eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شکوه معرفت از پای تا سری زهرا به رتبه از همه افلاکیان سری زهرا مقام قدر تو را فهم خاک نشناسد  ز مرز باور انسان فراتری زهرا بهشت خانه ی تو جبرئیل باران است خدای مهر و حیا را پیمبری زهرا نشان بوسه ی گرمش به دست و رو داری  که از برای پدر مثل مادری زهرا ز سینه ی تو پیمبر بهشت می بوئید  که از شمیم کرامت معطری زهرا تو آن حقیقت نابی که در تموج نور  دل از ملائکة الله می بری زهرا حطیم و خیف و مقام و منا و حجر و حجر مطاف و سعی صفا مروه مشعری زهرا بتول و فاضله صدیقه بضعه ی احمد زکیه طاهره مرضیه کوثری زهرا به هودجی ز جلال و جمال بنشینی که روز واقعه خاتون محشری زهرا در آستان خدا مادرانه می آیی و آبروی من از لطف می خری زهرا نمی رسد به بلندای مدح تو غزلم ز  آنچه گفته و ناگفته برتری زهرا حدیث کوچه و دیوار و در شهادت داد که چون امیر حماسه دلاوری زهرا شکسته پهلوی پاک تو را نفهمیدند که در خزانه ی لولاک گوهری زهرا شکفت بغض علی در نگاه ابری و گفت : مرو مرو که مرا یار و یاوری زهرا چگونه با پر و بال شکسته و خسته کبوترانه از این خانه می پری زهرا "کمیل" در حرم لطف توست بی بی جان که بر زمین و زمان سایه گستری زهرا ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بضعه ی خير الورى انسيةُ الحورا تويى خلقت كون و مكان را علت اولى تويى كاشف الآيات ، لبخند تو در صبح ازل  تا ابد مسند نشين كرسى لولا تويى طاهره ، حوراءالانسيه ،  بتول و فاضله  راضيه ، مرضيه و صديقه ی كبرى تويى آيه ی تطهير در شأن دل پاك شماست عصمت و حسن و حيا در صورت و معنا تويى ( هَل‏ اَتى ) مُهر قبول بذل قرص نان توست ليلة القدر على ، تفسير اعطينا تويى نيست از تو هيچ كس محبوب تر پيش رسول بال پرواز نبى در ليلة الاسرى تويى خاكبوست جبرئيل و دستبوست مصطفى دخترى كه در جهان شد مادر بابا تويى جلوه ی نور نمازت از ملائك دل ربود آسمان معرفت را زهرة الزهرا تويى شد شكوفا يازده گل در بهار دامنت باغبان باغ عصمت ،  مادر گلها تويى مريمى؟ نه ، حضرت مريم كنيز خانه ات در توسل ، التجاى هاجر و سارا تويى رشته‏ هاى چادرت حبل المتين انبيا محور رمز نجات آدم و حوا تويى ذكر نامت مونس يونس به بطن حوت شد نوح را مشكل‏ گشا در پهنه ی دريا تويى اختيار خلق در امر شفاعت دست توست سايه سار لطف حق در روز وانفسا تويى آنكه بر سجاده ی تسبيح ، شب تا صبح بود در نواى ( سَبَّحِ اسمَ رَبّكَ الأعلى ) تويى بانويى كه در دفاع از عشق ، پهلويش شكست داشت بر بازو مدال ( وال من والا )  تويى آنكه با ايثار جان در محضر عشق على كرد طومار ولايت را به خون امضا تويى شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید کنار سفره‌ی افطار، ربنا پیچید رسید مژده که هان عید اولیای خداست حواله‌ی ازلی را برای ما پیچید فرشته‌های خدا بال نور گستردند و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید صدا صدای خدا بود: بنده‌ام برگرد بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید چه میزبان رئوفی که لحظه‌ی اول برای خستگی‌ام نسخه‌ی شفا پیچید دوباره زمزمه‌ی " جوشن " و " ابوحمزه" میان بغض گلوگیر ناله‌ها پیچید چقدر جاذبه‌ی " افتتاح" سنگین است دل رمیده‌ی من سمت التجا پیچید غزل به یاد خرابه‌نشین شام افتاد سه ساله‌ای که نفس را به نینوا پیچید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلی که در غم و شادی همیشه با حسن است مسیر قبله‌ی او هست هر کجا حسن است حدیث " قصه‌ی ناگفته " را که می‌دانی به دردهای دلِ خسته، آشنا حسن است به سفره‌داری او غبطه می‌خورد حاتم که در قبیله‌ی ایثار، کدخدا حسن است کسی که فرصت خواهش نمی‌دهد به گدا و بیشتر ز گمانش کند عطا حسن است سراغ مروه و سعی صفا چه می‌گیری؟ بیا مدینه ! ببین مروه و صفا حسن است تویی که طعنه به صلح حسن زدی، خاموش که شرح و ترجمه‌ی متن کربلا حسن است به نقش صورت او حُسن را تمام کشید نمونه‌ی هنر کامل خدا حسن است کبوترانه دلم پَر کشید سوی بقیع نَفَس نَفَس نَفَسَم غرقِ ذکر "یا حسن" است عزیز فاطمه هست و بهار باغ رسول چه فرق می‌کند این که حسین یا حسن است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الهی هر چه هستم خوب یا بد، بنده‌ات هستم به رویم در نبستی مهربان شرمنده‌ات هستم کسی جز تو نمی‌داند سیامشق خطایم را گنه پیچیده در زنجيرِ حيرت دست و پایم را کنون در آستانت رُخ نهان در آستین دارم نگاهت را دریغ از من نمیداری یقین دارم به دیوار محبت تکیه دادم، سایه‌بانم شو قرار این دل آشفته‌ی آتشفشانم شو به آغوشت پناه آورده‌ام دریاب آهم را زمین بگذار یارب کوله‌بار اشتباهم را همین اشک است و یارب یارب و آهِ شبانگاهی تو ستارالعیوبی، من سراپا جرم و کوتاهی الهي خوب می‌دانم به نَفْسِ خود ستم کردم (تَجَرَأتْ بِجَهلی) ، شِکوه‌ها از بیش و کم کردم مرام بندگی از یاد بُردم، خودسری کردم دلم سَرمَست دنیا چونکه شد، عصیانگری کردم کنون باز آمدم در را به رویم باز وا کردی فراری بنده‌ات را مهربانانه صدا کردی صدا کردی: بیا ای بنده‌ی من دوستت دارم ز اشک و آه و ناله هرچه آوردی خریدارم غم پنهانی‌ام را با تو می‌گویم خدای من دوای درد خود را از تو می‌جویم خدای من ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در گدای کوی تو برگشته از یک راه طولانی و آورده‌ست با خود کوله‌باری از پریشانی بیابان در بیابان گم شده در وادی ظلمت گرفتار هوای نَفْس در طوفان حیرانی بگیر از لطف دستش را که تنها و زمین‌گیر است نمانده در بساط او بجز آهِ پشیمانی به تو امیدوارست و بُریده از همه عالم یقین دارم که از درگاه خود او را نمی‌رانی گرفته دامن عفو تو را این خسته از عصیان نشسته زیر چتر إلتجا با چشمِ بارانی تمام خواهش او یک نگاهِ مهربانِ توست نه تاج خسروانی خواست نه تخت سلیمانی ببین در صفحه‌ی پیشانی‌اش حال دل او را که هم ناگفته می‌دانی و هم ننوشته می‌خوانی مگر او را به (اُدعونی) نخواندی سوی خود یارب؟ کنون آغوش بگشا بنده‌ات آمد به مهمانی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعر من امشب مثنوی‌آباد درد است یاد فلسطین در دلم کاشانه کرده است بر سینه داغی آتشین دارم خدایا داغ فلسطین بر جبین دارم خدایا آنجا که معراج محمد میر عشق است آنجا که خاکش کو به کو تصویر عشق است آنجا که خاکش جلوه‌ی عرش الهی‌ست امروز می‌بینم اسیر بی پناهی‌ست می‌بینم اصغرها عطشناکند آنجا وز دشنه‌ی دشمن گلوچاکند آنجا آنجا صدای عشق را خاموش کردند از خون بسیط خاک را گلپوش کردند باز این دل سرگشته‌ام دریای خون شد اندیشه سرگردان صحرای جنون شد در باور اندیشه منزل کرد غربت تنها خدا داند چه با دل کرد غربت می‌سوزم و لبریز آهم آه ای اشک وا کن به چشم خسته‌ی من راه ای اشک غزه به جرم بی گناهی سوخت، آری در شعله‌ی خشم و تباهی سوخت، آری تازه شده غوغای صبرا و شتیلا تکرار عاشورای صبرا و شتیلا دود است و آتش، ترکش خمپاره و تیر در خاک و خون افتاده از ششماهه تا پیر یارب چه می‌بینم دلم باور ندارد خوابیده در گهواره طفلی سر ندارد ای خاستگاه تین و زیتون ای فلسطین خاک تو شد تاراج صهیون ای فلسطین ای قدس پاکت مسجد الاقصای تهلیل بر صحن و محراب تو ردّ پای جبریل پیغمبران را موعد دیدار با دوست معراج احمد بوده‌ای از خاک تا دوست ای شهر عشق و آرمان‌های مقدس قربانی راه تو جان‌های مقدس این روزها خاک تو دلگیر و غم افزاست در انتظار گام‌های نسل فرداست "الدوره"  ها اینک به خاک افتاده در تو گل‌های پرپر، سینه چاک افتاده در تو فریادهاشان شعله‌خیز جان خصم است حُسن ختام آتشین جولان خصم است وقتی مصاف سنگ با تیر و تفنگ است دیگر سکوت عالم اینجا عین ننگ است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
  دلى خسته دارم الهى الهى ندارم بجز تو پناهى الهى چه‌گويم برايت چه بودم چه هستم كه بر حال و روزم گواهى الهى قنوت و ركوع و سجودم بهانه‌ست كه يابم به‌كوىِ تو راهى الهى تو كوهى به كاهى ببخشى ولى من_ نياورده‏‌ام پَرِّ كاهى الهى تُهيدستم و غير آهى ندارم ز من آهى، از تو نگاهى الهى (قَد اَفنَيتُ فى شِرَّةِ السَّهوِ عُمرى)* كنون آمدم عذرخواهى الهى (اَعوذ بِكَ مِن حُلولِ سَخَطِك)** الهى الهى الهى الهى مگر تو ببخشى گناهم وگرنه «كميل» است و اين روسياهى الهى   ✍ * فرازی از ثمالی ** فرازی از © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نور از کائنات می‌بارد یا که نقل و نبات می‌بارد تا سحر بر سر زمین از عرش لوح سبز برات می‌بارد بارش رحمت الهی بین جلوه‌های صفات می‌بارد گوشِ جان باز کن که از ملکوت نغمه‌های حیات می‌بارد تا فرو بارد از افق برکات بفرستید تا سحر جان اندوه بر لب است امشب آن شب قدر، امشب است امشب درِ میخانه‌ی جنون باز است جام مستی لبالب است امشب نور در نور و سور در سور است بزم شادی مرتب است امشب دل موسی بن جعفر، آباد است غرق در ذکر یارب است امشب نجمه خورشید در بغل دارد روح امید در بغل دارد هر طرف عطر آشنا آمد هدیه از جانب خدا آمد علی سوم از تبار علی که پس از مرتضی، رضا آمد در رگ وحی، نور جاری شد نَفَس و نَفْس اِنّما آمد خاتم معرفت در انگشتش شرف الشمس اولیا آمد آمد و ضامن غریبان شد قبله‌ی عشق در خراسان شد هشتمین مقتدا امام رضا شرط ایمان ما امام رضا ای که خورشید می‌شود هر روز خاک‌بوس تو یا امام رضا سنگ با یک اشاره‌ی تو طلا دردها را دوا امام رضا بر سر سفره‌ات نشسته فقیر ای غریب آشنا امام رضا حرم پاک تو بهشت من است مِهر تو مُهر سرنوشت من است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
  زلال آبی و پر مهر چشمه‌ساران بود نگاه عاطفه در چشم سبزه‌زاران بود صفای آینه در سینه‌اش تبلور داشت طلوع مهر بهار و سرود باران بود حریم حرمت احرامیانِ کعبه‌ی عشق شمیم عطر نفس‌های بی‌قراران بود به سوگِ لاله‌وَشانِ فتاده در یَمِ خون کشیده سر به گریبان چو داغ‌داران بود ز التهاب کلامش شکست قامت وَهم ستیغِ اوجِ عروجِ خلیل‌واران بود سپیده را به تماشای خویش وا می‌داشت فروغ جلوه‌ی خورشیدیِ جماران بود نمی‌رود ز فرا سویِ خاطرم یادش چکامه‌ای به بلندایِ روزگاران بود   ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
افتاده‌ام به پای تو یا ثامن‌الحجج شرمنده‌ی عطای تو یا ثامن‌الحجج لطف اجابت است به هر دست التماس دست گره‌گشای تو یا ثامن‌الحجج خورشید سر زند به تماشای مِهر تو از گنبد طلای تو یا ثامن‌الحجج سعی صفا و مروه کجا و قدم زدن در صحن با صفای تو یا ثامن‌الحجج با هر مرام و ملت و دینی نشسته‌اند بر سفره‌ی سخای تو یا ثامن‌الحجج شیرین‌تر از طعام بهشتی به کام ماست یک لقمه‌ی غذای تو یا ثامن‌الحجج ما را نجات می‌دهد از لُجّه‌ی گناه سر رشته‌ی ولای تو یا ثامن‌الحجج دادم قسم تو را به جواد‌الائمه تا حاصل کنم رضای تو یا ثامن‌الحجج شعری برای عرضه ندارند شاعران شایسته‌ی ثنای تو یا ثامن الحجج دعبل عبا گرفت، ولی بسْ «کمیل» را یک بار مرحبای تو یا ثامن الحجج ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مولای جود، حضرت ابن الرضا سلام ای آشنای هر دل درد آشنا سلام باب المراد من درِ دولت‌سرای تو بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو هر قفل با کلید تو وا می‌شود جواد سنگ از اشاره‌ی تو طلا می‌شود جواد خیر کثیر ک، مثل تو کوثَر نیامده مولود از تو با برکت تَر نیامده تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت افتاده بود از نَفَس و با تو پا گرفت چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد در ذهن دهر، گوشه‌ای از آن ذخیره شد تو امتداد نور، جواد الائمه‌ای سرچشمه‌ی حضور، جواد الائمه‌ای تا کاظمینِ تو دل من پَر گرفته است بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است ** با تو چه کرد همسر نامهربان تو آمد به لب ز بازی تقدیر، جان تو دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی می‌سوختی و مادر خود را صدا زدی کف می‌زدند بر غم بی انتهای تو نشنید گوش هیچ کسی ناله‌های تو فریاد می‌زدی جگرم سوخت آب آب لبخند می‌زدند و نیامد جواب آب ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو پایان گرفت قصه‌ی عمر عجیب تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e