمی‌گیرد کسی دست گدا را قلب مرا آباد کن با گوشه چشمی مانند معماری که می‌سازد بنا را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی می‌آید و در راه قیاماً و قعودا گامی به زمین خورده و برخاسته گامی می‌آید و پیشانی او صبح، چه صبحی می‌آید و پیش نظرش شام... چه شامی شمشیر به دست آمده لبیک بگوید بی‌آنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی دل‌ها همه هستند اسیرش، چه اسیری شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است شرمنده‌ام از رویت اگر قافیه آب است شرمنده‌ام از روی تو تنها نه فقط من از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است زینب سر بالین تو با گریه نشسته تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است در خیمه برای عطشت نیست جوابی از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است درد تو به تشریح، مضامین مقاتل آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است چشمان تو بسته‌ست، عجب روضۀ بازی! با تربت گودال که سرگرم نمازی ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان ای لرزش اندام تو هنگام عبادت یعنی که قوی آمده‌ای بر سر پیمان هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟ ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟ برپشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟ ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان! در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟ ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان! افتاده‌ای از پشت شتر از غم سرها؟ با نیزه رسیده‌ست به این شهر، خبرها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد... :: فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای تمام آفرینش تشنه‌ی اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت، باب رحمت، باب ایمان، باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور ای مناجات شبت آل محمّد را زبور سجده‌گاهت در عبادت طور نور و نور طور چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور حاجت خلق جهان در آستانت ریخته وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته تو به خلق و خوی، اعجاز پیمبر می‌کنی گر بخواهی در اسارت کار حیدر می‌کنی با دو دست بسته‌ی خود فتح خیبر می‌کنی شام را در چشم دشمن، صبح محشر می‌کنی دست تقدیر تو دست اقتدار حیدر است بلکه هر انگشت تو، یک ذوالفقار حیدر است کربلا و کوفه و شام بلا رام تو بود دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود فتح آل مصطفی از خطبه‌ی شام تو بود چارده قرن است مسجد می‌کشد از دل خروش می‌رسد بانگ انا ابن مکه‌ات دائم به گوش سرگذشتت شعله‌ای در دل شد و از سر، گذشت شام شوم از کربلا بهر تو سنگین‌تر گذشت کس نمی‌داند چه‌ها بر آل پیغمبر گذشت ناقه‌ی عریانت از هر کوچه و معبر گذشت شامیان از کینه و طغیان شرار انگیختند از فراز بام‌ها آتش به فرقت ریختند ای ز چشم شیعه جاری، خون ساق پای تو آفتاب فاطمه خاکستر و سیمای تو تو چراغ عرشی و ویرانه شد مأوای تو خاک ویرانه کجا و صورت زیبای تو؟ بود در ویرانه بر رأس پدر، چشم ترت همچو بسمل بال زد در پیش چشمت خواهرت تو همای وحی بودی و پرت را سوختند لحظه لحظه سینه پر آذرت را سوختند نخل ایمان بودی و برگ و برت را سوختند آخر از زهر ستم پا تا سرت را سوختند گر چه دیدی صدْمه و آزار و محنت آن همه قاتلت داغ پدر بود ای عزیز فاطمه سال‌ها بگذشت و بودی هیجده داغت به دل سوختی یک عمر همچون شمع سوزان متصل سینه‌ات چون خیمه‌های سوخته شد مشتعل ای به وقت سجده خاک از اشک چشمان تو گِل بر تو می‌گریم که بر گل‌های پرپر سوختی هر کجا دیدی جوان، از داغ اکبر سوختی باغبانی گر به باغ لاله‌اش می‌داد آب تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب بر لب خشک علی‌اکبر دلت می‌شد کباب می‌بریدی گوسفندی را اگر قصاب سر یاد می‌کردی ز تیغ شمر و حلقوم پدر کاش می‌شد قبر پاکت را بگیرم در بغل همچو نور ماه، خاکت را بگیرم در بغل ساق پای دردناکت را بگیرم در بغل زخم قلب چاک چاکت را بگیرم در بغل کاش می‌شد شیعه برگرد مزارت می‌گریست روز و شب پیوسته «میثم» در کنارت می‌گریست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجاده را پُر از غزلِ سجده‌دار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لبش خیره می‌شدند تسبیح را ستاره‌ی دنباله‌دار کرد با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شانه‌های غرقِ گِلِ تربتِ حسین تا سر گذاشت، گریه‌ی بی‌اختیار کرد با لرزه‌های شانه‌ی زخمش؛ مدینه را با کربلای روزِ دهم هم‌جوار کرد آنقدر روضه‌ی عطش از چشمِ تشنه ریخت تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست ابری که کارِ صاعقه‌ی ذوالفقار کرد این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد حیدر به حیدربن‌ِحسین افتخار کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز بعد کرب‌وبلا کارِ تو اگر زاری‌ست قیام گریۀ تو خود حدیث بیداری‌ست خدا نخواست که خالی شود زمین از تو اگرکه مصلحت تو تب است و بیماری‌ست که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر صدای اشک تو در غربت زمان جاری‌ست بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است که باغبانیِ این باغ با گهرباری‌ست اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاری‌ست تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو زدشت کرب‌وبلا زخم غربتی کاری‌ست به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواری‌ست به ناله‌های دل زائر شما مهدی بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداری‌ست ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت زشوق جان من آگاه حضرت باری‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آزار دیدم خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم هفت آسمان را برسرم آوار دیدم در بین گودال آیینۀ جسم پدر را تار دیدم بابای خود را دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار در بین صحرا عمه را بیدار دیدم صد بار مُردم وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و... بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را نزدیک مَحرم‌های خود بسیار دیدم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجا یعقوب دیده، خوابِ هجرانی که من دیدم کجا یوسف شنیده، وصفِ زندانی که من دیدم زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم هم اسماعیل‌ها سر را به تیغ امتحان دادند هم ابراهیم‌ها، در عیدِ قربانی که من دیدم زمین از خونِ خاتم‌بخشی‌اش شد تربتِ اعلا عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم سرِ خورشید بر نِی، شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم تمام آیه‌ها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد" میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر عموجانم ندیده تیربارانی که من دیدم مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم و پرچم‌ها از آن روزی که باد از نیزه‌اش رد شد پریشانند، از زلف پریشانی که من دیدم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قِسمت این بود بال و پر نزنی مَرد بیمار خیمه‌ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راوی رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان! مژه‌هایت به زحمت افتادند قمری قطعه قطعه را دیدی ناله‌هایت به لکنت افتادند سر بریدند پیش چشمانت دشتی از لاله و اقاقی را پس گرفتید از یزید آخر عَلَم با شکوه ساقی را ؟ کربلا خاطرات تلخی داشت ساربان را نمی‌بری از یاد تا قیام قیامت آقا جان خیزران را نمی‌بری از یاد خون این باغ ، گردنِ پاییز یاس همرنگ ارغوان می‌شد چه خبر بود دورِ تشت طلا عمه‌ات داشت نصفِ جان می‌شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب می‌خوام قصه‌ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه‌ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو اُحُد مگه سجده‌گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف، دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی می‌دونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه‌ست اسارت ولی ارث ماها نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از گلستان لاله‌های پرپرم آید به یاد از نیستان داغ‌های خاطرم آید به یاد با دل خود هر زمانی را که خلوت می‌کنم در اسارت زآن چه آمد بر سرم آید به یاد سال‌ها از ماجرای کربلا بگذشت و باز هر نظر آن صحنه‌ی حزن‌آورم آید به یاد هرکجا آب است آتش می‌زند بر جان من چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد هر جوانی را که می‌بینم به یاد کربلا گاهی از قاسم گهی از اکبرم آید به یاد چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش از رباب و گریه‌های اصغرم آید به یاد می‌شوم از آتش شرم و محن چون شمع آب چون زحال عمّه‌ی غم‌پرورم آید به یاد من که برجسم پدر از بوریا کردم کفن روز و شب زان جسم از جان بهترم آید به یاد حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع وایِ دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد چون که بینم کودکی سرگرم بازی با گلی سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد از هجوم درد و غم در آن سفر داغی هنوز - از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن‌های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من «میثم» خدا جزات دهد در عزای ما کز نظم تو عیان شده سوز نهان من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e