eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تو من غم را به این کاشانه دعوت می‌کنم روز را با خویش و شب با چاه صحبت می‌کنم گاه می‌گریم کنار آسیاب خانه‌ات گاه با دیوار و در ذکر مصیبت می‌کنم تو به بابای خودت از غربت من شکوه کن من هم از بی فاطمه بودن شکایت می‌کنم گفتم امشب درد پهلویت اذیت می‌کند یک تکان خوردی و گفتی: آه عادت می‌کنم غصه‌ی همسایه‌های بی وفایت را نخور من خودم جای همه از تو عیادت می‌کنم فضه بعد از ماجرای محسن افسرده شده کار اگر داری صدایم کن، اجابت می‌کنم از در این خانه بیرون می‌کشم مسمار را گرچه یک کم دیر دارم رفع زحمت می‌کنم بی تو زهرا جان نماز من فرادا می‌شود بی تو در محراب هم احساس غربت می‌کنم ای ضریح لطمه‌خورده! می‌روی از خانه‌ام کربلا اما تو را روزی زیارت می‌کنم بر سر جسم مقطع، بین گودال حسین با بنیَّ‌های تو ذکر مصیبت می‌کنم تو‌ کمک بر رأس‌های رفته بر نی می‌کنی من کمک بر دختران در اسارت می‌کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این زن که به در بسته همه بال و پرش را دیده‌ست لهیب شرر دور و برش را؟ این یاس که بر روی خزان پنجه کشیده‌ست آیا نشنیده‌ست صدای تبرش را؟ این زن که چنین سینه سپر کرده در آشوب انگار ندیده‌ست شکاف سپرش را این بانوی آب است! کسی نیست به آبی، خاموش نماید حرم شعله‌ورش را؟ این زن شب قدر است، کسی نیست بخواهد تغییر دهد سیر قضا و قدرش را؟ پیداست درآن ردّ قدم‌های "محمد" این کوچه که بسته‌ست مسیر گذرش را سیلی ثمر نخل فدک بود و نشسته‌ست دستی که به بانو بچشاند ثمرش را مسدودترین کوچه و بن‌بست‌ترین دست ای کاش علی نشنود اصلاً خبرش را می‌خواست بگیرد جلوی چشم پسر را اما نتوانست ببیند پسرش را از کوچه که برگشت، علی دید که در راه بسته‌ست دگر فاطمه بار سفرش را... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا بی تو جهان تنهاست، می‌دانم که می‌آیی وجودت مُصلح دنیاست، می‌دانم که می‌آیی بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن ظهورت محشر کبراست، می‌دانم که می‌آیی هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت صدای ناله‌ی زهراست، می‌دانم که می‌آیی بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر ز آثار جهان پیداست، می‌دانم که می‌آیی به چشم اشکبارت، صحنه‌ی کرببلا دائم به قلبت، زخم عاشوراست، می‌دانم که می‌آیی بهایی و نصارا، بابی و صهیون و وهّابی سراسر جنگشان با ماست، می‌دانم که می‌آیی علم بر دوش عبّاس است تا گردد علمدارت دلش خون، دیده‌اش دریاست، می‌دانم که می‌آیی به قرآن و علی سوگند! می‌بینم به چشم خود که قرآن و علی تنهاست، می‌دانم که می‌آیی خمیده قامت اسلام و دانم بی قیام تو نگردد قامت آن راست، می‌دانم که می‌آیی ز اشک لاله گون، همچون بهاران دیده‌ی "میثم" مسیرت را به گل آراست، می‌دانم که می‌آیی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی امشب اما از سکوت غم‌فزایم گریه کردی خواستم تا دردسر را کم کنم از خانه‌ی تو با خدا از مرگ گفتم؛ از دعایم گریه کردی اشک‌ها را با مشقت پاک کردم از نگاهت پا به پایت گریه کردم، پا به پایم گریه کردی سوختم از غربت تو؛ سوختی از قسمت من من برایت غصه خوردم؛ تو برایم گریه کردم مرد من! کوه غیورم! کاش زهرا را ببخشی من بمیرم پیش چشم بچه‌هایم گریه کردی گفته بودی درد و دل کن؛ سعی کردم پس چرا تو، تا سخن آغاز کردم، از صدایم گریه کردی؟! پیشوازت آمدم تا در به لبخندت گشایم وقت برگشتن چه شد که در قفایم گریه کردی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باور نمی‌کنم که تو بی بال و پر شدی خسته‌شدی، شکسته‌شدی، مختصرشدی شرمنده‌ام به‌خاطر من زخم خورده‌ای روزی که در مقابل دشمن سپر شدی افتادی از نفس، نفست بند آمده افتاده‌ای به بسترِ غم، محتضر شدی هیزم به دست‌های مدینه که آمدند مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی آتش زبانه می‌زد و در نیمه‌باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی این شهر چشم دیدن ما را نداشتند از چشم‌های شور مدینه نظر شدی همسایه‌ها رعایت حالت نمی‌کنند از دست هم‌محلی خود خونجگر شدی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که راهِ نجاتِ خلایق است از آتش نوشته‌اند از آتش کسی نداد نجاتش زمین مجاورِ هجده بهارِ خانه‌ی او بود زمان هنوز مقیم است در زمانِ حیاتش بفاطمَهْ، و أبیها و بَعلَها و بَنیها چه محترم جَلَواتی نشسته در صلواتش رکوعِ قامت او چیست جز قیام فُرادا؟ قیامِ ماست نمازی در اقتدا به صلاتش نوشت نامِ علی را به صفحه صفحه‌ی تاریخ دمی که میخ، قلم بود و خونِ سینه دواتش به ردّ پای علی لاله کاشت کوچه به کوچه که هر نماز بگوییم اِهدِنا به صِراطش سلاحِِ خطبه‌اش از دستِ لشکری سپر انداخت برای حیدرِ تنها سپاه شد کلماتش همان‌که مثلِ خلافت ربود باغِ فدک را گرفت هر چه علی داشت را به جای زکاتش هنوز أشهدُ أنَّ علی‌ست بر لبِ زهرا شهید، شاهدِ زنده‌ست در حیات و مماتش شکست حرمتِ کوثر، مدینه چشمه‌ی خون شد رسید سیلی از این خون به کربلا و فراتش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته‌کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای روزگار! چند صباحی به کام باش بر زخم ما به جای نمک التیام باش جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر روح الامین! مراقب دارالسّلام باش فریادِ بی طهارتِ نامحترم خموش پشت دَر است طاهره با احترام باش این هیزم از کدام جهنم رسیده است؟! ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نار! بهر فاطمه "برداً سلام" باش ای آهنی که کوره‌ی هیزم چشیده‌ای دور از محلِ بوسه‌ی خیرالانام باش حالا که داستان فدک ناتمام ماند ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قفس وبالِ بال بود، جای آسمان نبود زمینِ مُرده مقصدِ مسافر زمان نبود دَمی که صاحبِ بهشت، روی خاکْ پا گذاشت قرار بر بهار بود، حرفی از خزان نبود زمین لیاقتِ امانتی که داشت را نداشت -همیشه‌آزموده‌ای- که مَردِ امتحان نبود چگونه شد کسی که چادرش پناه خلق بود میان خلقِ در پناه خویش، در امان نبود؟! مگر زمان چگونه از گذارِ عُمرِ او گذشت که در شمارِ سال‌ها جوان، ولی جوان نبود؟! نمازِ پشتِ در به دائم‌الرُّکوعی‌اش رساند قیامِ در قعود بود، قامتش کمان نبود اگر نبود خطبه‌ای که زد به گوش مأذنه نشانی از علی میان اشهدِ اذان نبود نمازهای ما به سمت قبله‌ی مدینه بود اگر مزارِ قبله‌گاهِ کعبه بی‌نشان نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شمع وجود فاطمه سوسو گرفته است شب با سکوت بغض علی خو گرفته است آتش گرفت جان علی با شرار آه وقتی که از ولی خدا رو گرفته است در دست ناتوان خودش بعد ماجرا این بار چندم است که جارو گرفته است قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش یک جا برای غربت بانو گرفته است حتی و جود میخ و در و تازیانه‌ها عطر و مشام از گل شب‌بو گرفته است با ازدحامِ موجِ مخالف بیا ببین کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت سر در بغل گرفته و زانو گرفته است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جگرم خون و دلم سر به گریبان علی‌ست صبح هم در نظرم شام غریبان علی‌ست گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز چاه هم بی‌خبر از غُصه‌ی پنهان علی‌ست سند غربت مولاست رخ نیلیِ من سند غربت من، سینه‌ی سوزان علی‌ست بارها دشمن اگر آید و دستم شکند دست بشکسته‌ی من باز به دامان علی‌ست کافران! در حرم وحی نیارید هجوم به خدا قصد شما حمله به قرآن علی‌ست اهل یثرب! ز چه از گریه‌ی من خسته شدید؟ دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی‌ست درِ آتش‌زده و ناله‌ی مظلومی من سند مستند سوختنِ جان علی‌ست رفتم اما جگرم بهر علی می‌سوزد به خدا خانه‌ی بی‌فاطمه زندان علی‌ست دارم امید که در حشر پریشان نشود حال آن سوخته‌جانی که پریشان علی‌ست داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم" کز ازل صبر و رضا پایه‌ی ایمان علی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه‌وغم خو گرفته‌ای؟! گاهی ز دردِ شانه ز دل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم بینم که دست بر سر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دست خویش به پهلو گرفته‌ای هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای رنگی زداغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e