بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
اَلا شیعیانم، اَلا عاشقان
مرا درد دلهاست با دوستان
غمم روی غم بسکه انباشته
جوانی،مرا پیر اِنگاشته
@hosenih
همه عمرِ من بود، خونِ جگر
من از نوجوانی شدم دربدر
همانان که ما را اَمان خوانده اند
مرا بیست سال از حرم رانده اند
ز فرعونیانِ زمان، آه آه
و از مکرِ مأمونیان، آه آه
@hosenih
بمن دشمنانم چها کرده اند
مرا دوستان هم، رها کرده اند
پس از قتلِ بابای مظلوم من
نشد رحم، بر قلبِ مهموم من
هنوز آب غسل پدر بر تنَش
و نگذشته یکماه، از کُشتنَش
@hosenih
عدویم ز خود، ساخت یک ماجرا
به حیله مرا خواند، تا سامرا
مدینه بهم ریخت از این خبر
که از شهرِ جدم شدم دربدر
یتیمی، گِران بود و غم شد مَزید
که نوبت به روزِ اسیری رسید
@hosenih
اگر چه، چو من کس اسارت ندید
کسی مثل عمه جسارت ندید
ندیدم روی نیزه هرگز سری
ندیدم بدستِ عدو معجری
تمام منازل که در راه بود
فقط کار من ناله و آه بود
@hosenih
بیاد شهیدان دشت بلا
بیاد اسیران کرب و بلا
بیاد یتیمان ناقه سوار
بیاد غریبان دور از دیار
مرا نوجوانی،چو پیری گذشت
به هر درد و داغی، اسیری گذشت
@hosenih
سواره، پیاده، عیان و نهان
مرا بُرد دشمن، به یک پادگان
دگر خانه ام، کُنجِ تبعید شد
و در کاخِ ظلم و ستم عید شد
چو دشمن سرِ دوشِ ما، بار ماند
امامت، به هجران گرفتار ماند
@hosenih
در این بیست سالی که زندانی ام
شده مونسم، چشمِ بارانی ام
مرا گاه با تهمت آزرده اند
گهی بِرکۀ شیرها بُرده اند
به تَفتیش، گاهی که دامن زدند
چه بَرچسبهایی که بر من زدند
@hosenih
ز کوهِ بلا قامتم خم نشد
ز جور و جفا تاقتم کم نشد
همه درد و غمهای من یکطرف
دعاهای شبهای من یکطرف
ز دیدارِ مهدی، رها مانده ام
به تبعید، از او جدا مانده ام
@hosenih
شب و روزِ من گریه بر غیبتش
دعایم شده یاریِ حضرتش
دعا در نهان و عیان میکنم
دعا بر شما شیعیان میکنم
نه پرهیز کردم ز مسکینِ خود
نه غافل شدم از محبینِ خود
@hosenih
به درگاه نورانیِ فاطمه
رسانم سلامِ شما را همه
به زهر جفا عمرِ من شد تمام
شما را رسانم یکایک سلام
در این لحظه های پُر از شور و شین
نسازم فراموش، ذکرِ حسین
@hosenih
کنون غربتم را نشان میدهم
در این لحظه، لب تشنه جان میدهم
خدا را به هم عهدی ام جان دهم
سرِ زانوی مهدی ام جان دهم
خداحافظ ای یوسف فاطمه
خداحافظ ای انتظار همه
@hosenih
خداحافظ ای انتقام حسین
خداحافظ ای صبح و شام حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
در بسترش نشسته فقط آه میکشد
با چشم خیس نالۀ جانکاه میکشد
در بسترش نشسته سرش درد میکند
میسوزد از درون، جگرش درد میکند
یک عمر می شود که غمی بین سینه داشت
در سر هوای رفتن شهر مدینه داشت
این عمر کم به غربت و تبعید سر شده
با ظلم و جور و کینه و تهدید سر شده
عمرش میان حلقۀ عدوان گذشته است
یعنی میان غربت و زندان گذشته است
هر چند بی توان شد و بی حال و خسته بود
لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود
فرمود لحظهای پسرم را بیاورید
مهدی کجاست؟ تاج سرم را بیاورید
شب میرسد دوباره بیار آفتاب را
در پای بسترم برسان عشق ناب را
ناگاه مخفیانه و دور از نگاهها
سر زد در آسمان حسن ماه ماهها
آمد کنار بستر بابا نشست و بعد...
بغضش به حال غربت بابا شکست و بعد
دارد وصیت پدر آغاز میشود
دارد زمان گفتن صد راز میشود
با احتضار و حال و هوای غروبیاش
دستی کشید بر روی صندوق چوبیاش
میدید در رخ پسرش اقتدار را
میداد دست مهدی خود ذوالفقار را
ناگاه علت غمِ دائم شد آشکار
اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار
اینجا غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد
در آن نگاه غمزده یک میخ جلوه کرد
بر یادگار عصمت و پاکی نگاه کرد
بر لالههای چادر خاکی نگاه کرد
خون در جوار چادر زهرا چه میکند؟
هیزم کنار چادر زهرا چه میکند؟
فرمود از غم دل ما زار گریه کن
از غصههای حیدر کرار گریه کن
بر مادری که پشت در افتاد بر زمین
بر جرأت و جسارت مسمار گریه کن
هنگام روزهداریات ای میوۀ دلم
با یاد مجتبی دم افطار گریه کن
بر آن کسی که در وطنش هم غریب بود
بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کن
بر پیکر فتاده به دریای علقمه
بر حسرت نگاه علمدار گریه کن
آخر پدر به سمت لباسی اشاره کرد
شرح مصیبت بدنی پاره پاره کرد
برکشتۀ فتاده به گودال گریه کن
بر آن تن شکسته و پامال گریه کن
بر خواهری که آمده گودال قتلگاه
رفته کنار پیکرش از حال گریه کن
بر چشم خونفشان علمدار کربلا
بر زخم دست ساقی اطفال گریه کن
ناله بزن به پیکرِ زیر و زبر شده
فرمود گریه کن به تن مختصر شده
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#محمدجواد_پرچمی
▶️
آقای سامرا چقدر ناتوان شدی
خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی
عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی
چون مادرت زمان جوانی تو میروی
@hosenih
دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟
یوسف،جدا ز خیمه کنعان چه میکنی
تنها غریب گوشه زندان چه میکنی
ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی
حتی درندگان به تو تعظیم میکنند
اینجا تو را نیامده تکریم میکنند
@hosenih
دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت
ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت
باگریه ها به چشم ترت سخت میگذشت
آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت
بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای
هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای
@hosenih
گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت
شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت
شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت
اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت
آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد
اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد
@hosenih
تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند
مهدی رسیده و به برت گریه میکنند
خاکی شده است موی سرت گریه میکند
این ظرف آب بر جگرت گریه میکند
برروی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
@hosenih
آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات
این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات
یاد حسین می دمد از نای تشنه ات
دادی سلام بر لب بابای تشنه ات
خونابه گرچه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده
@hosenih
شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد
شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد
چکمه به روی پیکرتو بی امان نخورد
سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد
شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن
@hosenih
بی تو وقار خواهر تو مستدام ماند
با احترام آمد و با احترام ماند
پوشیده از نگاه خواص و عوام ماند
وای از زنی که در وسط ازدحام ماند...
احساس های خواهری اش لطمه خورده بود
حتی غرور روسری اش لطمه خورده بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این، چه چاره است
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
@hosenih
با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است
مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است
در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است
@hosenih
گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است
هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
آنکه بر محضر شما نرسد
مطمئنا که تا خدا نرسد
بهتر است اینکه زیر خاک رود
آن سری که به سامرا نرسد
عطرِ سرداب را نفهمیده
آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد
چشم برخاکِ آن اگر بکشیم
آسمان هم به گرد ما نرسد
سامرا رفته ها به من گفتند
هیچ جایی به کربلا نرسد
از کفن کردنی دوباره بخوان
تا که روضه به بوریا نرسد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دوتا حسن هستیم
@hosenih
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایان این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن کریم نوشت
تا که پیش تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دل ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
باز هم روزی عظیم نوشت
سامرا واجبیم ، امام رضا
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ماگدای دوتا حسن هستیم
@hosenih
این طرف صحن صاحب کرم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی علم است
این طرف احترام می بینی
آن طرف ناسزا که دم به دم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضه ها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
موسپید است هر که غرق غم است
پیش هر دو به گریه می شنوی
روضه ی پهلویی که محترم است
باحسینیم با حسن هستیم
ما گدای دوتا حسن هستیم
@hosenih
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین ورنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرف آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
می خورد ظرف هی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوب خیزران بخورد
روی پیشانی ات فقط چین است
آه اگر سنگ بی امان بخورد
**
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنه اند و با خنده
لقمه ی خویش را سنان بخورد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدایِ دو یا حسن هستیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
اینست راز روضهی اشک روان شدن
خورشید بودن و پسِ پرده نهان شدن
دور از وطن شدن، به شب تار، بیخبر
تبعید از مدینه به یک پادگان شدن
@hosenih
محروم از دیار وَ دیدار شیعیان
زندان شدن، غریب شدن، بیامان شدن
هر شب شبیه سید و مولای خود علی
با چاه در نوا شدن و همزبان شدن
با دست و پای بسته چو اجداد طاهرین
از فرط غصه، پیر و بهظاهر جوان شدن
هم حرف بد شنیدن و دم بر نیامدن
هم بارها به دشمن خود میزبان شدن
عمری امام بودن و پیرو نداشتن
هر دم به یک جفا و ستم امتحان شدن
امت گهی وَبالِ سرِ گُردهی امام
گاهی عجیب، مسخرهی مردمان شدن
گاه از مدینه، یکسره تا سامرا اسیر
چون شام و کوفه، همسفر ساربان شدن
گاهی شهید سَمّ و گهی، سُمّ استران
گاهی اسیر نیزه و گاهی سنان شدن
گاهی به جُرمِ زادهی زهرا شدن - غریب
گاهی به جرم آل علی، بینشان شدن
آیا اِمامتان حسنِ عسگری نبود
تا کی هنوز منتظر این و آن شدن
@hosenih
اصلا پِی بقای ولایت بنا شده
چندین امام، یار امام زمان شدن
ای شیعه هر غمی که رسد،"فَابکِ لِلحسین"
اینست راز روضهی اشک روان شدن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
وقتی دلم ز گریه سبکبار میشود
سرمست عشق و تشنهی دیدار میشود
با شوق سامرای تو پرواز میکند
خلوتنشین گلشن ایثار میشود
@hosenih
برخاک تو ز چشم فشانم سرشک غم
اشکی که چلچراغ شب تار میشود
چشمم که بر ضریح غریب تو میفتد
دنیا دوباره بر سرم آوار میشود
آزاده آن کسیست که در بند عشق تو
با یک جهان امید گرفتار میشود
گر خار لب به وصف و مدیح تو وا کند
از فیض مدحتت گل بیخار میشود
ای عسکریلقب ز غمت هر که اشک ریخت
آن قطره اشک گوهر شهوار میشود
قربان آن دلی که ز بیداد دشمنان
با شعلههای زهر شرربار میشود
هر غنچهای که بشکفد از گلشن وجود
بر عمرِ چون گل تو عزادار میشود
روز عزای توست که مهدی است نوحهگر
روزی که صرف گریهی بسیار میشود
@hosenih
ظلمی که در مدینه به آل رسول شد
بار دگر به سامره تکرار میشود
آسوده درجزاست «وفایی» هرآن کسی
اینجا محب عترت اطهار میشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
ماه صفر رفت و دوباره محشری شد
هنگامهی شور و عزای دیگری شد
اسلام، گریان امام عسکری شد
در خانه، مظلوم دو عالم بستری شد
مسموم شد مولا خبر در شهر پیچید
آقا به خود از شدت این زهر پیچید
@hosenih
آقا عزادارت زمین و آسمانند
با ما تمام قدسیان هم نوحهخوانند
بر چشمهامان اشکهای ما روانند
در زیر بار ماتمت قدها کمانند
امشب دل زهرا و حیدر غم گرفته
مهدی کنار بسترت ماتم گرفته
@hosenih
تو خود غریبی سامرایت هم غریب است
این روزها حال و هوایت هم غریب است
فرزندِ دور از دیدههایت هم غریب است
حس میکنم حتی عزایت هم غریب است
صاحبزمان بر پای تو صورت نهاده است
غربت همیشه عضوی از این خانواده است
@hosenih
هر بار یاد کوچه افتادی فِسُردی
با یاد زهرا مادرت صد بار مردی
راحت شدی دیگر تو با زهری که خوردی
کمتر کسی برده چنان رنجی که بردی
پیداست مولا از غروب دیدگانت
کار خودش را کرده زهر دشمنانت
@hosenih
سخت است فرزندت بگیرد دامنت را
بعدش ببیند لحظهی جاندادنت را
خاموش بیند چشمهای روشنت را
پیشت بماند تا ببیند رفتنت را
ما هم به همراه ائمه روضهخوانیم
گریان آلامِ دل صاحبزمانیم
@hosenih
ابر غم تو کرده سایه، سامرا را
در غم فرو برده تمام سینهها را
ویرانه کرده کوچههای قلب ما را
کرده تداعی روضههای کربلا را
غمهای دیگر را غم تو برده از یاد
آقا بمیرم ظرف آب از دستت افتاد
@hosenih
تا ظرف آب از دستهایت بر زمین خورد
یاد آمدت ساقی عمود آهنین خورد
تا تیر بر مشک یل امالبنین خورد
افتاد مشک و ضربهها از آن و این خورد
بر ساقی و بر اشکهایش گریه کردید
با حضرت مهدی برایش گریه کردید
@hosenih
اصلا همه بر دستهایش گریه کردند
بر دستِ از پیکر جدایش گریه کردند
پیغمبر و زهرا برایش گریه کردند
بر ماجرای کربلایش گریه کردند
این روضه هم مثل تمام روضهها شد
از هر جهت رفتیم آخر کربلا شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#سیدهاشم_وفایی
▶️
یابنالحسن فدای تو و دیدهی ترت
خون جای اشک میچکد از چشم اطهرت
داغی نشسته بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است دل درد پرورت
@hosenih
قربان آن امام، که در آخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند
از ماتم پدر چه رسیدهست بر سرت؟
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بستهاند خیل ملائک برابرت
ما را شریک درد و غم خود حساب کن
ما دل شکستهایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
رفتی به پشت پردهی غیبت ولی شده است
صدها هزار عاشق و عارف کبوترت
@hosenih
چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز
روشن شود جهان ز حضور منورت
با کثرت گناه «وفایی» شب فراق
دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#سعید_خرازی
▶️
مهدى بیا كه رفتنیام، راهِ چاره نیست
جُز تو، به آسمان ولایت ستاره نیست
@hosenih
آبى به كامِ خُشکِ منِ تشنهلب رسان
در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست
بِنشین كنارِ بسترم اى میوهى دِلَم
فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست
**
آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید
در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست
مهدى بِدان كه بِینِ مُصیباتِ كربلا
جانسوزتر زِ حَلقِ پارهى آن شیرخواره نیست
@hosenih
جَدّ غَریبِ من، بَدَنَش پارهپاره شُد
امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#روح_الله_عیوضی
▶️
از قوم و خویش حضرت باریتعالی هم
یعنی که داری خانه ای در آسمان ها هم
بی اذن تو سنگی به روی پا نمی شد بند
بی اذن تو چشمی نخورده آب حتی هم
@hosenih
از ساکنان کوچه دست قنوت تو
لوح و قلم، کرسی و اهل عرش بالا هم
دارایی و اموال ما خمس نگاه تو
سر را ببین تا که ببینی زیر پا را هم
برخورد گرم دست تو با سائلان این شد
ما را کشانده از عدم تا درب دنیا هم
وقتی در دارالکرم تا نیمه شب باز است
محتاج تر از هرکسی دست من و ما هم
تاریک مانده بی شما صحن بهشت حق
با لخته خون های لب خورشید زهرا هم
از صبح می لرزی و می افتی زمین گاهی
تا شب هزاران روضه را کردی صدا با هم
فریاد وا امای تو آتش زده دل را
در شعله می بینی پر بانوی منزل را
دیوار چشمان تو را نمدار می بینم
سقف عزا را بر سرت آوار می بینم
وقتی چراغ عمر تو از روی بام افتاد
راه عبور خانه ها را تار می بینم
ای روضه وا کن راه را می ترسم از دست
سیلی که در پشت گلو انبار می بینم
این میله ها دور تو مشغول طواف هستند
زنجیر را با دست تو همکار می بینم
زندان و شلاق کسی جسم تو را آزرد
بر سینه ات ارثیه از مسمار می بینم
هربار می آیند پشت خانه ات گویا
اهل تو را بین در و دیوار می بینم
با لرزش دستان تو عرش خدا لرزید
لب های خشکت را شهید نار می بینم
@hosenih
گفتم جوانمرگ است از آزار سامرا
خون دلت را بر لبت هر بار می بینم
پیشانی خیست که می بارد دم آخر
مهدی سرت را در بغل دارد دم آخر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانَش داشت
که مانند علی(ع) خنجر میانِ استخوانش داشت
امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
بلا و خونِ دل٬ در لقمه هایِ خشکِ نانش داشت
@hosenih
به خود از درد می پیچید و لب رو به کبودی رفت
به جای آب٬ زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت
سیاهی رفت چشمانش! چه محکم بر زمین خورد و
به یاد کوچه٬ «وا أُماه» بر آهِ دهانش داشت
دلِ سرداب شد آشوب٬ موج ِ گریه راه انداخت
سحر شد...آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت
عرق میریخت و از حال رفت و سخت می لرزید
جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت
به مهدی(عج) خیره شد با اشک٬ در بین نفس هایش
فشاری دردمندانه به رویِ بازوانش داشت
اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دمِ آخر
گمانم ذکر «لا یومَ کَیومَ...» بر زبانش داشت
@hosenih
به یاد ظهر عاشورا٬ به یاد شام و ویرانه
دمِ آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت
پسر پیش پدر در کربلا...اما به سامرّا٬
پدر پیش پسر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih