eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد یاد جمال خاکیِ خدالتریب ‌کرد @hosenih زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد □ □ □ آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد □ □ □ این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد @hosenih با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد @hosenih کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد @hosenih رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لبِ سوخته‌ام روضه ی زهرا مانده @hosenih جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده @hosenih شعله‌ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده دختری می‌دود و دامنِ او می سوزد ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی جنس بنجل که گفته اند منم خوب ها را ز بد سوا کردند تا به خود آمدیم ، فرصت رفت ما رسیدیم ، سفره تا کردند به مرامت قسم که بیجا نیست انتظاری که از شما دارم جنس بد بیخ ریش صاحب هاست به همه گفته ام تو را دارم @hosenih کم مگر گریه کرده بودم که سهمم امسال بی قراری شد مانده از کربلا و رانده ز طوس اشکهایم دوباره جاری شد هر کسی از عزیز جا مانده وضع زارش همیشه غمگین است حرف معصومه است باور کن روضه های فراق سنگین است چقدر خواهری برایت کرد آخرش تو غریب جان دادی جای دامان خواهرت بر خاک سر خود را تکان تکان دادی بر سر خود عبا کشیده ای و بین آن حجره دست و پا زده ای جای شکرش هنوز هم باقی ست مادرت را اگر صدا زده ای من خبر دارم از شهیدی که نتوانست دست و پا بزند آخرش هم نشد که مادر را محض یکبار هم صدا بزند به دو علت نشد ، یکی اینکه طفل شش ماهه را زبانی نیست دومین علتش هم این بوده در گلوی بریده جانی نیست @hosenih همه ی آرزوی مادرها روز دامادی پسر این است پسرش را بغل کند مادر بسکه این اتفاق شیرین است حیف سهم رباب از اصغر نیمی اش پشت خیمه ها افتاد نیمی از سهم دیگرش صدبار بی تعادل به زیر پا افتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شاعری دل داده ابراز ارادت میکند درکنار دفتر شعرش عبادت میکند هرکه می آید به شوق حضرت از باب الجواد بیشتر از دیگران بر او عنایت میکند @hosenih یک نشان سبز در دستان خدّام حرم تا بهشت نور زائر را هدایت میکند دل شکسته میرسیم اینجا ولی این مهربان با مرام خود دل ما را مرمّت میکند در نگاه هر مسافر می توان فهمید که... میرسد روزی که سمت توس هجرت میکند شاعری میگفت که خورشید هنگام زوال بر سریر زرد گنبد استراحت میکند "حجت الله" است و بین ما به نامی مستعار "ضامن آهو" شده ما را اجابت میکند تو ولی نعمت ما هستی! و پروردگار با ولای تو به ما اتمام نعمت میکند وعده هایی را که بر زوّار کویت داده ای زائرین را سخت مشتاق زیارت میکند مثل تو سلطان ندیدم من که در اوج جلال باز هم حال رعیّت را رعایت میکند زیر و رو میکرد دل ها مگر در زیر و بم قاری نقاره ات قرآن قرائت میکند آن مریض لاعلاجی که سراپا درد بود بعد شب ها پیش تو یک خواب راحت میکند رد شده ساعت ز هشت و عاشقی آشفته حال نا امیدانه نگاهی سمت ساعت میکند باخودش میگفت اگرآقا جوابش را نداد ساعت نه با جوادش عرض حاجت میکند گوشه ی صحنت مگر یوم الحساب دیگری است پنجره فولاد هم دارد شفاعت میکند دست هایی پینه بسته دست در دست ضریح بعد یکسال آمده تجدید بیعت میکند گاهی از اوقات هم یک پیک اهلی میرسد از زبان جمع حیوانات صحبت میکند جالب است آقا که درکوی شما «خورشید» هم از سوی پائین پا قصد زیارت میکند خادم کوی تو را نازم که با قدری نمک دردهای لاعلاجی را طبابت میکند چهار بست و پنج راه و شش حیات و هفت حوض بر رئوفی شه هشتم دلالت میکند من نمیدانم چرا در پیش ایوان طلا هر لبی از مرد سلمانی حکایت میکند @hosenih ضامن آهو شدی! روح غزل پرواز کرد عاشقی دارد به آئینی سرایت میکند ای رئوف، ای مهربان، این شاعر شوریده سر از حضورت آرزوی درک خدمت میکند! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃قابل توجه عزیزانی که تازه به جمع صحن پیوسته‌اند: در اینجا، به جدیدترین و قوی‌ترین اشعار آیینی در مناسبت‌های مختلف، دسترسی خواهید داشت. 🌷با ما همراه باشید🌷
نه پی دانه و آبم ،نه پی ایوانم من فقط کفتر جلد حرم سلطانم مثل یک ابر، پر از گریه ی بی پایانم ولی از این همه بخشندگی ات حیرانم در هیاهوی حرم باز صدایم کردی بی قرارِ سفرِ کرب و بلایم کردی @hosenih به خودم گفتم اگر داغ فراوان شده است وقت پابوسی سلطان خراسان شده است درد هایم همه با دست تو درمان شده است آنکه ایوان تو را دیده مسلمان شده است سفره ی هیچ کسی مثل تو بی منت نیست بی سبب نیست که صحن تو دمی خلوت نیست @hosenih چشمم از دیدن صحنِ تو ندارد سیری گنبد و مرقد و گلدسته...عجب تصویری بهتر از خادمی ات نیست دگر تقدیری که سه جا می رسی و دست مرا می گیری جز غبار قدمت تاج سری نیست که نیست هیچ جا جز حرم تو خبری نیست که نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم من علي موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم @hosenih سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم خواهرم! معصومه(س)جانِ من کجایی تا ببینی رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم @hosenih یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی وصل توست لذت دنیا حرامِ ما زهر است بی توشهدِبهشتی به کامِ ما هرصبح وشام خیل ملائک روانه اند می آورندسمت ضریحت، سلامِ ما @hosenih ازچشمه های ناب تو درصحن انقلاب پر گشته از شراب مُلوکانه جامِ ما من از"حدیث حِصن"شنیدم ولای توست شرط قبولِ ذکروصلات وصیامِ ما ما خادمان درگه نورانی توایم زین منصب است گشته دوعالم غلامِ ما وقتی برای صحن تودلتنگ می شویم درخیل زائران توثبت است نامِ ما فرموده ای به داد دلم میرسی سه جا اینگونه است آخروحسن ختام ما @hosenih درحبّ وبغض،مرجع ومعیارماتویی این است حرف اول وختم کلام ما "هرگزنمیردآنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است برجریده ی عالم دوامِ ما" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لب تشنه سوی آب حیات آمده بود یعنی به امید برکات آمده بود ای من بفدای آن همه معرفت... آن پیرزنی که از دهات آمده بود شاعر: @dobeity_robaey
دیروز اثر به اشک و آهم دادند امروز در این حرم پناهم دادند فردا به تمام عاشقان خواهم گفت: در حصن ولایت تو راهم دادند شاعر:استاد @dobeity_robaey
به دست لطف تو روزی کم فراوان است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند سلیمان و حاتم طائی گدا برای تو از این رقم فراوان است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است دو دست خالی و بار گناه آوردم به بارگاه تو آقا پناه آوردم @hosenih خوشا به حال هرآن‌کس که شد مسافر تو که جنّ و انس و ملک بوده‌اند زائر تو تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد که مشهدی شده و آمده مجاور تو دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد دمی که پر بزند در حریم طاهر تو رضای توست رضای خدا امام رضا گذشته است اگر از همه به خاطر تو چقدر در دل خود با تو حرف‌ها دارد که بین قافیه‌ها گم شده‌ست شاعر تو حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما به کافری هرآن کس که بوده کافر تو به لطف توست که ما گریه‌کن شدیم آقا هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو تو مشرفی به غم کربلا، تو روضه بخوان تو روضه‌خوان حسینی، بیا تو روضه بخوان @hosenih دلم گرفته از این روزگار یابن‌شبیب چرا که رنگ خزان شد بهار یابن‌شبیب به هوش باش که "ان کنت باکیا لشیء" فقط برای حسینم ببار یابن‌شبیب همان که از اثر تشنگی به چشمانش شد آسمان و زمین چون غبار یابن‌شبیب همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید که شد به نیزه سر شیرخوار یابن‌شبیب حجاب عرش خداوند بود عمه‌ی ما که شد به ناقه‌ی عریان سوار یابن‌شبیب از اهل‌بیت اسارت نرفته بود زنی علی‌الخصوص در آن گیرودار یابن‌شبیب ولی بدان پسرم انتقام می‌گیرد کشیده‌ایم اگر انتظار یابن‌شبیب دعاکن این شب غم‌دیده را سحر برسد زمان غیبت مهدی ما به سر برسد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e